پاسخ دهنمکی به فرج الله سلحشور
خط و نشان کشیدن حامیان ولایت در سینما…
فرج سلحشور این روزها کاری کرده که هر کس از راه می رسد از او انتقاد می کند. بعد از انتقادهای تند بازیگران و عوامل سینما، اظهارات مسعود ده نمکی نیز در نوع بسیار جالب توجه بود.
ده نمکی، که در ایجاد جنجال و حاشیه سازی ید طولایی دارد، وقتی می بیند در این رقابت فرج خان گوی سبقت را از او ربوده است فوری دست به کار می شود و سعی می کند با انتشار یک نامه هم حال سلحشور را بگیرد و هم به اویادآور شود که در جنجال سازی نمی تواند به گرد ده نمکی هم برسد.
مسعود دهنمکی با نوشتن نامه ای خطاب فرج الله سلحشور به سخنان اخیر وی علیه خویش پاسخ داد. متن دوپهلوی نامه نوعی همراهی با دیگر بازیگران و کارگردانانی که روزهای قبل به سلحشور پاسخ دادند، نیست.
به نظر می رسد که این نامه در نه در همراهی با صنف سینما که به عنوان روشی برای رو کم کنی و گرفتن حال سلحشور در فرصت مقتضی است. در واقع فرصتی است که ده نمکی از مدت ها قبل در پی آن بوده و در جنجال و شلوغی که سلحشور ایجاد کرد بهترین فرصت را شناسایی کرده است.
متن نامه چنین شروع می شود :
«مصاحبه که نه قضاوت های نا عادلانه شما در روزنامه… را خواندم. اتهامات همیشگی شما به این جانب و دیگران به بهانه دفاع از ارزشهای دفاع مقدس و اینبار به خاطر مثلا دفاع از دین مبین اسلام و انتقاد از سینما برایم تازگی نداشت.»
رو شدن دست ده نمکی
ده نمکی با مقدمه کوتاه خود بلافاصله و در همان مقدمه نامه نیت و هدف خود را از نوشتن رو می کند و خواننده به خوبی متوجه کینه ورزی شخصی او از سلحشور می شود.
نکته جالب برای اهالی سینما نیز همین نکته است. هر چند ممکن است بخشی از نوشته های ده نمکی در دفاع از سینما و عوامل سینما ارزیابی شود اما آنطور که از متن نامه بر می آید او قطعا در پی چنین هدفی است:
” دفعات قبل که حضرتعالی خود را در جایگاه مدعی العمومی اهالی جبهه و جنگ میگذاشتید و به جای نقد با ادبیات سخیف به بنده و فیلم حمله می کردید با خود می گفتم شاید کثرت حضور و بازی در فیلمهای دفاع مقدس و صحنههایی که ایفای نقش کردهاید حضرتعالی را دچار توهم کرده و خود را همه جبهه و جنگ، باور کرده اید و هنوز از حس بازی خارج نشده اید وگرنه اگر ذره ای نسبت به شهیدانی که نقششان را بازی می کردید شناخت داشتید لابد می دانستید که در جبهه گردان میثمی ها هم بوده اند….”
چرا لات ها را نشان دادم
ده نمکی در بخش دیگری از نامه خود دفاعیه قرایی درمورد تمرکز روی لاتها در دفاع و جنگ ارائه می دهد.دفاعیه ده نمکی در این حوزه جالب توجه است :
در جبهه نماز شب و حاجی ها و سید ها بوده اند، اما زور خانه هم بوده لوطی ها هم بو ده اند.
شجاعت بوده اما ترس هم کنارش بوده و البته حاجی گرینف هم که به حمد الله در جنگ و بعد از جنگ به وفور داشته ایم.
