”افرا”عنوان نمایشی از بهرام بیضایی است که در سردترین روزهای تهران گرمای خاصی به تالارهای نمایشی تهران داده است. این نمایش از جمله آثار درخشان بیضایی است که دارای موقعیتی ساده اما خلاقیت اجرایی فراوان است. هنر روز در این شماره نگاهی دارد به این نمایش…
از متنی شیوا به اجرایی زیبا
بهرام بیضایی با نگارش نمایشنامه “افرا” از نظر زبانی به موفقیت بزرگی دست یافته و ثابت کرده قادر است هم به نثری کهن نظیر مرگ یزدگرد، کارنامه بندار بیدخش، اژدهاک و… بنویسد و هم به شکل امروزی و حتی عوامانه مثل نمایش حاضر. ”افرا” پاسخی شایسته به کسانی است که نثر کهن و آهنگین و زبان آثار مولف را زبانی اصولی و معیار نمی دانستند و با من درآوردی خواندن آن، نویسنده را مورد عتاب و خطاب قرار می دادند که آثارش غیرقابل دریافت و فهم مردم عادی است. اکنون بیضایی با ارائه نثری جذاب و شیوا و با بهره گیری از اصطلاحات عوام کوچه و بازار، تسلط خود را بر فرهنگ عامیانه ایران به رخ منتقدانش کشیده است. این استفاده سرشار و حیرت آور از زبان مردمی که با ریزبینی و ظرافتی قابل تحسین همراه است، خواننده و در واقع بیننده اثر را پا به پای نویسنده می کشاند و مانع از آن می شود که با نمایش قطع ارتباط کند.
بیان روایت گونه و تک گویی های نسبتاً مفصلی که به هیچ وجه خسته کننده جلوه نمی کنند و اینکه گاه ویژگی های شخصیتی را از زبان شخصیت دیگر می شنویم و می شناسیم افرا را در میان سایر آثار مشابه در موقعیتی ممتاز قرارمی دهد. در اینجا گفتگو نیست که چهره های نمایش را می شناساند، بلکه تک گویی یا از زبان دیگر شخص بازی سخن گفتن است که بازیگر مقابل را معرفی و می شناساند. بنابراین افرا را از زبان مادرش افسر خانم و سرکارخادمی را از بیان آقای نوع بشری و خانم شازده بدرالملوک را از گفتار آقای اقدامی می شناسیم.
بیضایی در این اثر با تاکید بر هویت معماری و بناهای ایرانی و ضرورت حفظ آن ناهماهنگی میان ارگان های مسئول و نبود قانون جامع ساخت و ساز شهری و لجام گسیختگی بساز و بفروش ها را به باد انتقاد می گیرد و همه نکات یاد شده را چنان به قالب زبان و بیان می آورد و در بطن هیجان ماجرا می پیچاند که در ظاهر به نظر نمی آید.
نویسنده در نام گذاری قهرمانانش ویژگی و خصوصیت شخصیتی آنها را هم درنظر داشته است. انتخاب واژه “سزاوار” برای فامیلی افرا، برشایستگی های او که در تمام طول نمایش بر آن تاکید می رود، صحه می گذارد. نام مادرش ”افسرخانم” است که تا حدودی اصالت خانوادگی وی را می رساند. “چلمن میرزا” نامی است بر شازده ای نیمه دیوانه که از شوخ طبعی و درعین حال حاضرجوابی نویسنده نشان دارد. “سرکارخادمی” پاسبانی است که سی سال صادقانه خدمت کرده و البته به هیچ جا هم نرسیده است. نوع بشری که اسم ”ارزیاب” نمایش است، درعین حال از خوش قلبی و خوبی شخصیت او حمایت می کند. در اینکه “آقای اقدامی” در نمایش اهل عمل و اقدام است هیچ شکی وجود ندارد. ”دوچرخه ساز” - حمید شایان – نامی شاینده خود – کاسبکاری لات ولمپن دارد.“برنا” نوجوانی برادر افرا را می نمایاند.
