کار پشت میزی

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

این محسن رضایی هم حرفهایی می زند که البته خیلی در اندازه های خودش است، یعنی به معنای دیگر منطقی نیست. یعنی به نظرم منظورش یک چیز دیگر است که یک چیز دیگر گفته است. یا یک کشور دیگر را می گوید که در توصیفاتش نگفته. جمله ای که آقای محسن خان رضایی ابراز داشته این است: “مدیریت پشت میز جواب نمی دهد.” ما از کجا بایدبدانیم؟ یعنی ما که اصلا چنین چیزی را در حال حاضر نداریم که بدانیم جواب می دهد یا نمی دهد.

در حال حاضراگر کسی بدون بردن نام هیچ کسی بگوید مدیریت وی ضعیف است، به احتمال نود درصد منظورش احمدی نژاد است. چون تنها کسی که در موردش انتقاد می شود ولی نامش برده نمی شود، همین آقای احمدی نژاد است. این آدم هم که اصلا نمی داند میز یعنی چه. صد بارسفر شهرستانی در این شش سال رفته، اگر فرض کنیم که هر سفر سه روز طول کشیده باشد، 300 روز در شهرستانهای مختلف بوده، حداقل پنجاه سفر هم خارج از کشور رفته که هرکدام به فرض چهار روز حداقل طول بکشد، می شود 200 روز. هفته ای دو روز هم که در سالهای اول ریاست جمهوری برای رعایت حقوق مستخدمان و آبدارچی ها و مبارزه با کم کاری به وزارتخانه های مختلف می رفت، در دو سال دوم ریاست جمهوری اش هم برای حفظ اسلام هفته ای دو روز یا توی مراکز غنی سازی و دفتر روحانیون یا توی بیت رهبر وپادگانهای سپاه ولو بود، در سال اول ریاست جمهوری هم که هفته ای دو روز در بیت رهبری بود، در پنج سال اول هم هفته ای حدود یک بار سخنرانی تلویزیونی داشت، یا برای سینه زنی و زنجیرزنی به هیات های مختلف می رفت. در این یک سال اخیر هم هفته ای دو روز یا مطب دکتر جراحی زیبایی است و دارد خودش را می کشد که خوشگل بشود، یا در حال افتتاح کورش و داریوش و شاهنامه و ملک الشعرای بهار و این جور چیزهاست، سرجمع حساب کنیم، احمدی نژاد اگر هفته ای شش روز کار کرده باشد، حدود 2000 روز کارکرده است. از این دو هزار روز 500 روز در گردش و تفریح سیاحتی زیارتی بوده، 500روز هم مشغول بازدید و روکم کنی یا التماس دعا، تقریبا هفته ای دو روز در دفترشکار کرده. شب ها هم که مشغول برداشت شبانه از بانک هاست، این کجایش پشت میزی است؟

البته این حرف درست است که مدیریت احمدی نژاد از پشت میز جواب نداده، چون اگر منظور از دادن جواب، اجرای وعده هاست، که قرار بود تورم یک رقمی بشود، ایران اقتصاد اول جهان بشود، ایران باید حداقل پنج سال قبل هسته ای می شد، تشکیلات سازمان ملل باید عوض می شد، باید میلیاردرها پول شان را می دادند به فقرا، من نمی گویم این چیزها انجام نشده، ولی جان مادرتان، به همان ناموس سردار رضایی، کور که نیستیم، خودتان بگویید شده یا نه؟ مردم که دوستش ندارند و در تهران هوادارانش پنج درصد رای آوردند. رهبرهم که نمی داند چطوری از دستش خلاص شود، رئیس مجلس هم که فاتحه اش را خوانده است. رئیس قوه قضائیه هم که نصف اتاق هایش را پرونده رئیس جمهور و معاونانش پر کرده است. سپاه که معتقد است تیم احمدی نژاد می خواهد کودتا کند. وزارت اطلاعات هم که از دست او شاکی است، وزرای سابق اش که همه اخراج شده اند و همه دشمن خونی اوهستند. برادرش و عروس اش و دامادش هم که هر روز علیه او حرف می زنند، تازه، داوودشان غصه می خورد که چرا نمی توانم علیه او حرف بزنم. پس احتمالا منظور محسن رضایی از اینکه مدیریت پشت میزی جواب نمی دهد احمدی نژاد نمی تواند باشد، چون درست است که جواب نمی دهد، ولی پشت میزی نیست. پس منظور یکی دیگر است.

 ممکن است منظور محسن رضایی علی لاریجانی باشد، که او هم مدیریت پشت میزی نمی کند، بالای مجلس نشسته و هی میکروفون خاموش و روشن می کند و به این و آن اخطار می دهد و اصلاکار اجرایی ندارد.

ممکن است منظور محسن رضایی هاشمی رفسنجانی باشد که او اصلا پشت میزش ننشسته، پنج سال توی خانه اش داشت با اعصاب خرد قدم می زد، حالا دو ماه است که دوباره می تواند پشت میزش بنشیند، اوهم که اصلا مدیریت ندارد. البته داشته باشد هم جواب نمی دهد، یعنی اصلا کسی از اوسووال نمی کند که بخواهد جواب بدهد. فعلا دارد وبلاگش را به تاریخ 20 سال قبل به روز می کند و با پسر و دخترش که این طرف و آن طرف دنیا یکی منتظر دستگیری است، یکی منتظر زندان چت می کند و نشسته روی مخده که عفت برایش چای بیاورد.

