آیا پنجمین همآیش نقطه عطف است؟

فرخ نگهدار
فرخ نگهدار

همآیش پنچم اتحاد جمهوری خواهان ایران در روزهای ۱۱ تا ۱۳اکتبر (۲۱ تا ۲۳ مهرماه ۱۳۹۱) در شهر کلن در آلمان برگذار شد. این همآیش نسبت به همآیش های قبلی یک تفاوت بزرگ را تجربه کرد. برای اول بار فعالان راه سبز امید، فعالان ملی مذهبی و نهضت آزادی؛‌ و فعالان کرد و فعالانی که از عنوان سکولار یا لائیک در نام خود بهره می برند نیز، به اجلاس دعوت شده بودند و به همه آنها فرصت بیان دیدگاه های خود داده شد.

نشست باز بود و هرکس می توانست وارد شود. کسانی هم از نشست های موسوم به «بروکسل و استکهلم» هم آمدند. اما فرصت بیان دیدگاه های خود به آنان داده نشد. حضور فعالین جوان در نشست و توجه آنان به صحبت ها نیز وسعتی تازه داشت. من و همسرم، صبا انصاری، هم رفته بودیم. اما نه در رده مسوولین، که به عنوان دوستدار و علاقه مند. در چهار همآیش گذشته من هم جزو مسوولین اتحاد بودم.

نگاهی از دورتر
استبداد حاکم بر کشور ما اجازه فعالیت صلح آمیز احزاب سیاسی را نمی دهد. علیرغم این که سازمان های مورد علاقه ام هیچ عمل غیرقانونی مرتکب نشده و در هیچ دادگاهی هم به «خلاف» های منسوب به آنان رسیدگی نشده، اما حکومت جمهوری اسلامی از حرکت متشکل آنها جلوگیری می کند. این است که ستاد و محل فعالیت آنان در خارج از کشور است. ملی مذهبی ها آخرین فعالینی هستند که از فعالیت و حضور در داخل کشور باز مانده و بسیاری از آنان در سال های اخیر مجبور به ترک کشور شدند.


تشکل های سیاسی در خارج کشور می توانند مجاری خوبی برای هم اندیشی و غنی سازی و انتقال تجربه سیاسی باشند. این احزاب به علاوه می توانند با تولید توصیه های سیاست گذاری و نقد رفتار حکومت بر روند سیاسی موثر باشند یا به واسطه رسانه ها بر افکار عمومی و تحرکات سیاسی شهروندان در داخل کشور اثر گذار باشند. اما این تشکل ها نباید تصور کنند که مبارزات مردم را هدایت می کنند و به نتیجه می رسانند.


موضوع مرکزی در فعالیت این احزاب می تواند تلاش در راه اصلاح رفتارها و اقدامات حکومت در عرصه سیاست داخلی و خارجی و به ویژه نزدیک کردن آن به نقطه ای باشد که امکان حضور سیاسی در صحنه سیاست کشور افزایش یابد. این امر البته مستلزم التزام خود و حکومت به قانون است؛ هرچند که پذیرش این امر در شرایط فعلی، به ویژه توسط فعالانی که یک عمر از حکومت ستم دیده و صدها و هزاران جان باخته ی بیگناه را پیش چشم خود دارند، اصلا سهل نیست.


برای گذار مسالمت آمیز سازش میان حکومت های مستبد و مخالفان امری ناگزیر است. مقایسه روندی که در سوریه و لیبی و عراق طی می شود با ترکیه، شیلی، کره جنوبی و غیره - حتی سیری که به انقلاب ۵۷ منتهی شد - ثابت می کند که سازش ناپذیری رژیم های مستبد و مخالفان میل به خشونت گرایی و انتقال سرکردگی نیروهای خشونت گرا را در طیف اپوزیسیون بیشتر - و شانس سرکردگی نیروهای مدنی را کمتر - می کند. تشدید ستیز میان حکومت و مخالفان فضا را برای دموکراسی خواهان تنگ تر - و برای اقتدار گرایان در هر دو سو بیشتر - می کند.


