گزارشی کمدی از وضعیتی تراژدی
امروز در کنفرانسی به نام رنسانس جدید که هر شش ماه یا هر سال یک بار در ایتالیا برگزار می شود و 35 سال است که برگزار شده است، سخنرانی داشتم. موضوع این کنفرانس که با شرکت حدود 200 نویسنده و دانشمند و هنرمند به مدت سه روز برگزار می شود و در جلسه دسامبر 2007 آن از 17 کشور جهان، از جمله ایتالیا، روسیه، چین، کوبا، فرانسه، آلمان، مصر، اسرائیل، آمریکا، بلغارستان، اسلوونی و کشورهای دیگر برگزار شده بود، سیاست بود. در این کنفرانس سه روزه که گزارشی از آن را فردا منتشر می کنم، یک سخنرانی کردم. این سخنرانی که به فارسی انجام شد، همزمان به ایتالیایی و انگلیسی نیز پخش شد. موضوع گفتار من، چنین است: « گزارشی کمدی از وضعی تراژدی، داشتن یا نداشتن، مساله این است.» این نوشته را بخوانید.
داشتن موضوعی مهم است، اما نه به اندازه نداشتن. گاهی اوقات ما ایرانی ها آرزو می کنیم که کاش این همه چیزهای خوب را نداشتیم. ایران کشوری است بزرگ، با بیش از 1.648.195 کیلومتر مربع مساحت، با 78 میلیون جمعیت، با 3000 سال تاریخ، با گاز و نفت و ثروت های فراوان زیر زمینی، جمعیت جوان با متوسط سنی 27 سال، کشوری که هر روز خبرهایش را در رسانه ها می خوانیم، با زنان تحصیلکرده، مردهای ورزشکاری که وزنه های سنگین بلند می کنند، با سینمایی که در جهان معروف و در ایران ممنوع است، با میلیون ها شاعر و تعداد کمی مدیر، با صدها هزار فارغ التحصیل دانشگاهی، و خیلی چیزهای دیگر داریم که شما ندارید.
کشوری پهناور و منظم
کشور ایران کشوری بزرگ است، از نظر جغرافیایی هم نقشه منظمی دارد، خیلی از کشورهای جهان دوست دارند، کشوری به این بزرگی داشته باشند. اما برای ما ایرانیان این کشور بزرگ، فقط یک دردسر است. مثل کاخی بزرگ است که ما فقط از یک اتاق آن استفاده می کنیم. اتاقی به اسم تهران، در این اتاق انقلاب می کنیم، تلویزیون و رادیو داریم، آزادی در این اتاق وجود دارد، استبداد هم برای حکومت بر ایران فقط به اداره همین اتاق نیازمند است. این کاخ بزرگ را نه می توانیم تعمیر کنیم، نه می توانیم خراب کنیم، نه می توانیم اجاره بدهیم. البته آمریکایی ها اخیرا تصمیم گرفته اند که این کاخ را خراب کنند و به جای آن تعداد زیادی خانه دموکراتیک کوچک بسازند، ما هم مخالفت چندانی با آنها نداریم، فقط معتقدیم بهتر است اول آپارتمان نیمه کاره افغانستان و عراق را تمام کنند و بعد به طرف ما بیایند.
تاریخی کهن و بسیار طولانی
ما سه هزار سال تاریخ داریم، البته شما ایتالیایی ها هم تاریخی کهن دارید، اما در ایران ما نمی توانیم به این تاریخ افتخار کنیم، چون وقتی می خواهیم به گذشته افتخار کنیم، از وضع حال مان خجالت می کشیم. به نظر می آید تاریخ ما دارد رو به عقب می رود، به همین دلیل ما همیشه برای پیشرفت کردن باید به جای رفتن به آینده به گذشته برویم، حتی در بسیاری از موارد ما مجبوریم برای اینکه بدتر نشویم بایستیم، چون تاریخ مان نشان می دهد که اگر جلو برویم به وضع بدتری می رسیم.
