هنوز ماهی از ارائه ی طرح تشکیل مجلس ملی بر مبنای “آشتی ملی” یا “نجات ملی” نگذشته است که دو جریان سیاسی عمده ی صاحب نقش در تحولات کشور، هر کدام یک رو از این سکه را به نمایش عمومی گذارده و می روند که برنامه ی تبلیغات انتخاباتی زودهنگام خود را بر مبنای آن استوار و نهایی کنند و بار دیگر مشوق و محرک مردم باشند که در انتخابات 24 اسفند 86 برای برگزیدن نمایندگان مجلس هشتم باز به پای صندوق های رای بیایند.
در شرایطی که در طرح پیشنهادی، نگاه اصلی اش به اصلاح طلبان و تحول خواهان و تکیه ی آنان بر این برنامه بود، جریان اقتدارگرا در مقابل گزینش “نجات ملی” از جانب نیروهای ضد استبداد، نعل وارونه زده و در پی آن است که خود را مبتکر و مجری طرح “آشتی ملی” معرفی کند.
بحث مطرح شده این بود که در شرایط بحرانی فزاینده ی کشور- ناشی از مدیریت خاص ولایت مطلقه ی فقیه، ناکارایی و ناتوانی دولت، عدم استقلال مجلس تابع و گوش به فرمان، و نمایندگانی اکثرا وکیل الدوله به جای وکیل المله، که تورم و بیکاری و فقر و فساد و فحشا روز به روز نهادینه تر و گسترده تر می شود و خطر بروز جنگ و درگیری نظامی که هر روز در افق روشن تر و شفاف تر جلوه گر می شود، یک برنامه ی محوری دو مرحله ای با نگاه به انتخابات مجلس هشتم و ریاست جمهوری دهم می تواند با هدف برکناری دولت احمدی نژاد و محدود کردن قدرت مطلقه ی حاکم بر کشور، چاره ساز باشد. برنامه ای در عمل نجات بخش میهن و امید بخش ملت، مبتنی بر چند گام اساسی که گام اول آن شکل دادن یک مجلس مقتدر و مستقل تحت لوای “نجات ملی”، یا “آشتی ملی” است.
شواهد و قرائن، از جمله اقدام های جمع محدودی از محافظه کاران راه یافته به مجلس ششم که هر چند دیرهنگام تصمیم به بریدن بند ناف خود از هیات رئیسه ی گوش به فرمان خانه ی ملت گرفته اند، حاکی از آن است که دست کم بخشی از جریان اقتدارگرا اگر کلاه خود را قاضی کند، و به بحران پیش رو بیندیشد، آمادگی دارد- هرچند با ملاحظات، دل نگرانی ها و اما و اگرهایی- در یک جبهه ی ضد استبداد، در کنار اصلاح طلبان و تحول خواهان و همچنین محافظه کاران خردگرا و میانه رو قرار گیرد.
واقعیت کتمان ناپذیر این است که بحث و هشدار در مورد شرایط خطیر حاکم بر کشور طی یک ماه گذشته در فضای سیاسی ایران به گفتمانی غالب تبدیل شده است، به گونه ای که در کنار رهبران، راهبران و نظریه پردازان احزاب و گروه های سیاسی، حتی مسئولان و مقام های عالیرتبه ی سیاسی پیشین و کنونی کشور، چون سید محمد خاتمی و علی اکبر هاشمی رفسنجانی، که به این مقوله ی مهم پرداخته اند، گاه علی اکبر ناطق نوری و هاشمی شاهرودی و همچنین معدود مراجع دینی شناخته شده نیز بحث تدبیر برای “نجات کشور” را مطرح ساخته اند.
در مقابل، آن بخش از جریان تندرو در میان اقتدارگرایان که برنامه ریز و هدایت گر حزب پادگانی است، با نگرانی فزاینده ای نسبت به بهم خوردن چیدمان صفحه ی سیاسی ایران، با یاری اهل خطبه و منبر و کمک رسانه ی ملی - که روز به روز با بدنه ای اجرایی اش دچار چالش و مسئله می شود- در تلاش است که از شعار “آشتی ملی” چون پوستینی وارونه بهره بگیرد، شاید بتواند تا حدی از سقوط محتوم خویش در تحولات سیاسی آینده جلوگیری کند. هدف این جریان که به صورت محسوس دچار ریزش کادرهای اصلی است و بدنه ای مسئله دار، از دست آویز قرار دادن این شعار عمدتا این است که از یک سو آرایش نیروهای اصلاح طلب و تحول خواه را به هم بزند و از سوی دیگر شعار انتخاباتی “نجات کشور” و برنامه ی محوری “برکناری احمدی نژاد” را تحت الشعاع طرح خود قرار دهد.