برخی استدلال می کنند نه ایران شیلی است و نه خامنه ای هم پینوشه. این رژیم یک استثناست. این حکومت محال است راه را برای مشارکت مخالفان باز کند. یک گام پس نشینی حکومت طومار عمر آن را بر باد می دهد. آنها تصور می کنند پیدایش امید در مقاطع ۲ خرداد ۷۶ و ۲۲ خرداد ۸۸ ناشی از “اشتباه رهبر” بوده است. این یک خود فریبی محض است. انتصاب “اشتباه” در این زمینه به رهبر جمهوری اسلامی فاقد پشتوانه است. هدف این خود ارضایی ندیدن ظرفیت های موجود در جامعه به امید سوق رژیم به سوی فروپاشی است. اصلاح پذیری و سازش پذیری نظام های بسته بیش از آنکه به عزم یا اشتباه پادشاه یا رهبر بستگی یابد به خط مشی ها و توانمندی های نیروهای جامعه بستگی دارد.


اتحاد جمهوری خواهان ایران طی دهساله حرکت خود بر اصول اصلاح طلبی، تغییرات تدریجی و مسالمت آمیز، ایستاده و هرگز در مسیر براندازی گام برنداشته است. اتحاد جمهوری خواهان ایران در این سال ها اعتقادی به دعوت از امریکا و متحدان برای افزودن بر فشار بر کشور نداشته و همواره علیه سیاست های ضد ایرانی، به خصوص در زمینه اعمال تحریم های اقتصادی و تدارک تهاجم نظامی به کشور مبارزه کرده است. فعالین اتحاد جمهوری خواهان عموما کسانی هستند که اصلاح در سیاست داخلی و خارجی حکومت را ممکن ترین مسیر برای بسط دموکراسی در کشور تلقی کرده و خطرات ناشی از فروپاشی را برای کشور بیش از آنچه سرنگونی طلبان وعده می دهند ارزیابی می کنند.


اتحاد جمهوری خواهان ایران هیچ گاه به دولت های رقیب - یا متنازع با جمهوری اسلامی - برای بسط امکانات برای فعالیت های خویش مراجعه نکرده و همواره تمام هزینه های فعالیت این تشکل توسط خود اعضای آن تامین شده است. اتحاد جمهوری خواهان از شفاف ترین و بازترین جریان های سیاسی خارج کشور است. این تشکل هرگونه فعالیت پنهانی را نفی می کند. هرکس که بیانیه تاسیسی را قبول داشته باشد می تواند تصمیم بگیرد در اتحاد جمهوری خواهان عضو شود و هیچ کس نمی تواند مانع او شود. اسامی همه امضاء کنندگان در مطبوعات اعلام شده است. به علاوه هرکس می تواند بعد از مدتی کوتاه پس از عضو شدن برای گرفتن مسوولیت خود را نامزد کند. اتحاد جمهوری خواهان هیچ ارتباط یا فعالیت مخفی نداشته و ندارد و بسیاری از فعالین آن به کشور رفت و آمد دارند.


این ها همه نقطه قوت ها و عناصر جذب کننده این اتحاد برای جلب حمایت و خوش بینی فعالین آزادیخواه و ناراضیان از حکومت است. این نقطه قوت هاست که مرا به حمایت از این تشکل تشویق می کند.