جمعیت فراوان و جوان
حتما شما اروپایی ها می دانید که جمعیت ایران بسیار جوان است و برای این که چنین جمعیت جوانی داریم، ممکن است فکر کنید قدرت زیادی داریم. حتی رئیس جمهورمان پیشنهاد کرده بود، حالا که جمعیت ما جوان است، پس کاری کنیم که جمعیت ایران دو برابر یا حتی سه برابر شود. البته او فکر کرده بود، در همین چهارسال که او رئیس جمهوراست، جمعیت سه برابر می شود. به نظر می رسید او دوست دارد رئیس جمهور یک کشور دویست میلون نفری باشد. البته احمدی نژاد فکر می کرد می شود کاری کرد که همه مردم در سن بیست سالگی به دنیا می آیند و از این طریق ما یک کشور دویست میلیونی با یک ارتش صدمیلیونی بشویم، ولی متاسفانه بچه های ما تا وقتی هجده سال از تولدشان نگذشته باشد هجده ساله نمی شوند. به همین دلیل رئیس جمهور بعد از یک ماه از دوبرابر شدن جمعیت منصرف شد و تصمیم گرفت به جای آن یهودیان اسرائیل را به آلاسکا بفرستد. اما بعدا تصمیم او عوض شد و به جای آن تصیمم گرفت انرژی هسته ای تولید کند. البته وقتی جمعیت کشور زیاد جوان باشد، رئیس جمهور هم هر هفته تصمیم اش را تغییر می دهد. شاید مهم ترین فایده جمعیت جوان ایران این است که دولت باید به جای اینکه به فکر حل مشکل بیکاری این جوانان باشد، برای تفریح آنان فکری بکند. جمعیت کشور ما چون جوان است، تعداد بیکاران ما هر روز زیاد تر می شود. البته دولت ما هم دائما به فکر حل مشکلات ونزوئلا، کوبا، آمریکا و اروپاست. به همین دلیل جوانان کشور دائما دنبال کار می گردند، گاهی اوقات یک جوان بیکار، بیش از هشت ساعت در روز دنبال کار می گردد. برای همین قرار است اتحادیه هایی تشکیل شود تا از این حق که جوانان فقط روزی هشت ساعت حق دارند بیکار باشند، دفاع کند. این یکی از مشکلات مهم کشور ماست. به ما حق بدهید، وقتی جوانان ما روزی هشت ساعت دنبال کار می گردند، اینقدر خسته می شوند که نیاز به تفریح دارند. خوشبختانه تفریح کردن در ایران دست بخش خصوصی است؛ تفریحاتی مثل رقص، پارتی رفتن، مشروب خوردن، سینما، موسیقی راک و پاپ، قاچاق است و به همین دلیل قاچاقچیان چون دولتی نیستند، کارشان را خوب انجام می دهند. البته مشکل اقتصادی در ایران کمتر از اروپاست، شما برای پول درآوردن باید کار کنید، در حالی که ما نفت داریم و نیازی به کار کردن نداریم، بنا براین مشکل اصلی جوانان ما تفریح است و چنانکه گفتم بخش قاچاق به عنوان مهم ترین بخش اقتصادی کارش را بخوبی انجام می دهد.
