تاکنون درباره جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران که در دنیا با نام جنبش سبز شناخته می شود، و خواسته های آن، سخن فراوان گفته اند؛ از مطالبات و خواسته ها و آرزوها، امانگارنده اما بر این عقیده است که در حالتی کلی جنبش سبز بر ضدیت با “دروغ” بنا شده است: دروغی که سال هاست مردم را می آزارد. حاکمیت به دروغ ادعای دموکراسی دارد، به دروغ ادعای حفاظت و صیانت از آرای مردم را دارد، به دروغ خبر از آزادی مطبوعات می دهد، به دروغ از کرامت انسانی سخن می گوید و…
جنبش سبز امروز می خواهد در برابر این دروغ ها بایستد. دروغ هایی که مردم و فهم و شعور آن ها را به بازی می گیرد. اما برای آنکه با دروغ مبارزه کنیم، نیاز است که خود در این دام نیفتیم. شاید جوانان آرمان خواهی که ابتدا دل در گروی جمهوری اسلامی داشتند، از دروغ بیزار بودند، اما کمی بعد خود به شیوه های مختلف، دروغ را پیشه کردند. یک بار از سر مصلحت نظام و دیگر بار بر سر حفظ نظام. گاهی نیز بر این بودند که در مقابل رژیمی که دروغ می گوید، جز با دروغ نمی توان مبارزه کرد.
امروز اما تجربه سی سال گذشته پیش چشم ماست. آنکه برای پیروزی دروغ می گوید، برای حفظ قدرت خویش نیز به دروغ متوسل خواهد شد. دروغ تنها این نیست که راست را نگویی، بلکه گزینش از میان واقعیت ها و اعلام آن خود نوعی از دروغ است.
این آفتی است که متاسفانه چندی است در جنبش سبز نیز نمایان شده است. اصولا به بهانه مخالفت با سیستم حاکم، نمی توان هرحرفی را بر زبان راند و هر سخنی را گفت، تا نظام موجود تضعیف شود. برای اثبات حقانیت جنبش سبز نیازی به داستان سرایی درباره شکنجه ها در زندان یا فشارها بر رهبران یا تعداد تظاهرات کنندگان نیست. برای اثبات حقانیت جنبش سبز، خود جنبش سبز کافی است. دروغ گفتن یا نگفتن همه حقیقت، تنها باعث لطمه خوردن به جنبش سبز می شود. اینکه درباره تعداد شهدا اغراق کنیم یا شکنجه ها را بیش از آنچه بوده بیان کنیم، تنها می تواند جنبش را بی اعتبارتر کند.
برای آنکه متهم به زدن حرف های بی پایه و اساس نشوم، شاید لازم باشد چند مثال را ضمیمه مطلب کنم. در روزهای اخیر بسیار در سایت های مختلف مخالف جمهوری اسلامی می خوانیم که اکثریت قریب به اتفاق مردم با جمهوری اسلامی مخالف هستند و حجم شعارنویسی ها با شدت هر چه بیشتر ادامه دارد. نمونه چنین تبلیغاتی در روزهای تظاهرات هم منتشر می شد. روزهایی که اخبار برخی سایت ها حکایت از حضور میلیاردی(!) مردم در تظاهرات داشت. چرا راه دور برویم؟ آخرین نمونه آن، مراسم 22 بهمن بود که برخی سایت ها واضح و روشن خبر از حضور گسترده مردم و مصادره این روز به نفع مخالفان می دادند. اما آیا واقعا این قضیه واقعیت داشت؟
نباید فراموش کرد که برای مبارزه با دروغ، اسلحه ای جز راستی نمی توان به کار برد. استفاده از حربه دروغ برای مبارزه ـ به بهانه اینکه هدف، وسیله را توجیه می کند ـ تنها نتیجه ای که در بر خواهد داشت این است که ما را از چاله به چاه خواهد انداخت. یعنی همان تجربه ای که یک بار در سال 57 آن را تجربه کرده ایم.
دروغ و اغراق درباره کشته شدگان در آن سال ها نیز برای آنکه به مردم اثبات شود رژیم سلطنتی، رژیمی دیکتاتور است، دیدیم که به چه سرانجامی رسید.
اکنون باید مراقب باشیم که تجربه سی سال گذشته را بار دیگر تکرار نکنیم که از شر دروغ گویی رها شویم و در دام دروغ گویان متعدد بیفتیم.