با وقوع انقلاب، حکومت تازه برآمده که زندگی خصوصی و عمومی و خلاصه همهچیز را با هم درآمیخته بود، به این کشف هم نائل آمد که بازیگران سینما همان آدمها با همان شخصیتهایی هستند که روی پرده نمایش بازیشان کردهاند. متجاوز، متجاوز است و “خانم بد” هم لابد در زندگی شخصیاش همین نقش را داشته است. بازیگرانی که عمری به اجبار پیشنهادها و نقشهای نوشته شده، مجبور بودند تنها کاراکترهای بیبهره از صنف، یعنی جاهلها و فاحشهها را بازی کنند، حالا خود را در وضعیت بغرنجیتری میدیدند. همه آن رقصها، تجاوزها، در آغوش کشیدنها و برهنه شدنها به واقعیت زندگی و شخصیتشان تعبیر شده بود و باعث اینکه از حقوق اجتماعیشان محروم بشوند و بعضی هرگز نتوانستند دوباره در حرفه سابقشان حضور پیدا کنند.
تصویر بالا: حسین گیل در نقش یک پاانداز و باج خور در فیلم دشنه؛ در کنار بهروز وثوقی
تصویر پائین: حسین گیل سمت چپ تصویر؛ پاسداری در کنار سیدعلی خامنه ای
دوگانگی زندگی شخصی و نقش آفرینی در دنیای قصه و سینما، اولینبار بعد از انقلاب، توسط یکی از بازیگران فرعی فیلمفارسی به چشم آمد و برجسته شد. حسین گیل که در فیلمهای قبل از انقلاب، عموما نقش پاانداز، باجگیر و متجاوز را بازی میکرد، به کمیتهی آن زمان پیوست، به بسیجیها فنون رزمی آموخت و برای مدتی هم در جبهههای جنگ هشت ساله حضور پیدا کرد. آنهایی که گیل را نزدیک میشناختند تعجب نکردند. اما عدهای این اتفاق و تفاوت نقش و واقعیت را گذاشتند به پای تحول انقلابی یا فرصتطلبی معمول آن روزها. بازیگران در برزخ واقعیت و نمایش مجبور بودند خیلی چیزها را راست و دروغ توسط خودشان یا هوادارانشان توضیح بدهند. هنوز سایتهای مذهبی و حکومتی را که نگاه کنید، در تقدیس شخصیت حسین گیل ناچار به توضیح دادن هستند که آن صحنههای تجاوز واقعی نیست یا به دروغ بنویسند که حسین گیل برای چنین سکانسهایی از بدل استفاده میکرده! ایرج قادری در توبهنامههای بیشمارش در قالب نامه و مصاحبه بارها توضیح داد که در گیلاسهای شراب، آب میریختند و مینوشیدند و صحنههای مربوط به همخوابگی صرفا جنبه نمایشی داشته. اما این رویه و سوءتفاهم به صورت معکوس در بعد از انقلاب اتفاق افتاد. با عوض شدن قصهها و فضا، بازیگران اینک ناچار بودند در شمایل نقشهای حزباللهی، عاشق اسلام و حکومت، با حجابهای سفت و سخت ظاهر بشوند. چیزی که با زندگی واقعیشان در تعارض بود و مخاطبان را در دوراهی ریاکاری و فاصله دنیای واقعیت و نمایش قرار میداد.
در روزهای برگزاری سیودومین جشنواره فیلم فجر، رضا عطاران در کنفرانس مطبوعاتی یکی از فیلمهایش اعلام کرد “حاضرم برای خنداندن مردم شلوارم را هم پائین بکشم.” اشاره عطاران مسلما به پائین کشیدن شلوار خودش در وسط خیابانهای شهر تهران نیست. او صرفا اشاره دارد که حاضر است در فیلمی نقشی را بازی کند و در قالب آن نقش شلوارش را هم پائین میکشد تا مخاطبان بخندند. اما جمشید مشایخی هم همچون یک مخاطب عام و بیخبر از تفاوت واقعیت و نمایش، در مصاحبهای رضا عطاران را بیادب خطاب کرد و خواستار این شد که او از مردم عذرخواهی بکند. اما این نگاه اشتباه و خطرناک، بعد از مدتی، گریبان خود مشایخی را هم گرفت. کاربران اینترنت با اشاره به مصاحبه اخلاقمدار مشایخی، لینک فیلمهای قبل از انقلابش را منتشر کردند. مثلا در سکانسی از فیلم “آسمان بیستاره” مشایخی بازیگر مقابلش- گوگوش- را مجبور به برقراری رابطه جنسی میکند و به زور لباسهایش را درمیآورد. با چنین نگاهی لابد مشایخی هم باید در صف بایستد و بعد از رضا عطاران باید از مردم و گوگوش عذرخواهی بکند!