حمله به محسن رضایی
ده نمکی در این نامه محسن رضایی را نیز از حملات خود بی نصیب نمی گذارد :
«گاهی با خود می گفتم به مرور زمان و طرح ناگفته های جنگ از زبان رزمنده های واقعی و نه فیلمنامه های سینمایی - مسئله برای ایشان روشن میشود. گمان کردم با شنیدن تمجید و تعریفهای برخی از سردارن جنگ از جمله سردار محسن رضایی که گاهی برای تلمذ و یا ابراز فضل نزدشان می روید متوجه شوید که نظر شما در حد یک باریگر فیلم های جنگی محترم است نه به عنوان کارشناس دفاع مقدس.
راستی می شود برای تنویر افکار عمومی بفرمائید به جز حضور در شهرک سینمایی دفاع مقدس چقدر در خط مقدم تشریف داشتید که اینچنین به خود حق می دهید دیده های عینی دیگران در جنگ را نفی کنید و فقط شنیده های خود را حق بدانید…»
بی ادبی ده نمکی و استناد به رهبری
به نظر می رسد دربرابر اظهارات بی ادبانه سلحشور کسی پیدا شده که از او در این میدان چیزی کم ندارد. نگاه کنید به این بخش از نامه ده نمکی که از حد ادب خارج می شود و به سخنان جالبی از رهبری نیز استناد می کند:
«این ولایت مداری شما مرا کشته! وقتی دیدم در دیدار هنرمندان با رهبری معظم انقلاب - معظم له از سه فیلم “آژانس شیشه ای” و “لیلی با من است” و “اخراجی ها” به عنوان سه نمونه موفق نام بردند اما شما خود را معیار دانسته و دوباره فیلم را مورد حمله قرار دادید. گرچه تعریف معظم له دلیل بر نقد فنی نکردن فیلمی نمی شود اما از شما که به اسم ولایت و دین اینگونه میدان داری می کنید و زمانی می گفتید: از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن- بعید بود که تصریح ایشان را ندیده بگیرید.
البته کم نیستند آدم هایی که ولایت و دین برایشان تا جائی محترم است که با منافعشان بخواند یعنی وقتی از فلان فیلم و یا سریال ویا فلان کتاب تعریف و یا تمجیدی ولو ضمنی هم داشته باشند آن را رسانه ای می کنند اما در مورد دیگران و آثارشان تعریف رسانه ای را هم نادیده می گیرند. شما وقتی به ضررتان باشد حتی تقدیر چند باره حوزه علمیه از فیلم اخراجی ها متنبه تان نمی کند. گویا برای شما سلیقه شخصیتان حکم وحی منزل را دارد و گمان کردهاید که من هم مثل دیگران باید از اسمتان بترسم و سکوت کنم و به خودم بلرزم و نا امید از محاکم قضایی شما را در کرسی قاضیالقضاتی باور کنم؟
تو متوهی سلحشور، متوهم !
ده نمکی در بخش دیگری از این نامه سلحشور را به توهم متهم می کند و می نویسد :
«ظاهرا سکوت بنده شما را دچار نوعی توهم کرده است. اگر تا به حال چیزی در باره اظهار نظر های تند و بی ادبانه شما نگفتم فقط به این دلیل بود که سعی کردم شأن شما به عنوان کارگردان فیلمهایی با مضامین دینی حفظ شود. تا مردم بیگناه در نگاهشان به فیلم های شما دچار تحیر نشوند. که چرا بعضی ها به آنچه در فیلم هایشان میگویند عمل نمیکنند؟ [لمن تقولوون ما لا تفعلون؟!]
اما با خواندن حرفهای جدیدتان درباره خودم و دیگر اهالی سینما به این نتیجه رسیدم که بعد از فعالیت شما در ژانر جنگی و دفاع مقدس این بار فعالیتهای هنری شما در سینمای تاریخی ـ دینی شما را دچار نوعی توهم معنوی کرده و احساس کردهاید که چشم بصیرت پیدا کرده اید و باطن همه را می بینید و فاسق فاجر و عابد وفاحشه در ترازوی سلیقه شما معلوم میشوند. لابد توقع دارید که باید باور کنیم که از عالم بالا به شما الهام میشود که همه خلق الله مفسدند و شما مصلح کل!!
