دبیرخانه “سیاست گذاری مناسبت های مذهبی” در وزارت آموزش و پرورش راه اندازی شد. به گفته مشاور وزیر آموزش و پرورش، وظیفه این دبیرخانه “ساماندهی مناسبت های مذهبی در کشور” است. قاعدتا دستگاه هایی مانند وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه علمیه و… برحسب شرح وظایف رسمی آنها، صلاحیت بیشتری برای ساماندهی مناسبت های مذهبی دارند، پس چرا وزارت آموزش و پرورش که در انجام وظایف ذاتی خود درمانده و با هزاران مشکل ریز و درشت روبرو است، این وظیفه جدید و بعید را از روی زمین برداشته است ؟ دلیل ورود آموزش و پرورش به این حیطه را از زبان حجت الاسلام مجتبی ملکی مشاور وزیر آموزش و پرورش در امور حوزوی بخوانیم: “در این زمینه متولی خاصی در کشور وجود ندارد و ما اقدام به راه اندازی این دبیرخانه در وزارت آموزش و پرورش کرده ایم.”
راه اندازی این دبیرخانه نیاز به کارمند، رئیس، بودجه، ساختمان و امکانات دیگر دارد. معلوم نیست وزارتخانه فقیری که وزیر آن در مصاحبه ها ی خود مرتبا از کسری 5 هزار میلیارد تومانی بودجه در سال جاری و کوهی از مشکلات سخن می گوید، بر اساس کدام تدبیر، وظایف بر زمین مانده سایر دستگاه ها را برداشته است؟
یکی از مشکلات آموزش و پرورش بعد از انقلاب، تصدی اموری است که به وظایف ذاتی این وزارت ربطی ندارد. آموزش و پرورش بخش هایی از وظایف ومسئولیت های چندین نهاد و وزارتخانه را به عهده گرفته است. به عنوان نمونه آموزش و پرورش پاره ای از امور مربوط به وزارت مسکن و شهرسازی، وزارت بهداشت، وزارت کار و امور اجتماعی، شهرداری ها، سازمان تبلیغات اسلامی، بهزیستی، حوزه های علمیه، وزارت ارشاد، وزارت علوم و آموزش عالی، نیروهای مسلح و… را عهده دار شده است.
آموزش و پرورش باید سبکبار شود. معنای سبکبارشدن کنار گذاشتن حجم عظیمی از وظایف غیر مرتبط است که در 35سال گذشته به این وزارتخانه تحمیل شده و یا وزارت آموزش و پرورش داوطلبانه آنها را پذیرفته است.آموزش و پرورش به دلیل کثرت مسئولیت ها قادر به حرکت نیست. امور غیر مرتبط با وظایف آموزشی، باید بر اساس قاعده مدیریتی تقسیم کار، به دستگاه های تخصصی ذیربط سپرده شود. آموزش و پرورش مانند کوهنورد نحیفی است که در یک مسیر سنگلاخی و سربالایی کوله پشتی ۲۰ کیلویی پر از وسایل غیر ضروری را بر شانه های خود حمل می کند.
حذف مسئولیت های غیر مرتبط، باعث می شود که این وزارتخانه بر وظایف اصلی خود متمرکز شده و بودجه و انرژی محدود آن، صرف کار اصلی، یعنی تربیت و آموزش کودکان شود. اینکه آموزش و پرورش وظایفِ بر زمین مادهء دستگاه های دیگر را بردارد و کارهای تخصصی خود را زمین بگذارد، نه تنها با اصول مدیریت سازگاری ندارد از نظر منطقی و عقلی هم درست نیست.
نمونه ای از اتلاف بودجه و امکانات، وجود معاونت پرورشی و نهادهای همسو با آن، مانند انجمن اسلامی و شورا و بسیج دانش آموزی است که پیوند ارگانیکی با مسایل آموزشی و تربیتی مدرسه ندارند. بخش اعظم بودجه و توان سازمانی معاونت پرورشی آموزش و پرورش صرف اموری مانند تربیت مداح، راه اندازی هیاتهای عزاداری در مدارس، اعزام دانش آموزان به اردوهای راهیان نور، تبلیغات سیاسی در مراسم آغازین مدارس، تهیه اعلامیه و پوستر و بنر های تبلیغاتی و سیاسی، اعزام دانش آموزان به مراسم سیاسی و ارائه آمار و گزارش های غیر واقعی از فعالیتهای فوق برنامه مدارس به مقامات بالادستی می شود. در واقع کار اصلی معاونت پرورشی، علاوه بر جنبه های نمایشی که مخاطبانی خارج از این وزارتخانه دارد، فعالیت برای ایجاد تغییر در ذهنیت دانش آموزان با هدف “خدمت به دستگاه سیاسی کشور” است.
حسن روحانی رییس جمهوری در مصاحبه مفصل خرداد ۹۲ با سایت آفتاب که منحصرا به مسایل آموزش و پرورش اختصاص داشت، گفت: “خیلیها دوست دارند کاستیها و ناکارآمدیها در بقیه عرصهها را با تغییر ذهنیت فرزندان مردم در مدارس جبران کنند. برخی فکر میکنند نظام آموزشی کارکرد اولش در خدمت دستگاه سیاسی بودن است.” روحانی این کار را بی فایده دانست و افزود: “دولت و دستگاه سیاسی اگر در عرصههای دیگر ناکارآمد باشند، قادر نیستند از طریق آموزش تصور مردم را تغییر دهند.”