نفت و ثروت های زیر زمینی
یکی دیگر از چیزهایی که ما زیاد داریم و شما ندارید، نفت است، البته ما گاز هم داریم که چون آن را لازم نداریم، گازمان را به روس ها می دهیم و به جای آن تصمیم داریم، انرژی هسته ای تولید کنیم که در آینده به جای به هدر دادن پول نفت، بتوانیم مدتی هم انرژی هسته ای را به هدر بدهیم. دولت ایران، با سایر دولت ها از نظر اقتصادی تفاوت زیادی دارد. مثلا در همه کشورها، وقتی درآمد کشوراضافه می شود، ثروتمندان زیاد می شوند، اما در کشور ما وقتی درآمد کشور در دوره احمدی نژاد دوبرابر شد، تعداد فقرای مان هم دوبرابر شد، در عوض دوستان خارجی رئیس جمهور مثل آقای چاوز، پوتین، حسن نصرالله و فیدل کاسترو زیاد شدند. نفت در کشور ما موضوع بسیار مهمی است، بگذارید مثال بزنم، مثلا در ایتالیا برای اینکه درآمد سرانه دوبرابر شود، دولت باید بیست سال کار کند، اما در کشور ما رئیس جمهور این کار را در عرض یک سال براحتی انجام می دهد. فقط لازم است یک سال جلوی دهان او را ول کنید، او هر بار که دهانش را باز می کند، قیمت نفت ده درصد بالا می رود. فعلا قیمت نفت نزدیک صد دلار است، ممکن است در همین یکی دو ساعت آینده به 110 دلار رسیده باشد. مطمئنم اگر او دو ماه دیگر حرف بزند، قیمت نفت به دویست دلار می رسد. لابد فکر می کنید که افزایش درآمد نفتی ممکن است حکومت و دولت را نابود کند، بله، همین طور است. ما هم همین طور فکر می کنیم، ولی او این فکر را نمی کند. در ایران ما نفت داریم، به همین دلیل دولت ما پولدار است، و چون دولت ما پولدار است، قدرت هم دارد، چون قدرت دارد، مردم قدرت ندارند و چون مردم قدرت ندارند، دولت هر کاری بخواهد می کند. اما مردم ما هیچ وقت تفاوت یک دولت ناتوان و یک دولت قدرتمند را از نظر اقتصادی را نمی فهمند، چون در هر حال فرقی نمی کند. در هر حال ضعیف ترین دولت هم همیشه می تواند نفت را بفروشد و پول دربیاورد. و مهم ترین نکته اینکه هر دولتی که طرفدار امنیت اقتصادی باشد، درآمدش کم می شود، چون با ایجاد امنیت اقتصادی ده درصد به تولید کشور اضافه می شود، اما 50 درصد از قیمت نفت کم می شود.
ما در صدر خبرها هستیم
شاید تا سه سال قبل بسیاری از ایرانیان، از اینکه نام ایران در هفته حداکثر یکی دو بار در رسانه های مهم دنیا برده می شود، بسیار غمگین بودند. ما هم مثل بسیاری از ملت های جهان، دوست داریم مردم جهان از کشورمان حرف بزنند، تصویر ایران را نشان بدهند و نام ایران را در خبرها بیاورند. از پانزده سال قبل تا سه سال پیش، فقط فوتبال و سینما باعث مطرح شدن نام ایران می شد، ولی در سه سال گذشته، همه مردم جهان ایران را می شناسند. آنها فکر می کنند رهبر ایران احمدی نژاد است، پایتخت ایران نطنز است، مهم ترین تولید ایران اورانیوم است و این کشور سه سال قبل بوجود آمده است. در سال گذشته رئیس جمهور جذاب و زیبای ایران که دیدن تصویرش را برای اطفال توصیه نمی کنم، حتی از جرج بوش هم معروف تر شد، با وجود اینکه هر دو به یک اندازه باهوش اند. مجله تایم برای اینکه احمدی نژاد را به عنوان مرد سال انتخاب نکند، مجبور شد « شما» را انتخاب کند. در این سه سال مردم جهان در اینترنت حافظ، خیام، رهبر ایران و خانواده شاه سابق ایران را کمتر از احمدی نژاد سرچ می کنند. خاتمی و هاشمی رفسنجانی و حتی برلوسکونی هم کمتر از احمدی نژاد در اینترنت جستجو می شوند. البته این شهرت زیاد به سود ما نیست، او کمی شبیه پاریس هیلتون است، هر وقت اسمش را می شنویم یک رسوایی جدید ایجاد شده است. هر وقت نام احمدی نژاد یا تصویر او پخش می شود، ما یک دردسر تازه پیدا می کنیم. گاهی مردم ما می گویند: چقدر خوب بود زمانی که کسی از ایران حرف نمی زد. البته در بسیاری از کشورهای دنیا کسانی هستند که احمدی نژاد را دوست دارند و حتی تمایل دارند او رئیس جمهورشان بشود، ما بارها از آنها خواسته ایم که او را به کشور خودشات ببرند، اما آنها به این درخواست ما پاسخ نمی دهند. رئیس جمهور ایران، طرفدار دموکراسی در آمریکاست، دانشجویان فرانسوی را دوست دارد، به زنان عربستان سعودی احترام می گذارد، دوست دارد انتخابات آزاد در اسرائیل و آمریکا برگزار کند، از خبرنگاران خارجی خوشش می آید و با سانسور در انگلیس مخالف است، اما از مطبوعات، زنان، جوانان، دمکراسی، انتخابات، دانشجویان و خبرنگاران در ایران خوشش نمی آید.