برادر سلحشور!
باور کنید شما تکلیف الهی ندارید که هر لحظه با هر خبرنگاری که با شما تماس میگیرد مصاحبه کنید و شکیات خود را به جای یقینیات، رسانهای کنید. حضرت علی (ع) میفرماید: فاصله حق و باطل چهار انگشت است شنیدن و دیدن.
شما چگونه به خود حق می دهید که با استناد بر شایعات آن هم از موضع دین و انقلاب درباره دیگران اینگونه قضاوت کنید؟!»
جولی با این قیمت ها نمیاد چرا نمی فهمی؟
ده نمکی در بخش دیگری از نامه خود اطلاعات سینمایی اش را درباره هالیوود و میزان دستمزد بازیگران به رخ می کشد و چنین می نویسد :
هیچ با خود فکر نکردید سینمای ایران با این اقتصاد نحیفش چگونه می تواند بازیگر هالیودی با دست مزدهای چند ده میلییارد تومانی را به استخدام خود در آورد و اصل مسئله می تواند به خودی خود منتفی باشد؟ و گرفتن این مصاحبهها از شما چیزی جز پوست خربزه انداختن زیر پای شما نیست؟!
بگذریم از اینکه عطش استفاده از بازیگران خارجی دربین برخی دوستان کم مسبوق به سابقه نیست و اگر پا میداد حتی به مادر بزرگ آنجلیناجولی هم برای حضور در فیلم و سریالشان رضایت میدادند. باز گلی به جمال بندة به قول شما لات و جبهه خراب کن که همان اول کار آب پاکی را روی دست دوستانی که این خبر و پیشنهاد را دادند ریختم و اصل قضیه را منکر شدم…
برای کوبیدن سینمای هالیوود و بازیگران بعضاً مسئله دارش نیازی به آسمان به ریسمان بافتن و اتهام زدن نیست. خوب و بد در هر صنف و هر لباسی هستند اما نمی توان اینگونه حکم کلی صادر کرد. برای دفاع از دین و انقلاب و حرفهایتان با قول احسن به میدان بیایید.
دعوای ادبیات
ده نمکی سپس وارد دعوا در حوزه ادبیات و نوه بیان می شود. دعوایی که خواننده را به لبخند تلخی وا می دارد :
ادبیات شما نسبت به من که مثلاً به قول خودتان خودی بوده و سابقه جنگ و انقلابی گری دارم به حاکمان معبد آمون بیشتر میآید تا حضرت یوسف چه رسد به دیگرانی که باید به قول رهبری باید به فکر جذب حداکثری آنها باشید.
با ادبیات یزیدی نمی شود حرفهای حسینی زد. مگر در همین سینما و با همین بازیگران صدها فیلم دفاع مقدسی و یا دینی و یا تاریخی ساخته نشده است؟ خود شما بازیگران و عوامل سریالتان را از آسمان هفتم که نیاورده اید؟ چند نفر از شما و دوستانی که در حوزه هنری با پول بیت المال تربیت شدند تا سینمای انقلاب را بسازند همانطور که اول انقلاب بودند مانده اند؟
از روزی که با شعار مرگ برآمریکا چند نفر از همین تربیت شدگان به سینما آزادی ریختند و مرحوم علی حاتمی را نواختند چند سال می گذرد؟ حالا آنها کجا هستند؟ دو سه نفر از آنها در همین سینما ریششان را تیغ زدند و دارند کار می کنند و پز روشنفکری می گیرند و یکی دو تا یشان هنوز با ریششان نظام را تیغ می زنند و بودجه های چند میلیاردی می گیرند. مگر بعضی از آنها هم که تا دیروز در خیابان تیغ موکت بری دست می گرفتند کارشان به سخنگوئی و مجری گری در بی بی سی نکشید تا محمل ببافند؟ حالا چه توقعی از جوانهای امروزی سینما دارید که از برخی مدعیان دینداری ما در سینما چیزی جز تظاهر ندیده اند؟ برخی کسانی که با صلوات کات می دهند اما… لا اله الا الله..
