مدل منفی زن ایرانی

مهرانگیز کار
مهرانگیز کار

باری دیگر سر و کله فاطمه خانم آلیا پیدا شد. این بار نه از برای فتوی دادن بر اعدام زنان خیابانی، بلکه برای وتو کردن حق تثبیت شده یک روزنامه نگار برای ادامه حضور در حوزه کار مطبوعاتی.

وی در مصاحبه ای پیرامون توقیف روزنامه “مردم امروز” گفت: “به عقیده من، آقای قوچانی ( سردبیر روزنامه توقیف شده ) دیگر صلاحیت ادامه کار در مطبوعات ایران را ندارد…هر سردبیری پس از توقیف روزنامه اش باید از کار روزنامه نگاری خداحافظی کند…”  به این ترتیب در یک چشم بر هم زدن فاطمه خانم بدون استناد به قانون، حکم بر محکومیت قطعی صادر کرد و به بهانه مصاحبه، حکم حکومتی را برای اجرا به گروههای آماده خدمات غیرقانونی ابلاغ کرد. کاری که حتی ولی فقیه هم با این فوریت به آن عمل نمی کند. به جاست در این باره که خانم آلیا و زنان همفکرش بار سنگینی شده اند بر منافع ملی کشور و همچنین برشانه های زنان پیشرو ایرانی، حرفی بزنیم.

فاطمه خانم آلیا را می شناسیم. با کلمات قصار ایشان آشنا هستیم و می دانیم گونه ای زن دست ساز انقلاب اند که آنها را مردان بی کفایت ایرانی در حوزه های حکومتی زائیده و پرورش داده اند. آنها را در جای شرکای بخور بخور های خود نشانده اند. گذشت آن روزگاری که می گقتند “پشت هر مرد موفق دنبال یک زن دانا بگردید”. حالا دیگر می گویند “پشت هر زن فعال در حوزه های حکومتی جمهوری اسلامی دنبال مردان بی کفایت و گردن کلفت حکومتی بگردید”. این همه دگرگونی در داوری ها را مدیون یک رژیم صد در صد مردانه هستیم که در نهایت می گردد و می گردد و یک زن از طایفه فکری خود را وارد این حوزه و آن حوزه می کند و در را روی هر چه زن شایسته و خوشفکر و منطقی است می بندد.

خانم فاطمه آلیا نماینده مجلس و عضو کمیسیون اجتماعی مجلس است. تا حالا می دانستیم دشمن زنانگی است و عاشق اعدام زنان است. با توقیف روزنامه مردم امروز دانستیم دشمن سردبیران نشریات توقیف شده هم هست.

شگفتا که یک زن راه یافته به مجلس که او را با صدها ترفند میخ کرده اند به صندلی های نمایندگی، پیش از آن که طرح و لایحه ای با ماهیت تشدید سرکوب مطبوعات به مجلس برود، خودش مصوبه صادر می کند و قوانین مطبوعاتی موجود را که در آن حرفی از محرومیت ابدی سردبیر نیست، یک کلام وتو می کند. بعد هم که متوجه می شود خراب کرده است و بیخودی دم به تله داده، چادرش را به دندان می گیرد و می گوید “ببخشید من بیشتر از این نمی توانم توضیح بدهم باید به جلسه ای بروم. خدانگهدار”

کاشکی می فهمیدیم منظور از ورود فاطمه خانم به مجلس شورای اسلامی چه بوده است؟ مبارزه با فحشا با طناب دار؟ تعطیل مطبوعاتی که با روزنامه کیهان خواهر و برادر نیستند و از پول نفت تغذیه نمی کنند یا ویترین سازی در برابر غرب که ظاهرا بد و بیرایش می گویند و در باطن به آن عشق می ورزند و بچه ها را با پرداخت شهریه های هنگفت می فرستند به دانشگاههای غرب تا به قول خودشان ( نه ما ) آدم بشوند.

فاطمه خانم آلیا از کدام منابع مالی حقوق و مزایا و عطایا می گیرد؟ نماینده کدام در صد از جمعیت کشور است؟ با حضرت جنتی پدر چه اندازه حشر و نشر مالی و رفاقتی داشته که با وجود انبوهی زنان شایسته در ایران، این یکی پیاپی تایید صلاحیت می شود؟ کدام نیروی فائقه به او حق گستاخی و جسارت به حریم روزنامه نگاران شریف ایرانی را داده است؟ چرا بابت هجویاتی که سالهاست با عنوان نمایندگی انتصابی بر ضد حق حیات و کرامت انسانی زنان انتشار می دهد مواخذه نمی شود. اصلا پیامبر اسلام نیازی به این حامیان بی صلاحیت و جاهل که نان را به نرخ روز می خورند و نان مردم را از سفره شان می ربایند دارد؟

بی گمان این فرمایشات، در شناسنامه صلاحیتی ایشان برای مجلس آینده ثبت شده و شورای نگهبان چشم بسته او را تایید صلاحیت می کند. از او بهتر که برای ویترین سازی مجلس انتصابی و دو جنسی نمایاندن آن پیدا نمی شود. هم به اعدام عشق می ورزد، هم دروغی به غرب بد و بیراه می گوید، هم می خواهد ترتیب سردبیرهای غیر همسو با کیهان و اقمارش را بدهد، هم این که اهل توضیح نیست. فتوی می دهد و از توضیح فتوی می گریزد. کتره ای می گوید “مردم امروز” از غرب دستور می گیرد. غرب مگر بیکار است. کلی بحران روی دستش افتاده.

