سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، در حالی سپری شد که در سی و ششمین سال این انقلاب نیز، یکی از اتهامات مطرح علیه محافظه کاران حاکم بر ایران، تلاش برای “بیرون راندن یاران آیت الله خمینی” از عرصه سیاست ایران بود.
سرنوشت این یاران در دوره پس از آیت الله خمینی، همواره یکی از موضوعات حساسیت بر انگیز در رویارویی جناح های فعال در فضای سیاسی ایران بوده است.
گزارش پیش رو، با مروری بر تاریخ جمهوری اسلامی، به پاسخگویی به این سوال می پردازد که معتمدان رهبر سابق ایران، پس از او چه سرنوشتی یافته اند؟ و هم اکنون در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ایران، در چه جایگاهی قرار دارند؟
برای پاسخ دادن به این پرسش، در این گزارش دو مقطع از زمان رهبری آیت الله خمینی مورد بررسی قرار گرفته و ترکیب مقام های ارشد جمهوری اسلامی و منصوبان رهبر سابق ایران در هر دو مقطع، بازخوانی شده است.
نخستین مقطع، سال ۱۳۶۱ است، یعنی نخستین سالی که پس از عوض شدن پیاپی دولت های بی ثبات (از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰) جمهوری اسلامی ایران تقریبا “یکدست” شد و مسئولان حکومتی، مطابق ترکیب دلخواه آیت الله خمینی، در جایگاه خود تثبیت شدند.
مقطع دوم، سال ۱۳۶۷ است که عملا، آخرین سال رهبری آیت الله خمینی بود (وی دو ماه و نیم بعد از نوروز ۱۳۶۸ درگذشت). یعنی، زمانی که او، با توجه به شناختی که در طول دوران رهبری خود از سیاستمداران جمهوری اسلامی به دست آورده بود، آخرین تغییر و تحولات را هم در سیستم حکومتی ایران داده و به “ترکیب نهایی” معتمدان خود دست یافته بود.
در این گزارش، برای تعیین وضعیت پست های کلیدی حکومتی ایران در سالهای ۱۳۶۱ و ۱۳۶۷ ، ۲۰ پست مشخص ملاک قرار گرفته و اسامی مسئولان آنها و سرنوشتشان مرور شده است.
این ۲۰ پست، که ترکیبی از سمت های اصلی سیاسی، قضایی، نظامی، امنیتی، اقتصادی و رسانه ای هستند، عبارتند از: ریاست جمهوری، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، ریاست مجلس، جانشینی فرمانده کل قوا، نخست وزیری، ریاست شورای عالی قضایی (و دیوانعالی کشور)، دادستانی کل کشور، دبیری شورای نگهبان، ریاست مجلس خبرگان، ریاست دفتر آیت الله خمینی، فرماندهی سپاه پاسداران، نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران، فرماندهی بسیج، وزارت اطلاعات، ریاست بنیاد مستضعفان، ریاست بنیاد شهید، مسئولیت کمیته امداد امام خمینی، ریاست صدا و سیما و نمایندگی ولی فقیه در روزنامه های کیهان و اطلاعات.
این توضیح ضروری است که برخی از نهادها یا سمت های حکومتی مورد اشاره، در سال ۱۳۶۱ وجود نداشتند و بعداً ایجاد شدند (دو نهاد مجمع تشخیص مصلحت نظام، وزارت اطلاعات و سمت فرماندهی کل قوا)، یکی از این نهادها دیگر وجود ندارد (شورای عالی قضایی) و اسامی یکی دیگر از نهادها نیز عوض شده است (بنیاد مستضعفان). در میان این نهادها، وزارت اطلاعات تنها “وزارتخانه ای” است که در میان نهادهای “ارشد” حکومتی گنجانده شده، چون در عمل، دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی و فراتر از یک وزارتخانه معمولی بوده است.
سمت های شخص آیت الله خامنه ای
آیت الله خامنه ای، در زمان رهبری آیت الله خمینی جزو افراد مورد اعتماد وی محسوب می شد و در سال های ۱۳۶۱ و ۱۳۶۷، رئیس جمهور ایران بود.
وی در طول دوران ریاست جمهوری خود، که از ۱۳۶۰ آغاز شد و تا ۱۳۶۸ ادامه یافت، با میرحسین موسوی نخست وزیر وقت اختلافات زیادی داشت. از آنجایی که آقای موسوی، چهره معروف “جناح چپ” حکومت ایران بود، اختلاف رئیس جمهور وقت با او، به تدریج باعث شد تا نیروهای “جناح راست” حکومت، در مقابله با او گرد آقای خامنه ای جمع شوند. این رویکرد، به تدریج رئیس جمهور وقت را، که در اوایل پیروزی انقلاب به جناح روحانیون سنتی تعلق نداشت، بیشتر و بیشتر به جناح راست متمایل کرد که بعدها به “محافظه کاران” معروف شدند.
