آشتی ملی یا نجات ملی

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

هنوز ماهی از ارائه ی طرح تشکیل مجلس ملی بر مبنای “آشتی ملی” یا “نجات ملی” نگذشته است که دو ‏جریان سیاسی عمده ی صاحب نقش در تحولات کشور، هر کدام یک رو از این سکه را به نمایش عمومی ‏گذارده و می روند که برنامه ی تبلیغات انتخاباتی زودهنگام خود را بر مبنای آن استوار و نهایی کنند و بار ‏دیگر مشوق و محرک مردم باشند که در انتخابات 24 اسفند 86 برای برگزیدن نمایندگان مجلس هشتم باز به ‏پای صندوق های رای بیایند.‏

در شرایطی که در طرح پیشنهادی، نگاه اصلی اش به اصلاح طلبان و تحول خواهان و تکیه ی آنان بر این ‏برنامه بود، جریان اقتدارگرا در مقابل گزینش “نجات ملی” از جانب نیروهای ضد استبداد، نعل وارونه زده و ‏در پی آن است که خود را مبتکر و مجری طرح “آشتی ملی” معرفی کند.‏

بحث مطرح شده این بود که در شرایط بحرانی فزاینده ی کشور- ناشی از مدیریت خاص ولایت مطلقه ی ‏فقیه، ناکارایی و ناتوانی دولت، عدم استقلال مجلس تابع و گوش به فرمان، و نمایندگانی اکثرا وکیل الدوله به ‏جای وکیل المله، که تورم و بیکاری و فقر و فساد و فحشا روز به روز نهادینه تر و گسترده تر می شود و ‏خطر بروز جنگ و درگیری نظامی که هر روز در افق روشن تر و شفاف تر جلوه گر می شود، یک برنامه ی ‏محوری دو مرحله ای با نگاه به انتخابات مجلس هشتم و ریاست جمهوری دهم می تواند با هدف برکناری ‏دولت احمدی نژاد و محدود کردن قدرت مطلقه ی حاکم بر کشور، چاره ساز باشد. برنامه ای در عمل نجات ‏بخش میهن و امید بخش ملت، مبتنی بر چند گام اساسی که گام اول آن شکل دادن یک مجلس مقتدر و مستقل ‏تحت لوای “نجات ملی”، یا “آشتی ملی” است.‏

شواهد و قرائن، از جمله اقدام های جمع محدودی از محافظه کاران راه یافته به مجلس ششم که هر چند ‏دیرهنگام تصمیم به بریدن بند ناف خود از هیات رئیسه ی گوش به فرمان خانه ی ملت گرفته اند، حاکی از آن ‏است که دست کم بخشی از جریان اقتدارگرا اگر کلاه خود را قاضی کند، و به بحران پیش رو بیندیشد، ‏آمادگی دارد- هرچند با ملاحظات، دل نگرانی ها و اما و اگرهایی- در یک جبهه ی ضد استبداد، در کنار ‏اصلاح طلبان و تحول خواهان و همچنین محافظه کاران خردگرا و میانه رو قرار گیرد.‏

واقعیت کتمان ناپذیر این است که بحث و هشدار در مورد شرایط خطیر حاکم بر کشور طی یک ماه گذشته در ‏فضای سیاسی ایران به گفتمانی غالب تبدیل شده است، به گونه ای که در کنار رهبران، راهبران و نظریه ‏پردازان احزاب و گروه های سیاسی، حتی مسئولان و مقام های عالیرتبه ی سیاسی پیشین و کنونی کشور، ‏چون سید محمد خاتمی و علی اکبر هاشمی رفسنجانی، که به این مقوله ی مهم پرداخته اند، گاه علی اکبر ناطق ‏نوری و هاشمی شاهرودی و همچنین معدود مراجع دینی شناخته شده نیز بحث تدبیر برای “نجات کشور” را ‏مطرح ساخته اند. ‏


در مقابل، آن بخش از جریان تندرو در میان اقتدارگرایان که برنامه ریز و هدایت گر حزب پادگانی است، با ‏نگرانی فزاینده ای نسبت به بهم خوردن چیدمان صفحه ی سیاسی ایران، با یاری اهل خطبه و منبر و کمک ‏رسانه ی ملی - که روز به روز با بدنه ای اجرایی اش دچار چالش و مسئله می شود- در تلاش است که از ‏شعار “آشتی ملی” چون پوستینی وارونه بهره بگیرد، شاید بتواند تا حدی از سقوط محتوم خویش در تحولات ‏سیاسی آینده جلوگیری کند. هدف این جریان که به صورت محسوس دچار ریزش کادرهای اصلی است و بدنه ‏ای مسئله دار، از دست آویز قرار دادن این شعار عمدتا این است که از یک سو آرایش نیروهای اصلاح طلب و ‏تحول خواه را به هم بزند و از سوی دیگر شعار انتخاباتی “نجات کشور” و برنامه ی محوری “برکناری ‏احمدی نژاد” را تحت الشعاع طرح خود قرار دهد.‏

