با نزدیک شدن فصل پاییز و بازگشت نوجوانان به مدارس، فضا برای نمایش فیلم های متفاوت تر، از جمله درام های عاشقانه یا تریلرهای پر کشش مخصوص بزرگسالان مساعد تر می شود. همکارمان آرینا امیرسلیمانی مطابق هفته های پیشین نگاهی دارد به هفت فیلم سینمایی از کشورهای مختلف که در هفته گذشته به نمایش در آمده اند.
معرفی فیلم های روز
میکروب/حشره Bug
کارگردان: ویلیام فریدکین. فیلمنامه:تریسی لتس بر اساس نمایشنامه ای از خودش. موسیقی: برایان تیلر. مدیر فیلمبرداری: مایکل گریدی. تدوین: دارین ناوارو. طراح صحنه: فرانکو جیاکومو کاربونه. بازیگران: اشلی جاد[اگنس وایت]، مایکل شانون[پیتر اوانز]، لین کالینز[آر. سی.]، برایان اف. اوبراین[دکتر وسیت]، هری کانیک جونیور[جری گاس]. ۱۰۲ دقیقه. محصول ۲۰۰۶ آمریکا. برنده جایزه فیپرشی از جشنواره کن.
اگنس وایت پس از ازدواجی ناموفق و جدایی از شوهرش گاس، اتاقی در یک هتل ررو به تعطیل شدن کرایه کرده و زندگی را با پیشخدمتی می گذراند. زندگی زناشویی سابق و از گم شدن پسرش در سال ها قبل، بر روحیه وی آثار نا مطلوبی گذاشته و هر لحظه را با احساس ترس از مورد مزاحمت قرار گرفتن سپری می کند. شبی به توصیه همکار لزبین اش آر. سی. با پیتر سرباز سابق جنگ خلیج فارس آشنا شده و رابطه ای عاشقانه میان شان شکل می گیرد. اما پیتر به آن گونه که دیده می شود، فردی عادی نیست. او دچار پارانویای شدید است و همه جا را پر از میکروب و حشرات ریز می بیند. خیلی زود رفتار او بر اگنس نیز اثر گذاشته و زندگی هر دو نفر را به کابوس تبدیل می کند….
چرا باید دید؟
ویلیام فرید کین متولد ۱۹۳۵ از تاثیر گذارترین کارگردان های دهه ۱۹۷۰ سینمای آمریکا ست. خالق ارتباط فرانسوی، جن گیر و جادوگر/مزد ترس، زندگی و مرگ در لس انجلس، توحش و Jade که یک اسکار و دو جایزه گولدن گلاب به همراه انبوهی از دیگر جوایز معتبر در کارنامه اش دارد. فریدکین با ساخت فیلم های تلویزیونی وارد دنیای فیلمسازی شد و تا امروز نیز به این کار ادامه داده است. همین امر سبب شده تا بعد از فیلم های جریان ساز دهه هفتادی اش کمتر فیلم تاثیرگذاری در دو دهه پیش بسازد. بسیاری از فیلمسازان یا کار او در ارتباط فرانسوی و جن گیر را تقلید یا بازسازی کرده و توانایی خود را با آنها محک زده اند. خود فریدکین نیز ۲۴ سال پس از صحنه تعقیب و گریز ارتباط فرانسوی با خلق صحنه ای مشابه در Jade به این وسوسه پاسخی جانانه داد. اما در کنار این هیجان آفرینی ها فیلم های دیگری نیز ساخته که بیشتر بر خلق درام در مکان های محدود[هم چون آثار تئاتری و تلویزیونی] گرایش دارند. توحش نمونه خوبی از چنین فیلم هایی است که هنوز تماشای آن می تواند ضربان قلب بیننده را دچار افزایش کند. میکروب یا حشره نیز در رده این گونه فیلم های فریدکین جای می گیرد. فیلمی که بر اساس نمایشنامه ای موفق ساخته شده و کارگردان کوشیده تا اتمسفر تئاتری آن را به شکلی موثر برای خلق فضایی سیاه و کلاستروفوبیک در خدمت خود بگیرد. و طبیعی است که حاصل کار بسیار قوی و موفق از آب در آمده و چنین نتیجه ای اصلاً دور از انتظار نبود.
