برخی ازبه کار بردن واژه “انتخابات آزاد” پرهیزمی کنند. آنها فقط از “انتخابات” سخن می گویند.انتخابات را امروزه همه دیکتاتورها برگزار می کنند و درظاهرهم با بیش از 90 درصد آرای مردم پی در پی انتخاب می شوند و مانند صدام و مبارک و حافظ اسد تا آخرعمر درقدرت می مانند. البته رژیم ایران راه حل ساده تری برگزیده است. ابقای مادام العمررهبرتوسط مجلس خبرگان، برگزیدگان خود رهبر. یا رد صلاحیت سیاسیون مزاحم توسط شورای نگهبان، نهاد برگزیده رهبر. بنابراین رهبر، با توجیه “فصل الخطاب” بودن، به اراده ای مطلق، عقل کل و مرکز تمام تصمیم های ریز و درشت تبدیل می گردد. استبداد اینگونه نهادینه می شود. همۀ دیکتاتورها از انتخابات آزاد گریزانند و وانمود می کنند آن توطئه غرب است.
اما برای مردم باید شرط شرکت در انتخابات، آزاد بودن آن باشد. حاکمیت ملی نتیجه اراده آزاد و مستقل مردم است. شرکت در انتخابات غیرآزاد تنها برای رژیم مشروعیت می سازد، بی آنکه نتیجه ای برای مردم داشته باشد. مردم سال ها به امید اصلاحات از بالا و از دورن نظام،یا در انتخابات غیرآزاد شرکت کردند، یا انتخابات را به خود رژیم واگذار نمودند و کنار نشستند، و یا به”انتخاب بد از بدتر” تن دادند، ولی نتیجه نهایی همه آنها همین استبداد فقاهتی کنونی است. امروز استبداد حاکم “بدها” (اصلاح طلبان) را هم حذف و آنان را هم عامل استعمار خوانده است؛ و فقط بدترها مانده اند که می خواهند به شیوه عشیره ای کرسی های مجلس را پیشاپیشتوسط “بزرگان” شان میان خود تقسیم کنند؛ لیستی از برگزیدگان خودمنتشر کنند و به مردم بگویند به کسانی که آنها تعیین کرده اند رأی بدهید. با توافق بر سر”سهمیه” هرفرد و گروه، و نبود اصلاح طلبان حال راحت ترمی توانند رقم صد را هزار اعلام کنند و وانمود نمایند که ده ها میلیون به رژیم ولایت فقیه رأی داده اند. البته”بزرگان”هنوز بر سراینکه سهم هرگروه چیست درحال جدل اند. اصول گراها نگرانند که احمدی نژاد همان حقه ای را که با همکاری آنها به اصلاح طلبان زد این بار به خودشان بزند. به ویژه آنکه روشن شده است میلیاردها تومان به سرقت رفته است و می تواند مانند دوره های قبل برای پیش خرید آراءمردم نیازمندبکارگرفته شود.افزون برآن،طرح جدید نظارت بر نمایندگانگام دیگری استبرای مستحکم کردن سطله انحصاری استبداد حاکم بر مجلس. مطابق این طرح اگر نماینده ای در مجلس خلاف سیاست حاکم نظر دهد یا عمل کندمی توانند او را تنبیه و حتی از مجلساخراج کنند. بااین روش می توانند صدای هرمنتقدی را ببندند.با این ویژگی ها چگونه می توان برآن نام مجلس نمایندگان گذاشت؟ مجلسی که از انتخابات فرمایشی و عشیره ای ساخته شود، نهادی است برای تزئین، تداوم و تحکیم نظام استبدادی ولایت فقیه. شرکت در چنین انتخاباتی تن دادن به اسارت ملت است. در چنین شرایطی تنها راه برای جنبش سبز و اصلاح طلبان تحریم فعال انتخابات قلابی ازطریق براه انداختنکار زار یا جنبشیبا خواست انتخابات آزاد است تا مردم با فشار از پائین رژیم را وادار کنند که از این شیوه های استبدادی دست بردارد و به خواست انتخابات آزاد تمکین کند.
تعریف انتخابات آزاد روشن است. انتخاباتی آزاد است که همه مردم از فرصت و حقوق برابر شهروندی بر خوردار باشند. شرایط انتخابات آزاد چنین است: آزادی کلیه زندانیان سیاسی، حذف نظارت استصوابی، عدم مداخله سپاه و بسیج، آزادی رسانه ها، اجتماعات، احزاب، سندیکاها و فراهم آوردن امنیت لازم برای همۀ افراد و نیروها اعم ازدینی وغیردینی، معتقد و یا منتقد نطام. افزون برآن، سابقه تقلب در انتخابات درایران نظارت بین المللی را نیز ضروری کرده است.فراهم آمدن این شرایط زمان نیاز دارد و دریک فرایند طولانی ممکن می شود، نه در روزهای منتهی به انتخابات. به ویژه آنکه رژیم دو حزب اصلی اصلاح طلبان را غیرقانونی اعلام کرده است و دفتر حزب اعتمادی ملی را بسته است.شک نیست که مشکل سیاسی در ایران ساختاری است و تا دین از حکومت جدا نشود و قدرت مادام العمری حذف نگردد مشکل سیاسیدو باره سر باز خواهد کرد. انتخابات آزاد کم هزینه ترین راهی است که می تواند ایران را در مسیر رفع بن بست های ساختاری اش قرار دهد. تعجب آور نخواهد بود اگر رژیم به جای تن دادن به انتخابات آزاد،آنرا توطئه استعمار و آمریکا و طرح براندازی بخواند.