او در سال ۱۳۶۷، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را هم، به حکم آیت الله خمینی عهده دار شد. برخلاف برخی تصورات رایج، ریاست مجمع تشخیص، که در سال ۱۳۶۶ به دستور آیت الله خمینی تشکیل شد، در دوره اول این مجمع (که تا سال ۱۳۶۸ ادامه داشت) به عهده آقای خامنه ای بود و اکبر هاشمی رفسنجانی، دو سال بعد در این سمت قرار گرفت.
در حال حاضر، سیاستمداران – از جمله مسئولان زمان آیت الله خمینی که ادامه گزارش به مرور وضعیت آنها میپردازد – بر مبنای میزان دوری یا نزدیکی به دیدگاه های آیت الله خامنه ای مورد قضاوت نهادهای حکومتی قرار می گیرند.
رئیس مجلس: اکبر هاشمی رفسنجانی در ۱۳۶۱ و ۱۳۶۷
بسیاری از منسوبان و منصوبان فعلی آیت الله خامنه ای، اکبر هاشمی رفسنجانی را به منحرف کردن جمهوری اسلامی از اصول آن و توطئه علیه رهبری متهم می کنند. وی که از سال ۱۳۸۶ رئیس مجلس خبرگان بود، در سال ۱۳۹۰ و زیر فشار متحدان رهبر جمهوری اسلامی، از نامزد شدن مجدد برای ریاست مجدد بر این مجلس انصراف داد. آقای رفسنجانی همچنین از تیر ماه ۱۳۸۸ تاکنون، امکان قرار گرفتن در جایگاه امامت جمعه تهران را، که توسط آیت الله خمینی به آن منصوب شده بود، نداشته است.
شخص آیت الله خامنه ای، مدتی بعد از “افشاگری” تلویزیونی جنجالی محمود احمدی نژاد علیه اکبر هاشمی رفسنجانی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸، در خطبه های نماز جمعه تهران به اختلافات میان این دو نفر اشاره کرد و گفت که نظر وی به نظر رئیس جمهور وقت “نزدیک تر است”. شورای نگهبان ایران در سال ۱۳۹۲، اکبر هاشمی رفسنجانی را فاقد صلاحیت برای نامزد شدن در انتخابات ریاست جمهوری دانست. آقای رفسنجانی در عین حال، کماکان به حکم آیت الله خامنه ای در سمت ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار دارد. وی از حامیان حسن روحانی است.
جانشین فرمانده کل قوا: اکبر هاشمی رفسنجانی در ۱۳۶۷
سمت “جانشینی فرماند کل قوا”، که به معنی اختیار فرمان دادن به تمام نیروهای نظامی و انتظامی ایران بود، در سال ۱۳۶۱ وجود نداشت. آیت الله خمینی این سمت را، که در اختیار شخص وی قرار داشت، در خرداد ۱۳۶۷ به اکبر هاشمی رفسنجانی تفویض کرد (توضیحات مرتبط با او در قسمت قبل آمده است). پس از درگذشت آیت الله خمینی، سمت جانشینی فرمانده کل قوا از سلسله مراتب حکومتی ایران حذف شد.
نخست وزیر: میرحسین موسوی در ۱۳۶۱ و ۱۳۶۷
نزدیکان آیت الله خامنه ای، آقای موسوی را یکی از “سران فتنه” می دانند. او در سال ۱۳۶۰، پس از آن نخست وزیر شد که مجلس ایران، به نخستین گزینه پیشنهادی آقای خامنه ای (علی اکبر ولایتی) رای نداد. تمدید نخست وزیریش در سال ۱۳۶۴ نیز، در شرایطی صورت گرفت که آقای خامنه ای با ادامه مسئولیت آقای موسوی مخالف بود ولی آیت الله خمینی انتخاب فردی غیر از وی را “خیانت به اسلام” دانست. میرحسین موسوی در سال ۱۳۸۸، به علت تاکید بر انجام “تقلب” در انتخابات ریاست جمهوری و حمایت از اعتراضات خیابانی بعد از انتخابات، به شدت تحت فشار رهبر جمهوری اسلامی و منصوبانش قرار گرفت و حتی تعدادی از حامیان آیت الله خامنه ای، خواستار اعدام او شدند.
نهایتا، در بهمن ماه ۱۳۸۹ آقای موسوی و همسر او زهرا رهنورد در زندان خانگی قرار گرفتند که تا کنون ادامه داشته است. به گفته فرمانده نیروی انتظامی ایران، حصر خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران معترضان به انتخابات ۱۳۸۸، به صلاحدید شخص آیت الله خامنه ای صورت گرفته است. منصوبان آقای خامنهای، رفع حصر از این دو رهبر معترضان به انتخابات را منوط به “توبه” یا “عذرخواهی” از رهبر دانسته و به شدت از عدم پذیرش چنین شرطی از سوی آنها انتقاد کرده اند.