فریدکین در این فیلم کوشیده تا به جای ساخت فیلمی ترسناک با هدف سرگرم سازی تماشاگر، درامی هراس آور و روانشناختی که خالی از هیجان هم نیست. البته چنین فیلمی از سوی تماشاچیانی که خاطره جن گیر و پخش مجدد آن را با خود یدک می کشند، نمی تواند بازتاب های خوبی دریافت کند. در نتیجه با وجود نمایش اش در دو هفته کارگردان های جشنواره کن و دریافت فیپرشی برای کارگردانی اش نیز نمی تواند بیش از ۷ میلیون دلار در گیشه نصیب سازندگانش کند. بدیهی است تماشاگر آمریکایی خو کرده به قاتلین سریالی و روانی، خون و خون ریزی فراوان و قصابی های محیر العقول مانند اره با پرتاب آشغال به سوی پرده یا هو کردن از این فیلم استقبال کند. چون قادر به درک فضا نیست و تبلیغات پخش کنندگان فیلم با اتکا بر نام سازنده جن گیر نیز نتیجه سو در بر دارد. به ویژه نبود هیچ گونه حشره یا میکروب بد طینتی در فیلم که امتیاز چنین فیلم محسوب می شود، زمینه ساز دلخوری چنین بینندگانی است.
با این حال جرات می کنم و از شما می خواهم با صرف اندکی حوصله به تماشای میکروب/حشره بنشینید. چون یقین دارم از فضای کلاستروفوبیک آن به شدت متاثر خواهید شد. از دیگر نقاط قوت فیلم باید به بازی های اشلی جاد[که در آخرین دقایق جایگزین جودی فاستر شد] و مایکل شانون[که همین نقش را در اجرای تئاتری آن نیز بر عهده داشت] اشاره کرد، خود می تواند مشوق هر سینما دوست علاقمند به کارنامه بازیگری اشلی جاد را به سینما بکشاند.
ژانر: درام، ترسناک.
مراقبت The Lookout
نویسنده و کارگردان: اسکات فرانک. موسیقی: جیمز نیوتون هاوارد. مدیر فیلمبرداری: الار کیویلو. تدوین: جیل ساویت. طراح صحنه: دیوید برایسبین. بازیگران: جوزف گوردون لویت[کریس پرات]، جف دانیلز[لوئیس]، ماتیو گودی[گری اسپارگو]، ایزلا فیشر[لاولی لمونز]، کارلا گوگینو[جنت]، برو سمک گیل[رابرت پرات]، آلبرتا واتسون[باربارا پرات]، الکس بورستین[آقای لنگ]، سرجیو دی زیو[معاون کلانتر تد]، دیوید هابند]آقای تاتل]. ۹۹ و ۱۰۲ دقیقه. محصول ۲۰۰۷ آمریکا.
کریس پرات ورزشکار دبیرستانی خوش نام و متعلق به خانواده ای مرفه، شبی که با دوست دخترش و دو تن از دوستان شان سرگرم تفریح در جاده هستند، دچار سانحه می شود. پیامد این حادثه مرگ دو تن و از بین رفتن حافظه کوتاه مدت کریس است. چهار سال بعد، کریس به عنوان نظافت چی در بانک نوئل استیت کار می کند. او سعی دارد تا با رفتن به جلسات درمانی و به دست آوردن حافظه اش، شغل بهتری مانند تحویلداری در بانک را به دست آورد. اما مدیر بانک چندان به این مسئله خوش بین نیست. کریس که به همراه دوست نابینایش لوئیس زندگی می کند، شبی در بار با جوانی که خود را گری اسپارگو و از آشنایان وی معرفی می کند، آشنا می شود. مدتی بعد، گری که واسطه آشنایی کریس با دختری به نام لاولی شده، خواستار کمک او در اجرای نقشه ای بزرگ می شود. این نقشه چیزی نیست جز سرقت از بانکی که کریس در آن کار می کند. کریس که از برخوردهای مدیر بانک و پدرش سرخورده شده، می پذیرد. او می پندارد با پول به دست آمده می تواند رستورانی را که لوئیس آرزوی داشتن آن را در سر می پروراند، راه بیندازد. اما در شب موعود، رئیس بانک به او خبر می دهد که می تواند شغل بهتری در بانک داشته باشد، و همین اتفاق کریس را از ادامه همکاری با گری منصرف می کند. ولی دیگر دیر شده است….
