سریال روز♦ تلویزیون

مهدی عبدالله زاده
مهدی عبدالله زاده

شبکه جهانی سحر، که از ابتدا با هدف پوشش رسانه ای صدا و سیما برای مخاطبان خارج از ایران تاسیس ‏شد و معمولا تولیدات شبکه های داخلی را بازپخش می کرد، چندی است که به طور مستقل به تولید فیلم و ‏سریال تلویزیونی روی آورده است. قاب های خالی یکی از تولیدات این شبکه است که باز پخش آن، این بار ‏در شبکه دوم سیما و برای مخاطب داخل ایران به تازگی شروع شده است.‏

نگاهی به سریال قاب های خالی
‎‎روایتی کسالت بار از قصه کهنه مهاجرت‏‎‎

شبکه جهانی سحر، که از ابتدا با هدف پوشش رسانه ای صدا و سیما برای مخاطبان خارج از ایران تاسیس ‏شد و معمولا تولیدات شبکه های داخلی را بازپخش می کرد، چندی است که به طور مستقل به تولید فیلم و ‏سریال تلویزیونی روی آورده است. قاب های خالی یکی از تولیدات این شبکه است که باز پخش آن، این بار ‏در شبکه دوم سیما و برای مخاطب داخل ایران به تازگی شروع شده است.‏

نگاه به پدیده مهاجرت و معضلات فراروی مهاجران، یکی از شاخصه های مهم و بنیادین قصه این سریال ‏است. ظاهرا، تنها توجیه برای تصویب ساخت چنین سریالی در شبکه جهانی سحر که به خیال خود ذهن ‏تماشاگران ایرانی مقیم خارج را هدف قرار می دهد هم همین بوده است؛ چه، این سریال تا به این جای کار که ‏سه قسمت از آن گذشته، هیچ نشانی از تازگی و جذابیت ندارد. ساز و کار و اجرا و ریتم و قصه، همه و همه ‏در حد تولیدات استانی صدا و سیماست. حتی در شرایطی که بیش از دو دهه است که دوبله سریال های داخلی ‏تقریبا منسوخ شده، در کمال تعجب شاهد این هستیم که یک دوبله بی روح و کسالت بار بر فضای کند سریال ‏سنگینی می کند.‏

مارال فارغ التحصیل رشته تئاتر که قرار است با نامزدش فریدون نمایشی را به روی صحنه ببرد، درگیر ‏مراقبت از سولماز، مادربزرگ بیمارش است که از کودکی او را بزرگ کرده. سولماز که خود نیز در جوانی ‏بازیگر معروفی بوده گنجینه ای از حرفها و خاطرات نگفته را درسینه دارد که تصمیم گرفته آنها را برای ‏مارال باز گو کند. با ورود به دنیای گذشته، چنین روایت می شود که جمال، پدر سولماز پس از انقلاب ‏بلشویک ها چاپخانه و کتابفروشی اش در بادکوبه را از دست می دهد و به همراه همسر و دخترش سولماز به ‏رشت فرار می کند تا در کنار برادر بزرگترش کمال زندگی تازه ای را آغاز کند. با ورود تدریجی او و ‏خانواده اش به دنیای هنر و همکاری او با هنرمندان بومی، جلوه ای از همنوایی هنر و فرهنگ آذری و گیلکی ‏شکل می گیرد.‏

بخشهایی از داستان که به گذشته مربوط می شود، به نسبت قابل تحمل تر است و اندک جذابیتی را به همراه ‏دارد. هرچند بازی داریوش ارجمند، همچون اکثر بازی هایش در سالهای اخیر به فاجعه نزدیک است، اما در ‏عوض حضور پر رنگ و مسلط ناصر هاشمی در نقش برادر کوچکتر لحظاتی از حرفه ای گری را در این ‏سریال رقم می زند. اما همه آن چه در زمان حال به تصویر کشیده می شود فقط دافعه ایجاد می کند و بس. ‏رویداد ها انقدر کم اهمیت و کشدار و کسالت آورند که به راحتی می شود در فاصله نمایش آنها به آشپزخانه ‏رفت و چیزکی خورد و احیانا به دستشویی هم رفت و بعد از آن می شود دو باره قصه را پی گرفت بدون آن ‏که چیزی از کف رفته باشد.‏

نکته قابل تامل و تاسف بار در این میان، آنست که نویسندگی تصویر نوشت این سریال را بهزاد عشقی، منتقد ‏معروف و صاحب قلم ماهنامه فیلم به عهده داشته است. با توجه به سابقه پر و پیمان عشقی در عرصه نقد و ‏تئوری، معلوم نیست این آشفتگی در متن و اجرا را باید ضعف در نوشتار او دانست یا بازنویسی و کارگردانی ‏مرتضی احمدی هرندی از تصویرنوشتی خوب، منجر به چنین کار ضعیفی شده است. ‏

در قسمت سوم از این سریال، آنجا که کمال به برادرش مخاطرات کار فرهنگی در ایران عصر رضا شاه را ‏گوشزد می کند نوعی حدیث نفس و اشاره ای تلویحی به اوضاع کنونی به چشم می آید که می تواند توجه هر ‏مخاطبی را بر انگیزد: “…اینجا برای اجرای هر پیسی باید اجازه بگیرن! گاهی وقتا هم میریزن و کارشونو ‏تعطیل می کنن! بعضی موقع ها هم کارشون به حبس و شلاق و تبعید می کشه. تو این مملکت تقریبا همه چی ‏ممنوعه!!…“‏

سانسور چی های بیسواد و مدعی در صدا و سیما، انگار فقط به میزان فحش و بد و بیراه به نظام پهلوی ‏اهمیت می دهند و از این نکته غافل اند که برای مخاطبی که قادر به تشخیص و مقایسه است، مرغ همسایه ‏نمی تواند غاز باشد. این سکانس و سکانس هایی از این دست، به راحتی این پرسش را در ذهن مخاطب به ‏وجود می آورد که اگر این ها نقطه ضعف یک دستگاه و نشانگر استبداد و دیکتاتوری در یک کشور است، که ‏طبیعتا هم هست، میان عملکرد نظام پهلوی و دستگاه جمهوری اسلامی از این منظر چه توفیری وجود دارد؟‏

به نظر می آید این ها نمونه هایی از ظرافت های نوشتاری بهزاد عشقی است که از گزند بازنویسی کارگردان ‏سریال به دور مانده است. اما در مجموع با توجه به دافعه عجیبی که این سریال کسالت بار دارد، ظاهرا باید ‏آن را یکی از کم مخاطب ترین تولیدات تلویزیونی امسال به شمار آورد.‏

سریال قابهای خالی در طی پانزده قسمت، جمعه شب ها از شبکه دوم سیما پخش می شود. ‏