خوشبختانه این بازی ناشیانه که نه از نظر بیان و راهکار، و نه از نظر محتوا و راهبرد با گفتمان غالب ‏جریان اقتدارگرا همخوانی ندارد، از چشم جریان های اصیل اصلاح طلب پنهان نمانده، و لذا از همان ابتدا این ‏تک با پاتک های مناسب مواجه شده است. محسن آرمین چهره ی شاخص “سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی” ‏از اولین کسانی بوده است که در یادداشتی به چند و چون این برنامه پرداخت و سعی کرد حساسیت لازم را در ‏میان جریان های سیاسی و افکار عمومی ایجاد کند : “ طرح بی مقدمه آشتی ملی از سوی برخی چهره های ‏محافظه کار متحد دولت اکنون چند روزی است که به محور تبلیغات جریان حاکم و متحدانش تبدیل شده است. ‏رسانه ملی نیز در تبلیغ و انعکاس آن سعی بلیغی می کند و در انجام این وظیفه یا ماموریت همچون گذشته در ‏تحریف و وارونه نمایی مواضع و نظرات اصلاح طلبان در این خصوص تردیدی روا نمی دارد.“‏

این افشاگری و حرکت مثبت، متاسفانه به دلیل عدم وجود نگاه ملی جامع و همه جانبه گرایانه در این گروه از ‏اصلاح طلبان پیشرو، و فروکاسته شدن بحث در حد جریان های درون حاکمیت- البته اگر دوستان توجه داشته ‏باشند که سال هاست از دایره ی خودی بیرون پرتاب شده اند- و به ویژه احزاب و گروه های به اصطلاح ‏رسمی و قانونی، موجب شده و می شود که بسیاری از اصلاح طلبان و نیروی های تحول خواه غیربرانداز و ‏قائل و متعهد به حرکت های مسالمت آمیز، بطئی و گام به گام، از دایره ی مباحث این دوستان حذف شده یا ‏نادیده گرفته شوند؛ وقتی این گونه تاکید می شود: “تا آنجا که به اصلاح طلبان مربوط است تمامی اصلاح ‏طلبان با تمامی تفاوت های فکری و سیاسی یی که دارند از هرگونه طرح و پیشنهادی که به رفع تهدید های بی ‏سابقه یی که امروز متوجه کشور است منجر می شود استقبال می کنند. از این رو اگر دوستان محافظه کار ما ‏در ابتکار خود جدی و صادق هستند، به جای سعی در عمده کردن مباحث کاذبی چون افراطی و غیرافراطی ‏در میان اصلاح طلبان، موضوع همکاری و همراهی ملی را در دستور گفت وگوی بین الاحزابی قرار دهند.“‏

باید توجه داشت که بحث “آشتی ملی” اصولا در پی بروز انقلاب، پایان جنگ داخلی، یا درگیری های خونین ‏گسترده، اختلاف های سابقه دار و مزمن که جامعه را به سراشیبی سقوط کشانده و می کشاند؛ و یا گاه با هدف ‏اتحاد مقطعی یا دائم در مقابل خطر خارجی یا تهاجم نظامی بیگانه مطرح می شود. در این شرایط، طرف ‏های منازعه با محور قرار دادن یک مقوله ی اصلی، اختلاف های سیاسی دامنه دار را کنار گذارده و با به ‏حاشیه راندن منافع شخصی یا گروهی، منافع ملی و مصالح کشور را بر دیگر مسائل و مباحث ارجحیت می ‏دهند و در جبهه ای متحد به مقابله با دشمن خارجی یا خطر و بحران داخلی موجود یا پیش رو می پردازند، ‏یا در حرکتی گسترده برای بازسازی کشور ویران، همه با هم آستین همت بالا می زنند.‏

در دهه ی اخیر بحث “آشتی ملی” در اولین سال های حاکمیت اصلاح طلبان بر ارکان قدرت، به ویژه دولت ‏سید محمد خاتمی و مجلس ششم مطرح شد، اما نگرانی های بی مورد از واکنش ناشناخته رهبری و جریان ‏اقتدارگرا، این فرصت طلائی را نیز در کنار دیگر فرصت های مناسب به حاشیه راند. حتی شعار “ایران ‏برای همه ایرانیان” نیز نتوانست توان بالقوه ی موجود در جامعه را برای تحقق این نیاز واقعی در آن دوران ‏سرنوشت ساز فراهم آورد؛ شعار و برنامه ای حقیقی که نگاهی ملی داشت و دامنه ی آن به درون مرزهای ‏ایران محدود نمی شد و ایرانیان مقیم خارج را نیز دربر می گرفت، و چون به معنای واقعی “ملی” بود، لذا ‏مباحثی چون خودی و غیرخودی یا درون حکومتی و برون حکومتی در مقابلش خلع سلاح بودند.‏