چرا باید دید؟
اسکات فرانک متولد ۱۹۶۰ از فیلمنامه نویسان مجرب و اسم و رسم دار آمریکایی است که از اواخر دهه ۱۹۸۰ وارد تلویزیون و سپس سینما شده است. فرانک به عنوان نویسنده خارج از دید[استیون سادربرگ] در کشور ما فردی شناخته شده به شمار می رود که فیلمنامه های گزارش اقلیت و مترجم را نیز در کارنامه اش دارد. او برای نوشتن این فیلمنامه جوایز متعددی دریافت کرده و برای فیلم شورتی را بگیرید نامزد جایزه گولدن گلاب نیز بوده است. مراقبت که با نام اغفال در برخی کشورها به نمایش در آمده، اولین تجربه وی در زمینه کارگردانی است. فرانک که با دستیاری اسپیلبرگ در گزارش اقلیت به کارگردانی علاقمند شده بود، پنج سال گذشته را در کنار کار روی پروژه هایی چون پرواز فونیکس، مترجم و سریال کارن سیسکو به نوشتن مراقبت اشتغال داشت. دهه گذشته برای بسیاری از فیلمسازان دوران غلبه تم یادآوری و نقش حافظه و خاطرات در زندگی بشر بود. این تم که جدا از درام های سنگین به تریلرها و گاه اکشن های هالیوودی نیز راه یافت، در کنار افزودن بر ارزش فیلمنامه به پیچیده تر شدن حوادث آنها نیز کمک شایانی کرد. بهترین نمونه این گونه فیلم را شاید بتوان یادگاری ساخته کریستوفر نولان عنوان کرد. فیلمی که مقلدان ریز و درشت و خلف و ناخلف زیادی پیدا کرد. اما هیچ فیلمی نتوانست به پای روایت و تبحر نولان برسد. مراقبت نیز یکی از این گونه آثار است که سعی دارد تا حد امکان میراث نولان را خدشه دار نکند. روایت متین و کند اسکات فرانک در کنار تزریق تدریجی اطلاعات به بدنه فیلم و در نتیجه تماشاگر مکانیسم هیجان مداومی را خلق می کند که می توان فیلم را تا حد کار برادران کوئن در فارگو ارتقاء دهد. مراقبت له معنی کامل کلمه یک نئو نوآر است. فیلمی که کارگردانش از اتلاف وقت برای پرداخت شخصیت هایش هراس به خود راه نمی دهد. اطمینان دارم که فیلم در بازار اروپا موفق تر از اکران آمریکا عمل خواهد کرد، چون واجد آن هیجان های آنی و حتی کاذب این گونه نیست. بازیگران فیلم همگی به دقت انتخاب شده اند و بازی های خوبی نیز از خود به نمایش گذاشته اند. از جمله جف دانیلز برای ایفای بهتر نقش خود مدتی در مرکز آموزش نابینایان کالامازوو گذرانده تا رفتار روزمره افراد کور را یاد بگیرد. اما نقطه قوت فیلم بدون شک سابقه فیلمنامه نویسی فرانک است که اقتباس های درخشانی از المور لئونارد-خارج از دید و شورتی را بگیرید- در کارنامه خود دارد. مراقبت یک فیلم کم خرج، اما به معنی واقعی کلمه دیدنی و جدی است که امید های بسیاری را در دل تماشاگر برای دیدن فیلم بعدی فرانک خلق می کند!
ژانر: جنایی، درام، تریلر.
ذرّات بنیادی Elementarteilchen
کارگردان: اسکار روهلر. فیلمنامه: اسکار روهلر بر اساس داستانی از میشل هوله بک. موسیقی: ماررتین تادشاروف. مدیر فیلمبرداری: کارل فریدریش کوخنیک. تدوین: پیتر آر. آدام. طراح صحنه: اینگرید هن. بازیگران: موریتز بلیبترو[برونو]، کریستین اولمن[میشائیل]، مارتینا گدک[کریستین]، فرانکا پوتنت[آنابل]، نینا هوش[جین]، کورینا هارفوخ[دکتر شافر]، اولریکه کرینر[مادر آنابل]. ۱۱۳ و ۱۰۵ دقیقه. محصول ۲۰۰۶ آلمان. نام دیگر: Elementary Particles، Atomised. برنده خرس نقره ای بهترین بازیگر مرد/موریتز بلیبترو و نامزد خرس طلای جشنواره برلین. نامزد جایزه تماشاگران جشنواره فیلم های اروپایی، نامزد جایزه طلای بهترین بازیگر مرد/بیلترو و بهترین بازیگر زن/مارتینا گدک از مراسم فیلم های آلمانی.
برونو و میشائیل دو برادر ناتنی و به شدت متفاوت از یکدیگر هستند. برونو معلمی است که شدیداً به جنس مخالف علاقه دارند و برده فانتزی های جنسی خود شده، و میشائیل بر عکس او بیولوژیستی منزوی، شیفته تحقیقات ژنیتیک خود و بی علاقه به برقراری ارتباط با جنس مخالف است. مادرشان-تنها نکته مشترک زندگی شان- سال ها قبل هر دو را ترک کرده و به دنبال خوشگذرانی رفته است. اما یک روز، نکته مشترک تازه ای در زندگی این دو نفر پیدا می شود: زن ها و عشق!
