اعترافات یک بازجویی غیابی

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

حلقه ی برخوردهای قضایی - امنیتی با مسئولان نهادهای جامعه ی مدنی و دست اندرکاران سازمان های ‏غیردولتی پس از دستگیری ها و برخوردهای فزاینده ی اخیر، طی هفته ی جاری وارد فاز جدیدی شده و ‏بازجویی های غیرقانونی درباره ی مباحث حقوق بشری و تک نویسی در مورد دیگران شدت و حدت بیشتری ‏یافته است.‏

از آنجایی که گویا قرار نیست که بازجویی ها بازداشت شدگان در حضور وکیل و بر مبنای قانون حقوق ‏شهروندی و بر اساس ضوابط و رویه های قضایی صورت گیرد، و از آن رو که ظاهرا قرار نیست احضارها ‏کتبی باشد و بر مبانی قانونی شکل گیرد، طبیعی است که در فضای فشار و ارعاب و جو تحبیب و تهدید که در ‏آن تاکید می شود در صورت افشای رفت و آمدهای اجباری صورت گرفته به وزارت اطلاعات یا دادستانی ‏انقلاب تهران، برخوردها شدیدتر خواهد بود، طبیعی است که نه خبری از این فعل و انفعالات منتشر می شود ‏و نه چندان رسانه ای به خود جرات و جسارت می دهد که فضای سانسور و خودسانسوری را بشکند و این ‏پرسش ها را مطرح کند که در اتاق های بازجویی چه می گذرد، چه حرف هایی رد و بدل می شود، و برای ‏چه کسانی و بر چه مبنایی پرونده سازی می گردد؟

بحث “براندازی نرم” و “انقلاب مخملی” نیز چنان دامنه اش گسترده و فضای وهم آلودش تیره شده است که ‏به راحتی می توان هر حرکت مدنی و هر اقدامی قانونی را در این ظرف فراخ جای داد، و باب گفت و ‏گوهای به اصطلاح دوستانه و بازجویی های شفاهی یا مکتوب، در زمان اعتراف گیری را به هر چیزی گشود ‏و در مورد هر کسی پرسید، و در صورت بالا گرفتن ماجرا منکر همه چیز هم شد!‏

همین چند سال پیش بود که در اوان برخورد با مطبوعات و روزنامه نگاران، هر کسی را که می گرفتند یا به ‏زندان می انداختند از او در مورد سند محرمانه ی براندازی اصلاح طلبان بازجویی می کردند و یا در ‏مصاحبه ی مقام های قضائی شناخته شده ادعا می شد که مدرک غیرقابل انکاری در این رابطه در دفتر یکی از ‏روزنامه ها یافته شده است. آن زمان دائم در بوق و کرناهای شناخته شده می دمیدند که قرار است بر مبنای ‏سند مکشوفه این کار خاص و یا آن اقدام مشخص علیه نظام صورت گیرد. این بحث خود راه را می گشود که ‏مسئولان دادستانی و اطلاعات موازی دامنه ی بگیر و ببندها و دستگیری ها و احضار ها را وسعت بخشند و ‏تا کسی می پرسید چرا و با چه مجوزی؟ می گفتند: “سند براندازی”!‏

این ماجرا و حرف و حدیث ها مدت ها ادامه داشت، تا روزی که آن سند به اصطلاح محرمانه در هفته نامه ‏ای حزبی- سیاسی انتشار یافت و مشخص شد که چیزی نبوده است، جز چند برگ ترجمه ی دست نویس از یک ‏کتاب معروف، به قلم نویسنده ای شناخته شده. ‏

