ترانه ای بر دوش مردم!

نویسنده
محمد حسن مقصودلو

» صدا

پوستر فیلم « از فریاد تا ترور » - فیلم را اینجا ببینید

 

نگاهی به سیر وسرنوشت ترانه یار دبستانی

 تاریخ چون باد از سر «خیام»، « حسن صباح» و «خواجه نظام الملک» گذشت. سه یار دبستانی با باد نجوا کردند. از یکی نمد مال کردن خلیفه ماند. از یکی ترور و قلعه و از دیگری شعر و باده و رسم. باد چرخید و گذر کرد و تاریخ را با خود آورد. تاریخ بین دبیرستان و دانشگاه ایستاد. پشت لبانش سبز شده بود که در راهرو های دانشگاه راه افتاد. دوران «زمستان» و «شبانه» بود. اعتراض، جرم داشت. زخم برداشته بود. پیرمرد در احمد آباد، به عصایش تکیه داده و به تاریخ زل زده بود. دید که خون از قلب تاریخ می ریخت. «مصطفی بزرگ‏نیا»، «احمد قندچی» و «مهدی شریعت رضوی»، ۱۶ آذر را دوش تاریخ نشاندند.

تاریخ از جنگل و خیابان و شعر و نقاشی گذشت، اما زیر سایه ی ترانه خنک شد. یله شد و به خاطره بازی نشست. همه ی آن خونی که روی تنش دلمه بسته بود. همه ی آن ترکه ها و تیرها و شلاق ها !بغضش ترکید. بارید، تا درخت ترانه، جنگل شد و سایه اش همیشه گی شد.

در غبار سال های بعد انقلاب، سینما فقط جلوی خود را می دید. در فیلم ها همه فریاد می زدند. منصورتهرانی از «ترانه» و در «ترانه » نام خود را یافته بود. اما عاشق سینما و دوربین هم بود. فیلمنامه و فیلم کوتاه. «خون آباد » اولین فیلم کوتاه بعد انقلاب بود. بهمن ۵۷ ساخته شد و نوروز ۵۸ به تلویزیون رسید.

سال بعد اما، به سراغ طرح سینمایی اش رفت. نام فیلم، بوی همان روزها را داشت. «از فریاد تا ترور»!

جلد نوار آلبوم موسیقی متن فیلم «از فریاد تا ترور»

او اما از ترانه رهایی نداشت. شبی در میان ِساخت فیلم، به ترانه بازگشت. زمزمه کرد. «یاردبستانی من / با من و همراه منی»… چند بار پشت هم اجرا کرد. هرمرتبه، آهنگین تر. تا ملودی روی شعر نشست وبوی ترانه گرفت. اما برای خود ِ ترانه شدن و روی فیلم نشستن، ارکستر از راه رسید. «محمد شمس» با زهی هایش از پله های استودیو پاپ پایین رفت. فیلم را ندیده بود. اما صدای منصورتهرانی و سنتور او را شنید که خوانده بود: «چوب الف بر سر ما / بغض من و آه منی».

پیش در آمد ترانه را مطابق ساخته ی منصورتهرانی، نت نویسی کرد. ترانه جان گرفت. وقتِ حرف زدنش رسید. «فریدون فروغی» هم، روی پله ها رویت شد. خواند. پرصلابت و استوار. «هک شده اسم من وتو / رو تن ِ این تخته سیاه».

قسمت هایی از فیلم، که ترانه ی “یاردبستانی” با صدای “فریدون فروغی” روی آن خوانده می شود را ببینید.