میشائیل که برای جابجایی گور مادربزرگ خود به زادگاهش رفته، با عشق دوران نوجوانی اش آنابل برخورد می کند. برونو نیز با کریستین آشنا می شود که می تواند فانتزی های جنسی خود را با وی شریک شود. اما دو برادر به زودی در می یابند که هر دو زن به شکلی علاج ناپذیر بیمار هستند. برونو و میشائیل در برابر دو راهی سختی قرار می گیرند. آن دو یا باید در کنار زنان زندگی شان بمانند و یا به زندگی آکنده از تنهایی سابق خود رو کنند…
چرا باید دید؟
۹ سال قبل وقتی کتاب ذرات بنیادی اثر میشل هوله بک منتشر شد، در کنار دریافت جوایز با ارزش و استقبال خوب مردم، زمینه ساز بحث و جدل فراوانی- نه فقط در فرانسه بلکه در کشورهای دیگر نیز- شد. نگاه تیره و بدبینانه نویسنده به روابط خانوادگی، سکس و کلاً زندگی امروزی و زیر سوال بردن هستی مورد توجه ارباب فضل و هنر قرار گرفت. کتاب خیلی سریه به ۲۵ زبان ترجمه شد، اما تقدیر چنین بود که ابتدا دومین کتاب هوله بک به نام گسترش میدان نبرد به فیلم تبدیل شود. نکته قابل توجه دیگر این که سرانجام کتاب نه در موطن نویسنده، که در کشور آلمان به فیلم برگردانده شد. اسکار روهلر-کسی که سه سال از زندگی خود را وقف کار روی فیلمنامه آن کرد- متولد ۱۹۵۹ استرانبرگ، باواریا فرزند شاعر و نویسنده آلمانی کلاوس روهلر و گیزلا الزنر شاعر و نمایشنامه نویس است. روهلر که از اوایل دهه ۱۹۹۰ شروع به فیلمسازی کرده برای فیلم های Silvester Countdown، جایی برای رفتن نیست، خواهر عزیز و Suck My Dick جوایز متعددی از جشنواره های معتبر دریافت کرده و دو بار نیز نامزد خرس طلای جشنواره برلین بوده است. آخرین فیلم او ذرات بنیادی که با هزینه ۶ میلیون یورو تولید شده یکی از بهترین و جدی ترین فیلم های امسال است که سوال هایی بسیار عمیق مطرح می کند. از قبیل: چرا حال و هوای ازادانه دهه ۱۹۷۰ جای خود را به حاکمیت مطلق جامعه مصرفی داده؟ چرا زندگی مدرن شهری همزاد تنهایی گریزناپذیر شده و اصولاً چرا تمدن غرب به اینجا رسیده است؟
از نظر روهلر تمدن غرب مقدار زیادی از امیدهایی که به آن بسته شده، را از دست داده است. بی اغراق باید گفت که کار روهلر روی ذرات بنیادی به غنای منبع اصلی افزوده و شایسته بذل توجه بیشتری است. اگر فرصتی پیش آمد درباره این فیلم و کارگردان آن دوباره و مفصل تر خواهم نوشت. تا آن روز برای شما فرصت و دقت برای تماشای این فیلم آرزو می کنم!
ژانر: درام، عاشقانه.
سریع برو و دیر برگرد Pars vite et reviens tard
کارگردان: رژی وارنیه. فیلمنامه: آریان فر، هریت مارن، ژولین راپنو، لورنس شور، رژی وارنیه بر اساس داستانی از فرد وارگاس. موسیقی: پاتریک دویل. مدیر فیلمبرداری: لوران دیان. تدوین: یان ملکور. طراح صحنه: الیویه رادو. بازیگران: ژوزه گارسیا[کمیسر ژان باتیست آدامزبرگ]، ماری گیلیان[ماری]، الیویه گورمه[ژوس له گورن]، نیکول کازال[داما]، لین دان فام[کامیل]، میشل سرالو[هروه دکامبره/هروه دوکوئیس]. ۱۱۶ دقیقه. محصول ۲۰۰۷ فرانسه. نام دیگر: Have Mercy on Us All، Seeds of Death.
در منطقه ۱۸ پاریس روی درهای ۱۳ آپارتمان یک مجتمع عدد 4 به شکل برعکس ترسیم و در زیر آن حروف CLT نوشته شده است. کمیسر آدامزبرگ با دیدن این علامت ها دچار تشویش خاطر شده و آن را هشداری بر یک واقعه ناگوار تلقی می کند. برخی از همکاران او آنها را دیوارنوشته هایی بی خطر می دانند، ولی آدامزبرگ بعد از ملاقات با یکی از ساکنین منطقه-پیرمردی به نام هروه که سر در کتاب های قدیمی دارد- آن را نشانه ای از تهدیدی کهن برای انسان ها ارزیابی می کند: طاعون!