انتخابات آزاد: راه مقابله با تحریم و جنگ
همآیش پنجم جمهوری خواهان دو مساله عمده را فراروی خود قرار داده بود. اول مساله جستجوی راه برون رفت از بحران، تحریم ها و خطر جنگ و دوم سنجش زمینه ها برای همگرایی و همسویی نیروهای سیاسی. در زمینه اول نظر غالب بر همآیش که در اسناد مربوطه نیز انعکاس یافت حاکی از تقویت مبارزه علیه تحریم اقتصادی و تهدید نظامی است. فضای همآیش امید داشت که گشایش فضای سیاسی کشور و افزایش حس مشارکت سیاسی در میان شهروندان، گام برداشتن در مسیر انتخابات آزاد بتواند اقتدار کافی برای برداشتن تحریم ها و تهدید نظامی علیه کشور را پدید آورد. در پانلی که به همین بحث اختصاص داشت آقای حسن شریعتمداری، که به عنوان میهمان به همآیش دعوت شده بود، به امکان تغییر از درون کمتر باور داشت و پایه را بر اساس تغییر قانون اساسی بنا میکرد. خانم ملیحه محمدی نظر دیگری داشت و مبارزه اصلاح طلبانه را هم در گذشته و هم در آینده ثمر بخش می دانست. آقایان مهرداد عمادی (مشاور اقتصادی اتحادیه اروپا) و علی حسین قاضی زاده (عضو جبهه مشارکت) کمابیش بر همین نظر بودند. در نظرات آقای بهروز بیات، عضو دیگر رهبری اجا، تفاوت ها و همسویی هایی با دیگر اعضای پانل به چشم می خورد.


در میان شرکت کنندگان در همآیش همدلی با این جمع بندی بسیار گسترده بود که: هرگاه انتخابات آزاد باشد و با مشارکت همه گروه های اجتماعی و به صورت سالم و منصفانه برگزار شود، ضروری ترین زمینه ها برای برچیدن تحریم ها و جنگ درچیده شده است. غرب قادر نیست کشوری را مورد تهدید و تحریم قرار دهد که ۸۰ درصد شهروندان آن با شور و شوق پای صندوق ها میروند و نتیجه انتخابات را هم با خوشدلی می پذیرند.


عمده ترین اختلاف در این زمینه بر سر ارزیابی از شرایط سیاسی بود. برخی مشارکتی در حد دوم خرداد، یا ۲۲ خرداد، را حتی برای بهار آتی محتمل می دیدند. برخی دیگر امکان را فعلا میسر نمی دیدند بی آنکه آن را در حیات جمهوری اسلامی منتفی کنند. برخی هم فکر می کردند “به دلیل سلطه سپاه” برگزاری انتخاباتی با مشارکت وسیع طبقه متوسط در جمهوری اسلامی منتفی یا بسیار نامحتمل شده است.

همگرایی نیروها اما چگونه؟
پانل دوم به همگرایی نیروها اختصاص داشت. در این زمینه گرایش غالب بر اتحاد جمهوری خواهان خواستار نزدیکی نیروهای جمهوری خواه به یک دیگر است. مهدی فتاپور مسوول روابط عمومی و عضو هیات سیاسی اتحاد، در این زمینه طرح بحثی ارایه داد. آقای فرید اشکان از “اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران” که بیشتر در ایالات متحده فعال است و آقای مهرداد درویش پور از “جمهوری خواهان دموکراتیک و لائیک”‌ به اجلاس دعوت شده بودند و در این باره صحبت کردند. تمایل غالب بر اجا گسترش همکاری ها با آندسته از نیروهای جمهوری خواه است که در اصول خط مشی سیاسی با اجا همسویی دارند. اجا با سلطنت طلبان و مجاهدین هیچ نوع همکاری نداشته است. اما همیشه خواهان گفتگوی علنی با همه مخالفان سیاسی بوده است. به نظر نمی آید زمینه ای برای تغییر این رویکرد پدید آید.


در حاشیه همآیش موضوع همگرایی و وحدت با دیگر تشکل های جمهوری خواه که “سکولار سازی” را به مثابه امری متفاوت از “دموکراتیک سازی” در نظر می گیرند مورد بحث بود؛ تشکل هایی که ترجیح می دهند از عنوان “سکولار” برای معرفی خود بهره گیرند. برخی از فعالین اتحاد جمهوری خواهان هم چنین ترجیحی داشته اند. از جمله زنده یاد مهرداد مشایخی که یادش در اجلاس نیز به نیکی گرامی داشته شد. او نیز تاکید داشت که عنوان “سکولار” باید به در عنوان اجا در کنار “دموکراتیک” گنجانیده شود. در ترجمه انگلیسی نام اجا این درخواست پذیرفته شد.


