تأملی در تحلیلی مهم و راهبردی

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

در هفته‌ی اخیر، تحلیلی مهم و راهبردی در ایران منتشر شد. مکتوبی برآمده از همفکری تعدادی از فرزانگان سبز فعال در داخل کشور. کنشگران آزاده‌ای که متعهد به مطالبات جنبش سبز، از منظری ساختاری، به تحولات جاری و ایران امروز و فردا می‌نگرند.

تحلیل راهبردی فرهیختگان سبز، تنها در سایت “کلمه” و البته چونان خبری منتشر شد. این مطلب مهم، به دلایلی ـ که نگارنده از آن بی‌اطلاع است ـ در ستون یادداشت‌های سایت اصلی جنبش سبز جایی نیافت. دیگر رسانه‌های سبز یا همدل با جنبش سبز نیز از این مطلب غفلت کردند؛ یا در میانه‌ی دیگر خبرهای روز، تحلیل قابل‌ تأمل را ندیدند.

شمار زیادی از کنشگران سیاسی نیز ـ تا آنجا که نویسنده در شواهد موجود جسته ـ از تأمل در تحلیل مزبور غفلت کردند. برخی از آنان دیری است که گفتمان جنبش سبز را پایان یافته می‌دانند، و به جنبش سبز تنها به‌مثابه‌ی خاطره‌ای نظر دارند. برخی از فعالان سیاسی در دولت روحانی و اخبار مرتبط با آن مفقود شده‌اند. اینان ـ به هر علت و دلیل ـ دیگر تمایلی به بازخوانی اهداف و رویکردهای جنبش سبز را ندارند. بعضی از آنها همراه بوروکرات‌های حاکم شده‌اند و گاه بخشی از بدنه‌ی اجرایی مستقر. بعضی دیگر، چشم‌انتظار نتایج مذاکرات هسته‌ای و باز شدن راهی محتمل از پی آن نشسته‌اند. برخی مدت‌هاست به صراحت تاکید می‌کنند که تمام تلاش ایشان، جلوگیری از “بدتر نشدن” اوضاع است. برخی از کنشگران متأثر از سرکوب مسلط و خشونت و تهدید حاد و پیوسته، به‌گونه‌ای قابل فهم، سکوت و حاشیه‌گزینی را ترجیح داده‌اند. بعضی در پیچ‌ و خم واقعیت‌های خردکننده‌ی معیشتی، مجالی برای اقدام ندارند. برخی از کنشگران سیاسی در زمانه‌ی نابسامان و در میانه‌ی فشارها و تنگناها، ترجیح می‌دهند تنها به “نق‌نق” و “انتقاد” یا “حاشیه” بپردازند. به تعبیر قدیمی سعید حجاریان، در زمانه‌ی “سربالایی”، اسب‌های درشکه ترجیح می‌دهند هم‌را گاز بگیرند. برخی از فعالان همدل با جنبش سبز نیز ـ به علل و دلایل گوناگون ـ اساسا به اصلاح‌طلبی شبه‌دوم خردادی و انتخابات‌محور و بی‌اعتنا به نیروی اجتماعی روی آورده‌اند. در عرصه‌ای دیگر، بعضی از کنشگران مهاجر، به‌دلایلی (ازجمله بازگشت به ایران) گفتمان سبز را کنار نهاده و مسکوت گذاشته‌اند. و…

القصه؛ در این شرایط، انتشار مکتوبی تحلیلی ـ که می‌کوشد گفتمان جنبش سبز را به سهم خود تقویت و تبیین ‌کند ـ نه فقط اتفاقی شادی‌بخش است و اقدامی درس‌آموز، بلکه متنی تأمل‌برانگیز و راهبردی را دراختیار کنشگران همدل با جنبش سبز قرار می‌دهد.

نویسنده، خوانندگان این یادداشت ـ و به‌خصوص فعالان همراه و همدل با جنبش سبز ـ را به مطالعه‌ی دقیق متن کامل تحلیل مورد اشاره (تهیه شده توسط “دفتر اندیشه و نشر جنبش سبز”) دعوت می‌کند. اما برای تاکید بر اهمیت راهبردی این تحلیل، برخی وجوه و ملاحظات مهم مطلب در زیر مورد اشاره قرار می‌گیرد.

 

جنبش سبز و جمهوری اسلامی

یکی از وجوه اساسی مکتوب مورد اشاره، تاکید بر ساختاری بودن بحران‌های جمهوری اسلامی، و ناگزیری ساختار مسلط سیاسی از مواجهه با بحران مشروعیت شدت‌یابنده است. ملاحظه‌ای که به تعبیری “بن‌بست” نظام سیاسی است، و تحلیل، آن را با این سخن مهم مهندس میرحسین موسوی مرتبط می‌داند: “این برخوردهای غیرقانونی، مبتنی بر تحلیل نادرست از شرایط اجتماعی حاکم است که … حرکت در مسیر اصلاح امور جامعه را در چهارچوب مبانی جمهوری اسلامی دشوار می‌سازد.”