رئیس دیوان عالی: عبدالکریم موسوی اردبیلی در ۱۳۶۱ و ۱۳۶۷
آیت الله موسوی اردبیلی از مراجع تقلید اصلاح طلب است. او از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۸ علاوه بر ریاست دیوان عالی کشور، ریاست شورای عالی قضایی ایران را نیز به عهده داشت و نفر اول دستگاه قضایی ایران محسوب می شد (در پی بازنگری قانون اساسی در ۱۳۶۸، این شورا حذف شد و سمت جدید “ریاست قوه قضاییه” به وجود آمد). آقای موسوی اردبیلی رابطه خوبی با محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی دارد و در عین حال، هنوز رابطه رسمی و احترام آمیز میان او و آیت الله خامنهای حفظ شده است.
وی پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸، از میرحسین موسوی تمجید کرد و مدتی بعد از انتخابات، با انتقاد از رفتارهای انجام شده با معترضان، رواج “توهین” به شخصیت های منتقد و متهم کردن افراد بدون اثبات جرم در دادگاه، از حق طرح “اشکالات معترضان به انتخابات” دفاع کرد. مواضع آیت الله موسوی اردبیلی در دوره بعد از انتخابات، با واکنش برخی از نزدیکان رهبر جمهوری اسلامی مواجه شد. به عنوان نمونه، حسین شریعتمداری مدیر مسئول کیهان در سر مقاله شدید اللحنی او را متهم کرد که در مقابل توهین به امامان شیعه حساسیت ندارد ولی از “فتنهگران” متصل به سرویس های اطلاعاتی بیگانه دفاع می کند. این مرجع تقلید، از حامیان دولت حسن روحانی است.
دادستان کل: یوسف صانعی در ۱۳۶۱، محمد موسوی خوئینیها در ۱۳۶۷
آیت الله یوسف صانعی و محمد موسوی خوئینی ها، در حال حاضر از روحانیون اصلاح طلب و هر دو مورد انتقاد محافظه کاران نزدیک به آیت الله خامنه ای هستند.
آیت الله صانعی، از مراجع تقلید اصلاح طلب و مغضوب محافظه کاران حاکم است. وی در دیماه ۱۳۶۱، جانشین محمدمهدی ربانی املشی دادستان سابق کشور شد که پدر عروس آیت الله حسینعلی منتظری بود. آقای صانعی، در سالهای اخیر به خاطر فتواهای نوگرایانه خود در زمینه های حقوق بشری زیر فشار محافظه کاران قرار داشته است. فشار بر او، به ویژه بعد از انتخابات ۱۳۸۸ افزایش یافت که به حمایت شدید از میرحسین موسوی و معترضان به نتایج انتخابات پرداخت. در پی این موضع گیری ها، دفاتر آیت الله صانعی در شهرهای مختلف و نهایتا دفتر اصلی او در قم مورد حمله نیروهای لباس شخصی قرار گرفت. همچنین، معاونت حقوقی ریاست جمهوری از وی به اتهام “توهین به رئیس جمهور” شکایت کرد و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با صدور بیانیه ای با “مرجعیت” این مرجع تقلید مخالفت کرد. وی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ حامی حسن روحانی بود و از دولت آقای روحانی حمایت می کند.
محمد موسوی خوئینی ها، از تیر ماه ۱۳۶۴ و در پی کناره گیری آقای صانعی، توسط آیت الله خمینی به سمت دادستانی کل منصوب شد. وی اکنون دبیر مجمع روحانیون مبارز، از تشکل های سیاسی منتقد محافظه کاران حاکم است. بعد از انتخابات ۱۳۸۸، گروهی از حامیان آیت الله خامنه ای خواستار منحل شدن مجمع شده و آن را به دست داشتن در “فتنه” متهم کردند. برخی از مسئولان و فرماندهان سپاه پاسداران، قبل و بعد از آن انتخابات آقای موسوی خوئینی ها از عوامل توطئه برای سرنگونی آیت الله خامنه ای دانستند. وی در انتخابات ۱۳۸۸ از میرحسین موسوی حمایت کرد و از معترضان به نحوه برگزاری و نتایج اعلام شده برای انتخابات بود. محمد موسوی خوئینی ها از حامیان دولت حسن روحانی است.
دبیر شورای نگهبان: لطف الله صافی گلپایگانی در ۱۳۶۱ و ۱۳۶۷
دبیر شورای نگهبان در زمان آیت الله خمینی، برخلاف برخی تصورهای رایج، لطف الله صافی گلپایگانی بود و نه احمد جنتی. لطف الله صافی گلپایگانی، که در زمان مسئولیت خود به هواداری از دیدگاه های محافظه کارانه مذهبی اشتهار داشت، هم اکنون نیز از مواجع تقلید محافظه کار است. او در سیاست دخالت چندانی نمی کند اما حساسیت شدیدی بر روی مسائل فرهنگی و اجتماعی دارد و حامی “ولایت فقیه” است. این مرجع تقلید پس از انتخابات ۱۳۸۸، بر خلاف مراجع نزدیک به اصولگرایان تندرو (از قبیل آیت الله نوری همدانی و آیت الله مکارم شیرازی) به محکوم کردن رهبران معترضان به انتخابات نپرداخت و اظهارات وی، عمدتا از باب توصیه به “حفظ نظام” بود.