با این همه برای بسیاری این سوال جدی است که همگرایی نیروهای فوق چه تاثیری بر روند همگرایی با جریان هایی که نوع دین گرایی دموکراتیک را حمل می کنند برجای می گذارد؟ همه می دانیم اجا موقعیتی دارد که هر دو گرایش با آن تمایل به همگرایی دارند.


به نظر من گرچه این سوال مهم است. اما طرح آن از این زاویه کمک کننده نیست. به نظر من اصل تفکیک سکولاریزاسیون از دموکراتیزاسیون باید مورد سوال قرار گیرد. این تفکیک همانقدر لطمه زننده است که ترویج دین از مسیری غیردموکراتیک. سطح همکاری و اشتراک مساعی باید بر اساس نزدیکی ها در اصول خط مشی سیاسی تعیین شود. اولویت این نیست که ببینیم فلان تشکل هویت دینی دارد یا عنوان سکولار. راه هم از هدف مهم تر است هم از ماهیت.


اسلام گرایانی که بر قدرت خارجی تکیه می کنند تا رژیم را سرنگون کنند به همان اندازه باید مورد سرزنش قرار گیرند که سکولارهایی که چنین می کنند. زمینه همکاری سیاسی با تشکل های سکولار که به بازتر ساختن انتخابات در رژیم جمهوری اسلامی وقعی نمی نهند،به مراتب کمتر از همکاری با اسلام گرایانی است که ضمن التزام صادقانه به ولایت فقیه برای باز گشایی فضای سیاسی و گسترش دامنه مشارکت تلاش می کنند. کمتر کسی را در اجلاس دیدم که نسبت به اهمیت این انتخاب و تاثیر آن بر آینده اجا و اهداف آن بی تفاوت باشد.


جمهوری خواهانی که با عنوان “سکولار” خود را معرفی می کنند در عمل فقط فعالینی را می پذیرند که یا حس دینی ندارند و یا با اساس آن مخالفند. آنها ظرفیت های سیاسی برای همکاری با دین گرایی دموکراتیک را معطل می گذارند. حد گشادگی اجا برای حضور دین گرایی دموکراتیک، مثل مشارکتی ها و ملی مذهبی ها، با هیچ گرایش جمهوری خواه دیگری قابل قیاس نیست. این گشادگی ها و ظرفیت ها اهمیتی کاملا استراتژیک برای گذر مسالمت آمیز کشور به دموکراسی دارد. هرگاه روندهای انتخاباتی در کشور ما جدی تر شود بهره ی این همگرایی هویداتر خواهد شد. تنها این همگرایی است که ظرفیت غلبه بر سایر گرایش های مستبد (حذف گرا) را از طریق صندوق رای میسر می کند.

حد موفقیت
می پرسند اتحاد جمهوری خواهان ایران در این دهساله حرکت خود موفق بوده یا ناموفق. برخی هم در باره میزان موفقیت اجا در فاصله همآیش چهارم و پنجم پرسش می کنند.


از نظر من حد موفقیت اجا قبل از همه باید با میزان گستردگیِ ماهیتی طیف فعالین آن و انسجام تحلیلی و سیاسی آنان سنجیده شود. امضاء کنندگان بیانیه تاسیسی طیفی بسیار گسترده را به لحاظ ماهیتی پوشش می داد. اما هیچ روشن نبود که این طیف بتواند از حدی از همسویی تحلیلی و سیاسی برخوردار بماند.


امروز، پس از نزدیک به دهسال کار،اجا موفق شده است از خود یک سیمای سیاسی و تحلیلی روشن ارایه دهد. ده سال پیش اجا صاحب یک بیانیه تاسیسی شد که مطالبات اساسی را روشن می کرد. اجا اما فاقد استراتژی سیاسی بود. کاری که در این دهساله انجام شده به طیف بسیار وسیعی از فعالین سیاسی کشور، حتی به شمول مدافعان حکومت، این فرصت را داده است که شناخت روشنی از سمت حرکت، شیوه عمل و موضع اجا در زمینه حساس ترین مسایل سیاسی کشور بدست آورند. آنها بر اساس همین شناخت است رابطه با اجا را برای خود تعریف می کنند. امروز اجا صاحب استراتژی سیاسی روشن است.
از سوی دیگر حد موفقیت اجا را در پاسخ به این دو سوال نیز می توان یافت:


