خانم فروزان را من آخرین بار در ۲۸ مرداد ۱۳۷۹ در منزل شخصی ایشان در طهران دیدم. از من نخواهید تا چگونگی صدور اجازه ملاقات و… را به طور کامل بنویسم که ممکن است خدای ناکرده باعث تکدر خاطر ایشان گردد. ولی می توانم هر آنچه که در آن چند ساعت در ذهن من گذشت را به رشته تحریر در آورم. فقط این را اعتراف می کنم که از هر وسیله ای که می توانستم برای اخذ موافقت ایشان استفاده نمودم بدون اینکه متوسل به کسی شوم و این پشتکار حدوداً چهار ماه به طول انجامید.
من می دانم و خبر دقیق دارم که سرکار خانم فروزان دعوت ها و درخواست ها و تقاضاهای بسیار متعددی در این دوره طولانی از سکوت و سکون خودشان را برای مصاحبه رد کرده اند. من جمله تقاضای بخش فارسی صدای آمریکا برای یک مصاحبه یک ساعته در مقابل پنجاه هزار دلار هدیه در اسفند ۱۳۸۴ و یا تقاضایی مشابه از سوی بخش فارسی تلویزیون بی بی سی در مقابل وجهی در همین حدود در اسفند ۱۳۸۹ و درخواست های مکرر شبکه من و تو که این مورد را حتی نخواستند در مقابل ایشان مطرح شود. همچنین ایشان حتی درخواست ها و وساطت ها و توصیه های دوستان از سوی برخی بازیگران و هنرمندان همدوره خودشان را نیز محترمانه با جواب منفی پاسخ داده اند. پس از همین جا می توانید حدس بزنید که من برای رسیدن به مقصود چه تلاش پیگیر و عاشقانه ای را به کار بردم و در این راه دشوار با اطمینان از حافظه ام تمامی فیلم های ایشان را برای چندمین بار به منظور نه لذت بردن بلکه حفظ همه نکته های آنها مشاهده نمودم تا مبادا باعث سرافکندگی خودم شوم!
لذا من نیز در این نوشتار خودم را موظف و مقید می دانم به خواسته ایشان احترام گذاشته از مرز های ادب و هر آنچه که مربوط به حریم خصوصی ای شان می شود فراتر نروم. من نمی خواهم در این نوشته به اینکه فی المثل ایشان متولد چهارم شهریور ۱۳۱۶ در بندر پهلوی هستند و یا بیوگرافی ایشان که در کتب سینمایی مختلف مانند «فرهنگ سینمای ایران» نوشته جناب آقای جمال امید به کرات آمده است بپردازم. که اینها را علاقه مندان ایشان از حفظ هستند و یا براحتی می توانند در این کتب و یا دنیای مجازی بیابند. بلکه قصد من فقط بیان گوشه ای از اخلاق و رفتار واقعی ایشان در زندگی خصوصیشان است که همیشه بسیار نایاب بوده و است حتی در دوره ای که سینمای ایران متعلق به ایشان و مرحوم آقای فردین بود و می دانم دانستن آن بیشترین خواسته و هدف دوست داران و عاشقان سینمایی ایشان است.
لازم به ذکر این واقعیت نیست که تفاوت بسیاری است بین عشق به یک هنرپیشه سینمایی و یا تئاتری و عشقی که در زندگی واقعی هر کسی کم و بیش با آن رو به رو می شود. در تمام دنیا حتی قبل از اینکه دوربین سینما اختراع شود که حدود صد و چند سال از آن می گذرد و بیشتر تئاتر مرسوم بود رابطه عاطفی، عشقی، رویایی، احساسی بین تماشاگر و به اصطلاح امروزه آن «بازیگر» بوجود می آمده و می آید. تماشاگران زن بیشتر با بازیگران مرد و تماشگران مرد بیشتر با بازیگران زن رابطه ای آن طور که خود می خواستند بر قرار می کردند درست مانند قمار بازی که فقط خود می داند در دستش چه دارد. کشور های صاحب سینما که در رأس آنها از نظر قدمت و محتوا و کثرت بازیگران ایتالیا قرار دارد با هنرپیشه هایی مانند جینا لولو بریجیدا، سوفیا لورن، سیلوا کوشینا، ویرنا لیزی، لئا ماسینا، جیووانا رالی و ده ها مورد دیگر تقریباً تا پایان دهه هفتاد یکی تاز سینمای جهان بودند و بنا به آمار وزارت دارایی آن کشور مقدار ارزی که از طریق فروش فیلم های این بازیگران به کشور های خارجی نصیب ایتالیای خسته و ورشکسته و بازنده در جنگ شد و باعث احیای زندگی و صنعت در آن کشور گردید مساوی با خسارات ناشی از شکست سنگین در جنگ جهانی دوم بود. برای همین هم هست که هنرپیشه های اکثراً متوفای ایتالیایی در آن کشور علاوه بر وجهه سینمایی یک حالت تقدس نیز در اجتماعشان دارند. یا در آمریکا مرلین مونرو، کیم نواک، الیزابت تیلور (انگلیسی)، اوا گاردنر، لورن باکال و… همین حالت را دارند و اکثراً بعد از گذشت چند دهه از مرگشان خانه های آنها زیارتگاه عاشقان آنهاست. اما با همه اینها وقتی در مقام مقایسه بر می آئیم خانم فروزان را از تمامی جهات نه تنها همتراز آنها می بینیم بلکه از بعضی ج هات در مقام بالاتری هم قرار می گیرند.