در شرایطی که در برابر شعار “مجلس نجات ملی” یا ضرورت “نجات کشور” در شرایط بحرانی، جریان ‏اقتدارگرا شعار “آشتی ملی” را علم کرده است، جا دارد که شخصیت های حقیقی و حقوقی اصلاح طلب، از ‏یک سو داهیانه به استقبال این برنامه بروند و از سو دیگر پرسش هایی چند را مطرح کنند. از جمله بپرسند که ‏‏”آشتی ملی” با چه مشخصات و مختصاتی؟ ملی به معنای همه ی ملت؛ همه ی ایرانیان، اعم از ساکنان کشور ‏و مقیم خارج، از هر قوم و مذهب، آئین و مرام؟ آشتی حول محور “فرد” یا “همه”؟ در جهت مصالح کشور و ‏منافع ملی، یا مطامع شخصی و بهره برداری گروهی؟‏

این جریان پیش از اینکه علم خود را بالاتر برفرازد، همچنین باید شفاف و روشن به آحاد ملت و رهبران ‏سیاسی و اندیشمندان و دانشگاهیان و کنشگران جامعه مدنی بگوید که آیا می توان شعار”آشتی ملی” ‏سرداد، اما مبنای انتخابات را “نظارت استصوابی” گذارد؟ در این شرایط معنی دارد که آینده ی مملکت و ‏سرنوشت “انتخاب کنندگان” و “انتخاب شوندگان” را به دست زوج انتخاباتی “جنتی- افشار” و از آن بالاتر، ‏به سلیقه ی یک فرد خاص سپرد که از هم اکنون در نشست های خصوصی بی پرده می گوید که از چه کسی ‏یا چه جریانی خوشش می آید، یا تنفر دارد و لذا عنایت ها خاص دیگری گردد و تیغ ها در مقابل یکی تیز ‏شود؟ امکانپذیر است که شعار “آشتی ملی” داد اما جلوی فعالیت احزاب و گروه های سیاسی را گرفت، ‏مطبوعات مستقل را توقیف و تعطیل کرد و روزنامه نگاران آزادیخواه را بازداشت و به زندان فرستاد؟ می ‏توان شعار “آشتی ملی” داد اما هر روز با کنشگران حق طلب جنبش زنان و دانشجویان آزاداندیش به بهانه ای ‏غیرقانونی و ترسی موهوم برخورد کرد و فعالان سازمان های غیردولتی مورد هجوم و ضرب و جرح قرار ‏داد و جلوی فعالیت کنشگران جامعه مدنی، اعم از رهبران اتحادیه ها، سندیکاها و… را گرفت، یا زندانی شان ‏کرد؟ ممکن است که حقوق اقلیت های قومی، مذهبی را نقض کرد و فعالانشان را گرفت و مراکز تجمع ‏شان، اعم از حسینیه و خانقاه را تعطیل کرد و اجازه داشتن مسجد اختصاصی را از آنان سلب کرد و باز دم ‏از آشتی ملی زد؟ و حتی در این زمینه دامنه ی محدودیت ها را به گونه ای گسترش داد که به جز روحانیان ‏شیعه ی حکومتی، دیگران از حق داشتن منبر و محراب محروم بمانند؟


اگر جریان اقتدارگرا از این شعار تنها فضاسازی تبلیغاتی اش را بلد است، بهتر است که از همین ابتدا راه ‏خویش گیرد و زحمت دیگران مدارد و ملت را به حال خود واگذارد. و اگر نه، واقعا تحولی حاصل شده و ‏بحران داخلی و خطر خارجی اندک تعقل و خردورزی ایجاد کرده است، این گوی و این میدان؛ گام اول فراهم ‏آوردن پیش شرط های لازم مانند آزادی فعالیت تمام احزاب و گروه های سیاسی، کنشگران جامعه مدنی، رفع ‏توقیف از مطبوعات بسته و تعطیل شده و اجازه کار به روزنامه نگاران مستقل و آزادیخواه در فضایی بدون ‏سانسور و خودسانسوری و گام دوم برگزاری یک انتخابات به معنای واقعی “آزاد، سالم و عادلانه” است، با ‏هدف تشکیل “مجلس آشتی ملی” با برنامه ی محوری “نجات ملی” از طریق کنار گذاردن سبب سازان تمامی ‏این نابسامانی های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و… داخلی و تنش زایی و جنگ افروزی منطقه ای و جهانی.‏

‏ اصلاح طلبان هم اگر واقعا اصلاح طلب هستند و تحول خواه، نباید بدون فراهم شدن پیش شرط های لازم و ‏آماده بودن زمینه های مناسب برای حضور در یک انتخابات مشروط، از جمله حق داشتن نامزدهای کافی و ‏نظارت دقیق و مناسب بر صندوق ها در جهت صیانت از آرای مردم، وارد این میدان شوند و خدای ناکرده، ‏تنها به منافع گروهی و حزبی خود بیندیشند و سطح بحث را فروکاهند و به امید رد صلاحیت کمتر و احیانا ‏کسب چند صندلی نمایندگی بیشتر، منافع ملی و مصالح کشور را وانهند.‏

‏ ‏