این بار نیز گویا در بر همان پاشنه می چرخد، با این تفاوت که دیگر بحث چند ورق دست نویس افتاده در ‏سطل زباله نیست، بلکه چند برگ تایپ شده ی نگهداری شده در بایگانی است؛ مکان دفتر یک نهاد مطبوعاتی ‏نیست، بلکه یک سازمان غیردولتی است، متهمان روزنامه نگاران نیستند، بلکه کنشگران نهادهای مدنی هستند. ‏خلاصه اینکه، سناریوی جدید پاپوشی است برای فعالان جامعه مدنی و دست اندرکاران سازمان های ‏غیردولتی. براساس شنیده های غیرمستقیم و غیررسمی، در این دور از احضارها و بازجویی ها از جمله این ‏پرسش ها مطرح می شوند که “شبکه ی تحکیم جامعه مدنی” چیست؟ چه هدفی را دنبال می کرده است؟ و چرا ‏فلان فعال سیاسی یا عضو نهاد دانشجویی، یا آن روزنامه نگار و عضو فلان نهاد مطبوعاتی در چنین نشست ‏هایی حضور داشته است؟ و لابد افراد تحت بازداشت نیز باید شب و روز کاغذ سیاه کنند که ماجرا چیست و ‏پاسخ این سوال ها کدام است؟ و افرادی که به صورت غیرقانونی احضار می شوند، لابد تحت فشارند که ‏جهت جلب رضایت بازجویان محترم در این باب به گونه ای دیگر داستانسرایی کنند؟

در این وانفسای خفقان و بگیر و ببند های گوناگون و قلم شکستن ها و دهان بستن ها هم کسی نیست که از ‏سناریو نویسان، و قانون شکنان بپرسد آیا چنین سوال هایی در حیطه ی وظایف شماست؟ آیا تشکیل یک نهاد، ‏ایجاد یک اتحادیه، سازمان دادن یک انجمن و به وجود آوردن یک شبکه ی صنفی با هدف حفاظت از حق و ‏حقوق خود و اصولا واکنشی در جهت “بقا” جرم است؟ مستند قانونی شما چیست؟ و اصولا به چه علت روح ‏و مفاد قانون اساسی را نقض می کنید و اعلامیه جهانی حقوق بشر و مصوبه های سازمان ملل که ایران ملزم ‏و متعهد به اجرای آن است را زیر پا می گذارید؟

از جمله کسانی که در بازجویی های اخیر مسئولان سازمان های غیردولتی و فعالان نهادهای مدنی، بازجویان ‏به کرات و به تناوب در موردش پرسیده شده و یادداشت برداشته شده، گویا من روزنامه نگارم؛ از یک سو ‏عضو “شورای مرکزی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات”، و از سوی دیگر عضو “انجمن صنفی روزنامه ‏نگاران ایران”. که این هر دو، از نهادهای مدنی برآمده در دوران اصلاحات هستند.‏

آن روز که روزنامه اخبار اقتصاد را در جریان تعطیلی فله ای مطبوعات توقیف کردند و یا حتی در دادگاه ‏نشریه های گوناگون که از من نام برده شد، اولین کارم این بود که دفاعیه ام را آماده کنم و برای ارائه به ‏بازپرس پرونده در دست داشته باشم و یا برای پاسخ دادن به اتهام های واهی به اصرار در صحن دادگاه ‏حضور یابم.‏

اکنون که این حرف و حدیث ها به گونه ای دیگر مطرح می شود، لابد بازجویان محترم در پی کشف این ‏حقیقت هستند که علت حضور امثال من در این نشست ها و جلسات چه بوده و انگیزه هایمان کدام؟ جالب این ‏است که به جای باز کردن سر گپ و گفت و گوی دوستانه با خودمان، جهت رفع سوتفاهم ها و رد سناریوهای ‏بدبینانه، فضا را پلیسی و امنیتی می کنند و عرض خود می برند و زحمت ما می دارند. درصورتی که در این ‏مورد هم می شد چون اندک موارد مشابه، با قدم پیش گذاشتن و در جوی دوستانه چای و بیسکویتی با هم ‏خوردن در دفتر کار یا کافه تریایی، به راحتی کنجکاوی ها و بدبینی های خود را با گرفتن پاسخ در مورد ‏سوال های مشخص رفع کنند. چون، دست کم در مواردی، به قول آن شاعر “یار در خانه و ما گردن جهان می ‏گردیم”!‏