خوشبختانه این بازی ناشیانه که نه از نظر بیان و راهکار، و نه از نظر محتوا و راهبرد با گفتمان غالب جریان اقتدارگرا همخوانی ندارد، از چشم جریان های اصیل اصلاح طلب پنهان نمانده، و لذا از همان ابتدا این تک با پاتک های مناسب مواجه شده است. محسن آرمین چهره ی شاخص “سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی” از اولین کسانی بوده است که در یادداشتی به چند و چون این برنامه پرداخت و سعی کرد حساسیت لازم را در میان جریان های سیاسی و افکار عمومی ایجاد کند : “ طرح بی مقدمه آشتی ملی از سوی برخی چهره های محافظه کار متحد دولت اکنون چند روزی است که به محور تبلیغات جریان حاکم و متحدانش تبدیل شده است. رسانه ملی نیز در تبلیغ و انعکاس آن سعی بلیغی می کند و در انجام این وظیفه یا ماموریت همچون گذشته در تحریف و وارونه نمایی مواضع و نظرات اصلاح طلبان در این خصوص تردیدی روا نمی دارد.“
این افشاگری و حرکت مثبت، متاسفانه به دلیل عدم وجود نگاه ملی جامع و همه جانبه گرایانه در این گروه از اصلاح طلبان پیشرو، و فروکاسته شدن بحث در حد جریان های درون حاکمیت- البته اگر دوستان توجه داشته باشند که سال هاست از دایره ی خودی بیرون پرتاب شده اند- و به ویژه احزاب و گروه های به اصطلاح رسمی و قانونی، موجب شده و می شود که بسیاری از اصلاح طلبان و نیروی های تحول خواه غیربرانداز و قائل و متعهد به حرکت های مسالمت آمیز، بطئی و گام به گام، از دایره ی مباحث این دوستان حذف شده یا نادیده گرفته شوند؛ وقتی این گونه تاکید می شود: “تا آنجا که به اصلاح طلبان مربوط است تمامی اصلاح طلبان با تمامی تفاوت های فکری و سیاسی یی که دارند از هرگونه طرح و پیشنهادی که به رفع تهدید های بی سابقه یی که امروز متوجه کشور است منجر می شود استقبال می کنند. از این رو اگر دوستان محافظه کار ما در ابتکار خود جدی و صادق هستند، به جای سعی در عمده کردن مباحث کاذبی چون افراطی و غیرافراطی در میان اصلاح طلبان، موضوع همکاری و همراهی ملی را در دستور گفت وگوی بین الاحزابی قرار دهند.“
باید توجه داشت که بحث “آشتی ملی” اصولا در پی بروز انقلاب، پایان جنگ داخلی، یا درگیری های خونین گسترده، اختلاف های سابقه دار و مزمن که جامعه را به سراشیبی سقوط کشانده و می کشاند؛ و یا گاه با هدف اتحاد مقطعی یا دائم در مقابل خطر خارجی یا تهاجم نظامی بیگانه مطرح می شود. در این شرایط، طرف های منازعه با محور قرار دادن یک مقوله ی اصلی، اختلاف های سیاسی دامنه دار را کنار گذارده و با به حاشیه راندن منافع شخصی یا گروهی، منافع ملی و مصالح کشور را بر دیگر مسائل و مباحث ارجحیت می دهند و در جبهه ای متحد به مقابله با دشمن خارجی یا خطر و بحران داخلی موجود یا پیش رو می پردازند، یا در حرکتی گسترده برای بازسازی کشور ویران، همه با هم آستین همت بالا می زنند.
در دهه ی اخیر بحث “آشتی ملی” در اولین سال های حاکمیت اصلاح طلبان بر ارکان قدرت، به ویژه دولت سید محمد خاتمی و مجلس ششم مطرح شد، اما نگرانی های بی مورد از واکنش ناشناخته رهبری و جریان اقتدارگرا، این فرصت طلائی را نیز در کنار دیگر فرصت های مناسب به حاشیه راند. حتی شعار “ایران برای همه ایرانیان” نیز نتوانست توان بالقوه ی موجود در جامعه را برای تحقق این نیاز واقعی در آن دوران سرنوشت ساز فراهم آورد؛ شعار و برنامه ای حقیقی که نگاهی ملی داشت و دامنه ی آن به درون مرزهای ایران محدود نمی شد و ایرانیان مقیم خارج را نیز دربر می گرفت، و چون به معنای واقعی “ملی” بود، لذا مباحثی چون خودی و غیرخودی یا درون حکومتی و برون حکومتی در مقابلش خلع سلاح بودند.