زنان تحصیلکرده
یکی دیگر از چیزهایی که در ایران به عنوان یک کشور اسلامی در خاورمیانه زیاد داریم و همین موضوع دردسر بزرگی برای ما ایجاد کرده است، زنان تحصیلکرده ای است که به دانشگاه می روند یا از حقوق شان دفاع می کنند یا جرایم دیگری را انجام می دهند، مثلا زیبا هستند. زنان تحصیلکرده به جای اینکه مشکلات دولت ایران را کم کند، باعث شده است که دولت ایران مجبور شود تعداد پلیس ها را افزایش دهد، برای زنان زندان های جدید و مناسب زنان تحصیلکرده بسازد و حتی تولید اتومبیل و بخصوص اتوبوس را افزایش دهد، چون وقتی پلیس این زنان را دستگیر می کند، برای انتقال آنان به زندان نیازمند افزایش تولید اتومبیل است. در حقیقت به میزانی که تعداد زنان تحصیلکرده در ایران احمدی نژاد افزایش پیدا می کند، مشکل بیکاری هم کمتر می شود، چرا که دولت افرادی را به عنوان پلیس، بازجو، مامور کنترل رفت و آمد زنان، زندانبان، راننده اتومبیل برای رفتن به زندان، کارگر برای تولید اتومبیل و مشاغل دیگر را استخدام می کند. به همین دلیل است که هر چه میزان زنان تحصیلکرده ایران افزایش می یابد، مردان کم سواد بیشتری کار پیدا می کنند.
دانشجویان و متخصصان
یکی دیگر از چیزهایی که تولید آن در سالهای گذشته افزایش یافته است، دانشجویان باهوش و متخصصان و نخبگان علمی است. شاید مقایسه ایران و کشورهای همجوارش در خاورمیانه نشان بدهد که ایران تا چه حد در تولید نابغه و نخبگان رشته های مختلف پزشکی، مهندسی، ریاضیات، فیزیک، هنر و علوم انسانی موفق بوده است. همین موضوع باعث شده است که مشکلات پزشکی و مهندسی و علمی کشورهایی مثل کانادا و آمریکا کمتر شود. چرا که دانشجویان باهوش ایرانی به محض اینکه متوجه می شوند خصوصیات علمی برجسته ای دارند، و مغزشان را به کار می اندازند، تصمیم می گیرند برای اینکه پیشرفت کنند، از ایران بروند. البته این باعث نمی شود که ایران نتواند از وجود نخبگان علمی که از ایران مهاجرت می کنند، درآمدی کسب نکند. همین نخبگان علمی باعث می شوند که درآمد مخابرات برای ارتباط تلفنی پدر و مادرها با فرزندان باهوش شان افزایش پیدا کند. از طرف دیگر در زمینه سفرهای هوایی، تولید چمدان، آژانس های تهیه بلیط، مدارس زبان انگلیسی و فرانسه و بسیاری مشاغل دیگر موفقیت های زیادی به دست آمده است. البته این دانشجویان تا قبل از رفتن شان از ایران، دوره های خاصی را می گذرانند تا وقتی به خارج سفر می کنند دل شان زیاد برای ایران تنگ نشود، یکی از مهم ترین این دوره ها، در زندان اوین می گذرد. معمولا هر دانشجوی ایرانی در سالهای اخیر حداقل یک دوره کوتاه آموزشی را در اوین می گذراند، تا وقتی در آمریکا یا کانادا به فکر ایران افتاد، به جای اینکه به زیبایی های طبیعت یا فرهنگ ایران فکر کند، به زندان اوین فکر کند و سعی کند هرگز پشت سرش را هم نگاه نکند.
