شمشادها و نیلوفرها

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

بازگشت به بهشت اجباری و نشستن دوباره بر روی نیمکت فلزی، زیر درخت بید، از امروز عملی شد. این فرصت مناسبی است برای بازگشت به دوران خواندن و نوشتن، بخصوص در این روزها که هوا حسابی خنک شده است. حالا در شمال باران می‌بارد. شرشر باران اگرچه آنجا گاه آب گرفتگی و سیلاب در پی دارد، اما ابرها که از سلسله کوه ها می گذرند، وقتی به اینجا می رسند، حاصلش می شود، نم نم آب کولر طبیعی که ما در زندان لذتش را می‌بریم. کارشناس هواشناسی می‌گوید طی چند روز آینده دمای هوا پنج شش درجه کاهش پیدا می‌کند. حتما در اینجا هم اوضاع بهتر می‌شود و آخرین روز تابستان آغازگر وزش نسیم پاییزی خواهد بود.

خوشبختانه، در پی سوختن کارگاه نجاری و ممنوعیت رفت و آمد زندانیان به محوطه جهاد که موجب غیبت من نیز شد، عمو شعبان راه ورودش به اینجا بسته نشد. وجود او و تحول هوا حسابی به افزایش سر سبزی گیاهان کمک کرده و شکفته شدن بیشتر گل‌ها. نیلوفرها دارند همه جا را به تصرف خود درمی‌ آورند. در غیبت ده دوازده روزه من، آن ها آزادی عمل بیشتری داشته اند. نیلوفرهای رنگارنگ، رها و آزاد از دست های من و به بند کشیده شدن دور نرده‌های آهنی، بی خیال از هر جایی بالا رفته اند و بر روی هر گل و گیاهی که دوست داشته اند جا خوش کرده اند.

عمو شعبان امروز می‌گفت که نگران زرد شدن یکی از شمشادهاست. از سر اتفاق دام پنجه های رنگارنگ نیلوفر بر روی شاخه‌ها و برگ‌های آن دیده نمی شود. هر دو هم نظریم که مشکل از ریشه شمشاد در حال خشک شدن است و احتمال کرم‌زدگی آن یا چیره شدن آفتی خاص. برخلاف روزهای اول ورودم به این محوطه، زندانی باغبان را دلسوزتر نسبت به گل و گیاهان می‌بینم، بخصوص حالا که کرت‌هایش هم حسابی پر شده‌اند؛ بوته های بادنجان‌ گل کرده‌اند، نشا‌های گوجه‌فرنگی از میوه‌های سبز کوچک پر شده اند، روی زمین هم پر است از شاهی، جعفری و… همه سبز و شاداب، سبز سبز. در این مدت گل‌های آفتابگردان هم بزرگ‌تر شده‌اند و گل‌های جدیدتری هم داده‌اند. سنگینی گل های زرد کمر شاخه‌های سبز آفتابگردان را خم کرده است.

امروز بالاخره ویلچیر جدید را تحویل دادند. این بار مشکل تازه ای بروز کرده است، چرخ‌های لاستیکی اش باد ندارند. باز بهانه ای دست داد تا با دفتری و گرامی کلی شوخی کنم، در مورد قیف و قیر و مامور جهنم! برای باد ردن لاستیک های صندلی چرخدار،به هر دری که زدم به در بسته خوردم. ویلچیر را به واحد نقلیه بردم، گفتند آتش‌سوزی کارخانجات سیستم فشار هوا و برق اینجا را قطع کرده است؛ تلنبه دستی هم شلنگش نبود؛ واحد فرهنگی هم که بسته بود! به ناچار باید دل ببندم به روز دوشنبه تا ببینم آیا در باشگاه ورزشی تلنبه پیدا می شود و دست کم این امامزاده مراد می‌دهد یا نه. اوضاع برعکس شده است. بی خود نگفته اند که گهی زین به پشت و گهی پشت به زین؛ گهی سوار بر صندلی چرخدار و گاه حمال آن.