همزمان با این حوادث نامه های اسرار آمیز نیز به دست ژوس-یکی دیگر از ساکنین و جارچی محل- می رسد. فرستنده نامه ها معلوم نیست و هیچ کس تهدیدهای درون شان را جدی نمی گیرد. کمیسر آدامزبرگ که رابطه ای میان این نامه ها و نشانه های ترسیم شده کشف کرده، با یافته شدن جسدی سیاه شده در یک آپارتمان خود را درگیر حوادثی مرگبار می یابد…
چرا باید دید؟
خانم فردریکه اودین روزیو متولد ۱۹۵۷ پاریس- تاریخ نگار، باستان شناس و نویسنده فرانسوی است که داستان های پلیسی اش را با نام فرد وارگاس امضاء می کند. می شود با کمی مسامحه او را دان براون مقایسه کرد، یعنی کسی که می کوشد تا از دانسته هایش برای پیچ و تاب دادن و افزودن رمز و راز قصه ایش استفاده کند. یکی از عمده تحقیقات وی درباره مرگ سیاه-طاعون- در انستیتو پاستور که زمینه ساز نگارش سریع برو و دیر برگرد [که به نام به همه ما رحم کن/Have Mercy on Us All به انگلیسی ترجمه شده] را فراهم ساخته است. اما بر خلاف قهرمان دان براون، مخلوق وی کمیسر آدامزبرگ یک پلیس باهوش و حرفه ای-با علاقه ای مفرط به ذن-بوده و فیلم فعلی بر اساس سومین کتاب از ماجراهای وی ساخته شده است.
انتخاب چنین دستمایه ای از سوی فیلمسازی چون رژی وارنیه که به خاطر فیلم های هندوچین، شرق-غرب و زن زندگی من شهرت جهانی دارد، اندکی تعجب آور است. آخرین فیلمی که از وی به نمایش در آمده انسان در برابر انسان [یک سال و نیم قبل در همین صفحه معرفی شد]نیز تفاوت هایی بنیادی با دستمایه اکثریت آثار وی داشت. هر چند انسان در برابر انسان نتوانست به شهرت وارنیه چیزی بیفزاید، اما موجب نقصان آن نیز شد. ولی سریع برو و دیر برگرد تا این لحظه از سوی منتقدان فرانسه و بلزیک نقدهای سرد و اندکی منفی دریافت کرده و آن را به عنوان اقتباسی نه چندان موفق از کتابی پر فروش و پر مایه توصیف کرده اند.
رژی وارنیه متولد ۱۹۴۸ با دستیارکارگردانی وارد سینما شد و یک دهه بعد اولین فیلم خود را به نام زن زندگیم ساخت. او فیلمساز گزیده کاری است و زود برو… هشتمین فیلم بلند سینمایی او محسوب می شود. یقیناً یکی از هولناک ترین صفحات تاریخ-به خصوص قرون وسطی- می تواند شیوع وبا در اروپا باشد. آثار هنری متعددی با استفاده از حوادث این دوره خلق شده است. فیلم های اندکی نیز با اشاره به این دوره در سینمای فرانسه ساخته شده اند، اما نویسنده علائم و نشانه های این مرگ سیاه را به زمانه ما منتقل کرده و دستمایه خلق داستانی پر کشش کرده است. وارنیه کوشیده تا با وفاداری کامل داستان وارگاس را به فیلم تبدیل کند و همین مایه سقوط اش را فراهم کرده است. چون قصه وارگاس در هنگام عبور از صافی رسانه ای دیگر نیازمند افزودن چاشنی های خاص آن مدیوم بوده تا قوام بیاید. چیزی که از آن دریغ شده و هم برای نویسنده و هم برای فیلمساز جز پشیمانی به بار نیاورده است. چون ساختن فیلمی متوسط برای خالق هندوچین و شرق-غرب می تواند یک شکست ارزیابی شود. تنها نکات مثبت فیلم در کنار فیلمبرداری خوب آن، بازی ژوزه گارسیا است که با فیلم تبر[کوستا گاوارس] وی را شناختیم. او می تواند انتخاب خوبی برای ایفای نقش مخلوق وارگاس در آینده باشد. باید صبر کرد و دید!
ژانر: جنایی، درام، مهیج.
ذی قیمت Hors de prix
کارگردان: پی یر سالوادوری. فیلمنامه: بنوآ گرافن، پی یر سالوادوری. موسیقی: کامیل بازبا. مدیر فیلمبرداری: ژیل هنری. تدوین: ایزابل دوینیک. بازیگران: گاد الماله[ژان]، اودری توتو[ایرنه]، ماری کریستین آدام[مادلن]، ورنون دوبشف[ژاک]، ژاک اسپیسه[ژیل]، آنه لیز هسمه[آنیس]، دیدیه بریس[فرانسوا]. ۱۰۴ دقیقه. محصول ۲۰۰۶ فرانسه. نام دیگر: Priceless.