۱- “اجا تا چه میزان موفق شده است رابطه با نیروهای همسو با خود را بسط داده آن را به سوی اعتماد متقابل و نزدیکی بیشتر هدایت کند؟”


۲- “اجا تا کجا توانسته است حد تمایزات خود با نیروهای غیر همسو در زمینه تحلیل و سیاست را برای اذهان عامه تعریف کند، چرایی هریک را توضیح دهد، و از همه مهم تر، اجازه ندهد تمایزات فوق به تولید ستیز و سوء ظن و قطع زمینه بیانجامد؟”


به نظر می آید که ارزیابی اکثر فعالین سیاسی از حد موفقیت اجا در دو زمینه فوق در ماه ها و روزهای قبل از همآیش با واقعیت زاویه ای معین داشته است. همآیش پنجم نشان داد که تلاش مسوولین اجا بخصوص طی دو ساله اخیر به مراتب بیش از آنچه قبل از همآیش پنداشته می شد،موفق بوده است.


هم در شورای منتخب و هم در شورای قبلی سطح انسجام فکری و سیاسی و حد اعتماد اعضای تشکیل دهنده این ارگان به یک دیگر قابل اتکاء،و اعتماد برانگیز است. این انسجام و ثبات،اصلی ترین عامل جلوگیری از تزلزل و نوسان مواضع سیاسی در روندهای آتی است. این انسجام و ثبات عامل مهم جذب نیرو بسوی این اتحاد است. اکنون کاملا قابل پیش بینی است که طیف نیروهای حامی مواضع آقایان موسوی، کروبی و خاتمی، طیف نیروهای ملی مذهبی و نهضت آزادی و جبهه ملی داخل، مجموعه نیروهای جنبش دانشجویی و جنبش زنان، فعالین جنبش کارگری در داخل کشور، طرفداران حقوق قومی که در شرایط ایران فعالیت می کنند امروز نه تنها اتحاد جمهوری خواهان ایران را شناخته اند، بلکه نسبت به رویکرد سیاسی و روش مبارزاتی آن همدلی و همراهی دارند. آنگونه که من از دور ناظر بوده ام، در میان سه عاملی که در فوق برشمردم تلاش و همت فعالین اجا در دو ساله گذشته نقشی تعیین کننده در پدیدآوردن این وضعیت ایفا کرده است.


کسانی که همآیش چهارم جمهوری خواهان را دیده بودند آن را با این همایش مقایسه می کردند. نیک پیدا بود که این همآیش هم پر رونق تر و هم تدارکات آن منظم تر شده بود. صادقانه می گویم انتظار بسیاری، از جمله من، محسوسا کمتر از این بود. در فاصله این دو همآیش گروه بزرگی از بنیان گذاران و نامداران این اتحاد منشعب شده بودند. ندیدم کسی را که حس کند آن انشعاب به موقعیت و یا توانمندی این اتحاد آسیبی جدی وارد کرده باشد. در بحث های حاشیه ای برای خیلی ها اصلا مشخص نبود که دلایل آن انشعاب چه بوده و کدام ضرورت ها جدایی آنها را ناگزیر ساخته است.


به نظر من آن انشعاب احتمالا می توانست اثرات جدی تری بر عملکرد اتحاد بر جای گذارد. اما فعالینی که در اتحاد باقی ماندند بر تلاش و همت خود بسیار افزودند. فعالیت موثر مسوولین اجا، بخصوص در زمینه روابط عمومی و سازمانگری، همراه با توجیه نشده ماندن علل سیاسی انشعاب، و نیز حساس شدن مجدد شرایط سیاسی، جایگاه اتحاد جمهوری خواهان ایران و حقانیت آن را در ذهن فعالین سیاسی افزایش داده و امید و اعتماد به این تشکل و سمت گیری های آن به مراتب جدی تر ساخته است. پیدایش انسجام فکری و سیاسی بیشتر در اجا در دوره اخیر از موثرترین عوامل بازسازی وجدت صفوف آنست. مواضع سیاسی جداشدگان نشان می دهد که سیر نزدیکی مجدد امکانی واقعی است.