آیت الله صافی گلپایگانی در زمان دولت آقای احمدی نژاد منتقد برخی اقدامات این دولت از قبیل طرح موضوع “مکتب ایرانی” توسط اسفندیار رحیم مشایی، برگزاری “جشن استقبال از نوروز”، نمایش مراسم رقص محلی در حضور رئیس جمهور وقت یا بوسه زدن محمود احمدی نژاد بر تابوت هوگوچاوز بود. وی در زمان دولت حسن روحانی نیز، منتقد عملکرد وزارت ارشاد و مخالف صدور مجوز به تولیداتی فرهنگی است که آنها را خلاف اسلام می داند.
رئیس مجلس خبرگان رهبری: علی مشکینی در ۱۳۶۱ و ۱۳۶۷
آقای مشکینی در سال ۱۳۶۱ و پس از تاسیس مجلس خبرگان رهبری، به ریاست آن منصوب شد و تا زمان درگذشت خود در مرداد ۱۳۸۶، در همین سمت قرار داشت. این روحانی، همچنین در زمان درگذشت خود، رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بود که مهم ترین تشکل روحانیون محافظه کار در ایران محسوب می شود. وی از حامیان و معتمدان آیت الله خامنه ای محسوب می شد و در عین حال، دارای روابط نزدیکی با اکبر هاشمی رفسنجانی بود. او پیش از اوج گیری اختلافات میان آقایان احمدی نژاد و هاشمی رفسنجانی و بحران انتخابات ۱۳۸۸ درگذشت. با این حال، نسبت به آقای احمدی نژاد هم نگاه مثبتی داشت.
رئیس دفتر رهبر: محمدرضا توسلی در ۱۳۶۱ و ۱۳۶۷
(نماینده رهبر در جلسات حکومتی: احمد خمینی)
محمدرضا توسلی، در زمان آیت الله خمینی ریاست دفتر رهبری جمهوری اسلامی ایران را بر عهده داشت. در زمان رهبری آیت الله خمینی، دفتر وی کوچکتر و کم تاثیرتر از دفتر آیت الله خامنه ای بود، اما فرزند بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، احمد خمینی، نفوذ قابل توجهی در حکومت ایران داشت و به نمایندگی از پدر خود یا در کنار او، در جلسات مسئولان ارشد حکومتی حضور می یافت. آیت الله خمینی در هنگام تاسیس مجمع مصلحت نظام، محمدرضا توسلی و احمد خمینی را توامان به عضویت در آن منصوب کرد.
محمدرضا توسلی و احمد خمینی، هر دو از اعضای موثر جناح چپ حکومت ایران بودند که جریان “اصلاح طلب”، بعدها از دل آن بیرون آمد. آقای توسلی از بنیانگذاران مجمع روحانیون مبارز در فروردین ۱۳۶۷ بود که مورد حمایت احمد خمینی قرار داشت (وی کسی بود که در مورد تاسیس مجمع با رهبر وقت ایران رایزنی کرد و خبر موافقت وی را به موسسان آن رساند). احمد خمینی بعد از درگذشت پدر، از به حاشیه رانده شدن خود در حکومت ایران ناراضی بود و در اسفند ۱۳۷۳ از دنیا رفت. محمدرضا توسلی نیز در بهمن ۱۳۸۶، در حالی درگذشت که در یکی از جلسه های مجمع تشخیص مصلحت نظام، در حین انتقاد از “توهین” هواداران آقای احمدی نژاد به حسن خمینی، نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، دچار حمله قلبی شد.
فرمانده سپاه پاسداران: محسن رضایی در ۱۳۶۱ و ۱۳۶۷
آقای رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام است و گروهی از حامیان رهبر، او را جزو “خواص بی بصیرت” دانسته اند. دبیر مجمع تشخیص اگرچه عضو حلقه یاران نزدیک آیت الله خامنه ای نیست، اما با وی روابط رسمی و محترمانه ای دارد. وی در زمان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد از منتقدان دولت محسوب می شد و در انتخابات ۱۳۸۸، تنها کاندیدای محافظه کاری بود که به رقابت با آقای احمدی نژاد پرداخت.
محسن رضایی پس از اعلام پیروزی محمود احمدی نژاد، در یک برنامه زنده تلویزیونی نتایج انتخابات را با ذکر مستنداتی آماری زیر سوال برد. با وجود این، او بعد از هشدار آیت الله خامنه ای به کاندیداهای رقیب در نمازجمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ برای زیر سوال نبردن انتخابات، انتقادهای خود به نتایج اعلام شده را متوقف کرد. محسن رضایی در انتخابات ۱۳۹۲ هم نامزد شد و به انتقاد شدید از سیاست های محمود احمدی نژاد در زمینه های داخلی و خارجی پرداخت. وی پس از ریاست جمهوری حسن روحانی، برخی مواقع از دولت حمایت کرده و در بعضی موقعیت ها، منتقد آن بوده است.
