تیر آخر

مهدی سحرخیز
مهدی سحرخیز

7 ماه ملت را تهدید کردید، در خیابان ها کشتید، در پستوهای زندان هایتان تجاوز کردید، 7 ماه گاز گرفتید و به خیال خود، ملت  را از گاز گرفته شدن ترساندید، 7 ماه سانسور کردید، 7 ماه مردم را عمله اجنبی خطاب کردید، 7 ماه با فتوشاپ، برای خود جمعیت استقبال کننده ساختید، اما همه تهدید هایتان نه تنها، کارگر نشد، بلکه کاتالیزوری گشت برای رسیدن به عدم مشروعیت کل نظامتان.
آقایان، اندکی این 7 ماه را بنگرید، همه تهدیدهایتان، کشتن هایتان، تجاوزهایتان، دستگیری هایتان، تنها نتیجه ملموسی که داشت، درخواست پس دادن رای را به درخواست مرگ بر اصل ولایت فقیه تبدیل نمود. راهپیمایی سکوتمان را به تسخیر شهر و فراری دادن مزدوران مبدل کرد. نتیچه فرمایش های بی خردانه تان، فقط شعله های خشم و کینه ملت را داغ تر کرد.
جدیدا از رهبر سابق و امام حسین مایه می نهید، چرا که به خوبی واقفید که نام یزید زمان، حتی همان جمعیت چند هزار نفری را برای خوردن “ساندیس” به خیابان نمی آورد.
قم را دیدید؟ همان شهر خون و قیامی که 31 سال تلاش کردید آنجا را حیاط خلوتتان نمایید. درباریتان را بر مصادر حوزه نشاندید، و عزیزان ملت را در خانه محبوس. اما دیدید که دیوار حیاط خلوتتان، در پای خروش مردم چنان شکافی برداشت که دیگر قم هم برایتان امن نیست.
خون ریختن روز عاشورا را یزید وار روا دانستید، و ماموران تان را رها نمودید تا مردم را پاره پاره نمایند. روی یزید را سفید کردید، چرا که او، حداقل با زنان سپاه حسین کاری نداشت.
اما این همه جنایت، چه سودی برای شما داشت؟ آیا معترضان تاج و تخت تان ترسیدند؟ نیروهایشان ریزش داشت؟ از ترس شما تقیه کردند؟ و یا لشکر یزیدیتان را در هم کوبیدند؟
آقایان کودتاچی، حال که بحران فروپاشی دستگاهتان چنان غیر قابل اجتناب گشته که در بیت ولی فقیه شماهم، غوغایی به پاست تا چگونه دارایی های غصب شده ملت را از کشور خارج نمایند، میخواهید نمایش مضحک مشروعیت را صحنه آرایی نمایید؟  گیرم که به زور بخشنامه و ساندیس و وام و مزد آنچنانی، عده ای  قلیل از حزب بادی ها را به خیابان کشیدید، و از بلندگوهای دروغ پردازیتان، شب را سفید جلوه دادید، آیا انتظار دارید، مردمی که در مقابل چشمان خود، شهادت هموطنانشان را دیده اند، مردمی که فرزندانشان شهید شده، مردمی که بستگانشان در تاریکخانه های کهریزکی شما مودر تجاوز قرار گرفته اند، حقیقت را به نمایش شما بفروشند؟
آقایان! شاه هم سال 57 تظاهرات ساندیسی ترتیب میداد، شاه هم میگفت ملت حامی شاه هستند، و به زودی این عده مواجیب گیر بیگانه را نابود خواهیم کرد، اما دیدید که عاقبت کارش به در به دری کشید. حداقل او جایی داشت که برود، شما به کجا خواهید رفت؟ روسیه یا سوریه؟ روسیه ای که در زمان فرمانروایی تان، بارها به کرات به شما خیانت کرده است و فقط ثروت ملت را از شما باج گرفته و در بزنگاه ها، شما را به حال خود رها نموده، یا سوریه ای که هم اکنون نیز دیگر با شما نیست؟
و سخنی با عمال کودتاچیان  که از گردن زدن دانشجویان با چاقو در روز روشن هم ابایی ندارند؛ رهبرانتان جیب های خود پر کرده اند، از حق ملت میلیارد ها دلار دزدیده اند، و ته مانده غذایشان را به جلوی شما ریخته اند. آیا فکر کرده اید که وقتی حیدرتان همچون عمر و عاص، عورت نظام را به مردم نشان میدهد تا مبادا، مردم او را بکشند، خطر شما  را در خود بلیعده است. به حیدرتان بنگرید، چگونه در حال دست و پا زدن در منجلاب سقوط است، تا شاید حساب کار دست شما هم بیاید. فکر نکنید که مثل 57، هر که فردای انقلاب ریش گذاشت، مردم بی خیالش شوند، شما هم میتوانید فردای سقوط حیدرتان سبز شوید، امااین مردم، حساب تک به تک شما را دارد، تا تک به تکتان را فردا به دادگاه ملی بسپارد. هر چه بیشترخشونت ورزید، بر جرمتان فزوده میشود و تقاص کارتان سنگین تر.
واقعیت آن است که ماجرای عاشورا ی کربلا دیگر تکرار شدنی نیست. اینجا ایران است نه کوفه. مطمئن باشید که پیروزی ما نزدیک است، و این مردم رشید از تجهیزات زرهی تان هم باکی ندارند، چرا که خود نسل جنگ و بمبارانی هستند که ارمغان شما بود. اما همین ملت، نارنجک بستند و زیر تانک رفتند تا پای صدامیان را از این خاک کوتاه نمایند، مطمئن باشید که  این بچه های جنگ و موشک باران،  تجهیزات زرهی شما را هم به آهن قراضه هایی مبدل ساخته و در موزه جنایات حکومت حیدرتان نگاه خواهد داشت، تا درس عبرتی باشد بر طاغیان تا بدانند، ایرانی، اهل کوفه نیست، که پشت یزید بایستد.