حجه الاسلام و المسلمین جناب آقای سید محمد خاتمی
سلامٌ علیکم
می دانم این روزها سرتان برای خواندن چنین مرقومهای خیلی شلوغ است، فقط می خواهم چند جمله از خودتان را برایتان بگویم چه اینکه ممکن است لابهلای این همه کار خاطرتان نمانده باشد. اول میخواهم اعترافی بکنم! شما برنده شدید، صبر کردید و از “بدتر از غوره”، “بهتر از حلوا” گرفتید. این پیروزی اتفاقی هم نبود، زیرا آن زمان که آقایان کروبی و موسوی بیانیه میدادند شما سکوت کردید، زمانی که یاران زندانیتان رنجنامهها مینوشتند پیامهای همدردی خصوصیتان را برای خانواده هایشان فرستادید و وقتی همه در حمایت ازمواضع شما تحریم را در بوق کردند، شما در دماوند رایتان را دادید.
حالا موسوی و کروبی که نام شما هم در کنار آنها به عنوان “سران فتنه” هیچ وقت از قلم تندروها نمیافتاد، در حصر هستند، زندانیها همچنان در زنداناند و رأی ندادهها پای صندوق های رای، اما شما سر جای خودتان و در حال لابی کردن برای گرفتن سهم بیشتری از کابینه هستید که حقتان هم هست.
شما در معادله خودتان پیروز شدید آقای خاتمی، پیروز شدید و این فتح را هم یک روزه به دست نیاوردید. ازهمان خرداد ۸۸ می دانستید چه میخواهید و چه میکنید و نتیجه اش را هم گرفتید. همراه با موسوی و کروبی پیشگام شدید، رفتید اما از میانه راهتان را جدا کردید. آنها پهلوان شدند و شما ماندید که قهرمان شوید.
الان حامیانتان چه بخواهند چه نخواهد شما دیگر خاتمی قبل از انتخابات۹۲ نیستید. کار شما با آنها تمام شده، یا بهتر بگویم دیگر نمیتوانید در کنار آنها باشید. باید واقعیت را پذیرفت، اگر تا دیروز نام شما هم در کنار نام موسوی و کروبی می آمد، حالا حساب شما کجا و حساب آن ها کجا.
آقای خاتمی من این معادله را خوب می فهمم اما یادتان باشد از نظر همه آن ها که شما را رهبر یا پیشگام سیاسی خودشان می دانند، اینگونه نیست. آنها گمان می کنند که کار شما تمام نشده است، چون قبلاً خودتان اینطور گفته اید.
آقای خاتمی
یادتان هست وقتی از دماوند بازگشتید، دوست و دشمن دهانشان باز ماند. یادتان هست “فریبا پژوه” یکی از دوستان بود که به دیدار شما آمد، انتقاد کرد و گفت “چرا این کار را کردهاید زمانی که دوستانمان در زندان ماندهاند، روزنامههایمان بستهاند و خیلی چراهای دیگر….” یادتان آمد چه جوابی دادید؟ به فریبا گفتید: “باید صبر کرد، نمیتوانستم کار دیگری بکنم، فریبا خانم اگر دوباره شما را بگیرند نمیتوانم جواب حاج خانم مادرتان را بدهم.” شما به همه گفتید این کار را کردم که کَس دیگری را نگیرند، که فضا بستهتر نشود، میدانم چه کردهام، صبر کنید!
آن روزها اگر ما جماعت روزنامهنگار “الف” آزادی را زمزمه می کردیم، شمای سیاستمدار پیچِ مویِ “قافِ” قدرت را رد میکردید. با این حال “فریباها” آنروز به شما اعتماد کردند، صبر کردند. صبر کردند و اتفاقاً همان هم شد که شما میخواستید، اما ظاهراً آنچه شما میخواستید با آنچه آنها میخواهند یکی نیست.