 اگر منظور رضایی رهبر باشد، که اصولا محسن رضایی کاری به رهبر ندارد. رهبر هم کاری به میزندارد. یا روی صندلی می نشیند و شاعران برایش شعر می خوانند و او “آورین آورین” می گوید، یا می رود کوه روی سنگ، نه پشت میز، می نشیند و محل استقرار بخش تحتانی وجود مبارک را که سنگ معظم رهبری است، به زیارتگاه تبدیل می کنند، یا در حال تلفن زدن به قوه قضائیه است که جلوی معاونان احمدی نژاد و مخالفان او را بگیرند، و به مجلس تلفن می زند که جلوی ادامه کار خود احمدی نژاد را نگیرند. پس یک فرض درباره رهبری غلط است، چون مدیریت پشت میزی نمی کند، و یک فرض درست است که “مدیریتش جواب نمی دهد.” یعنی بیست سال است این آقای شبه محترم رهبر مملکت شده، یک رئیس جمهورآمد که سازندگی کند و به پیشرفت کشور برسد، جواب نداد و ایشان جلویش را همان سال ششم گرفت، دومی آمد که آزادی و قانون را اجرا کند، همان سال سوم جلویش را گرفت وجواب نداد که نداد، تازه سووال هم کرد. سومی که “از همه به خودش نزدیکتربود” بعد از پنج سال رفت خانه نشین شد و جواب که نداد هیچی، ممکن است هم ازطرف سووال کنند هم استیضاح، قبل از همه اینها هم نخست وزیرش میرحسین موسوی بود که او اصلا از همان اول جواب که نداد هیچ، بلکه فرستادش توی خانه برای بیست سال که اصلا سووال هم نکند، بعد از بیست سال هم دو هفته از خانه رفت توی خیابان، دوباره فرستادش توی خانه، پس مدیریت اصولا در مورد رهبری جواب نمی دهد، حالا چه پشت میز، چه با چیز، چه با آدم تیز، چه با هاشمی چشم ریز چه با خاتمی تر و تمیز.

 اگر منظورمحسن رضایی از اینکه مدیریت پشت میزی جواب نمی دهد، شورای نگهبان است که آن ها اصلا میز ندارند. تازه طرف از کشتی نوح پایین آمده، هنوز ده سال نیست که عادتش راترک کرده که وقتی توی شهر به آسفالت می رسد، کفشش را در نیاورد و با جوراب درخیابان راه نرود، اصلا میزم کجا بود؟ به قول فتحعلی اویسی دیجیتالم کجا بود؟ این محسن رضایی هم شوخی دارد. اعضای شورای نگهبان وقتی بخواهند جلسه تشکیل بدهند، دستشان را پایه می کنند روی بالش، لحاف را می دهند آن طرف. اصلا میز ندارند که بخواهند مدیریت پشت میزی بکنند.

اگر منظورآقای محسن رضایی نیروهای انتظامی و پلیس و سپاه است که اصلا کاری به میز ندارند، به قول علی آقا پروین، نصف شان روی پشت بام مردم اند، یا دارند با طناب می روند بالای پشت بام، چهل درصد دیگرشان هم دارند لای خشتک دخترها و پسرها دنبال شیطان پرستان می گردند، سی درصد شان هم که وسط جاده لایی می کشند که تعداد تصادفات جاده ای خدای ناکرده از سالی سی هزار کشته کمتر نشود، بیست درصدی هم از چند سال قبل که اراذل واوباش در نیروی انتظامی ادغام شده اند، شش ماه آفتابه به گردن در کهریزک بطری مصرف می کنند، شش ماه هم در خیابان باتوم مصرف می کنند، بعد درجه که گرفتند مثل معاونان فرمانده ورامین و تهران و بلوچستان، یا حمل و نقل شیشه و هروئین و تریاک می کنند، یا توزیع مشروب. آنها هم که می مانند توی دفتر و دو سه دقیقه پشت میز می نشینند، منتظر می مانند که یک دختر دانشجویی سربرسد که درجا اقدام قانونی را به زور بکنند. تازه این شد 240 درصدشان، بقیه هم که توی سپاه هستند یا در قرارگاه خاتم می روند آب آقای احمدی نژاد را از مازندران بیاورند آرادان، یا در سال گذشته مشغول سازندگی بودند و فقط در همین چند سال 1800مرده شورخانه و 542 تا قبرستان ساخته اند. البته همه شان هم این طوری نیستند، تعدادی هم رفته اند وزارت خارجه شده اند کاردار و در برزیل زیرآبی می روند. پس درمورد نیروی انتظامی و سپاه، اتفاقا آنها اصلا کارشان پشت میزی نیست، یا زیرآبی یا زیر میزی ولی جواب داده، سازندگی کرده اند، به تعداد 542 تا قبرستان. خوب! انتظارداشتید سپاه چکار کند؟ یا باید جنگ تولید کند که با همه تلاشی که کرده اند، هنوزیکی دو مانع دیگر وجود دارد، یا مردم را بزنند که می زنند، یا بکشند که می کشند، تازه قبرستانش را هم درست می کنند. بستنی فروشی که ندارند هی آلاسکا درست کنند، نظامی اند، یا باید امنیت ایجاد کنند که نمی توانند، یا باید امنیت را از بین ببرند که جواب داده و دارند می برند. البته نباید منکر شویم که یک ده درصدی هم ازاین 380 درصدی که تا حالا به قول علی پروین نام بردیم، آدم های درست و حسابی هستند، که آن 380 درصد آن ده درصد را گرفته اند و انداخته اند توی زندان.

یکی ازآنهایی هم که واقعا کارش پشت میزی نیست، جواب هم نمی دهد، ولی حرف می زند و آدم نمی فهمد برای چی حرف می زند، همین محسن رضایی است که به ناموس اش قسم می خورد که کار پشت میزی جواب نمی دهد، آقا جان! جواب نمی دهد، برای چی زور می زنی؟