 

ترانه ی «یاردبستانی من» از پله های استودیو پاپ بالا رفت و روی فیلم نشست. فیلم با او جان گرفت و خود را به پرده ی سینما رساند.فیلم را مردم دیدند. «اوین» و رضایی و بوی خسرو گلسرخی. موسیقی اما بوی «میکیس تئودراکیس» داشت. دوره ی «زد» و «حکومت نظامی» بود. ترانه و موسیقی باید روی نوار هم می آمد. ترانه ی «یاردبستانی من» کنار موسیقی فیلم نشست. به ارشاد و وزارتش رفت. سانسورچی تا فریاد «فریدون فروغی» را شنیدکه می خواند: «ترکه ی بی داد و ستم / مونده هنوز رو تن ما»، قلم برداشت و نوشت: «ممنوع !».

ترانه به زیر زمین بازگشت.

«تاریخ» زیر همان درخت نشسته بود که به یاد آورد «عمادرام» را. او راکه «جمشید جم» را به «منصورتهرانی» سپرد تا ترانه را دوباره بخواند. «یاردبستانی»، نباید در زیر زمین می ماند. هر سه از پله پایین رفتند. ترانه را بیدار کردند. تن او اما خواب رفته بود. زخم بستر ! انها به اتاق ضبط رفتند. صدای «تومبا» و «پرکاشن» و کُر، را دسته ی گل کردند و به گردن ترانه سپردند. «جمشید جم» خواند. زیبا. ترانه ی «یاردبستانی من» دوباره جان گرفت. دوید و از پله ها بالا رفت و به میان مردم نشست. «منصورتهرانی» دیگر، دست ترانه اش را نگرفت. در میان مردم گم نشد. به دوش مردم نشست. با جماعت رفت. او فریاد «ترانه ام» سر نداد. نشست و نظاره کرد که چطور بردوش مردم می رود.

وحالا سالهاست که این ترانه روی دوش مردم همچنان می رود. مردمی از نفس افتادند و مردمی دیگر جای آنها را گرفتند. و این ترانه همچنان روی دوش آنها!

دست هایی که در دست هم نشستند و فریاد زدند: «دشت بی فرهنگی ما / هرزه تموم علفاش» همه ی متولیان را می ترساند. دست ها با این صدا مشت می شدند. دست ها که می خواندند: « دست من و تو باید این / پرده ها رو پاره کنه / کی می تونه جز من و تو / درد مارو چاره کنه»، شکل پتک می شدند. پتکی که «چوب الف» را نشانه می گرفت.

جلد CD آلبوم موسیقی متن فیلم «از فریاد تا ترور»

 

خیال خام، چوبدارانِ دوستاق بان شده، به مفهوم «مصادره» رسید. بساط و جُنگ راه افتاد که «ترانه تقدیم می شود به…». اما ترانه ی این داستان، به حکم ترانه بودن، از دوش مردم سُر نخورد. از همان جا دست تکان داد و با مردم رفت. مهمانان آن جُنگ، با دهان پُر، رفتن «یاردبستانی» را بردوش مردم نظاره کردند.

«تاریخ» خسته گی را از تن به در کرد. برخاست. خود را تکاند. وعده اش زیر همین درخت با «آینده» بود.می دانست او هم که برسد، باید باهم جلوتر بروند و به مردم ِ ترانه به دوش بپیوندند.مردمی که همچنان «یاردبستانی من» را زمزمه می کنند.

چند زمزمه از این خیل زمزمه کننده، صدای بلند تری داشت:

یاردبستانی من:

ترانه سُرا و آهنگساز: منصورتهرانی

تنظیم کننده ارکستر: محمد شمس

ضبط ارکستر: استودیو پاپ – سال ۱۳۵۹

صدابردار: محسن کلهر

زمزمه ی یکم: باصدای فریدون فروغی – اجرا شده برای فیلم «از فریاد تا ترور»

زمزمه ی دوم: باصدای جمشید جم – اجرا شده برای انتشار در نوار آلبوم موسیقی متن فیلم

زمزمه سوم: باصدای خود منصور تهرانی – اجراشده در غربت

زمزمه چهارم: فریاد خیل ترانه به دوش (1)

زمزمه پنجم: فریاد خیل ترانه به دوش (2)