ظاهرا هر چه مسئولان ارشد آموزش و پرورش در انجام وظایف اصلی خود یعنی تعلیم و تربیت کودکان در مدرسه، ناتوان تر و نا امیدتر می شود با جدیت بیشتری به سمت انجام امور غیر مرتبط و یا تظاهر به انجام این امور، خیز بر می دارند. آنها می کوشند تا ناکامی خود در انجام وظایف ذاتی را با چنگ انداختن به کارهای پرسرو صدای تبلیغاتی در عرصه های دیگر جبران کنند.
مجتبی ملکی در ادامه سخنان خود از راه اندازی حوزه های علمیه ویژه فرهنگیان در کشور خبر داد و گفت: “یکی از برنامه ها و اولویت های مهم ما در وزارت آموزش و پرورش راه اندازی این حوزه های علمیه در سطح کشور است.” وی یکی دیگر از برنامه های وزارت آموزش و پرورش را راه اندازی حوزه های علمیه ویژه “دانش آموزان” اعلام کرد. معنای این سخنان این است که آموزش و پرورش به حدی از کفایت و استغنا رسیده است که علاوه بر انجام وظایف اصلی خود، می خواهد با بر دوش گرفتن بخشی از مسئولیت ها و وظایف روحانیت و حوزه ها، برای فرهنگیان و دانش آموزان، حوزه علمیه راه اندازی کند.
در حالی که آموزش و پرورش از راه اندازی حوزه های علمیه فرهنگیان و دانش آموزان سخن می گوید بحث واگذاری مدارس و اعزام روحانیون به مدارس نیز همچنان یکی از سوژه های داغ آموزش و پرورش است. حجت الاسلام ملکی چند روز پیش به خبرگزاری پانا گفت: “حدود ۲۰ هزار روحانی برای امر اقامه نماز در مدارس کشور وجود دارد البته این تعداد نسبت به مدارس کشور رقم کمی است.” ملکی اضافه کرد: “به دلیل کمبود روحانیون نمی توانیم همه مدارس کشور را تحت پوشش قرار دهیم.“ملکی افزود: “طی سال گذشته بیش از پنج هزار روحانی مُبلّغ به مدارس کشور اعزام شده اند.این مشاوران مذهبی بیش از ۷۲ هزار نفر ساعت به دانش آموزان و اولیا مشاوره های مذهبی ارائه داده اند.” مشاور وزیرآموزش و پرورش در امور همکاری های حوزه های علمیه و آموزش و پرورش در باره استقرار روحانی در مدارس کشور، در مهرماه امسال گفت: “در حال حاضر ۵۰۰ روحانی به صورت روزانه در مدارس کشور فعالیت دارند.این تعداد روحانی روزانه بین سه تا چهار ساعت در مدارس مستقر بوده و به سوالات دانش آموزان در زمینه های مختلف احکام، مسائل شرعی، اخلاقی، تربیتی، و… پاسخ می دهند.”
در شرایطی که در مدارس مربی پرورشی و معلم درس دینی حضور دارند، اعزام روحانیون برای رفع شبهات و پاسخ به سوالهای شرعی دانش آموزان، حاوی این پیام است که مربیان پرورشی و مدیر و معلم دینی و مشاور مدرسه، صلاحیت پاسخگویی به پرسش های دینی دانش آموزان را ندارند. و این ذهنیت منفی قطعا به تقابل و یا حداقل کدورت بین روحانی اعزامی و اولیای مدرسه منجر می شود.
علاوه بر این مدرسه یک نهاد دولتی است. حضور وکار افراد بر اساس پُست و شرح وظایف سازمانی مندرج در قانون و آیین نامه ها تعیین شده است. در سازمان مدرسه حضور افراد داوطلب و متفرقه با هر لباسی پذیرفتنی نیست. جایگاه قانونی روحانیون اعزامی به مدارس کجاست ؟ شرح وظایف آنها در کجا نوشته شده و چرا درهای مدارس به روی طلبه هایی که نه سمت تعریف شده ای در مدرسه دارند و نه برای کار در مدرسه آموزش دیده اند و نه صلاحیتهای آنها در گزینش و نهادهای دیگر این وزارتخانه بررسی و احراز شده است، گشوده شده است؟
محققان دانشگاهی از جمله دانشجویان دوره کارشناسی ارشد و دکترا که برای پایان نامه های خود موضوعات مرتبط با آموزش و پرورش را انتخاب کرده اند برای ورود به مدرسه و ارائه پرسش نامه به دانش آموزان یا معلمان باید ار هفت خوان رستم عبور کنند و با چنان مشکلاتی روبرو می شوند که اغلب سرخورده و عصبانی از تحقیق میدانی در مدرسه صرف نظر می کنند.
مدیران آموزش و پرورش از یکسو و مدیران حوزه علمیه از سوی دیگر تلاش می کند که نوعی همگرایی و این همانی بین مدارس علوم دینی و مدارس عمومی آموزش و پرورش ایجاد کنند. در حالی که این دو نوع مدرسه فارغ از قضاوت ارزشی، ماهیت و کارکردهای متفاوتی دارند و اهداف متفاوتی را دنبال می کنند. همکاری حوزه و آموزش و پرورش با حفظ استقلال این دو نهاد می تواند ادامه یابد، اما وسوسه انحلال مدارس آموزش و پرورش در مدارس حوزوی و تبدیل دانش آموز به طلبه علوم دینی ایده ای غیر واقع بینانه و ناممکن است.