بازگشت هاشمی به قبل از انقلاب

محمد رهبر
محمد رهبر

دیگر نه نماز جمعه مانده است و نه مصاحبه های تلویزیونی. صدا وسیمای جمهوری اسلامی، حتی در پخش تصاویر مجمع تشخیص مصلحت نظام از آرشیو استفاده می کند؛ و مگر به ضرورتی و دیدار سفیر و وزیری از خارج آمده، تصویری ازهاشمی رفسنجانی پخش شود.

هاشمی گویا با درک موقعیت به همان شیوه پیش از انقلاب بازگشته و اعلامیه می دهد با این تفاوت تکنولوژیک که به جای “استنسیل” از فضای نت” بهره می برد. هنوز سایت رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رییس خبرگان رهبری مسدود نشده و روزنامه ها می توانند بی دغدغه توقیف، اعلامیه هاشمی را چاپ کنند.

 آیت الله خامنه ای به حجم دیدارهای حضوری افزوده است و در آخرین بار گروهی از مردم قم به مناسبت 19 دی ماه و قیام این شهر روحانی نشین علیه شاه، بارعام یافتند. اما هاشمی محروم از دیدار  اعلامیه ای می دهد که به گفته حسین شریعتمداری در 30 سال گذشته بی سابقه بوده و هاشمی به این مناسبت تاحال چیزی ننوشته است. مدیر مسوول همیشگی کیهان در یادداشتی به نقد نوشته هاشمی پرداخته و جا به جا هاشمی را “آیت الله” صدا  کرده است و حتی یکبار گفته : “هاشمی عزیز”.

 بنابر تجربه خوانندگان کیهان، شریعتمداری آنجا که مودبانه می نویسد، دشمنی اش عمیق تر است.

شریعتمداری پس از نقد مفصلی بر نوشته هاشمی و اینکه امروز “رشیدی مطلق”- نام مستعار نویسنده  یاداشت جنجالی روزنامه اطلاعات در توهین به آیت الله خمینی-  که به گمان کیهان داریوش همایون است در صف سبزهاست و هاشمی نسبت به سبزها موضع حامیانه دارد. متفکرانه می گوید که با شناخت کاملش از هاشمی، این بیانیه  کار او نیست و متن، غلط  فاحش استدلالی و انشایی دارد.

 انگار آنچه شریعتمداری را به شک انداخته، لحن هاشمی است که دیگر به گفته های سرشار از سکوت و ایهام سالهای گذشته شبیه نیست. صراحتی که تنها چند گامی تا فاش گویی راه دارد.

اعلامیه هاشمی رفسنجانی در بزرگداشت 19 دیماه، بهانه ای بود تا این پیر سیاسی، خاطرات عمر رفته را در چند سطر مرور کند. از روزهایی که آیت الله خمینی در قم و در آستانه حکم اعدام بود و شاگرد برجسته اش “منتظری”  کوشش خستگی نا پذیری در مرجعیت یافتن و مصون ماندن استاد  می کرد.

 هاشمی جوان آن روزها، پیام رسان منتظری به علمای تهران و شهرستانها بود؛ هنوز خبری از حجت الاسلام خامنه ای نشده بود.

هاشمی پانزده سالی را به یاد می آورد که در تبعید آیت الله خمینی سعی می کرده تا شهریه مرجعیت آیت الله در قم پرداخت شود و خمینی از یاد نرود. آن طور که رفسنجانی نوشته است شاگردان خمینی تا سال انقلاب نگذاشته بودند که تحریفی در مبارزات رهبر تبعیدی شان راه یابد.

اعلامیه رفسنجانی آنگاه از مقاله رشیدی مطلق و از زمستان سال 57 پلی می زند به روزهای معاصر و زمستان سال 89. اینجای نامه همان است که شریعتمداری را به شک می اندازد.

“در بهار هوشیاری مردم ایران، مارهای افسرده ای که سر در خاک انتقام فروبرده بودند، در پاییز بد اخلاقی های سیاسی  پوست اندازی کرده اند و سر بر آورده اند و خاکریز به خاکریز جلو می آیند.”

 بیان رمزی اما آشکار رفسنجانی اشاره ای به رهبری می کند و هشدار می دهد: “پشت خاکریزی پناه گرفته اند که مطمئنا آخرین و بالاترین هدف آنها خواهد بود.”

 

عابر بحران

روستازاده بهرمانی که  سال 1313 برایش شناسنامه گرفتند، با فقر آشنا نبود، جد پدریش حاج هاشم آنقدر املاک داشت و به پدر سهمی رسیده بود تا هاشمی رفسنجانی در حوزه علمیه قم به راحتی در حجره نشیند و درس و بحث را بگذراند.

 سالهای حوزوی “اکبر هاشمی رفسنجانی”، چندان به طولی نکشید و در میانه مبارزات آیت الله خمینی و ارتباط هاشمی با گروههای سیاسی متنوع از مجاهدین خلق گرفته تا موتلفه اسلامی، گم شد.

 انقلاب پنجاه و هفت چهره بسیار داشت اما آنکه نماد سیاست روحانیان شد، هاشمی بود که در فقدان بهشتی، یکباره زمام همه امور را به دست گرفت، آنچنان که اداره جنگ و مجلس را توامان داشت. هاشمی و دوستان توانسته بودند با بنیاد کردن حزب جمهوری  آخرین روشنفکر ایستاده در حکومت، “ابوالحسن بنی صدر” را از دایره قدرت بیرون اندازند. بازرگان و نهضت آزادی نیز اقلیتی رفتنی محسوب می شدند و هنوز خنده هاشمی بر فراز کرسی ریاست مجلس به یادگار مانده است، وقتی بازرگان پشت تریبون به ضرب و شتم “حزب الله” دچار می شد.