فاطمه خانم آلیا یک زن ایرانی است با تمام هویت رنج کشیده ای که هر زن ایرانی در مقاطعی از زندگی، آن را تحمل کرده است. این که احیانا مسلمان مومنی است، البته فصلی است از آزادی دین و مذهب و عقیده که در خوراحترام است. اما این که حتما و به یقین با منافع سرزمین خود در حال جنگ است، قابل سرزنش است. او با مطبوعات و آزادی مطبوعات ستیزه می ورزد. به روزنامه نگار مخلصی که بارها نشریه اش توقیف و تعطیل شده و با این وصف، تن به خمودی و انفعال نداده و باز به جان کوشیده تا در چارچوب قوانین چپ اندر قیچی مطبوعاتی همچنان قلم بزند و در نزدیکی انواع زندان ها و شکنجه گاهها، روزنامه و خوراک اطلاع رسانی برای مردم تهیه کند، بر چسب سرسپردگی به غرب می زند. درست است که برای تایید صلاحیت در دوره های انتخاباتی به نامزدها می گویند برقص آن گونه که ما می خواهیم، اما خوش رقصی ، فقره دیگری است از ضعف نفس که خانم آلیا گرفتار آن است.

خانم آلیا در مجموعه هائی از دستجات گوش به فرمان ، ممکن است همفکرانی داشته باشد که آنها را در جهل نگاهداشته اند، اما ایران به آن دستجات محدود نمی شود. خانم آلیا و زنان همسوی او که به هر دلیل وارد حوزه های تصمیمگیری می شوند، هر قدر دست شان برای اتخاذ تصمیم های بزرک و سودمند بسته باشد، نباید در هتک احترام از مطبوعات و نیروهای زحمتکش در این عرصه، دراز دستی و گستاخی کنند. تریبونی نیست تا جرات کند بر آنان خرده بگیرد. خرده گرفتن از فاطمه خانم آلیا همان و توقیف نشریه و لابد محرومیت ابد مدت سردبیر همان! بگذریم از فقرات دیگر که حبس و شکنجه و اقرار به کارهای ناکرده است.

این شد نمایش شایستگی های زنانه برای حل مسائل اجتماعی؟

این شد دلیلی بر حضور زنان ایرانی در حوزه های مدیریتی؟

این شد دلیلی بر مشارکت سیاسی زنان؟

این شد مدل برای ایجاد انگیزه در دختران جوان ایرانی تا برای کسب کرسی های مجلس، تقلا بزنند . بخواهند در مجلس حرف تازه ای بگویند و بر حرمت قلم و آزادی بیان تاکید کنند؟

تهمینه میلانی را با اتهامات واهی در کار سینمائی می کشند دادسرا. چرا؟

نسرین ستوده را با اتهامات واهی در کار وکالت زندانی می کنند و محروم از وکالت. چرا؟

دسته دسته زنان عاشق ایران را که برای سرزمین شان آبرو و احترام جهانی کسب می کنند به محبس می برند و سرانجام محکوم شان می کنند به خاموشی. چرا؟

از جمع پریشان زنان عاشق این سرزمین، حتی یکی به کرسی فاطمه خانم آلیا دستش نرسیده و نمی رسد. چرا؟.

خانم فاطمه آلیا به این مقام انتصابی دست یافته و به خود اجازه می دهد تا بر یک روزنامه نویس چیره و ماهر و سرد و گرم چشیده در روزنامه نگاری بتازد و بدون آن که حق داشته باشد، او را برای ابد از سردبیری محروم کند.

راستی محمد قوچانی به فرض که باور کند مملکت حساب و کتابی دارد، کجا می تواند از خانم فاطمه آلیا شاکی بشود؟

حقوقدانی هست که به این پرسش پاسخ بدهد؟ وکیل مدافعی هست در ایران که وکالت قوچانی را در شکایت از خانم آلیا به عهده بگیرد و به تبعات آن اندیشه نکند؟

اگر پاسخی سزاوار برخورد قانونی با این بی عدالتی ها نیست، آیا عجیب است اگر آرزو کنیم آن قدر زنده بمانیم تا خانم فاطمه آلیا را به اتهام دشمنی با فرهنگ این مرز و بوم، به محاکمه منصفانه فراخوانیم و احیانا خود دفاع از او را در یک مرجع قضائی شایسته، رایگان بپذیریم؟

نمی شود انسان بود. زنده بود و به امید پاسخگو کردن امثال فاطمه آلیا پیاپی هشدار نداد. به راستی نمی شود، حتی اگر به شدت خسته و دل زده شده باشیم.