در حالی سالروز 16 آذر و روز دانشجو فرا میرسد که بهسختی میتوان از وجود یا دستکم پویایی آن سخن گفت. در سالهای گذشته آنچنان طیفها و گروههای سیاسی از این جنبش آویزان شدند و در روزهای سخت به بلندای آن پناه گرفتند و در روزهای آرام آن را به خواندن و نوشتنهای دانشگاهی تشویق و تبلیغ کردند که دیگر توانی برای آن نمانده است. دانشجویانی که آرمانگرایی از خصیصههای آنان است، این روزها خود را با سرمای زودرس پاییزی هماهنگ میکنند.
فعالیت در جنبشهای دانشجویی امروزه همانقدر دشوار است که نوشتن از آن. گفتن از نبود جنبشهای مستقل، داد عدهای را درمیآورد و نقد گذشته جنبش دانشجویی در غیاب فعالانش که تریبونی نیز برای دفاع ندارند فغان برخی دیگر و همینهاست که این جنبش را به خواب زمستانی دلخوشتر میکند. امروز سخن گفتن از آذران اهورایی تنها در حد سخنرانیهای معمول است.
چنین فراز و فرودهایی برای جنبش دانشجویی چندان هم غریب نیست، بوده برهههایی که بنا بر شرایط گوناگون این جنبش پس از فرازی در فرود قرار گرفته و پس از آن خود را باز یافته اما از آنجاییکه جنبش دانشجویی برخلاف احزاب که از چهرههای تقریبا ثابت برخوردارند از دانشجویانی تشکیل شده که چند سالی بیشتر میهمان دانشگاه نیستند. در هر دوره این جنبش خصلتها و ویژگیهای خاص دوره خود را داشته است. شاید این فراز و فرودها نیز برآمده از این ویژگی باشد که تلخی هر دوره از فرود را دانشجویان همان دوره با خود از دانشگاه خارج میکنند و همواره بهعنوان بخشی از تاریخ این جنبش و نه خود آن به یادگار میبرند. جنبش دانشجویی در دنیا اگرچه بنا به خصلتهایش جنبشی نیست که در پی کسب قدرت باشد اما در همه جای جهان منتقد آن است و از همینرو نیز بعضا هزینههایی پرداخت میکند که آنها را هر از چندگاهی در صحنه تاریخ ماندگار میکند، حال این قدرت و ایستادگی میتواند چهرههای خارجی باشد. کما اینکه روزی شریعترضوی، بزرگنیا و قندچی در اعتراض به حضور نیکسون در ایران و ورود نیروهای نظامی به دانشگاه در خون میغلطند.
به هر بهانهای این 16آذر هم خواهد گذشت و دانشجویان از این روزهایی که شاید به باور برخی چندان فروغی نیز نداشته باشد، درسهای خود را خواهند آموخت و آن را به یادگار خواهند گذاشت. در روزهایی که روز دانشجو با بیانیههای رنگی طیفی دیگر از دانشجویان به بهانه ورود به سفارت انگلیس آذین شده.
منبع: شرق، شانزده آذر