آقای خاتمی
اکنون که شما در حال لابی کردن برای چیدن کابینه هستید، “فریبا پژوه” در سلول انفرادی است. او به حرمت حرف شما سکوت کرد، صبر کرد و صبر توصیه کرد که شما امروز میوه حمایتش را بچینید. شما چیدید و درها برایتان باز شد، اما درِ پیشروی “فریبا” زندان بود. فریبا پژوه از آن دست روزنامه نگارانی بود که هیچ گاه سهمی نخواست در حالی که همیشه در چارچوب هویت حرفهای اش در کنار شما ایستاد و زمانی که در موضع قدرت نبودید، تمام قد حمایتتان کرد. پس همانطور که خودتان گفتید، در برابر او مسئولید، چون ورای همهی این بحثها او اکنون یک روزنامه نگارزندانی است. حالا جواب مادرش را چه میخواهید بدهید؟ او که به حرف شما گوش کرد، او که به وعدهتان باور کرد، دیگر زندان چرا؟ حالا که همه چیزهمانطور شده که شما می خواستید و سال ها وعده اش را می دادید، چرا «فریبا» باید دوباره زندان برود.راستی حالا که دوباره به قدرت رسیدهاید، هنوز هم خودتان را موظف به پاسخ دادن به مادر او می دانید؟
سید نازنین
من منتقد شما بوده و هستم وانتظار خاصی هم از شما ندارم، اما “فریبا” همراه شما بود و در کنار حفظ هویت حرفهای ، در موضع فردیش پای عملکرد غلط و درست تان ایستاد، پس در برابر اومسئولید.
یادتان هست همین چند ماه پیش وقتی در یک جمع خصوصی گفتم که من منتقد جدی شما هستم، چه پاسخی دادید؟ با همان لبخند همیشگی گفت “منتقدی؟خوب گَر تو بهتر می زنی بستان بزن” جواب دادم “اگربگذارید ما هم بلدیم بزنیم”، پاسختان این بود؛ “ولی خیلی بد است بزنی و کسی به سازت نرقصد”..آقای خاتمی شما از همه ما فرهنگیترید و بهتر از همهمان مفهوم وشان نزول ضرب المثلتان را می دانید. حالا هم که می دانید شما با همان کیفیت دارید “میزنید” و خیلیها به سازتان رقصیدند. پس مسئولیت شما دربرابر آنها دوچندان است. شما در برابر همه آنهایی که دلشان برای کشورشان سوخت و به ساز شما رقصیدند مسئولید، دربرابر آنها که به وعده آزادی و گشایش تان ماندند و حمایت تان کردند و در برابرهمه آنها که در این سالهای عسرت پای شما ایستادند دو چندان مسئولید، چرا که اگر آنها پشتتان نبودند، رقیب بارها زمین تان زده بود.
آقای خاتمی گرامی
حالا که همه چیز تمام شده و شما هم بهتر از همه دوستان و همراهانتان میوه تغییر شرایط را چیدهاید، وقتش است که به وعدههایتان عمل کنید. حالی که برخی از دوستانتان می گویند شما را چه به قدرت، شما هیچ جای این قدرت نیستید، ولی همان دوستان کمی آنطرف تر اصلاحات را پیروز قاطع این انتخابات میدانند! سلمنا، اگر پیروز شمایید که قدرت هم شمایید، اگر هم پیروز نیستید که واویلا به اصلاحات و به ملت، چرا که یک بام و دوهوای “پیروزیم ولی قدرت نداریم” زیاد دوام نخواهد داشت و نتیجه اش از کف دادن هر دو است.
ما که اعتقاد داریم شما درجایگاه پیروز میدان هستید و امیدوار هم هستیم که همیشه شما در قدرت بمانید تا همانطورکه در هشت سال گذشته بارها و بارها و بارها گفتهاید، دیگر نه روزنامه نگاری زندان برود، نه روزنامهای توقیف شود و نه کسی به خاطر عقایدش جوابی پس بدهد. ولی یادتان باشد این روزها هر روزنامهنگاری زندان برود، هر روزنامهای تعطیل شود وهر شهروندی بی گناه به بند بیافتد، دیگر وظیفه و جایگاه شما دیدار با خانوادهها و فرستادن پیامهای همدردی نیست. حالاشما خود قدرت هستید، یعنی آن طرف میز که کلید هست؛ پس بسم الله از “فریبا پژوه” آغاز کنید و جواب مادرش را بدهید.