حال که متن دفاعیات آینده، در فضای بیکاری و ممنوع الشغل بودن، در حال نوشته شدن است، بد نیست ‏خلاصه ای از دفاعیات این بازجوهایی های غیابی در اختیار افکار عمومی قرار گیرد و پرونده سازان نیز ‏خود در در کنار رفع سو تفاهم هایشان، در مقابل در مقام پاسخگویی برآیند که محمل این بگیر و ببندها چیست ‏و مستند قانونی آن کدام؟

با عنایت به این پیش فرض که در جمهوری اسلامی، شهروندان ایرانی گزینه شده، به لطف نظام، در همه ی ‏مکان ها و زمان ها، از جمله گردهمایی ها و نشست ها در برابر چشمان بینا، و گوش های شنوا قرار دارند و ‏حتی برای حفظ امنیت و سلامت کامل آنان، به گونه ای خاص تحت مراقبت های ویژه رفت و آمد می کنند و ‏حتی گفت و گوی تلفنی آنها نیز تحت توجه و عنایت مخصوص است، از این رو همه چیز شفاف و روشن ‏است، و ضرورتی به مخفی کاری وجود ندارد؛ حال باید ابتدا روشن شود که:‏

آیا این جرم است که جمعی یا نمایندگان نهادهای مدنی، و حتی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دور هم بنشینند ‏و برای روشن شدن روند آتی فعالیت ها و امور روزمره ی خود تحلیل وضعیت موجود کنند، آن هم پس از ‏تغییر دولت و به قدرت رسیدن فرد شاخصی مانند احمدی نژاد به جای سید محمد خاتمی؟ اگر جرم است، ‏مستندات قانونی چیست و بر پایه ی کدام اصول قانون اساسی و یا مواد قوانین موضوعه؟

آیا جرم است که اعضای یک صنف و گروه خاص یا جریان های هم راه و دارای منافع مشترک - و در این ‏جریان خاص کنشگران نهادهای مدنی و دست اندرکاران سازمان های غیردولتی- در جهت در تشکیل دادن و ‏یا تاسیس نهادی صنفی گردهم آیند و برنامه ریزی کنند؟ باز، اگرچنین رفتار قانونی و کردارمدنی جرم است، ‏مستندات قانونی چیست و بر پایه ی کدام اصول قانون اساسی و یا مواد قوانین موضوعه؟

آیا نظام قضایی ایران اجازه می دهد که برای مواردی که در قانون جرم شناخته نمی شود، عده ای بنشینند و ‏بر اساس توهم های خود پرونده سازی کنند، و حتی پا را از این هم فراتر گذارده افراد را در سلول های ‏انفرادی نگاه داشت و بدون دسترسی به وکیل یا طی روال قانونی آن ها را تحت فشار وادار کنند که بر مبنای ‏اتهام هایی واهی و برای مواردی که حتی جرم بودن آن محرز نیست، خودزنی کنند و علیه دیگران تک نویسی ‏کنند؟‎ ‎و آیاهای فراوان دیگر…‏

در مورد غیرقانونی بودن این مباحث و اقدام ها می توان ساعت ها نشست و صفحه سیاه کرد و نشان داد که ‏باز در ایران قانون اساسی در حال نقض شدن است و حقوق بشر در حال زیرپا گذاردن و تعهدهای ایران در ‏برابر نهادهای بین المللی، به وی‍ژه مصوبات مجمع عمومی سازمان ملل در حال نادیده انگاشتن. چرا؟ دلایلش ‏روشن است و مستنداتش فراوان.‏

روح و مفاد قانون اساسی ایران، اعلامیه جهانی حقوق بشر و به ویژه مصوبه مجمع عمومی سازمان ملل با ‏عنوان “اعلامیه حقوق ومسئولیت های افراد، گروه ها وارگان های دست اندرکار ارتقاء وحمایت از حقوق ‏بشر جهانی وآزادی های اساسی” که ایران متعهد به اجرای کامل آن است به کنشگران جامعه مدنی و مسئولان ‏سازمان های غیردولتی حق برگزاری چنین نشست هایی را داده و حتی برخورد کنندگان با آنان را مجرم و ‏مستحق مجازات می شناسد.‏

