شبیه سازی شیعه و اسلام

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

قرار است جمهوری اسلامی یک سازمان استاندارد جهانی برای همه چیز دائر کند. از این به بعد هر مسلمانی در هر جای دنیا برای اینکه مجوز مسلمانی بگیرد، باید در ایران امتحان بدهد. هر دو روز هم یک نفر دهانش را به بلندای ابدیت باز می کند و یکی را متهم می کند که اسلامش واقعی نیست. مدتی گیر دادند به شبیه سازی شیعه در لندن. خیلی مهم نیست که واقعا در لندن چه اتفاقی افتاده، مهم این است که ایران در این مورد در خودش احساس مسئولیت می کند. محمدعلی رامین گفته: “بریتانیا به برنامه شبیه سازی شیعه روی آورده تا با این عوامل بدبخت ادامه راه امام زمان را مسدود کند.” حالا جرم این شیعیان لندنی چیست؟ لابد این است که مقداری لیبرال هستند یا به دموکراسی یا چیزهایی در این حدوحدود اعتقاد دارند.

از آن طرف هم آیت الله خامنه ای گفته که “دشمنان با ساختن گروههای مسلح به نام اسلام، اسلام هراسی می کنند.” البته که این گروه مسلح داعش خیلی چیز بدی است و کلا نابود باید گردد، ولی چطوری است که می شود با ساختن گروهی به اسم بسیج و انصار حزب الله و اسیدپاشی به زنان، به اسلام خدمت کرد و علم اسلام را در همه سرزمین ها کوبید اما این ها هم که گروه شبه نظامی هستند و قیافه شان هم از قضا با نقدی و احمد خاتمی خیلی تفاوت ندارد اسلام هراسی می کنند. این را می گویند دودره کردن و تبعیض که الحمدلله ما اصلا با آن بیگانه هستیم.

بعد هم وقتی عیسی سحرخیز می گوید که خیلی از اصلاح طلبان دیگر علاقه ای به آیت الله خمینی ندارند، فورا هفتصد تا آدم پیدا می شوند و می گویند عیسی سحرخیز اصلاح طلب واقعی نیست و برای اینکه اثبات کند هست، باید دو تا فتوکپی شناسنامه و شش قطعه عکس سه در چهار و نتیجه آزمایش و معاینه پزشکی قانونی را بفرستد به سازمان استاندارد ایران تا اصلاح طلب بودنش محرز شود. این همه جمهوری اسلامی زور می زند که اثبات کند اصلاح طلبان به خمینی اعتقاد ندارند، بعد که یکی شان همین را می گوید به جای اینکه از او قدردانی کنند، شروع می کنند موضع گرفتن در مقابلش. یعنی چی خوب؟

از یک طرف علیه حقوق بشر حرف می زنند و می گویند که حقوق بشر را قبول ندارند، از طرف دیگر اگر کسی از حقوق بشر دفاع کند، می گویند مدعی دروغین حقوق بشر است. اگر تو قبول نداری، دیگر چکار داری که یکی دیگر راستین است یا دروغین؟

 

غنچه قوامی آزاد شد

آقا یکی به این گویندگان مخترم داخل و خارج بگوید مگر شما هم عرب شده اید و همان طور که می گویید حسن نصرالله، صحبت از غنچه قوامی می کنید. این دختر مظلوم ایرانی است و نامش غنچه و فامیلش تا الان قوامی. مانند حسن نصرالله نیست که به هم چسبیده باشد. پس مانند هر اسم ایرانی دیگرانی باید بعد از اسم کوچک یک کسره بگذارید، بارک الله پسر، بعد اضافه کنید قوامی. اما سربازان گمنام امام زمان.

دستشان درد نکند، بالاخره بعد از چند ماه کارهای بیهوده و بی سروته درباره غنچه ی قوامی، بردن آبروی حکومت در سطح جهانی، ضایع شدن وضعیت والیبال کشور، ایجاد نگرانی برای غنچه و خانواده اش، آزادش کردند و فرستادند رفت خانه شان. پانزده سال قبل یک روز من را فرستادند زندان، پرسیدم جرمم چیست؟ گفتند خودت به همه خلافهایی که کردی اعتراف کن. خوب، مرد حسابی! اگر من را زندانی کردی خودت بگو برای چی. بعد از دو سه ماه هم یک روز آمدند و گفتند برو وثیقه بیار می خواهیم آزادت کنیم. گفتم حالا چه عجله ای دارید، اصلا من وثیقه ندارم. دوست دارم یک هفته دیگر بمانم زندان. گفتند نه همین حالا باید بروی. در تمام این مدت هم براد پیت جمهوری اسلامی که سعید مرتضوی باشد که انشاله اگر نه به سرنوشت سعید اسلامی دست کم به سرنوشت سعید حجاریان مبتلا شود، می خندید.

می گیرند بدون هیچ دلیلی و ول می کنند بدون هیچ دلیلی. آن وقت می گویند روباه که دو تا بیشتر ندارد، برای چی فرار می کند؟ بابا اول می گیرید بعد فکر می کنید. ۳۵ سال است آدم نمی شوید؟