مرداد ماه سال گذشته وقتی حزب “ندای ایرانیان” که گفته میشد از نسل دوم اصلاحطلبان تشکیل شده و وجه تسمیه عنوانش نیز بر همین اساس است، اعلام موجودیت کرد، جامعهی سیاسی ایران نشان داد که با یک واقعهی غیرمنتظره روبرو شده است. نداییها تا کسب مجوز از وزارت کشور در مهرماه، با موضعگیریهای ناشی از بیاعتمادی بخش بزرگی از اصلاحطلبان روبرو بودند. حالاحزب “اتحاد ملت” که باز هم بنا بر ادعای مؤسسان، خود را در جبههی اصلاحات تعریف میکند، این بحث ها را مجددا پیش آورده است؛ اما اینبار، اصولگرایان با بیاعتمادی و تردید با تشکیل این حزب برخورد کرده و اصلاحطلبان راه سکوت را در پیش گرفته اند. در این ارتباط با
دکتر فیاض زاهد، استاد تاریخ، تحلیلگر و فعال سیاسی اصلاحطلب گفتوگو کرده ایم. او در این مصاحبه از نگاهش به تشکیل این حزب و حزب ندای ایرانیان گفته و به سئوالات ما در بارهی مجموعهای از مسائل مرتبط با فعالیت سیاسی در ایران پاسخ داده است. زاهد که نویسندهی چند کتاب تاریخ است؛ پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری چند ماهی زندانی بود و از کوشندگان ائتلاف میان روحانی و عارف در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ به شمار می رود.
آقای زاهد! هفتهی گذشته حزب جدیدی به نام “اتحاد ملت” تأسیس شد. گرچه مؤسسان این حزب خود را در چارچوب اصلاحات معرفی کردند، اما بلافاصله تفسیرهای زیادی در اطراف هویت سیاسی آنان طرح شد. نگاه اصلاحطلبی مانند شما که عضو این حزب هم نیست به این تشکلیابی چیست؟
به نظر من نفس این اتفاق یک گام به جلو است و باید از آن استقبال کرد. این نشانهای است که آشکار میکند ما وارد دورهی جدیدی شدهایم و میتوانیم حزب اتحاد را نشانه و سمبلی از وضعیت سیاسی ایران امروز ارزیابی و آن را با آنچه که در هشت سال گذشته بر احزاب و گروههای سیاسی در داخل کشور گذشت، مقایسه کنیم. در مجموع این کار گامی به جلو و از نظر من اقدام مثبتی است.
لابد شما هم با این تفسیرهای اصولگرایان برخورد کردهاید که این حزب را ترفند جدید اصلاحطلبان و حرکت آنان با چراغ خاموش تعبیر میکنند….
من از تاریخ، زمان و وقوع رویداد مهمِ سند خوردن کشور ایران به نام اقلیت اصولگرا بیخبرم! اگر شما سندی در این مورد دارید و به من هم که معلم تاریخ هستم ارائه کنید، خوشحال میشوم. من فکر میکنم این حق هر ایرانی است که وقتی در چارچوب این کشور، نظام و قانون اساسی آن زندگی میکند، مالیات میدهد و به قوانین کشور پایبندی دارد، بر اساس اصول مسلم قانون اساسی به صورت قانونی و مسالمتآمیز فعالیت سیاسی حزبی، مدنی و اجتماعی بکند. اگر آن تعبیر بنیانگذار جمهوری اسلامی، امام خمینی، را هم همه قبول داشته باشند که “دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ماست”، فکر نمیکنم این حق از نیروی مهم داخل کشور، یعنی اصلاحطلبان گرفته شده باشد و اینطور باشد که تا ابدیت حق نداشته باشند در هیچ تشکلی تجمیع بشوند و دست به اقدام سیاسی بزنند.