نماینده رهبر در سپاه: فضل الله محلاتی در ۱۳۶۱، عبدالله نوری در ۱۳۶۷
فضل الله محلاتی، از خرداد ۱۳۵۹ نماینده آیت الله خمینی در سپاه پاسداران بود و در اسفند ۱۳۶۴، در پی هدف قرار گرفتن هواپیمای حامل او و تعدادی دیگر از مسئولان ایرانی توسط یک جنگنده عراقی کشته شد. از زمان کشته شدن وی در اسفند ۱۳۶۴، آیت الله خمینی در سپاه نماینده رسمی نداشت ولی محمود محمدی عراقی وظایف نماینده رهبری را انجام می داد.
در اسفند ۱۳۶۷، رهبر وقت جمهوری اسلامی عبدالله نوری را به سمت نمایندگی خود در سپاه پاسداران منصوب کرد و در حکم خود، “تأیید عزل و نصب فرماندهان سپاه پاسداران” را به او محول کرد. عبدالله نوری، در حال حاضر از روحانیون اصلاح طلب و منتقد محافظه کارن حاکم بر ایران است. او در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی، به خاطر مندرجات روزنامه “خرداد” که مدیرمسئولی آن را به عهده داشت، به زندان افتاد و پس از تحمل ۳ سال زندان، در آبان ۱۳۸۱ آزاد شد. عبدالله نوری پس از آزادی، به جز اظهارنظرهای پراکنده، حضور فعالی در فضای سیاسی ایران نداشته، اگرچه به حمایت از “جنبش سبز” و رهبران آن پرداخته است.
فرمانده بسیج: احمد سالک و محمدعلی رحمانی در ۱۳۶۱، رحمانی در ۱۳۶۷
احمد سالک، جزو روحانیون بانفوذ در حکومت جمهوری اسلامی و نزدیک به آیت الله خامنه ای است. او در نیمه اول سال ۱۳۶۱ فرماندهی سازمان بسیج مستضعفین را به عهده داشت، ولی اختلافاتش با محسن رضایی فرمانده سپاه، که مورد حمایت آیت الله خمینی بود، ادامه این مسئولیت را برای او دشوار کرد. در نتیجه این اختلافات، آقای سالک با استعفا از بسیج، در انتخابات میان دوره ای مجلس اول از اصفهان کاندیدا شد و در دی ماه همان سال به مجلس رفت. آقای سالک هم اکنون، نایب رئیس فراکسیون “اصولگرایان” مجلس نهم (یکی از دو فراکسیون محافظه کاران مجلس) است که در زمینه های سیاسی و اجتماعی، مواضع سرسختانه ای دارد.
سمت فرماندهی بسیج، از اسفند ۱۳۶۱ به محمدعلی رحمانی رسید که در حال حاضر، از روحانیون نزدیک به اصلاح طلبان به شمار می رود. آقای رحمانی تا بعد از درگذشت آیت الله خمینی، مسئولیت فرماندهی بسیج مستضعفین را به عهده داشت (بعد از آیت الله خمینی، بسیج به “نیروی مقاومت بسیج” تغییر نام داد، اما در سال ۱۳۸۸ مجددا نام آن “سازمان بسیج مستضعفین” شد). محمدعلی رحمانی، از اعضای موسس مجمع روحانیون مبارز و عضو شورای مرکزی این تشکل اصلاح طلب است. علی رغم حمایت مجمع ازمیرحسین موسوی در انتخابات ۱۳۸۸، وی شخصا در انتخابات از مهدی کروبی حمایت کرد. او از حامیان حسن روحانی محسوب می شود.
وزیر اطلاعات: محمد ری شهری در ۱۳۶۷
اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی، در سال های اخیر فعالیتی در عرصه سیاسی نداشته و برخی از اصولگرایان او را جزو “خواص بی بصیرت” دانسته اند. آخرین سمت حکومتی او، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام بود که این سمت، در اسفند ۱۳۹۰ از سوی آیت الله خامنه ای تمدید نشد. مسئولیت قبلی وی، نماینده ولی فقیه در سازمان حج و زیارت و ریاست این سازمان بود که استعفایش از آن، در دی ماه ۱۳۸۸ مورد قبول رهبر قرار گرفت. هرچند آقای ری شهری در زمان مسئولیت امنیتی خود به نقض حقوق بشر متهم بود، اما بعد از از انتخابات ۱۳۸۸، از برخوردهایی که با معترضان به نتایج انتخابات شد حمایت نکرد.
محمد ری شهری چند ماه بعد از انتخابات گفت که حامیان نظام و رهبری نیز، مانند سایرین و حتی بیش از دیگران “به بصیرت نیازمندند” و “نباید تصور کرد برای دفاع از نظام هر کاری میشود انجام داد”. او پس از انتخابات ۱۳۹۲، در بیانیه ای با شاره به “سوابق ممتد آشنایی” با حسن روحانی برای او آرزوی موفقیت کرد.