 از ترور جان به در برد و مجاهدین خلق نیز برچیده شدند. سالهای جنگ و امام گذشت و هاشمی سال 68 در مجلس خبرگان رهبری بخشی از قدرت را به سید علی خامنه ای در کسوت رهبر تازه رسیده واگذار کرد.

 گرچه برخی هاشمی رفسنجانی را با قوام السلطنه قیاس می کنند اما قوام هر چه بود، همواره منصوب شاه بود. هاشمی با همه ماندگاریش در قدرت، بارها در معرض انتخاب قرار گرفت و  هم برد و هم باخت.

 هاشمی رفسنجانی از معدود روحانیان سیاسی است که دفتر خاطرات روزانه دارد و این دفتر پیش از مرگ به نشر رسیده است. عبور از بحران، نام زندگی روزانه اوست، چه در سالهای ابتدایی انقلاب که این عبور خونین بود و چه سالیان ریاست جمهوری که به قواعد و ترفند های سیاسی میسر می شد.

 پیر سیاست ایران، بارها چپ و راست راجا گذاشته و راه خود  رفته و دیگران را هم کشانده است.

 چند باری نیز به دست رهبری بازی خورده و بر زمین افتاده و باز تنها کسی است که ضربات دوست قدیمی را پا سخی گفته است.

 

خطبه آخر

روزنامه جمهوری اسلامی، فردای اعلام برندگی احمدی نژاد در انتخابات دهم، نوشت که فرزندان انقلاب دیشب خورده شدند و خبر داد که خاکریز های جنگ از جبهه های عراق به عمق تهران آمده است. روزنامه جمهوری اسلامی که اعتقاد جانانه ای به شخص هاشمی دارد، این سرمقاله بی پروا را درست در آستانه اعتراضات مردمی چاپ کرد و نشان داد که قرار نیست تا اینبار به سکوت از بحران گذشت.

 چهار سال پیشتر هاشمی رفسنجانی  در رقابت با احمدی نژاد باخت. در حالی که به معجزه ضرورت،  محبوب  روشنفکران و دانشگاهیان شده بود. این ترمیم چهره تنها از هاشمی و گذارش از راه راست و ناراست بر می آمد تا زندگی سیاسی تازه ای را آغاز کند.

 حضور موسوی و احمدی نژاد در انتخابات باز پای هاشمی را میان کشید. احمدی نژاد در همان مناظرات انتخاباتی، پیش از آنکه گریبان موسوی را بگیرد، به عبای هاشمی آویخت تا بلکه دوباره همان ستیز کهن اشرافیت و فقر را جان بدهد، اما اینبار نگرفت.

 هاشمی رفسنجانی چند روزی مانده به انتخابات خرداد 88 در نامه ای بی سلام  به رهبری  خبر داد که دود آتش را می بیند و خواست مردم برگزاری انتخاباتی سالم است که اگر چنین نشود، آتشفشانی در راه خواهد بود. هاشمی نامه به رهبری را با این امضا به پایان رساند: “دوست و همسنگر و همراه امروز و دیروز و فردای شما.”

آیت الله خامنه ای در خطبه نماز جمعه 31 اردیبهشت و در پی تظاهرات میلیونی مردم تهران، از پاسخ به هاشمی غافل نشد و راه خود را با این جمله که به احمدی نژاد نزدیکتر است تا هاشمی، از دوست قدیمی جدا کرد.

 نماز جمعه، هیچ گاه در تاریخ جمهوری اسلامی این چنین به سنگر تبدیل نشده بود، 26 تیر ماه هاشمی سخت ترین و آخرین خطبه نماز جمعه اش را خواند، میان مردمی که بسیار از آنها برای اولین بار در عمرشان به نماز جمعه می آمدند. عده ای حتی به صف نماز نپیوستند تا اول عدالت امام جمعه را بسنجند.

هاشمی در خطبه ها و میان شعارهایی که صدای بلندگو را محو می کرد، خواست تا سکوت برقرار شود و با صراحتی که به او نمی آمد، گفت که می خواهد حرف معترضین را بزند.

هاشمی رفسنجانی از احمدی نژاد و ریاست جمهوریش نگفت و تاییدی نکرد در عوض بارها تکرار کرد که از رهبری تا رییس جمهور و مجلس، مخلوق رای مردم هستند.

 میان خطبه ها، برای اولین بار پس از سالها انبوه جمعیت شعار می داد: هاشمی هاشمی خدا تو را نگهدار.

 

فیل در کمین

 مسابقه تقدیری بر سر زیستن و عمر کردن میان دو دوست قدیمی بر پاست. آیت الله خامنه ای چهار سالی از هاشمی کوچکتر است و هاشمی  رییس مجلسی که قرار است به محض فوت رهبر جایگزینی برای او بیابد.

 از یکسال گذشته تا به حال تمام قدمای انقلاب از حکومت اخراج شده اند. تنها هاشمی مانده است که به تنهایی دو منصب مهم را همچنان حفظ کرده است. مجمع تشخیص مصلحت با تمام تلاش شورای نگهبان و نمایندگان طرفدار احمدی نژاد، باز محل داوری بین لاریجانی  وجنتی است. طرح ممنوعیت دخالت احمدی نژاد در بانک مرکزی به زودی به پیشگاه هاشمی می رسد.

 مجلس خبرگان رهبری نیز با تمام کوشش شیخ محمد یزدی هنوز با ریاست هاشمی برقرار است. شطرنج خشن سیاست ایران، مهره های بسیاری را از اصلاحات گرفته اما یک فیل خاموش در گوشه ای به انتظار نشسته  که ممکن است به وقت موعود با یک حرکت عاقبت بازی را تغییر دهد. فیلی که هم سیاه است و هم سفید.