ماجرای شکایت از شرکت نوکیا حسابی بالا گرفته است. حالا خانم عبادی هم به عنوان یکی از وکلا معرفی شده است. وکلای نوکیا زرنگی کرده و می‌گویند که چرا خودتان علیه مقام‌های مسؤول در جمهوری اسلامی شکایت نمی کنید و درخصوص شکنجه در ایران پرونده قضایی تشکیل نمی دهید؟ آن ها حسابی خودشان را به خریت زده‌اند! این در شرایطی است که رسانه‌های خبری در این خصوص با یکدیگر مسابقه می‌دهند. دائم می نویسند که فلانی یک ماه پیش شکایت کرده، اما رسیدگی نمی‌شود، به این دلیل یک ضرب‌الاجل یک ماهه تعیین کرده است که مسائل را به مجامع بین‌المللی خواهد کشید. ارسال نامه به بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل مقدمه این اقدام خواهد بود که متن آن نهایی شده و مقدمات ارسال و انتشارش هم فراهم گردیده است. باید دید که بازتاب‌هایش چه خواهد بود و چه واکنش‌هایی را در پی خواهد داشت.

مسیری که تاکنون رفته‌ام، با وجود صدمات شدیدی که دیده‌ام، داروهای فراوانی که می‌خورم و رنج فزاینده‌ جسمی که می کشم، به دلیل روحیه نسبتا عالی ام در مجموع مثبت بوده است. هر روز که می گذرد بیشتر به این باور می رسم که در این شرایط باید زندان‌ها را پر کرد. به نظرم با وثیقه و… از زندان خارج شدن و در پی آن بی تحرک در خانه‌ نشستن یا به کار اداری و اقتصادی پرداختن، یا حتی در این حد که شاهدش هستیم به فعالیت سیاسی پرداختن، چاره درد نیست.

البته خوب می دانم که که رویکرد تمام زندانیان سیاسی در این زمینه واحد نیست. در زندان‌ هم می‌توان بود و زیست، اما آرام و آسوده؛ حبس کشید، اما بی خیال اوضاع کشور- تا آن زمان که دوران حکم بگذرد یا عفو و بخششی از راه برسد. رویکرد دیگر آن است که بازداشتگاه و زندان را به پایگاه مبارزه تبدیل کرد و دست کم محلی برای انجام عملیات ایذایی و تبلیغاتی. منظورم از دست زدن به سیاست پر کردن زندان‌ها، پیش گرفتن راه و روش دوم است، البته در کنار آن به کار مطالعه و ورزش و تفریح پرداختن. در این شرایط حتی در زندان هم به انسان خوش می‌گذرد، به شرط آنکه زمینه‌ کارهای سیاسی و فعالیت های حقوق بشری را فراهم کرد؛ داد زد و اعلام نارضایتی کرد، فریاد کشید و اعلام ناراحتی از وضعیت موجود کرد و به افشای مظالمی پرداخت که بر ما رفته است.

امروز صبح زود مهدی و داوود را برای انجام یک سری معاینات و آزمایش‌ها، از جمله تست ورزش برای سلیمانی به بیمارستان شهید رجایی تهران بردند. طبق معمول، کادر پزشکی مراکز درمانی اغلب حامی جنبش سبز هستند و دل شان با ماست- همان گونه که با داوود و مهدی بودند. احتمالا اگر مرا هم به آنجا بفرستند، رفتاری مشابه خواهند داشت. خدا را چه دیدی شاید بهتر از این دوستان.

 داوودی را هم همراه محمودیان و سلیمانی اعزام کرده بودند، اما بعد معلوم شد که او را به جای بیمارستان به دادگاه انقلاب، شعبه ۱۵، نزد قاضی صلواتی برده‌اند. اتهام‌های جدیدی به او زده‌اند، از جمله توهین به مقدسات، تبلیغ علیه نظام و…

ظهر دوشنبه ۱/۶/۸۹ ساعت ۵۰:۱۲ هواخوری جهاد بند۳ کارگری

 

متن نامه تهیه شده برای ارسال به دفتر دبیرکل سازمان ملل:

به نام خدا

 عالیجناب‌بان کی مون، دبیرکل محترم سازمان ملل

با اهدا و سلام و احترام،

پیرو نامه چند ماه گذشته خویش، در زمانی که قرار بود جنابعالی به ایران تشریف بیاورید و به دلایل اداری یا مصالح سیاسی چنین سفری انجام نشد و در آن زمان اینجانب عیسی سحرخیز به نمایندگی از جانب جمعی از زندانیان عقیدتی، مطبوعاتی و سیاسی مستقر در بند۳۵۰ اوین از شما دعوت کردم به محل بازداشت و نگاهداری ما مراجعه و با واقعیت‌های موجود در زندان‌های ایران آشنا شوید، اکنون که در آستانه برگزاری مجمع عمومی سازمان ملل و نشست‌های تابعه آن در ماه دسامبر۲۰۱۰ میلادی قرار گرفته‌ایم، تقاضای خویش و دوستانم را به گونه‌ای دیگر با آن جناب مطرح می‌سازم؛