ضمن اینکه این برای اصولگرایان هم مناسب است که اصلاحطلبان با شناسنامه و با چارچوبهای قانونی به فعالیت سیاسی بپردازند. این اتفاق فضا را برای آنها هم شفافتر میکند و آنها هم میتوانند با تکیه بر مانیفست و ضوابط تشکیلاتی خودشان، احزاب و تشکیلات جدید به وجود بیاورند؛ همانگونه که الان آقای لاریجانی دارد با همفکران خودش یک حزب جدید تأسیس میکند و از طرفی تندروهای افراطی مثل «جبههی پایداری» هم مدتهاست فعالیت سیاسی میکنند. این باعث میشود مردم هم با شناخت روشنی به سوی آنها بروند. بالاخره هم اصولگرایان و هم اصلاحطلبان و همهی نیروهای سیاسی در ایران میدانند که ما ناچاریم روزی تن به فعالیتهای سیاسی و حزبی بدهیم و علیرغم همهی مشکلات و موانعی که در این راه وجود دارد، امیدواریم این راه پر سنگلاخ پیموده بشود. ما به یک جامعهی دموکراتیک نیل نخواهیم کرد و به انتخاباتی درست و منطبق با چارچوبهای عام جوامع توسعه یافته دست نخواهیم یافت جز اینکه به سازماندهی فعالیت سیاسی در چارچوب احزاب بپردازیم.
ولی وقتی شما از ایجاد تشکلها و احزاب با شناسنامههای مشخص و روشن صحبت میکنید، این سئوال مطرح میشود که با محظوراتی که برای فعالیت سیاسی آزاد وجود دارد ـ -و به همان علت است که اصولگر ایان از تجمع اصلاحطلبان در حزبی و با نامی دیگر صحبت میکنند-ـ شاید خیلی هم نتوان با شناسنامه واضح فعالیت سیاسی کرد.
ما مقداری مشکلات تاریخی، فرهنگی و سیاسی داریم که در بارهی نحوهی برخورد با همهی آنها نمیتوانیم در این فرصت کوتاه صحبت کنیم. هم شما و هم مخاطب شما میدانید که من از چه چیزهایی سخن میگویم. ولی بالاخره ما روزی باید قدمهایی را به سمت بهبود شرایط برداریم. سعی کنیم به گذشته نگاه کینهتوزانه نداشته باشیم و از آن تنها برای جبران آنچه گذشته عبرت بگیریم و برای آیندهی ایران و سرنوشت فرزندانی که همهمان، چه اصولگرا و چه اصلاحطلب، حداقل ادعایمان این است که میخواهیم زندگی بهتری برای آنان بسازیم. ما باید راههایی را که بشریت طی کرده و اهدافی که با آزمون و خطا به آن رسیده است را وجهه همت خود قرار بدهیم. ما که نمیتوانیم به شرایط قبل از انقلاب فرانسه و انقلاب صنعتی برگردیم. مثلاً بگوییم که در بخش صنعت میخواهیم با ساختن چرخ شروع کنیم و مدلی را که مبتنی بر فرهنگ و شرایط بومی خودمان باشد پیدا کنیم. این حرف مسخرهای است! در حوزهی سیاست نیز همینطور است. خیلی روشن است که ما در جامعهی سیاسی، وقتی تن به انتخابات آزاد میدهیم، میپذیریم که یک شهروند عامی و یک فرد فرهیخته آرایشان یک ارزش دارد، ارزش رأی یک استاد دانشگاه و یک فرد بزهکار زندانی یکی است. برای پرهیز از آسیبهای دموکراسی، برای بیمه کردن دموکراسی، اینکه مبادا جامعه در اثر انتخابات آزاد، مثلاً به سمت پوپولیسم، تودهگرایی و عوامفریبی برود، ما ناچاریم که فعالیتهای سیاسی جامعه را در چارچوب احزاب سازماندهی کنیم. هر چند ما امروز با یک وضعیت ایدهآل خیلی فاصله داریم ولی خود این رفتنها به سوی تحزب، می تواند نشانههای مثبتی باشد و باید از آن استقبال کرد.