امروز وضعیتی در میان نیروهای سیاسی فعال در خارج کشور شکل گرفته است که طیف هایی از اپوزیسیون ایرانی - که از مشی مسالمت آمیز و مبارزات مطالباتی حمایت می کنند - اتحاد جمهوری خواهان ایران را محیطی می یابند که بیش از دیگر محیط ها فضای مساعد و تجربیات و امکانات سازمانگرانه برای همکاری و همگرایی نیروهای همسو در آن اندوخته شده است.

فهم بهتر
فضای همآیش فضایی آرام و گرم بود. این فضا نشان داد که رفتار سیاسی گروه وسیعی از فعالین مقیم خارج کشور تا چه میزان مدنی و پر تحمل و پخته است. بیش از ۲۰ نفر سخن رانی کردند و بیش از ۲۰۰ نفر به سخنان آنها گوش دادند. و چیزی که برای من در این میان جالب بود این بود که می دیدم چگونه هر سخن ران تلاش دارد مواضع هرکس را طوری بیان کند که با فهم آن کس از آن مواضع کم ترین زاویه ایجاد شود. واکنش شوندگان نیز جالب بود. بیشترین توجه معطوف به سخن ران بود، اما نه برای تقابل با او، بلکه برای فهم بهتر او. در تمام لحظات همآیش فکرم این بود که آیا ملت ما قادر است که بین مخالفان حکومت و مدافعان حکومت چنین تلاشی و چنین فضایی برای “فهم بهتر”‌ را پدید آورد؟‌ همه اش فکرم این است که در آفرینش آن “فضای موعود” چه کسی بیشتر مسوول است؟ “ما”؟‌ “آنها”؟ هر دو؟

آیا این یک نقطه عطف است؟
در این دهساله که اجا وجود داشته است،همواره یک بحث عمده این بود که اجا یک حزب سیاسی است یا جبهه ای متشکل از نیروهای مختلف. از نظر من اجا با یک حزب سیاسی شسته رفته ی دارای ساختار کاملا دموکراتیک کوچک ترین تفاوتی ندارد. اجا جبهه نیست چون صاحبان و گردانندگان آن نمایندگان احزاب نیستند و ضابطه “هر نفر یک رای”‌ با قدرت در همه جا اعمال می شود.


اکنون اجا را تیمی می گرداند که اعضای به لحاظ عمده ترین وجوه سیاسی، فکری، منشی، و سنی تقریبا یک دست است و از اعتماد دیرینه نسبت به هم نیز برخوردارند. دهسال شد که اجا از توافق روی یک بیانیه تاسیسی تا اینجا رسیده است.
همآیش پنجم به طور همزمان دو خبر را به جامعه فرستاد:


خبر اول:‌ اجا از یک سو دارد روند نزدیکی با جبهه مشارکت، با شورای همآهنگی راه سبز امید، با شورای همآهنگی نیروهای ملی مذهبی، با تشکل سفیران سبز امید و با فعالان ادوار تحکیم را گسترش می دهد و از سوی دیگر دارد تلاش هایی برای وحدت و نزدیکی با جریان هایی که بر سکولاریسم تاکید ویژه دارند را پی می گیرد.


خبر دوم: اجا از یک سو با نیروهایی همکاری می کند که برای تغییر در رفتار حکومت تلاش می کنند و از سوی دیگر می خواهد جمهوری خواهانی را جلب کند که برای به زیر کشیدن حکومت تلاش می کنند.