ایرنه دختری بسیار دوست داشتنی و به همان اندازه زرنگ است. او که با از راه به در بردن ثروتمندان زندگی لوکس و پر تجملی را می گذراند، بر اثر یک سوتفاهم ژان -پیشخدمت هتلی بزرگ- را میلیاردر فرض می کند. اما ژان خجالتی و گوشه گیر فرسنگ ها از مردی که ایرنه در ذهن خود از او ساخته، فاصله دارد. به همین خاطر وقتی ایرنه از پیشخدمت بودن ژان خبردار می شود، به سرعت از او دور می شود. اما ژان قصد رها کردن ایرنه را ندارد، چون عاشق وی شده است. ژان در تعقیب ایرنه به سواحل توریستی فرانسه می رسد. او به شدت بی پول و به همان اندازه در دستیابی به ایرنه مصمم است. از این رو تصمیم می گیرد تا همان گونه که دلخواه ایرنه است، زندگی کند. ژان با عمل کردن به توصیه های ایرنه پا به دنیای نا آشنای ثروتمندان می گذارد و این کار باعث نزدیک تر شدن روزافزون ایرنه و ژان به یکدیگر می شود…
چرا باید دید؟
همین شش سال قبل بود که اودری توتو با بازی در نقش آملی پولن وارد زندگی ما سینما دوستان شد. او قبل از فیلم ژان پی یر ژونه در ۱۳ فیلم تلویزیونی و سینمایی دیگر بازی کرده بود، اما نقش آفرینی هایش در ذهن کمتر منتقد و تماشاگر رسوب کرده بود. بعد از نمایش سرنوشت شگفت انگیز آملی پولون بود که همه چهره کودکانه و خنده شیطنت آمیزش را کشف کردند. کمدی های عاشقانه زیادی با استفاده از بازی و فیزیک وی ساخته شد. دومین همکاری اش با ژونه –نامزدی بسیار طولانی- نیز بر شهرتش افزود و اینک ستاره ای بین المللی است. ذی قیمت نیز یکی دیگر از کمدی های عاشقانه ای است که با تکیه بر چهره و جذابیت توتو شاخته شده است. اما پی یر سالوادوری بازیگر، نویسنده و کارگردان تونسی تبار متولد ۱۹۶۴، کوشیده تا اثری متفاوت عرضه کند. سالوادوری در کنار خلق حال و هوایی همچون آملی نگاهی سرشار از طنز به اختلافات طبقاتی افکنده است. او که خود را از مریدان ارنست لوبیچ می داند، در کنار ادای احترام به میراث استادش کوشیده تا با ارجاع به فیلم هایی چون صبحانه در تیفانی و تعطیلات در رم بر غنای کارش بیفزاید. ذی قیمت هشتمین فیلم سالوادوری است که با فیلم هدف متحرک در ۱۹۹۳ ورودی قابل توجه به سینما داشت. آخرین فیلمی که از وی به نمایش در آمده بود شما بفرمایید[۲۰۰۳] بود که پخش جهانی موفقی را به همراه داشت. جدا از بازی همیشه جذاب خانم اودری توتو برای دیدن باستر کیتن جدید سینمای فرانسه-گاد الماله- هم که شده، تماشای ذی قیمت را از دست ندهید!
ژانر: کمدی.
سیمپسون ها: فیلم سینمایی The Simpsons Movie
کارگردان: دیوید سیلورمن. فیلمنامه: جیمز ال. بروکز، مت گرونینگ، ال جین، ایان مکستون گراهام، جورج مه یر، دیوید میرکین، مایک ریس، مایک اسکالی، مت سلمن، جان شوارتزولدر، جان ویتی، جوئل کوهن، جان فرینک، تیم لانگ، مایکل پرایس، سام سایمون. موسیقی: هانس زیمر. تدوین: جان کارنوکان. بازیگران[فقط صدا]: دان کاستلانتا[هومر سیمپسون و ۱۹ شخصیت دیگر]، جولی کاونر[مارج]، نانسی کارترایت[بارت/مگی/رالف و ۴ شخصیت دیگر]، یردلی اسمیت[لیزا]، هری شیرر[اسکارچی/آقای برنز و ۱۲ شخصیت دیگر]، هنک ازاریا[پروفسور فرینک و ۱۸ شخصیت دیگر]، مارسیا والاس[خانم کراب اپل]، بیلیجو آرمسترانگ[به نقش خودش]، ترز مک نیل[خانم اسکینر و ۱۲ شخصیت دیگر]، جو مانتنا[فت تونی]، آلبرت بروکز[راس کارگیل]، تام هنکس[به نقش خودش]. ۸۷ دقیقه. محصول ۲۰۰۷ آمریکا. نامزد جایزه بهترین فیلم تابستانی از MTV Movie Awards، نامزد جایزه بهترین فیلم تابستانی از مراسم انتخاب نوجوانان.