تصویر بالا: جمشید مشایخی در کنار گوگوش
تصویر پائین: جمشید مشایخی، کبوتر و پر در یک شمایل عارفانه!
به نظر میرسد برخی از بازیگران سینمای ایران آنقدر نقشهایشان را جدی گرفتهاند، که در دنیای واقعیت هم آن را ادامه میدهند. جمشید مشایخی که با وقوع انقلاب، یکباره در نقش پدربزرگها و پیرمردان عارفمسلک جا افتاد، چنان این نقشها را باور کرده که در دنیای واقعیت هم همین رویه را ادامه میدهد. وقتی کاربران ایرانی فیسبوک به صفحه شخصی لیونل مسی حمله کردند، از بین همه بزرگان قوم ورزش ایران، یکباره جمشید مشایخی اهل سینما و نمایش، علم ادب ایرانی را برداشت، سر شانه گرفت و گفت حاضر است برای معذرتخواهی از مسی به اسپانیا سفر کند. حالا هم باز مرد ادب، که سالها پیش به برنامه جوانانه “ساعت خوش” تحت عنوان داشتن بدآموزی حمله کرده بود، رضا عطارانِ “نقشآفرین” را سیبل کرده و شخصیت فردیاش را مورد حمله قرار داده. این دیدگاه در حقیقت امتداد همان تفکر است که عکسهای امروزی داوود رشیدی که عموما در معیت دولتمردان جمهوریاسلامیست را کنار عکسهای دیروزی او قرار میدهد. دیروزی که رشیدی نقش افراد خلافکار و ولگرد را بازی میکرد و گاهی مثل فیلم کندو- فریدون گله- با فاحشهها همبستر میشد. یا کمی قبل از آن کسانی که از دیدار پروانه معصومی با رهبر جمهوریاسلامی خشمگین بودند، عکسهای امروزی او را با چادر سیاه کنار تصویرهای دیروز، با دامن کوتاه، نشاندند تا تفاوت گذشته و امروز را به عنوان نشانی از ریاکاری مورد نقد قرار بدهند.
تصویر بالا: داوود رشیدی در فیلم کندو؛ سکانس مربوط به فاحشه خانه
تصویر پائین: داوود رشیدی در کنار حسن روحانی؛ دیدار هنرمندان با رئیس جمهور
این بازی دیروز و امروز، واقعیت و نقش، در همینجا و مابین عطاران و مشایخی، با حضور افتخاری داوود رشیدی و پروانه معصومی پایان نگرفت. چند روز قبل دستاندرکاران فیلم “چ” - ابراهیم حاتمیکیا- به قم سفر کردند، به دیدار مکانهای مذهبی رفتند و با مذهبیون شهر دیدار کردند. نکته قابل توجه، این میان، حجاب مریلا زارعی بود و البته حضور سعید راد و جملاتی که به زبان آورد. سعید راد که در ابتدای جشنواره فجر با نام بردن از فردین و بهروز وثوقی مورد انتقاد شدید رسانههای تندرو قرار گرفته بود، در قم گفته است که از زمان بچهگی به عشق امام حسین سینهزنی میکرده است. کاربران اینترنتی که این روزها به لطف همهگیر شدن آرشیو فیلمهای گذشته، به دیروز دور هنرمندان خود دست پیدا کردهاند، این جمله راد را در کنار تکه فیلمی قدیمی از او قرار دادهاند. در فیلم قدیمی، کنیز ساختهی کامران قدکچیان، سعید راد رو در رو با شورانگیز طباطبایی قرار دارد و در سکانسی وقتی بازیگر زن عریان میشود و سینه خود را به نمایش میگذارد، بازیگر مرد عصبانی او را از خود میراند. کاربران اینترنتی با شیطنت و استفاده از بازی زبانی، منظور “سینهزنی” سعید راد را آشکار کردند و تفاوت چهره دیروزی و امروزی او را یادآور شدند. اما مورد مریلا زارعی عجیبتر است. او زمانی که در فیلمهای تهمینه میلانی جلو دوربین میرفت، متاثر