انگار همه دیوانه شده اند
هوگو چاوز در ده سال گذشته هفت بار به ایران سفر کرده و احمدی نژاد در سه سالی که رئیس جمهور است، سه بار به ونزوئلا رفته است. البته احمدی نژاد در کلمبیا گفته است که ما در ایران همجنسگرا نداریم، وگرنه من شک می کردم که رابطه چاوز و رئیس جمهور ایران، فقط یک رابطه سیاسی باشد. مشکل ما این است که در مدتی که احمدی نژاد با چاوز دوست شده است، کارهایی را در ونزوئلا کرده است که در این کشور که سابقه دموکراتیک دارد، سابقه نداشت، به همین دلیل ما ایرانیان احساس عذاب وجدان می کنیم. گاهی فکر می کنم مشکل ما چاوز و احمدی نژاد نیستند، به نظر می آید همه دنیا دارد به دست کوتوله ها می افتد. آیا نابغه ای مثل بوش باعث روی کار آمدن آدم باهوشی مثل احمدی نژاد شد؟ یا ماجرا برعکس بود؟ سارکوزی در فرانسه چه می کند؟ چه شده است که پوتین در نقشی تا این حد با اهمیت ظاهر شده است؟ به نظرم می رسد که ارتش کوتوله ها روز بروز دارند دنیا را تسخیر می کنند.
نتیجه گیری
مسمانان ایرانی وقتی نمازشان را تمام می کنند، به طرفی که احساس می کنند خداوند ایستاده رو می کنند و دعا می خوانند، بسیاری از آنان از خداوند می خواهند که زندگی بهتر، سلامت، شادی، ثروت به آنها، خانواده شان و کشورشان بدهد، مدتهاست که ایرانیان هر چه رو به خدا دعا می کنند، به جای اینکه اوضاع بهتر بشود، بدتر می شود. من فکر می کنم آنها اشتباه می کنند، چون حدس می زنم خداوند در جایی که آنها رو به آن دعا می خوانند نایستاده است و احتمالا به همین دلیل است که مشکلات ما روز به روز بیشتر می شود، شاید در مدتی که ما داشتیم انقلاب می کردیم، یا دولت احمدی نژاد روی کار آمد، خداوند هم از ترس جایش را عوض کرد و به جای دیگری رفت. به همین دلیل است که من هم مثل بسیاری از ایرانیان نمی دانم خدا کجا ایستاده است تا بتوانم از او چیزی بخواهم، اگر می توانستم این کار را بکنم، از او می خواستم که نفت و گاز را از ما بگیرد، نام ما را از خبرهای جهان حذف کند، زنانی بی سواد که با حقوق شان آشنا نیستند به ما بدهد، این استعداد نخبگان جوان ایرانی را از ما بگیرد، کشوری بدون تاریخ، با مساحتی یک دهم سرزمینی که داریم، و چمعیتی حداکثر در حدود ده میلیون به ما بدهد، شاید نداشتن به ما کمک کند که خوشبخت تر بشویم.