هومر کچل، چاق و اندکی احمق و در عین حال به شدت دوستدار خانواده، همسرش مارج که به شدت نگران دور هم نگه داشتن اعضای خانواده است، پسرشان بارت که اگر عقل اش به کاری قد ندهد از انجام آن خودداری می کند، دخترشان لیزا که روشنفکری عاشق نواختن ساکسیفون است و فرزند کوچک شان مگی خانواده سیمپسون را تشکیل می دهند. این خانواده که در شهر کوچک اسپرینگ فیلد زندگی می کنند، دچار دردسری بزرگ می شود. ماجرا با نجات خوک فراری کوچکی توسط هومر از قصابی شدن آغاز می شود. هومر خوک را به خانه آورده و چون حیوانی خانگی از او نگهداری می کند. اما همین خوک کوچک که نام Spider Pig به او داده شده، خیلی زود باعث به وجود امدن یک بحران زیست محیطی عظیم می شود. این مسئله پای راس کارگیل خبیث-مدیر EPA- و آرنولد شوارتزنگر را نیز به ماجرا باز می کند. حال هومر ابله مجبور است هم خانواده و زادگاه خود و شاید دنیا را نجات دهد. چون بحران هر لحظه در حال گسترش است….
چرا باید دید؟
سریال انیمیشن سیمپسون ها در طول دو دهه گذشته و پخش بیش از ۴۰۰ قسمت توانسته تبدیل به یکی از نشانگان فرهنگی عصر ما شود. فقط در آمریکا بیش از ۱۰ میلیون تماشاگر و در بیش از ۶۰ کشور[با ۲۰ زبان متفاوت] بینندگان ریز و درشت خود را به پای تلویزیون ها می کشاند. این خانواده عجیب و غریب و دوست داشتنی بر خلاف دیگر همتایان موفق خود بسیار دیر به سینما راه پیدا کردند. کمپانی فاکس ۱۰ سال قبل آدرس اینترنتی SIMPSONSMOVIE.COM را به ثبت رساند، تا امروز که سرانجام این انیمیشن ۷۵ میلیون دلاری به نمایش در آمد، کمتر خبری درباره داستان و نحوه ساخت آن به رسانه ها راه یافت. در حالی که بی اغراق می توان گفت که دوستداران سیمپسون ها بی صبرانه انتظار تولید نسخه سینمایی آن را می کشیدند. از این رو فیلم سینمایی سیمپسون ها به طراحی و شخصیت پردازی مجموعه تلویزیونی به شدت وفادار مانده، اما از جهت فنی و طراحی خانواده شگفت انگیز و قرار ملاقات در بلویل را الگو قرار داده است. دیوید سیلورمن که قبلاً دستیار کارگردان فیلم کمپانی هیولاها بوده و۲۳ قسمت از مجموعه تلویزیونی سیمپسون ها را کارگردانی کرده، برای هدایت این کشتی گران قیمت انتخاب شد. او به همراه مت کرونیگ- خالق اصلی مجموعه- و گروهی فیلمنامه را نوشته و جزو صداپیشگان فیلم نیز هست.
سیلورمن متولد ۱۹۵۷ نیویورک طراح انیمیشن، تهیه کننده، فیلمنامه نویس و کارگردان فیلم های انیمیشن است. او از اوایل دهه ۱۹۸۰ وارد صنعت فیلمسازی انیمیشن شده و تاکنون چهار جایزه امی[اسکار تلویزیونی] برای اپیزودهای سیمپسون ها دربافت کرده است.
ماجرای سینمایی خانواده سیمپسون که به اقتضای روز رنگی از بحران زیست محیطی نیز گرفته، می تواند از هر جهت مورد استقبال اقشار مختلف قرار گیرد. اطمینان دارم که حزب سبزها و دوستداران محیط زیست به طور خودجوش برای تبلیغ ان دست به کار خواهند شد. پس سخن را کوتاه و شما را به دیدار از خانواده سیمپسون دعوت می کنم. برای شما یک ساعت و نیم تمام توش و توان روده بر نشدن از کارهای هومر و دیگر سیمپسون ها آرزو می کنم. خوش باشید!
ژانر: انیمیشن، کمدی، خانوادگی.
زینجیربوزان Zincirbozan
کارگردان: آتیل ایناچ. فیلمنامه: آونی ئوزگورل. موسیقی: امره دوندار. مدیر فیلمبرداری: گوکهان تیریاکی. تدوین: بورا گوکسینگول، دنیز کاییک. بازیگران: بولنت یارار[بولنت اجویت]، هالدون بویسان[سلیمان دمیرل]، سوآوی ارن[کنعان اورن]، سونا سلن[راهشان اجویت]، عایشه تونابویلو[ناظمیه دمیرل]، اگه آیدان[جونیت]، امره کارایل[پرله]، اسماعیل اینجه کارا[تورگوت اوزال]، کن داکان[الکساندر]، آتیل ایناچ[سدات]، تورکو هازر]امل]، ولگا سورگو[آساف]، اردم آک اکجه[هاکان]، سرکان گنچ[رمزی]، محمت علی نوراوغلو[محمت]، مینور کوتلو[نجم الدین اربکان]،. ۱۱۰ دقیقه. محصول ۲۰۰۷ ترکیه. نامزد جایزه لاله طلایی بهترین فیلم از جشنواره استانبول.