از نقشهای بازی کرده، کمکم در حال تبدیل به فعال حقوق زنان بود و مثل کارگردان مورد علاقهاش عکسهای بدون حجابش در مکانهای عمومی در خارج کشور را در معرض دید مخاطبان میگذاشت. اما چند پیشنهاد بازی در فیلم کارگردانهای ارزشی گویا شخصیت فردی او را هم تغییر داده. زارعی بعد از بازی در فیلمهای ابوالقاسم طالبی، مسعود دهنمکی و ابراهیم حاتمیکیا ناگهان در مجامع مختلف با چنان حجابی ظاهر میشود که به عنوان تنها بازیگر مقید زن مورد تفقد سایتهای اصولگرا قرار میگیرد. حضورش در جلسه نقد و بررسی فیلم “شیار 143” در جشنواره امسال و حضورش با حجاب برتر، چادر، در قم باعث شده که تندروهایی مثل سایت رجا نیوز که سینما را مترادف فحشا میدادند، با انتشار عکسهایش او را مورد ستایش قرار بدهند. گویا بازیگرانی که حرفهشان نقشآفرینی و بازی کردن است، همپای حکومت بیخبر از دنیای هنر و عوام، چنان دنیای بازی و واقعی را با هم قاطی کردهاند که براساس نقشهای ایفا کرده، شخصیت فردیشان هم در تلاطم تغییر قرار میگیرد.
تصویر بالا: مریلا زارعی وقتی بازیگر فیلم های تهمینه میلانی بود
تصویر پائین: مریلا زارعی بعد از همکاری با ابوالقاسم طالبی، ده نمکی و حاتمی کیا
محمد فیلی بازیگر نقش شمر در سریال مختارنامه بعد از پخش شدن این سریال، تا مدتها از دست مردم خشمگین و مذهبی فراری بود که شمر را دنیای واقعی یافته بودند و میخواستند او را به سزای اعمالش برسانند. سایتهای ارزشی با انتشار عکسهای شبنم قلیخانی در استرالیا، با حجابی در حد یک کلاه، هشدار دادند که چرا نقشهای ارزشمندی نظیر حضرت مریم باید به چنین بازیگرانی سپرده بشود. بهروز افخمی تا مدتها بابت سپردن نقش آیتالله خمینی به عبدالرضا اکبری که آن روزها پرونده سوءاستفاده جنسیاش از دختران عاشق بازیگری سر زبانها بود، تحت فشار قرار داشت. نگاه بیگانه با دنیای هنر و بازی، هر نقشآفرینیای را با واقعیت برابر میداند. از آفت این نگاه مخاطبان جدیتر سینما هم دور نیستند. آنها هر بار شکل و شمایل امروزی بازیگران را با نقشهای دیروزیشان مقایسه میکنند تا بلکه در این میان رگههای موجود نان به نرخ روزخوری و ریاکاری هم بیرون بزند. از همه بغرنجتر اما بازیگرانی هستند که نقشهای بازی کرده را چنان جدی میگیرند که تا مدتها در همان هیبت در انظار حاضر میشوند. داریوش ارجمند وقتی تازه از بازی در نقش مالکاشتر فارغ شده، در همان شمایل و با همان کاراکتر در همایشها و مصاحبهها ظاهر میشد و وظیفه نصیحت کردن و راهکار نشان دادن به جماعت را برعهده گرفته بود. شاید دنیای مدرن که وظیفهاش برداشتن مرزها و عریان کردن واقعیتهاست بتواند ما را کمی از دوران ماضی بیرون بکشد. دورانی که تعزیهگران از بازی در نقش شمر و یزدید سر باز میزدند، چون بیم این را داشتند که مورد لعن و نفرین و ضرب و شتم تماشاگران عاشق امام حسین قرار بگیرند. نگاهی سنتی و بدوی که هنوز نه فقط در بین تماشاگران سینما که میان بازیگران سینمای ما هم ریشه دارد و گویا قرار هم نیست ریشهکن بشود.
آسمان بی ستاره/ جمشید مشایخی و گوگوش/ سکانس تجاوز