چند این شب و خاموشی؟

نویسنده
سهیل آصفی


شب یلدا را بلندترین شب سال خوانده اند. شب پارسی بلند تا به قول آن سفرکرده، بر این خاکی که ایران است نامش، بانگ انسانی دمی پیش نهیب شوم اهریمن خاموش نشود. همان شب که سر آن دارد تا اهریمن را مجال ندهد، شاید سپیده ای مکرر شود . یکمین روز فصل سرد در نزد خرم دینان پیرو مزدک بامدادان، قهرمان آزادیخواه و عدالتخواه ایرانی، گرامی داشته شده و از آن با نام “خرم ورز” یاد شده است. آنچه امروز ما “یلدا” یا شب چله اش نام می دهیم قدمتی دارد بلند بالا. در شب سرد دیگر میهن در آن گاهی که دل خلقی یلدایی تر از همیشه است، با یقین بر آبستن بودن شام تیره از آن بام که جانباختگانش سند سرخ با خون خود به نامش مهر کرده اند، با سطوری مختصر از سابقه تاریخی شب یلدا، این سنت دیرین پارسیان همراه می شویم. باشد تا یلدایی دیگر سپری شود شاید که سپیده ای از آن دورها که سو سویی برای میهن… . باری، سرودی گرم می خوانند یارانی که با حیدر سوی پیکار پویانند…

نبرد ظلمت و تاریکی

یلدا، از جمله رسوم مختص به آریایی هاست به ویژه پیروان آیین مهر. آنگونه که اسناد تاریخی واگویه مان می کنند، شب یلدا، شب زایش و تولد و مهر است. نخستین شب زمستان که زایش خورشید یا جشن تولد مهر توسط پارسیان گرامی داشته می شود. مهر، آن خورشید شکست ناپذیر. بر پایه متون تاریخی، زندگانی مردم عهد دور بر کشاورزی و چوپانی می گشته و بر اساس گردش خورشید و تغییر فصول کار و زندگی آنها تنظیم می شده. این مردمان هر آنچه روشنی و روز و تابش خورشید و اعتدال هوا بوده درنظرشان نمودهایی از نیکی و هر آنچه تاریکی و شب و سرما، نمودی از اهریمن بوده است. این زحمتکشان ایرانی به نبرد و کشمکش دائمی ظلمت و تاریکی باور داشته و هم از این روست که هر بهانه ای را برای تاراندن شب از دست نداده اند. آنها در طول سال دریافتند که کوتاه ترین روزها، آخرین روز پاییز، روز سی ام آذر و بلندترین شب ها شب اول زمستان است. این شب را شب یلدا نام دادند. یلدا، واژه ای سریانی به معنای میلاد، زایش خورشید شکست ناپذیر. و این شد آغاز سال، انقلاب شتوی و آغاز زمستان. آنگونه که برهان قاطع روایتمان می کند، یلدا، شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جدی و آخر قوس باشد، و در آن درازترین شب هاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب آفتاب به برج جدی تحویل می کند، و گویند آن شب به غایت شوم و نامبارک می باشد، و بعضی گفته اند شب یلدا، یازدهم جدی است.

وقت است که برخیزم

در یلدا شب، پارسیان قدیم آتش می افروختند تا در پرتو شعله های سرکش آتش، هر آنچه اهرمین خوی آدمیزاد است از میهنشان رخت بر بندد. آنها گرد هم جمع می شدند. میوه های فصل را با یکدیگر قسمت می کردند تا بهاری و تابستانی پر بار در پیششان باشد. شب یلدا، در گذار سالیان و آنچه پس از حمله اعراب بیابان گرد و نیز قوم مغول بر میهن ما رفت همچنان رنگ و بوی خود را حفظ کرده و هر سال در چنین موسمی است که تفال به دیوان حافظ و انار و هندوانه گرما بخش محفل خانواده ایرانی است.

یلدای 85 را اینک با تفالی به دیوان خواجه حافظ شیرازی و با کلام سایه بزرگ در دفتر “سیاه مشق” او، با شعر “زندان شب یلدا” به سپیده می بریم:

زندان شب یلدا

چند این شب و خاموشی؟ وقت است که برخیزم

وین آتش خندان را با صبح بر انگیزم

گر سوختنم باید افروختنم باید

ای عشق بزن در من کز شعله نپرهیزم

صد دشت شقایق چشم در خون دلم دارد

تا خود به کجا آخر با خاک در آمیزم

چون کوه نشستم من با تاب و تب پنهان

صد زلزله برخیزد آنگاه که برخیزم

برخیزم و بگشایم بند از دل پر آتش

وین سیل گدازان را از سینه فرو ریزم

چون گریه گلو گیرد از ابر فرو بارم

چون خشم رخ افروزد در صاعقه آویزم

ای سلیه سحرخیزان دل واپس خورشیدند

زندان شب یلدا بگسلیم و بگریزم