دهه ۱۹۷۰ رو به پایان است. اوضاع سیاسی ترکیه هر لحظه بحرانی تر می شود. اقتصاد کشور به حالت فلج در آمده، هر روز ده ها ترور صورت می گیرد؛ خیابان ها به خون کشیده می شود و سخنان دولت مردان بر عمق آشوب حاکم بر جامعه می افزاید. با کشته شدن روزنامه نگاری به نام عبدی ایپکچی، ارتش که موجودیت نظام را در مخاطره می بیند خود را برای مداخله در اوضاع سیاسی کشور آماده می کند. در مدت زمانی کوتاه بعد از این واقعه، ژنرال کنعان ئورن با حمایت دیگر امرای ارتش در روز ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۰ دست به کودتا می زند. پیامد این کودتا ابتدا تبعید سیاستمداران به تاسیسات نظامی زینجیربوزان در چاناک قلعه و افزایش ترورها و سپس تحمیل جو اختناق بر ترکیه است…
چرا باید دید؟
نام تاسیسات نظامی زینجیربوزان-به معنی باز کننده زنجیرها- در تاریخ معاصر ترکیه یادآور حوادثی تلخ است. هم زمان با وقوع انقلاب در ایران بود که کشور همسایه مان ترکیه نیز دستخوش حرکت های تروریستی و بحران های فزاینده گردید. تلاش سیاستمداران برای مهار موج روزافزون ترورها به جایی نرسید و پس از به قدرت رسیدن ژنرال کنعان اورن تاسیسات نظامی زینجیربوزان در اوایل دهه ۱۹۸۰ تبدیل به تبعیدگاه بولنت اجویت، سلیمان دمیرل و ۱۶ سیاستمدار دیگر ترکیه شد.
اولین فیلم بلند آتیل ایناچ [برادر کوچک تر اولاش ایناچ کارگردان فیلم مشتق که در همین صفحات معرفی شد] بازیگر، نویسنده و کارگردان سریال های موفق تلویزیونی چون باز هم عاشق شدم و بچه داری و گرفتاری به حوادث خونین این دوره می پردازد. ایناچ که در دانشگاه بوغازایچی فلسفه خوانده وقایع سال های ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۳ ترکیه را زیر ذره بین قرار می دهد تا بلکه از این رهگذر شرایط فعلی حاکم بر کشورش را که در آستانه بحران و تهدید به یک کودتای نظامی دیگر دارد، به مردم و دولتمردان یادآوری کند. پرداختن به زوایای این کودتا و پیامدهای منفی آن در سال های اخیر تبدیل به یکی از تم های محبوب فیلمسازان ترکیه-به ویژه کسانی که تعلقات سیاسی دارند- شده است. در همین صفحات چندین نمونه از این فیلم ها هم چون انترناسیونال/بین الملل و بازگشت به خانه را معرفی کردیم. اما زینجیربوزان از زاویه ای تازه و بدیع به این حادثه نگاه می کند. شخصیت های اصلی فیل مردم عادی یا فعالان گمنام سیاسی نیستند، بلکه بالا مرتبه ترین سیاست مداران و دولتمردان آن دوره به تصویر کشیده شده اند. کسانی که مستقیماً عامل یا آمر وقوع کودتا بودند. انتخاب بازیگران با دقت صورت گرفته و شباهت های فیزیکی تعدادی از هنرپیشه ها با افراد واقعی حیرت انگیز است. به عنوان نمونه می توان به شباهت فراوان سوآوی ارن بازیگر نقش ژنرال ئورن اشاره کرد. فیلمنامه فیلم توسط آونی ئوزگورل روزنامه نگاری با ۴۰ سال سابقه و نویسنده فعلی روزنامه رادیکال/ Radikal نوشته شده و کاملاً با وقایع تاریخی مطابق دارد.
زینجیربوزان که ابتدا قرار بود به شکل یک مینی سریال تولید شود، در میانه راه تبدیل به اولین فیلم سینمایی آتیل ایناچ شد و در نمایش افتتاحیه خود در جشنواره فیلم استانبول توانست تا نامزدی بهترین فیلم پیش برود. تمامی صحنه های فیلم –غیر از زندان زینجیربوزان که به خاطر شرایط نامساعد جوی در موغلا-گوک ئووا گرفته شده-در مکان های واقعی فیلمبرداری شده تا بر سندیت آن افزوده شود. با این حال فیلم از نبود ایده آل هایی در نزد شخص کارگردان رنج می برد، کسی که کوشیده فقط و فقط گذشته را چراغ راه آینده کند و بس! قرار است تا پس از نمایش گسترده زینجیربوزان با افزودن سکانس هایی دیگر، به صورت یک سریال ۶ قسمتی از شبکه TurkMax پخش شود. اگر بخت دستیابی به این فیلم را دارید، برای عبرت گرفتن و مطابقت با شرایط حاکم بر کشور خودمان هم که شده، از تماشای آن غفلت نکنید.
ژانر: درام، سیاسی.