از آنجایی که مقام‌های سیاسی و قضایی جمهوری اسلامی ایران طی پانزده ماه گذشته حاضر نشده‌اند به شکایت‌های برحق متعدد اینجانب، دوستان و دیگر قربانیان تحت شکنجه و آزار و اذیت‌های گوناگون روحی، جسمی و جنسی حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد۱۳۸۸ ایران رسیدگی و عاملان و آمران شناخته شده این جریان‌ها، از جمله مقام‌های عالیرتبه قضایی امنیتی چون سعید مرتضوی دادستان و غلامحسین محسنی اژه‌ای وزیر اطلاعات وقت و شخصیت‌های سیاسی عالیرتبه، آقایان محمود احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور و آیت‌الله خامنه‌ای رهبر ایران که بنا به وظایف و مسؤولیت‌های قانونی مندرج در قانون اساسی و قوانین موضوعه ایران، همچنین مقررات منشورهای بین‌المللی پذیرفته شده از جانب ایران نقش مستقیم در اعمال نقض حقوق بشر و جنایت علیه بشریت داشته یا در مقابل آن سکوت کرده‌اند را تحت پیگیرد قانونی و مجازات قرار دهند.

از جنابعالی تقاضا دارم حال که حقوق قانونی شهروندان ایرانی رعایت نشده و حتی اوضاع آنان با تبعید به زندان رجایی شهر که محل تخصصی نگهداری جنایتکاران خطرناک است، از بازداشتگاه‌های اوین که کوچک‌ترین حقوق انسانی زندانیان رعایت نمی‌گردد بد‌تر نیز شده است، به موارد زیر توجه و در صورت مصلحت درخصوص تک تک موارد یا مجموعه آن‌ها اقدام لازم را به عمل آورید:

 ۱- در اعزام نماینده تام الاختیار خویش در امور حقوق بشر برای رسیدگی به چگونگی رعایت اعلامیه جهانی حقوق بشر در ایران، به ویژه طی ۱۵ماه اخیر تسریع نمائید.

 2- یک کمیته حقیقت‌یاب را برای رسیدگی به ابعاد و گستردگی جنایات علیه بشریت طی مدت مذکور تعیین و هر چه سریع‌تر به ایران اعزام و نتایج تحقیق بررسی و دستاوردهای آنان را طی گزارش رسمی به مجمع عمومی سازمان ملل یا نهادهای تابعه ارائه داده شود و در صورت ضرورت در ارگان‌های حقوقی و قضایی تابعه با خاطیان و جنایتکاران احتمالی برخورد گردد.

در خاتمه؛ از آنجایی که در مورد صحت انتخابات ریاست جمهوری گذشته ایران مباحث بسیاری وجود دارد و نهادهای بین‌المللی نیز آن را تایید نکرده‌اند و بخصوص میلیون‌ها شهروند ایرانی آقای محمود احمدی‌نژاد را نماینده قانونی و مشروع خود نمی‌دانند، اجازه فرمائید هیاتی از نمایندگان واقعی ملت ایران از جمله جمعی از قربانیان و شکنجه‌شدگان ایام اخیر،‌ به مصلحت و انتخاب جنابعالی یا نمایندگان تام الاختیارتان هم زمان با حضور آقای احمدی‌نژاد و هیات ایران در ایام برگزاری مجمع عمومی سازمان ملل، در مقر این نهاد بین‌المللی در نیویورک حضور یافته و گوشه‌هایی از واقعیت‌های موجود جامعه ایران به خصوص در زمینه زیر پا گذارده شدن قوانین داخلی و میثاق‌های بین‌المللی از جمله منشور سازمان ملل و اعلامیه جهانی حقوق بشر را بیان دارند؛ چون استحضار دارید که سازمان ملل همچنان که در برابر دولت‌های متعدد است، پیش از آنان در قبال ملت‌ها و حقوق آنان وظایف خطیری به عهده دارد. در این زمینه برنده جایزه صلح نوبل سرکار خانم شیرین عبادی وکیل تام‌الاختیار اینجانب و فرزندم مهدی سحرخیز جهت هرگونه همکاری و هماهنگی‌های لازم معرفی می‌گردند.

با احترام فراوان