بخشی از سئوالم فکر میکنم پاسخ نگرفت. منظورم این پرسش است که اگر به دلیل شرایط و مثلاً همین محدودیتهایی که مانع میشوند که خیلی از اصلاحطلبان بتوانند با شناسنامهی مشخص حزبی، که شما آن را لازم میدانید فعالیت کنند، شاید در این صورت برخی از آنان ناچار شوند در احزابی با نام و نشان دیگر متشکل شوند. در این صورت آیا آن اهداف دمکراتیکی که مورد نظر فعالیت حزبی در جامعه است، آسیب نمیبیند؟
متأسفانه حتماً این طور است. ولی آغاز هر راهی ممکن است با محدودیتهای بیشتر از این هم مواجه باشد و ما در مجموع در آغاز راهیم. یادتان باشد که در جوامع پیشرفتهی امروزی هم تا همین چند دهه پیش همه چیز مناسب نبود. مثلاً زنان حق رأی نداشتند. مبارزه با این نقص نباید منجر به این میشد که حالا مردان هم رأی ندهند. بلکه تلاش بر این شد که این حق برای زنان هم به دست بیاید. در جامعهی آمریکا که امروز یک سیاهپوست رییس جمهور آن است، سیاهپوستان حتی نمیتوانستند در اتوبوس در کنار سفیدها بنشینند. ولی امروز این مسائل حل شده است. ما هم در جامعهی خودمان مشکلاتی داریم؛ مثل همین فقدان هویت مشخص و شناسنامهای که گریبانگیر ماست. ولی میشود امیدوار بود که آهسته آهسته این قدمها را برداریم. مهم است که سوءتفاهمهایی که میان گروههای سیاسی با حکومت وجود دارد، در فضایی که تا حدی اطمینانهای لازم را به دو طرف بدهد که بتوانند قدمهایشان را با آگاهی بیشتر بر روی زمین سفت و به جلو بگذارند، حل شود تا کمک کند که فضا برای مبارزهی حزبی در ایران بازتر از گذشته و بهتر بشود.
آقای زاهد! چندی پیش از این، حزب “ندا” اعلام موجودیت کرد. مؤسسان حزب ندا خود را به نوعی در چارچوب اصلاحطلبی تعریف میکردند، ولی به نظر میرسید که از جانب اصلاحطلبان پذیرفته نمیشوند و حتی بسیاری از اصلاحطلبان با شدت کمسابقهای علیه آن موضع گرفتند. و حالا حزب “اتحاد ملت” نیز خود را درون جبههی اصلاحات اعلام میکند و در عین حال با ابهاماتی روبرو است. اینها شما را نگران نمیکند که به این ترتیب اصلاحطلبان به جای اجماع به سمت پراکندگی میروند؟
ما این نگرانی را نداریم؛ چرا که هیچ گروه سیاسی اصلاحطلب (من دارم ازجانب اصلاحطلبان صحبت میکنم) هیچکدام خارج از رهبریت تام آقای خاتمی امکان بلند کردن پرچم اصلاحات را ندارند؛ این هم امری مبتنی بر جبر و فشار سیاسی نیست، بلکه مشروعیت و کاریزمایی که خاتمی طی این سالها داشته است قابل مقایسه با هیچ رهبر سیاسی دیگری نیست. نقش او در انتخابات ۹۲ نیز این ویژگی را به خوبی نشان داد. به هر حال خوشبختانه پس از سالها آقای خاتمی هم پذیرفت که رهبری سیاسی جریان اصلاحات را عهده دار بشود. امروز جریانات حزبی در تهران و شهرستانها دارند با هویت حزبی خودشان، خود را برای انتخابات آینده آماده میکنند. آنها این حق را دارند که با شناسنامه و هویت خودشان مبارزهی انتخاباتی را آغاز کنند و تا مرحلهی تعیین صلاحیتها پیش بروند. آنگاه آن نیروی داوری و اجماع کنندهای که از اصلاحطلبان در سطوح مختلف در کشور تشکیل شده، کمک خواهد کرد که ما به یک وحدت عملیاتی در پایان کار برسیم. در این زمینه ما ساز و کارهای خوبی را طراحی کردهایم و از این بابت نگرانی نداریم. رفتار آقای عارف در انتخابات ۹۲ به همه نشان داد که اگر منافع ملی حکم بکند، ما باید به چه شکل عمل کنیم. البته اصلاحطلبان همیشه تمایل داشتهاند که به صورت جبههای با حفظ رنگها، گرایش و سلائق خودشان در جبههی بزرگ عمل بکنند ولی مسائل به نظرم جا افتاده هستند و ما از این بابت، همانطور که گفتم احساس نگرانی نمیکنیم.