”افرا یا روز میگذرد” تجربه بدیعی است که در اولین لحظات به مصاف این پیش فرض رفته و با ماضی کردن افعال جملات کاراکترها خواننده را با شکل تازهای از کنش درگیر کرده که پیش از این در نمایشنامههای ایرانی ندیده و نخواندهایم.
با این حال “افرا ” نمایشنامه ساده و فاقد هرگونه پیچیدگی در روایت است. در صورتی که میشد روایتها را در هم پیچید و با ظرافت اثر را سرانجام به شکلی درآورد که خواننده برای یافتن به اصطلاح سر نخ قصه، اسیر کلاف در هم پیچی شود. اما بیضایی اصراری بر پیچیده کردن نداشته است. با اینکه جملاتی که کاراکترها در چنته دارند گزارشی از شرح وقایعی است که پیش از این رخ داده، اما قصه به راحتی در ذهن جای میگیرد و هیچ چیز از تمرکز کل عناصر روایی بر “افرا سزاوار” نمیکاهد.
بهرام بیضایی همیشه برای ساخت فیلمی جدید و یا برای به صحنه بردن یک نمایشنامه اثری تازه دارد که پیش از کارگردانی خود منتشر نشده است. هیچ کدام از نمایشنامههایی که بیضایی پس از انقلاب کارگردانی کرده، پیش از اجرا منتشر نشدهاند. این نخستین بار است که او تصمیم به کارگردانی متنی گرفته که مخاطب پیش از ورود به تالار امکان مطالعه متن را داشته است. شاید اجرای این اثر پاسخی به این پرسش باشد که حال چنین متنی با این ویژگیها که برشمرده شد چگونه اجرا خواهد شد؟
بیضایی در اجرای نمایش خود تمام پیچیدگی های ممکن در تولید یک اثردراماتیک را کنارگذاشته و با زیبایی شناسی ویژه خود دست به طراحی های شکیل در ارائه میزانسن های نمایش می زند. میزانسن و حرکاتی که بیضایی را در این نوع از کارها مولف می نمایاند و باعث جذب مخاطب تا به انتهای نمایش او می شود.
کارگردان “افرا” این بار بر خلاف نمایش های پیشین خود از دو عنصر دکور و نور حداکثر بهره را می برد. او براساس تجربه های سینمایی خود، در طراحی نور بهترین حالت های فضاسازی را در اختیار تماشاگر می گذارد تا مخاطبین با حداقل تلاش، شرایط محیطی و مکانی نمایش را به بهترین نحو درک کنند. استفاده از قاب چهارگوشی که با نور ایجاد شده و بازیگران یک به یک در طول تک گویی های خود در آن قرار می گیرند، نشان از ایجاد محیطی امن و پناهگاهی محکم جهت برون فکنی هریک ازشخصیت های نمایشنامه “افرا” است. البته طراحی میزانسن بیضایی در میان نورپردازی مربوط به خانه سنتی شازده خانم و یا دادگاه و کوچه منزل افرا نیز می شود. دکور اما در اجرای این نمایش دارای ویژگی های منحصر به خود است. طراحی های شکل گرفته در مورد صحنه کاملاً در خدمت میزانسن و بازی بازیگران است و به واقع پربیراه نیست که بگوییم تا به حال در میان اهالی به اصطلاح حرفه ای تئاتر کمتر شاهد ارائه چنین دکور خلاقانه ای بوده ایم.
هدایت بازیگران علی رغم تمرینات کوتاه گروه به درستی شکل گرفته و کارگردان با انتخاب صحیح هر یک از آدم های نمایش، روندی رو به رشد را در مسیر تولید پیش رو قرار داده است. به این ترتیب است که ریتم و آهنگ دراجرا، دارای جذابیت های ویژه و به یادماندنی است و تخیل تماشاگر متمرکز بر اتفاقات روی صحنه است.