اگر تا حالا جواب بداخلافیهای شما را ندادم و در مورد بسیاری از موارد مطرح شده سکوت میکردم به خاطر وساطت برخی دوستان شما در رسانه ملی و سینما بود وگرنه حرف زیاد بود برای گفتن اما نمیخواستیم دشمن شاد شوید.
تو فقط فرج سلحشوری
ده نمکی در بخش دیگری از نامه اش به سلحشور به او نام و نام خانوادگیش را یادآور می شود و تاکید می کند که او، فقط، خودش است :
«اظهارات و تکذیبهای اخیرتان مرا بر آن داشت که چند خطی برایتان بنویسم تا مبادا این توهم در جامعه ایجاد شود که شما سخنگوی همه نیروهای هنری جبهه انقلاب هستید و ادبیات و مواضع شما مورد تایید همه نظام و انقلاب است. شما در نهایت فقط و فقط فرج الله سلحشور هستید و همه مواضع شما مواضع همه اهالی سینمای دفاع مقدس و یا همه اهالی سینمای دینی و انقلابی نیست.»
نصایح پایانی ده نمکی به حاج فرج
ده نمکی در پایان با ذکر چند شعر سعی در هدایت حاج فرج می کند و راه رستگاری را به او نشان می دهد تا از اشتباهات خود دست برداشته و رستگار شود(!) :
«کجای دین به شما اجازه می دهد خود را بهتر از دیگران بدانید؟. اینگونه قضاوت تفرعن و تکبری در خود دارد که عالمان دین هم از آن پرهیز می کنند چه رسد به من و شما که به تعبیر شهید آوینی همه ما برقله آتشفشان خانه ساخته ایم. نکند مصداق این شعر معروف باشیم که:
عابدان کین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
من برای خودم بیشتر از دیگران می ترسم شما را نمی دانم ولی با این اطمینان به نفسی که شما دارید فکر می کنم معصوم باشد!!!
در آخر اینکه من و بسیاری دیگر به آن تعریف یک جانبه شما از دفاع مقدس که می گوئید باور نداریم و اگر تعریف شما از دینداری هم این است که بدون یقین در مورد دیگران قضاوت کنیم و حکم کلی صادر کنیم به این دینداری هم باور ندارم.ادبیات علمای دین عرفا و بزرگان اخلاق حتی درباره بدترین دشمنان انقلاب اینگونه نبوده و نیست…..
می دانم بعد از این نامه شما و دوستانتان چه اتهاماتی را نثارم خواهید کرد که فلانی خودش هم خراب شده و از مواضعش عدول کرده اما این رسم جوانمردی نیست که با همین بضاعت سینما و عوامل و بازیگرانش فیلم بسازیم و آنها در آثار ما ایفای نقش کنند و در حد توانشان دینشان را به کشور و جنگ و…ادا کنند و بنده عافیت طلبانه در برابر بی مهری ها از آنها دفاع نکنم. این بازیگران از طرف ضد انقلاب باید فحش بشنوند که چرا در آثار به نفع انقلاب کار می کنند و از داخل هم توسط سیاستبازان هنرمند نما محکوم شوند و تهدید شوند و شما هم با کلی گوئی در حق شان کم لطفی کنید؟ اما بنده ترجیح میدهم به جای ضعیف کشی به آقازاده های پشیمان از انقلابی گری و اشراف حوزه فرهنگ و هنر بتازم و در نهایت ترجیح می دهم به قول شما به کاراکتر مجید سوزوکی فیلمم شبیه باشم تا حاجی گرینف اخراجیها!
در پایان به قول خیام
….آیا تو چنانکه می نمایی هستی؟»