در اصل نهم قانون اساسی ایران تصریح شده است:‏‎ ‎‏”درجمهوری اسلامی ایران آزادی و استقلال و وحدت و ‏تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ انها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه ‏یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی و تمامیت ارضی ‏ایران کمترین خدشه ای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادیهای ‏مشروع را، هرچند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند.“‏

در روح و مواد قانون اساسی نیز تشکیل و عضویت در نهادهای گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ‏فرهنگی حق مسلم شهروندان ایرانی فرض شده و به این دلیل است که اصل 26 قانون اساسی صراحت دارد ‏که “احزاب، جمعیت ها، انجمن های سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی شناخته شده ‏آزادند، مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را ‏نقض نکنند. هیچ کس را نمی توان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.“‏

‏ در میثاق ها و قوانین بین المللی مورد پذیرش ایران که مسئولان جمهوری اسلامی نیز تعهد خود را به اجرای ‏آنها اعلام داشته و یا دست کم مخالفت رسمی با آن ها نداشته و لذا ملزم به رعایت دقیق این موارد هستند، ‏نکاتی نهفته است که رفتارها و کردارهای اخیر در زندان و بازداشتگاه و یا اتاق های بازی جویی و موارد ‏اتهامی در تناقض آشکار با آنها هستند.‏

بند (1) ماده 20 اعلامیه جهانی حقوق بشر تصریح دارد:‏‎ ‎‏”هرشخصی حق دارد از آزادی تشکیل اجتماعات، ‏مجامع و انجمن های مسالمت آمیز بهره مند گردد.“‏

‏ همچنین در بند (4) ماده 24 این منشور بین المللی تاکید شده است: “هر شخصی حق دارد که برای دفاع از ‏منافع خود با دیگران اتحادیه تشکیل دهد و یا به هر اتحادیه موجود بپیوندد.“‏

این موارد نقض حقوق بشر و رعایت وضعیت حقوقی و قانونی فعالان جامعه ی مدنی و کنشگران حقوق بشر ‏به صورت آشکارتری قابل مشاهده است. ‏

‏”اعلامیه حقوق ومسولیتهای افراد، گروهها وارگانهای دست اندرکار ارتقاء وحمایت از حقوق بشر جهانی ‏وآزادیهای اساسی” که در مجموع عمومی سازمان ملل تصویب شده و ایران نیز به آن رای داده است، از ‏جمله این قوانین بین المللی است.‏

این مصوبه مجمع عمومی سازمان ملل دست مدافعان حقوق بشر و آزادی های سیاسی را در انجام امور ‏قانونی بازگذارده و درمقابل، دست دولت ها و حکام نقض کننده قانون را برای برخورد با آنان بسته است.‏

ماده 3 این اعلامیه نعریف مشخصی ازکنشگران و مدافعان حقوق بشر، حق و حقوق و دامنه فعالیت های آنان ‏دارد: “هرکسی به طور فردی و در همکاری با دیگران، حق ترویج و کوشش برای حمایت و درک حقوق بشر ‏و آزادی های اساسی در سطوح ملی و بین المللی را دارد”…‏‎ ‎‏”مدافعان حقوق بشر، عبارتند از افراد، گروهها ‏و ارگانهایی از جامعه که حقوق بشر وآزادیهای اساسی شناخته شده بین المللی را در سطح جهانی ترویج ‏وحمایت می کنند. مدافعان حقوق بشر درصدد ترویج وحمایت حقوق مدنی وسیاسی، ترویج، توسعه وتحقق ‏حقوق اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی می باشند. مدافعان حقوق بشر، همچنین حقوق اعضای گروههایی همانند ‏جوامع بومی را ارتقاء داده وحمایت می نمایند…“‏