رئیس بنیاد مستضعفان: میرحسین موسوی در ۱۳۶۱ و ۱۳۶۷
آقای موسوی (وضعیت او پیشتر توضیح داده شده) در زمان آیت الله خمینی علاوه بر نخست وزیری، ریاست بنیاد مستضعفان را نیز بر عهده داشت، هر چند در عمل، “سرپرستی” این بنیاد را به افراد دیگری سپرده بود. وی سرپرستی بنیاد را، در سال ۱۳۶۱ به مهدی طباطبایی واگذار کرد که در سال های بعد، از صحنه سیاسی ایران خارج شده و خبری از فعالیت های سیاسی او در دست نیست.
در سال ۱۳۶۷ نیز، سرپرستی بنیاد مستضعفان (که بعد از جنگ به “بنیاد مستضعفان و جانبازان” تغییر نام یافت) با طهماسب مظاهری بوده است. وی اکنون نقش مهمی در نهادهای حکومتی ایران ندارد و از اظهار نظرهای سیاسی خودداری می کند. آقای مظاهری در انتخابات سال ۱۳۸۸، جزو مشاوران اقتصادی میرحسین موسوی بود و در حال حاضر، جزو حامیان حسن روحانی محسوب می شود.
رئیس بنیاد شهید: مهدی کروبی در ۱۳۶۱ و ۱۳۶۷
نزدیکان آیت الله خامنه ای، آقای کروبی را یکی از “سران فتنه” می دانند. وی و همفکرانش در فروردین ۱۳۶۷، با تایید آیت الله خمینی از “جامعه روحانیت مبارز” انشعاب کردند و “مجمع روحانیون مبارز” را، به دبیرکلی مهدی کروبی، تشکیل دادند. آقای کروبی در سال ۱۳۸۸، به علت تاکید بر وجود “تقلب” در انتخابات ریاست جمهوری و حمایت از اعتراضات خیابانی بعد از انتخابات، به شدت تحت فشار رهبر جمهوری اسلامی و منصوبانش قرار گرفت و حتی تعدادی از حامیان آیت الله خامنه ای، خواستار اعدام او شدند. نهایتا در ابتدای اسفند ۱۳۸۹، مهدی کروبی و همسرش فاطمه کروبی، پس از حملات نیروهای لباس شخصی به محل سکونتشان، در شرایط زندان خانگی قرار گرفتند. آقای کروبی در آبان ۱۳۹۰، بدون همسرش به یکی از آپارتمان های وزارت اطلاعات انتقال یافت.
وی در بهمن ۱۳۹۲، به منزل شخصی خود در جماران منتقل شد و هنوز در این منزل در حصر خانگی است. به گفته فرمانده نیروی انتظامی ایران، حصر خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران معترضان به انتخابات ۱۳۸۸، به صلاحدید شخص آیت الله خامنه ای صورت گرفته است. منصوبان آقای خامنهای، رفع حصر از این دو رهبر معترضان به انتخابات را منوط به “توبه” یا “عذرخواهی” از رهبر دانسته و به شدت از عدم پذیرش چنین شرطی از سوی آنها انتقاد کرده اند.
رئیس شورای مرکزی کمیته امداد: حبیب الله عسگراولادی در ۱۳۶۱ و ۱۳۶۷
آقای عسگراولادی در آبان ۱۳۹۲ و در حالی درگذشت که به “بی بصیرتی” متهم بود. وی در زمان رهبران سابق و فعلی جمهوری اسلامی، علاوه بر ریاست شورای مرکزی کمیته امداد امام خمینی، نمایندگی ولی فقیه در این موسسه را نیز به عهده داشت. او در زمان مرگ، همچنین پدر معنوی جمعیت موتلفه اسلامی، رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری (ائتلافی از ۱۴ حزب محافظه کار سنتی) و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود.
حبیب الله عسگراولادی، در طول حدود نیم قرن فعالیت سیاسی، کاملا به آیت الله خمینی و پس از او به آیت الله خامنه ای وفادار بود. آقای عسگراولادی در عین حال، نزدیک به اکبر هاشمی رفسنجانی و منتقد شدید محافظه کارانی بود که او را هدف حمله قرار می دادند. او در آخرین سال زندگی خود، مکررا به اعلام مخالفت با “سران فتنه” نامیده شدن میرحسین موسوی و مهدی کروبی به خاطر مواضعشان بعد از انتخابات ۱۳۸۸ پرداخت. مواضع او انتقادات شدید عده ای از حامیان آیت الله خامنه ای را به دنبال داشت، تا جایی که برخی از آنان خواستار موضع گیری “جبهه پیروان خط امام و رهبری” در مقابل اظهارات دبیرکل خود شدند و اعضایی از حزب موتلفه، به انتقاد علنی از مواضع وی پرداختند.
در واکنش به این انتقادات، حبیب الله عسگراولادی اعلام کرد که حاضر است از موتلفه خارج شود ولی “تکلیف” خود می داند که آنچه به نظرش درست می آید را بیان کند چون عمر خود را در حال پایان می بیند و نگران “قیامت” است.