در شرایطی که در برابر شعار “مجلس نجات ملی” یا ضرورت “نجات کشور” در شرایط بحرانی، جریان اقتدارگرا شعار “آشتی ملی” را علم کرده است، جا دارد که شخصیت های حقیقی و حقوقی اصلاح طلب، از یک سو داهیانه به استقبال این برنامه بروند و از سو دیگر پرسش هایی چند را مطرح کنند. از جمله بپرسند که ”آشتی ملی” با چه مشخصات و مختصاتی؟ ملی به معنای همه ی ملت؛ همه ی ایرانیان، اعم از ساکنان کشور و مقیم خارج، از هر قوم و مذهب، آئین و مرام؟ آشتی حول محور “فرد” یا “همه”؟ در جهت مصالح کشور و منافع ملی، یا مطامع شخصی و بهره برداری گروهی؟
این جریان پیش از اینکه علم خود را بالاتر برفرازد، همچنین باید شفاف و روشن به آحاد ملت و رهبران سیاسی و اندیشمندان و دانشگاهیان و کنشگران جامعه مدنی بگوید که آیا می توان شعار”آشتی ملی” سرداد، اما مبنای انتخابات را “نظارت استصوابی” گذارد؟ در این شرایط معنی دارد که آینده ی مملکت و سرنوشت “انتخاب کنندگان” و “انتخاب شوندگان” را به دست زوج انتخاباتی “جنتی- افشار” و از آن بالاتر، به سلیقه ی یک فرد خاص سپرد که از هم اکنون در نشست های خصوصی بی پرده می گوید که از چه کسی یا چه جریانی خوشش می آید، یا تنفر دارد و لذا عنایت ها خاص دیگری گردد و تیغ ها در مقابل یکی تیز شود؟ امکانپذیر است که شعار “آشتی ملی” داد اما جلوی فعالیت احزاب و گروه های سیاسی را گرفت، مطبوعات مستقل را توقیف و تعطیل کرد و روزنامه نگاران آزادیخواه را بازداشت و به زندان فرستاد؟ می توان شعار “آشتی ملی” داد اما هر روز با کنشگران حق طلب جنبش زنان و دانشجویان آزاداندیش به بهانه ای غیرقانونی و ترسی موهوم برخورد کرد و فعالان سازمان های غیردولتی مورد هجوم و ضرب و جرح قرار داد و جلوی فعالیت کنشگران جامعه مدنی، اعم از رهبران اتحادیه ها، سندیکاها و… را گرفت، یا زندانی شان کرد؟ ممکن است که حقوق اقلیت های قومی، مذهبی را نقض کرد و فعالانشان را گرفت و مراکز تجمع شان، اعم از حسینیه و خانقاه را تعطیل کرد و اجازه داشتن مسجد اختصاصی را از آنان سلب کرد و باز دم از آشتی ملی زد؟ و حتی در این زمینه دامنه ی محدودیت ها را به گونه ای گسترش داد که به جز روحانیان شیعه ی حکومتی، دیگران از حق داشتن منبر و محراب محروم بمانند؟
اگر جریان اقتدارگرا از این شعار تنها فضاسازی تبلیغاتی اش را بلد است، بهتر است که از همین ابتدا راه خویش گیرد و زحمت دیگران مدارد و ملت را به حال خود واگذارد. و اگر نه، واقعا تحولی حاصل شده و بحران داخلی و خطر خارجی اندک تعقل و خردورزی ایجاد کرده است، این گوی و این میدان؛ گام اول فراهم آوردن پیش شرط های لازم مانند آزادی فعالیت تمام احزاب و گروه های سیاسی، کنشگران جامعه مدنی، رفع توقیف از مطبوعات بسته و تعطیل شده و اجازه کار به روزنامه نگاران مستقل و آزادیخواه در فضایی بدون سانسور و خودسانسوری و گام دوم برگزاری یک انتخابات به معنای واقعی “آزاد، سالم و عادلانه” است، با هدف تشکیل “مجلس آشتی ملی” با برنامه ی محوری “نجات ملی” از طریق کنار گذاردن سبب سازان تمامی این نابسامانی های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و… داخلی و تنش زایی و جنگ افروزی منطقه ای و جهانی.
اصلاح طلبان هم اگر واقعا اصلاح طلب هستند و تحول خواه، نباید بدون فراهم شدن پیش شرط های لازم و آماده بودن زمینه های مناسب برای حضور در یک انتخابات مشروط، از جمله حق داشتن نامزدهای کافی و نظارت دقیق و مناسب بر صندوق ها در جهت صیانت از آرای مردم، وارد این میدان شوند و خدای ناکرده، تنها به منافع گروهی و حزبی خود بیندیشند و سطح بحث را فروکاهند و به امید رد صلاحیت کمتر و احیانا کسب چند صندلی نمایندگی بیشتر، منافع ملی و مصالح کشور را وانهند.