در ماده ۵ اعلامیه جزئیات بیشتر نحوه ی فعالیت این شخصیت های حقیقی و حقوقی تبیین شده است: “به ‏منظور ارتقا وحمایت حقوق بشر و آزادیهای اساسی، ‌هر کسی به طور فردی یا با همکاری با دیگران در ‏سطوح ملی و بین المللی حق انجام فعالیتهای زیر را دارد: ‏

الف ) تشکیل جلسات و یا گردهم آیی های صلح آمیز؛ ‏

ب ) تشکیل، پیوستن وشرکت در سازمان ها، انجمن ها یا گروه های غیردولتی؛ ‏

ج ) ارتباط با سازمان های غیر دولتی یا بین المللی. ‏

در مقابل، در ماده ۴ و ماده 12 این اعلامیه، نه تنها دست دولت های ناقض حقوق بشر برای تفسیر ویژه از ‏قوانین داخلی و بین المللی در جهت خدشه وارد شدن به اهداف و اصول منشور ملل متحد و اعلامیه جهانی ‏حقوق بشر بسته شده است، بلکه آنها را مجبور می کند که خود زمینه ساز فعالیت آزاد کنشگران حقوق بشر و ‏حقوق اساسی ملت ها باشند:‏

ماده 4 ‏

هیچ چیز در اعلامیه حاضر نمی تواند به صورتی تفسیرشود که موجب خدشه یا تناقض با اهداف و اصول ‏منشور ملل متحد یا موجب محدودیت یا خدشه به مقررات اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق های بین المللی ‏حقوق بشر و دیگر اسناد بین المللی و تعهدات قابل اجرا در این زمینه گردد.‏

ماده ۱۲‏

‏۱- هرکسی به طور فردی یا در همکاری با دیگران، حق شرکت در اقدامات فعال صلح آمیز علیه نقض حقوق ‏بشر و آزادی های اساسی را دارد.‏

‏ دولت ها بایستی اقدامات لازم را جهت اطمینان خاطر از حمایت شدن کلیه افراد - به طور فردی یا در ‏همکاری با دیگران - درمقابل هر گونه نقض، تهدید، مقابله به مثل، تبعیض منفی قانونی یا عملی، فشار یا هر ‏اقدام خودسرانه دیگر را به عمل آورند، تا افراد، در اجرای مشروع حقوقی که در اعلامیه حاضر به آنها ‏اشاره شده، با موارد فوق مواجه نشوند. ‏

علاوه بر این در ماده 9 اعلامیه تصریح شده است که “کسانی که حقوق و آزادی های اساسی آنان نقض می ‏شود از این حق مسلم برخوردارهستند که در محاکم قضایی داخلی و بین المللی مجرمان را به پای میز محاکمه ‏بکشانند”.‏

به مواد فوق می توان مواد متعدد دیگری را افزود که تنها به ذکر نمونه هایی بسنده می شود:‏

ماده ۱۶‏

افراد، سازمان های غیردولتی ونهادهای جامعه مدنی، از طریق فعالیت هایی مانند آموزش، تربیت و تحقیق ( ‏ازجمله در زمینه تقویت بیشتر تفاهم، تحمل یکدیگر، ‌صلح و روابط دوستانه بین نژادها، ملیت ها وگروه های ‏مذهبی) نقش مهمی را در کمک به ایجاد آگاهی عمومی راجع به حقوق بشر وآزادی های اساسی ایفا می کنند؛ ‏البته اقدامات فوق، با در نظر داشتن پیشینه ی متفاوت اجتماعات و جوامعی که این نهادها در آنها فعالیت می ‏کنند صورت خواهند گرفت. ‏

‏ ماده ۱۸ ‏

‏۱- هرکس، در چارچوب و نسبت به جامعه خود - که فقط در همان جامعه رشد آزاد و کامل شخصیتش امکان ‏پذیر است- وظایفی دارد.‏

‏ ۲- افراد، گروه ها، نهادها وسازمان های غیر دولتی، دارای مسئولیت و نقش عمده ای در حفظ دموکراسی، ‏کمک به حقوق بشر و آزادی های اساسی و نیز ارتقا و پیشبرد جوامع، نهادها و جریان های دموکراتیک می ‏باشند.‏