جامعه امروز ایران در مرحله پسا اصلاح گری دولتی قرار دارد. به این معنا که دوره پذیرش نظارت استصوابی، “انتخاب میان بد و بدتر” و وعده اصلاحات از بالا و نادیده گرفتن نقش مردم از پائین سپری شده است. سیاست و شیوه کار اصلاح طلبان در دوره خاتمی و مجلس ششم براین اساس با شکست روبرو شد واز درون سیاست “کژدار و مریز” آنها، احمدی نژاد و رژیم نظامی – امنیتی کنونی پدید آمد. جریان اصلا ح طلبی به جنبش سبز ارتقاع یافته است و خواست جنبش سبز آزادی و دمکراسی، و ابزار کسب آن جنبش اجتماعی است. بنابراین تحریم انتخابات و کارزار انتخابات آزاد باید بتواند به جنبش سبز نیروی تازه ای ببخشد.
آنطوری که در جنبش سبز دیده شد، امروز مردم به اصلاح طلبانی اعتماد می کنند که خواست مردم را اساس سیاست خود قرار دهند و در کنار مردم با استبداد ولایت فقیه مقابله کنند. مردم از کسانی که هنوز دروسوسه کنار آمدن با استبداد حاکم و مشروعیت بخشیدن به خامنه ایاند فاصله می گیرند. در دوره اصلاحات، اصلاح طلبان در برابر جنبش رو به رشد دانشجویان، زنان، معلمان، و روشنفکران و خاموش کردن آنهاقرار گرفتند، درحالیکه در جنبش سبز بحش زیادی ازاصلاح طلبان در کنارمیلیون ها مردم معترض به تقلب در انتخاباتهمراه دانشجویان، زنان، خبرنگاران و وکلای آنها هزینه مقاومت در برابر استبداد راپذیرفتند. باید همین رویه ادامه یابد.
“عدم شرکت یا تحریم”
بکاربردن واژه عدم شرکت به جای تحریم، یعنی سیاست انفعالی پیشه کردن، سرگردان کردن مردم، و سپردن آنها به تبلیغات و تهدید های غیرمستقیم رژیم که با شیوه های مختلف، بخشی از مردم نگران را به پای صندوق های رای بکشانند. تحریم فعال انتخابات، نه تنهاعدم شرکت درانتخابات، باید از امروز اعلام گردد. وانهادن تصمیم به شرکت کردن و نکردن در انتخابات برای دقیقه 90 نیز نشان نبود شناخت از رژیم و نداشتن سیاست روشن و تقویت فرصت طلبانی است که می خواهند زیرنام اصلاح طلبی و با کسب امتیازبرای خود با رژیم کنار بیایند.تحریم فعال یعنی اینکه از همین امروز با صدای بلند اعلام شود “مردم فقط در انتخابات آزاد شرکت کنید.” و معنی انتخابات آزاد را نیز بارها تکرار نمود تا به گفتمانی غالب بدل شود و بقول معروف ورد زبان هر کسی گردد. شعار یا تضمین انتخابات کاملا آزاد، یا تحریم همه جانبه انتخابات باید به خواست همگانی بدل شود و محدود به این دوره نیز نگردد و تا کسب این خواست ادامه یابد. نباید مردم را سرگردان کردو در روزهای منتهی به انتخابات اعلام نمود که مردم ما در انتخابات شرکت نمی کنیم، شما خودتان می دانید.این اوج بی برنامگی است و باید از آن پرهیزنمود. امروزآزادی خواهی درشماری از کشورهای اسلامی به گفتمان روز درآمده است. چرا ایران که انقلاب بزرگی را به خاطر آن تجربه کرده است بار دیگر به دام استبداد کشیده شده است؟ آیا این به دلیل بها ندادن گروه های پیشرو سیاسی و نخبگان فکری به ضرورت آزادی، دمکراسی و حقوق شهروندی نبوده است؟
باید با یک سیاست مشخص و واحد و روشن برای همگان به سوی آینده رفت. کمبود اساسی جنبش مدنی و دمکراسی خواهی ایران، یعنی رهبری و سازماندهی آناز بطن این سیاست بیرون خواهد آمد، نه سرگردانی و تزلزل و گیجی و ندانم کاری و بی برنامگی و خانه نشینی و موعظه گری. جنبش سبز اینگونه زنده بودن خود را نشان خواهد داد. باید از مردم خواست که پیام کارزار تحریم انتخابات فرمایشی و آزادی انتخابات را به گوشه و کنار ایران، به هر شهر و ده برسانندو شعار و تابلوی هر وبلاگ نویس و فیسبوک بشود و نگذارند رژیم با توزیع پول و کالا همچون دوره های قبل در میان قشرهای نیازمند جامعه آرای آنها را پیش خرید کند.
همانطورکه برخی چهره های شاخص، تحول خواه و صاحب نام اصلاح طلب درجنبش سبزبه ویژه از درون زندان از مردم می خواهند که فقط در انتخابات آزاد شرکت کنند دیگران نیزپیرو همین سیاست برای رفع سرگمی مردم،خود تعریف روشنی از انتخابات آزاد ارائه دهند. باید کارزاری حول این خواست برپا نمود و از تحریم منفعل و تآخیر تا دقیقه 90به امید واهی تسلیم استبداد به خواست مردم فاصله گرفت. انتظار اجازه شرکت اصلاح طلبان در انتخابات توهمی بیش نیست. رژیم تصمیم گرفته است که انتخابات را بسته برگزار کند و مجلسی “بله قربان” گو برپا نماید. استبداد تنها در برابرفشار مردم تسلیم خواهد شد. درست مانند شعار”رأی من کو” که از همان لحظه انتشار خبر تقلب مردم فعالانه در اعتراض های خیابانی شرکت کردند و افراد شاخص اصلاح طلب نیز در کنار آنها ماندند و فازنوینی از مبارزات مدنی را بوجود آوردند، امروز نیز باید چنین کرد.