به نظر من تعیین چگونگی و وزن هر کدام از این “تلاش های ناهمسو” در روندهای آتی یک مساله مرکزی در بحث های درونی اجاست.
یک نظریه ممکن است این باشد که موفقیت اجا در تلاش اول می تواند به تصحیح مواضع و نزدیکی جریان های جمهوری خواهی منجر شود که بر سکولاریسم یا سرنگونی تاکید ویژه دارند.


نظریه دوم می تواند این باشد که نزدیکی اجا با جریان های جمهوری خواه فوق می تواند به گسترش پایه اجتماعی و تشکیل تجمع گسترده تری از مخالفان نظام منجر شود. نظریه سوم می تواند این باشد که اجا باید با وسواس بسیار مواظب باشد که از خود تصویری نسازد که تلاش اول را مقدم بر تلاش دوم - و یا تلاش دوم را مقدم بر تلاش اول - قرار می دهد.
شاید نظریه های دیگری هم بتوان تعریف کرد.


پاسخ به این سوال که آیا دهمین سال تولد اجا و همآیش پنجم نقطه عطفی تاریخی در حیات این تشکل است یا نه از نگاه من بستگی به نظریه ای دارد که رهبری اجا در زمینه همگرایی نیروها در دهه آتی فراروی خود قرار می دهد.
هرگاه رهبری اجا همگرایی نیروهای “جمهوری خواه سکولار” را - آنطور که در همآیش پنجم دیدیم - وجهه اصلی همت خود قرار دهد، آنگاه تداومی قدرتمند رقم خواهد خورد.


و هرگاه - باز هم آنطور که در همآیش پنجم جرقه خورد - روند همگرایی با نیروهایی عمده شود که، با حمل حدی از تمایلات اسلامی، از “نیمه دیگر” جامعه ما می آیند، آنگاه بس محتمل است که همآیش پنجم به نقطه عطفی بزرگ در تاریخ مبارزات مردم ایران فراروید.

خبر ناگوار
درسخنی کوتاه که در همآیش داشتم فرصت را برای نام بردن از فرزانه عظیمی، مسوول هیات سیاسی اتحاد جمهوری خواهان ایران به دلیل نقشی که در هدایت ارگان ها پس از جدایی بر عهده داشت مغتنم یافتم. اما او، با کمال تاسف، از حضور در همآیش محروم ماند. در آخرین لحظاتی که عازم بود عزیزترین عزیز، مادری نازنین را از دست داد و چه نابهنگام. فرزانه علیرغم عدم حضور در اجلاس بالاترین رای را در انتخابات شورا به دست آورد. اما مطمئنم که اگر این خودش بود و این غم هم در کار نبود او باز در صدر بود. چه خوب که او آنقدر صبور است که هرکس می شناسد او را میداند که از عهده این صبر تلخ نیز بر خواهد آمد. برایش سلامت و روزهای روشن آرزو دارم.

و تبریک
بر عهده خود می دانم به عنوان دوستداری که در دوره گذشته از نزدیک - اما از دور - فعالیت اجا را با دقت دنبال کرده است موفقیت بزرگ دوستان در تقویت اعتبار اجا و تبدیل آن به یک ثقل واقعی در عرصه سیاست ایران را به همه کادرها و فعالین آن تبریک بگویم و برای آنان دور تازه ای از شور و تلاش و تدبیر را آرزو کنم.

بعدالتحریر
اتحاد جمهوری خواهان ایران و سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت تشکل هایی در خارج کشور هستند که همواره بیشترین پیوندها را با آنان داشته ام. تابستان گذشته وقتی به نشست دوم “سفیران سبز امید” دعوت شدم در آنجا هم دیدم که با آنها نیز نه تنها همدلی، که امید بسیار به کارهایشان دارم.


اکنون حدود یک سال است که من - بعد از نیم قرن فعالیت های تشکیلاتی - به این وجه از فعالیت های خود در خارج کشور خاتمه داده ام. اما با خود و با رفقایی که در این ۵۰ ساله همراه بوده ام عهد دارم که - در صورت گشایش فضای سیاسی و بازگشت به ایران - طبق نیاز و شرایط، تا هرکجا که ضرور است، در این تصمیم بازنگری کنم.

منبع: عصر نو