رئیس صدا و سیما: محمد موسوی خوئینی ها در ۱۳۶۱، محمد هاشمی در ۱۳۶۷
آقای موسوی خوئینی ها (توضیحات مرتبط با او پیشتر ذکر شده)، در سال ۱۳۶۱ مسئولیت صدا و سیما را تحویل گرفت. این در حالی بود که از سال ۱۳۵۹ تا اوایل ۱۳۶۱، و با افزایش اختلافات میان صادق قطب زاده رئیس قبلی سازمان با روحانیون حاکم، این سازمان عملا توسط علی اکبر محتشمی پور و عبدالله نوری به طور مشترک اداره می شد که اکنون، هر دوی آنها به اصلاح طلبان نزدیک هستند.
محمدهاشمی، در حال حاضر در حاشیه سیاست ایران قرار دارد و مدافع برادر خود اکبر هاشمی رفسنجانی است. وی تا اسفند ۱۳۹۰ عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود اما با معرفی اعضای جدید مجمع، آیت الله خامنه ای به مسئولیت او در این شورای حکومتی خاتمه داد. محمد هاشمی پس از آن، به عنوان رئیس دفتر اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، در این مجمع مشغول به فعالیت بوده است. او تا مهر ۱۳۹۳ عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی بود و هم اکنون، جزو حامیان دولت حسن روحانی به شمار می آید.
نماینده رهبر و سرپرست موسسه اطلاعات: محمود دعایی در ۱۳۶۱ و ۱۳۶۷
آقای دعایی از بنیانگذاران و کماکان عضو مجمع روحانیون مبارز است که از تشکل های اصلاح طلب محسوب می شود. محمود دعایی در عین حال، همچنان نمایندگی ولی فقیه در موسسه مطبوعاتی اطلاعات و سرپرستی این موسسه را بر عهده دارد و رابطه او با آیت الله خامنه ای، تاکنون تیره نشده است. وی در اغلب مناسبت های مذهبی و سیاسی مختلفی که در دفتر رهبر جمهوری اسلامی برگزار می شود حضور می یابد، هرچند دارای روابط نزدیکی با اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی است و این رابطه را، بعد از انتخابات ۱۳۸۸ و متهم شدن شدید آن دو نفر به پشتیبانی از “فتنه” نیز حفظ کرده است.
سرپرست موسسه اطلاعات، در جریان انتخابات ۱۳۸۸ حامی میرحسین موسوی بود و الان نیز از حامیان حسن روحانی محسوب می شود. برخی از محافظه کاران، در دوره بعد از انتخابات ۱۳۸۸ آقای دعایی را به خاطر “مرزبندی نکردن با فتنه” و حفظ ارتباط با افرادی چون محمد خاتمی مورد انتقاد قرار داده و خواستار برکناریش شدند.
نماینده رهبر و سرپرست موسسه کیهان: محمد خاتمی در ۱۳۶۱ و۱۳۶۷
بسیاری از منصوبان آیت الله خامنه ای، آقای خاتمی را به خاطر عملکردش در حمایت از منتقدان به انتخابات ۱۳۸۸، به حمایت از “فتنه” متهم می کنند. محمد خاتمی، حتی از سوی گروهی از این منصوبان، از “سران فتنه” به شمار می آید و برخی از آنان، از لزوم محاکمه قضایی او سخن گفته اند. آقای خاتمی در میانه سال ۱۳۶۱، به خاطر منسوب شدن به سمت وزارت ارشاد کابینه میرحسین موسوی، با حفظ سمت نمایندگی آیت الله خمینی، وظیفه سرپرستی کیهان را به حسن شاهچراغی سپرد که در سال ۱۳۶۴ با هدف قرار گرفتن هواپیمای حامل او و تعدادی دیگر از مسئولان ایرانی توسط یک جنگنده عراقی کشته شد.
در سال ۱۳۶۶، محمد خاتمی با حفظ سمت سرپرستی و نمایندگی آیت الله خمینی، وظیفه مدیرمسئولی این روزنامه را به محمد اصغری واگذار کرد و آقای اصغری، در سال ۱۳۶۷ نیز همین سمت را به عهده داشت (وی تا سال ۱۳۷۲ در کیهان بود). آیت الله خامنه ای تاکنون، در مناسبت های مختلف از سیاست های دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی اتقاد کرده است. از رهبر جمهوری اسلامی نقل شده که به طور کلی، مخالف بازگشت آقای خاتمی به عرصه سیاست ایران است.