در مورد “ندا” هم کماکان همینطور فکر میکنید؟
در مورد “ندا”، بخشی از انتقادات در ابتدا به این بازمیگشت که این تلقی به وجود نیاید که ندا بگوید که عصر اصلاحطلبی گذشته و رهبری آقای خاتمی پایان یافته و ما دوران جدیدی را داریم آغاز میکنیم. مسئولین ندا هم آمدند و گفتند که فصلالخطاب آنان رهبری خاتمی و نظر فیصلهبخش خاتمی است و بخشی از این نگرانیها خاتمه پیدا کرد. بدیهی است که احزاب میتوانند تشکیل بشوند، شعارها، مانیفست و برنامهی خودشان را داشته باشند ولی حق ندارند بروند و گروه دیگری را مصادره بکنند. اشکال در آغاز آنجا به وجود آمد، ولی با توضیحاتی که دوستان ما بعداً در ندا دادند، بخش زیادی از این نگرانیها رفع شد. من فکر میکنم ما باید این حق را به همه بدهیم که اگر بتوانند در چارچوب قانون اساسی و شرایطی که وزارت کشور تعیین میکند، حزب خودشان را تأسیس کنند، مانیفست و برنامهی خودشان، پرچم و لوگوی خودشان را داشته باشند و کسی نمیتواند مخالفتی با آمدن آنها داشته باشد. آنها به افکار عمومی مراجعه میکنند و اگر مردم تمایلی به آنها داشتند، جایگاه واقعی خود را پیدا میکنند؛ البته با این امید که شورای محترم نگهبان در تعیین صلاحیتها از چارچوبهای قانونی فراتر نرود، به همان اصولی که قانون اساسی و مراجع چهارگانهی تأیید صلاحیتها دارند عمل کند و شائبهی سیاسی رفتار کردن را از خودش دور کند. البته همیشه انتقادات زیادی به شورای نگهبان وارد بوده و امروز هم هست و ما هم امروز با نگرانی به سوی انتخابات مجلس پیش میرویم ولی امیدوارم که شرایط داخلی، شرایط منطقهای و بینالمللی آقایان را به سوی این حقیقت رهنمون شود که کشور ما نیازمند استفاده از تمام ظرفیتهایش است.
اگر این امیدها برآورده شود، شما چقدر به موفقیت اصلاحطلبان در انتخابات آتی امیدوار خواهید بود؟
اگر شورای نگهبان سلیقهای عمل نکند و در چارچوب قانون رفتار کند، در هیچ انتخاباتی تا این لحظه که ما با هم صحبت میکنیم، هیچ نیروی سیاسی در ایران، نمیتواند اصلاحطلبان را در انتخابات شکست بدهد. بدون تردید آنها حائز بیش از شصت درصد کمیسیونهای مجلس خواهند بود. اما مشکل این است که شما همیشه با رقبای سیاسی خودتان در مبارزه نیستید و باید با عوامل مرئی و نامرئی و عناصر ناپیدا هم مبارزه کنید، این کار سیاست را در ایران کمی سخت میکند.