مطمئن هستم اگر بودجه، تکنولوژی، امکانات و دانش آکادمیک عوامل سینمای ملی ایران در حد کشورهای ایتالیا یا آمریکا و یا حتی فرانسه بود نه تنها خانم فروزان بلکه بسیاری از دیگر هنرپیشه های سینمای ملی، آزاد و غیر فرمایشی ما نیز به استودیو های هالیوودی و چینه چیتا و براد وی و… راه پیدا می کردند و بین المللی می شدند.
هر زمان که به سینمای ملی ۱۳۰۹ تا ۱۳۵۷ ما فکر می کنید در نظر داشته باشید که سینمای ما با چه هزینه ای و با چه دوربین های ابتدایی و لابراتوار های اولیه و توسط کسانی که به جز دو مورد بدون هر گونه تحصیلات مرتبط و فقط و فقط با عشق وافر به این هنر قدم در این راه دشوار گذاشتند تا به گنج قارون، قیصر، طوقی، کاکو و قلندر رسیدند و سینمای عزیز ما را از نابودی حتمی نجات دادند.
تصور بفرمائید کشوری با آن عظمت و قدرت اگر بدون سینمای ملی بود؟ سینمای ایران قبل از گنج قارون به معنای واقعی کلمه ورشکسته و حتی مقروض بود و تعدادی از تهیه کنند های عزیز ما بخاطر برگشت چک هایشان در زندان بودند و برخی دیگر در شرف بازداشت و این سیامک یاسمی بود که با اتکا به مرحوم آقای فردین و خانم فروزان و مرحومین آقایان ظهوری و آرمان تا آخرین ریال خودش را برای تهیه این فیلم هزینه کرد و انقلابی در صنعت فیلم ایران بوجود آورد که امواج آن سینمای ما را به ساحل ی امن رسان ید.هر چند که طوفان ۵۷ آنرا بکلی ریشه کن کرد و با خود برد.
اکیداً لازم می دانم به این نکته مهم اشاره نمایم که زیبایی خانم فروزان تماماً طبیعی و خدادادی بوده و هست و از معدود بازیگران سینما هستند که کوچکترین عمل زیبایی و یا جراحی های متداول میان بازیگران سینما بر ر وی ایشان انجام نشده بود حتی یک ارتودنسی ساده و این از معجزات طبیعت است.
نکته دیگر اینکه بعد از اکران فیلم «مردی از طهران» ابتدا در کشور اردن هاشمی و سپس در بسیاری دیگر از کشورهای عربی (۱۳۴۵) و «یوسف و زلیخا» در کشور ترکیه (۱۳۴۷) که هر دو رکورد فروش در آن کشور ها را بدست آوردند، مافیای سینمایی این دو کشور طبق یک قانون نانوشته از تهیه کنندگان خود خواستند جهت جلوگیری از پسرفت بازیگران مطرح خود دیگر از فروزان ایرانی در فیلم هایشان استفاده نکنند. این نکته از لغو قراردادهای بعدی دو کمپانی فیلمسازی پترا فیلم اردن و یلدیز فیلم ترکیه (با شراکت رودکی فیلم ایران) مشهود است.
خانم فروزان را با عناوین و القابی مانند «بت افسانه ای سینمای ایران»، «آفتاب بی غروب سینمای ایران»، «افسونگر پرده نقره ای»، «شعله همیشه فروزان سینما»، «آن جادوگر دلها»، «مرز تعصب و زیبایی»، «جدال رویا با حقیقت» و… در جراید و تیزرها و کلیپ ها و آگهی ها معرفی کرده اند. ولی از نظر من هیچکدام از این توصیفات نتوانستند واقعیت زیبایی صورت و اندام و قدرت بازیگری ایشان در سکانس ها و پلان های دشوار عشقی، سکسی، احساسی، خشم، مهربانی، نفرت و صد البته عاطفی را بیان کنند. من در وصف ایشان فقط می توانم لقب «تصویری جادویی از بهشت» را عنوان نمایم. بله همه ما به بازیگران مردی که نقش مقابل ایشان را داشتند حسادت می ورزیدیم. حسادتی از جنس آرزو، تمنا، رویا و… سرانجام عشق. در بین تهیه کنندگان آن زمان حضور خانم فروزان در فیلم به ضمانت گیشه معروف بود.
باز گردیم به سومین و آخرین دیدار من با این رویای بهشتی: بعد از ظهری گرم و دم دار بود. از زمانی که ساعت ملاقات معلوم شده بود یعنی ۲۸ ساعت قبل نه خواب داشتم و نه خوراک. به یاد داشتم که از قدیم می گفتند «هر که برای اولین بار فروزان را ببیند زبانش بند می رود» برای من هم بار اولی که در مراسم سپاس سال ۱۳۴۸ ایشان را از فاصله یک متری دیده بودم (برنده جایزه بهترین نقش اول زن به خاطر بازی در فیلم تنگه اژدها) این اتفاق افتاده بود ولی بعد از چند ثانیه بر خود مسلط شده و در آستانه درب ورودی هتل کنتیننتال فریاد زدم «خانوم فروزان دوستون دارم، دارم له می شم، تو رو خدا.»
منبع: قدیمیها