ترکیب معتمدان آیت الله خمینی
با مرور ترکیب مسئولان ارشد حکومتی ایران در زمان آیت الله خمینی، و با مستثنی کردن شخص آیتالله خامنه ای به عنوان رئیس جمهور و سپس رئیس مجمع تشخیص نظام (چون رهبر فعلی است که سایر نیروهای سیاسی بر مبنای دوری یا نزدیکی به او دیگر مورد قضاوت قرار می گیرند)، نتیجه گیریهای زیر در مورد ۱۸ سمت باقی مانده قابل استباط است:
در سال ۱۳۶۱، از میان ۱۶ نهاد حکومتی مهم ایران (با مستثنی کردن ریاست جمهوری که در اختیار شخص آقای خامنه ای بوده و سمت های وزارت اطلاعات، ریاست مجمع تشخیص و جانشینی فرماندهی کل قوا که هنوز وجود نداشته)، ۳ نهاد تحت مدیریت کسانی قرار داشته که قبل از سال ۱۳۸۸ از دنیا رفته اند (دفتر آیت الله خمینی، مجلس خبرگان و نمایندگی ولی فقیه در سپاه) و۱ سمت متعلق به مقامی بوده که اکنون جزو مراجع تقلید سنتی است و کمتر در مسائل سیاسی اظهارنظر میکند (دبیری شورای نگهبان). از میان ۱۲ نهاد حکومتی باقی مانده، سهم مدیریت طیف های مختلف به شرح زیر بوده است:
۹ نهاد توسط کسانی اداره می شده که هم اکنون جزو “حامیان فتنه” به شمار می آیند: نخست وزیری، ریاست مجلس، ریاست شورای عالی قضایی (و دیوانعالی کشور)، دادستانی کل کشور، ریاست بنیاد مستضعفان، ریاست بنیاد شهید، ریاست صدا و سیما و نمایندگی ولی فقیه در روزنامه های کیهان و اطلاعات.
۲ نهاد، یعنی سپاه پاسداران و کمیته امداد امام خمینی، در مدیریت کسانی بوده که در سال های اخیر، جزو “خواص بی بصیرت” یا “ساکتین فتنه” محسوب شده اند.
و سرانجام ۱ نهاد یعنی بسیج مستضعفین (در بخشی از سال ۱۳۶۱) تحت فرماندهی کسی بوده که هم اکنون، در زمره اصولگرایان دارای بصیرت طبقه بندی می شود، هرچند در انتهای سال، به فردی که “حامی فتنه” محسوب می شود واگذار شده است.
در سال ۱۳۶۷، از میان ۱۷ نهاد حکومتی مهم ایران (با مسثنی کردن ریاست جمهوری و مجمع تشخیص که در اختیار شخص آقای خامنه ای بوده)، ۲ نهاد تحت مدیریت کسانی قرار داشته که قبل از سال ۱۳۸۸ از دنیا رفته اند (دفتر آیت الله خمینی و مجلس خبرگان) و ۱ سمت متعلق به مقامی بوده که اکنون جزو مراجع تقلید سنتی است و کمتر در مسائل سیاسی اظهارنظر میکند (دبیری شورای نگهبان). از میان ۱۵ نهاد حکومتی باقی مانده، سهم مدیریت طیف های مختلف به شرح زیر بوده است:
۱۲ نهاد توسط کسانی اداره می شده که هم اکنون جزو “حامیان فتنه” به شمار می آیند: نخست وزیری، ریاست مجلس، ریاست شورای عالی قضایی (و دیوانعالی کشور)، دادستانی کل کشور، جانشینی فرمانده کل قوا، ریاست بسیج، نمایندگی ولی فقیه در سپاه، ریاست بنیاد مستضعفان، ریاست بنیاد شهید، ریاست صدا و سیما و نمایندگی ولی فقیه در روزنامه های کیهان و اطلاعات.
۳ نهاد، یعنی وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران و کمیته امداد امام خمینی، در مدیریت کسانی بوده که در سال های اخیر، جزو “خواص بی بصیرت” یا “ساکتین فتنه” محسوب شده اند.
و نهایتا، هیچ یک از نهادهای حکومتی مورد بررسی، توسط کسانی اداره نمی شده که هم اکنون، در زمره اصولگرایان دارای بصیرت طبقه بندی می شود.
در پاسخ به این پرسش که چرا در میان یاران و معتمدان آیت الله خمینی، مسئولانی که هم اکنون جزو افراد دارای بصیرت محسوب می شوند چنین ناچیز بوده اند، منصوبان آیت الله خامنه ای غالبا استدلال می کنند که “ملاک، حال افراد است”. به تاکید آنها، گروهی از همراهان بنیانگذار جمهوری بعدها منحرف شده اند یا حتی از همان زمان در خط انقلاب نبوده اند اما انحراف خود را از آیتالله خمینی پنهان می کرده اند.
با این استدلال، می توان موافق یا مخالف بود. در عین حال در صورت پذیرش چنین استدلالی، این ابهام مطرح می شود که چرا قدرت تشخیص رهبر انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، در صورت پذیرش روایت محافظه کاران حاکم، در حدی نبوده که متوجه شود اکثریت قاطع معتمدان وی “منحرف” یا “مستعد انحراف” بوده اند؟
به طور مشخص، چگونه قابل توضیح است که از میان مسئولان ارشد و منصوبان آیت الله خمینی در پایان دوران رهبریش، جز شخص آیت الله خامنه ای، فرد دیگری در سی و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب جزو “خواص بابصیرت” تلقی نمی شود؟