‏ ۳‏‎-‎‏ افراد، گروه ها، نهادها وسازمان های غیردولتی، همچنین در جهت تلاش برای پیشبرد حق کلیه افراد ‏بشر به برخوداری از نظمی بین المللی و اجتماعی (که در آن حقوق و آزادی های مندرج در اعلامیه ‏جهانی حقوق بشر و نهادهای دیگر حقوق بشر امکان تحقق کامل پیدا کنند) دارای مسئولیت و نقش عمده ‏ای هستند.‏

ماده ۱۹ ‏

هیچ چیز در اعلامیه حاضرنمی تواند به نحوی تفسیر شود که دلالتی بر این باشد که یک فرد، گروه، ارگان یا ‏دولت، می تواند اقدام به فعالیتی یا اجرای عملی کند که به ازبین بردن حقوق وآزادی های اساسی مندرج در ‏اعلامیه حاضر بینجامد. ‏

با توجه به این نکات و مستندات حال باز این سوال مشخص و روشن مطرح می شود که کدام مستند قانونی و ‏یا دلیل محکمه پسندی وجود دارد که بتوان بر اساس آن شخصیت های حقیقی و یا نمایندگان شخصیت های ‏حقوقی را- حتی آنهایی را که تمایلی به تداوم حضور در نشست ها نداشته اند- تنها به این دلیل که چند جلسه ‏دور هم نشسته اند، دائم به صورت کتبی و شفاهی احضار کرد و مورد بازجویی چند ساعته قرار داد و ‏مجبورشان ساخت که بدون حضور وکیل قانونی علیه خود و دیگران هرچه که می دانند بگویند و حتی تا ‏مرحله ی انگیزه خوانی پیش بروند؟ ‏

تازه این در شرایطی است که این نشست ها، مانند بسیاری از این گونه جلسات، بی نتیجه پایان یافته و یا اگر ‏خوش بینانه بخواهیم به ماجرا نگاه کنیم، در صورت نتیجه بخش بودن امور و به سرانجام رسیدن کار، دایره ‏ی فعالیت “شبکه تحکیم جامعه مدنی” در حیطه ی پیش نویس “چشم انداز”، “ماموریت” و “اهداف” شکل می ‏گرفته و فراتر از موارد زیر نمی توانسته است باشد. آیا هیچ عقل سلیمی یا مسئول خردورز منصفی می تواند ‏این قبیل کارهای احتمالی را، اعمالی غیرقانونی و اقدامی مجرمانه بداند، چه رسد به آنکه آنها را در قالب ‏‏”اقدام براندازانه”‌ یا “انقلاب مخملی” بگنجاند؟ ‏

‎ ‎چشم انداز‎ ‎

جامعه مدنی باز، آزاد، پویا، متکثر، توسعه گرا، دموکراتیک و مبتنی‎ ‎بر حقوق بشر

‎ ‎ماموریت‎ ‎

ما، گروهی از سازمان های غیر دولتی، رسانه ها، تشکل های صنفی و فعالان جامعه‏‎ ‎مدنی با اعتقاد به تحول ‏اجتماعی و جامعه مدنی توسعه گرا، دموکراتیک و مبتنی بر حقوق‏‎ ‎بشر گردهم آمده ایم تا با همبستگی و ‏همکاری جمعی، دموکراتیک و شفاف در سطوح محلی، منظقه ای و بین المللی برای حفظ و تقویت ‏دستاوردهای موجود و گذار موفقیت آمیز به‎ ‎جامعه مدنی با ثبات، متکثر، باز و آزاد تلاش نماییم‎. ‎

‎ ‎اهداف‎ ‎

‏1- استقرار جامعه مدنی توانمد، پایدار و با ثبات

‏2-‏‎ ‎همبستگی و همکاری دموکراتیک فعالان و سازمانهای جامعه مدنی

‏ ‏

‏ ‏