نویسندگان مطلب جنبش سبز، را “آلترناتیو دموکراتیک وضع موجود” می‌دانند. آنان با اشاره به چشم‌انداز دموکراتیک مورد نظر جنبش سبز، برابری بی قید و شرط شهروندان را به‌عنوان مقدمه هر عمل دموکراسی‌خواهانه مورد تاکید قرار می‌دهند. به باور آنان: “در باطن و نسوج حاکمیت کودتایی، گونه‌ای آپارتاید وجود دارد که با روتوش و آذین‌بندی سعی در پنهان کردن آن می‌کند اما در واقع چیزی جز درجه‌بندی و طبقه‌بندی شهروندان و اعمال تبعیض سخت‌گیرانه میان آنها نیست.”

دفتر اندیشه و نشر جنبش سبز (دانش) مضمون کودتا را خصلت ساختاری درونی‌ترین لایه‌های جمهوری اسلامی توصیف می‌کند؛ وضعی که مانع از تحقق کامل حاکمیت مردم می‌شود. تحلیل مزبور همچنین با اشاره به سرکوب همه‌جانبه‌ای که از سوی جناح کودتا متوجه احزاب اصلاح‌طلب و هرگونه تحرک گروهی است، تصریح می‌کند که “تلاش‌های دموکراتیکی که در گوشه و کنار ایران به چشم می‌خورد جویبارهای پراکنده‌ای هستند که در قالب پیکر جنبش سبز معنای واحدی می‌گیرند و تبدیل به یک عمل موثر همه‌جانبه می‌شوند.”

در بخشی دیگر، مطلب با اشاره به “استبداد دینی” رایج، و تکیه‌ی وجه کودتایی حاکمیت موجود بر همین روایت از اسلام، تاکید می‌کند که “ویژگی اساسی جنبش سبز از موضع نیروی آلترناتیو در مقابل اشکال کودتایی حاکمیت، نقد استبداد دینی است.”

از منظر نویسندگان، نقد استبداد دینی با اتکا به منابع مختلفی صورت می‌گیرد اما این تنوع منابع در جنبش سبز به یگانگی و وحدت مضامین و هدف می‌رسند که حاصل آن نفی وضع موجود از موضعی دموکراتیک و مبتنی بر حق نامحدود حاکمیت مردم است. ضمن‌ اینکه نقد جنبش سبز تنها نقد تئوریک نیست بلکه در آن، تئوری و پراتیک یا نظر و عمل به طور توامان جریان دارد.

تحلیل مزبور همچنین با اشاره به تلفیق “استبداد دینی” و “استبداد سیاسی” در جناح و نگاه کودتایی، به بحران‌های فزاینده‌ی جمهوری اسلامی می‌پردازد که هم سویه‌ی اقتصادی دارد و هم سویه‌ی سیاسی، و برآیند آن “بحران مشروعیت” است.

تحلیل با استناد به نظر اقتصاددانان مستقل، رکود حاکم بر اقتصاد کشور را مورد توجه و ارزیابی قرار داده و و با اشاره به اعمال سلطه و نظارت بیشتر حکومت، نوشته است که “بروز یک دگرگونی بنیادین را نمی‌توان منتفی دانست.” این دگرگونی بنیادین از نظر تدوین‌کنندگان این تحلیل، “نه به شکل یک اقدام خلق‌الساعه بلکه در نتیجه فرایندی از فرسایش و زوال مداوم ظرفیت نظم موجود در بازتولید کردن خود و نیز شکل‌گیری فزاینده‌ی نهادهای بدیل، تحقق می‌یابد.”

مکتوب مزبور با اشاره به این نکته که “فرایند بدیل‌سازی دموکراتیک، برنامه‌ی ذاتی جنبش سبز است” و با تاکید بر این ملاحظه که “ریشه‌ی عمومی بحران‌های جاری از جمله بحران‌های اقتصادی، در ساختار سیاسی نهفته است”، می‌افزاید: “علی‌رغم تلاش تکنوکرات‌های باتجربه‌ی جمهوری اسلامی، بدون تغییر دموکراتیک بنیان‌های نظم سیاسی، اقدام‌های موثر آنها نیز به‌سختی راه به جایی می‌برد.”

این تحلیل، جنبش سبز را “آلترناتیو دموکراتیک وضع موجود” توصیف کرده و افزوده است: این جنبشی است که در درون آن گرایش‌ها، اعتقادها، ایدئولوژی‌ها و مذاهب مختلف حضور دارند و بنابراین برای طرح‌اندازی یک چشم‌انداز دموکراتیک، برابری بی‌ قید و شرط شهروندان را به‌عنوان مقدمه‌ی هر عمل دموکراسی‌خواهانه مدنظر قرار داده است… وقایع ۸۸ تنها لحظه و دقیقه‌ای از آن خط طولانی موجودیت کودتایی در ساختار مسلط سیاسی ایران است؛ لحظه‌ای از کودتا که میرحسین موسوی در مقابل آن ایستاد و گفت: “به افشای رازهای پشت سر این روند پرمخاطره خواهم پرداخت.”