سید ماکسعلی پارسونز حجاریان

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

صدهزار بار خدا را شکر می کنیم که ما شیعیان ایران برای نشان دادن حق و عدالت در جهان هستیم و نشان می دهیم که عدالت چیست و نه تنها عدالت را نشان می دهیم، بلکه آنرا اجرا می کنیم و اگر هم متهمان در حین اجرای عدالت زخمی شدند یا مننژیت گرفتند و کشته شدند، با تمام قدرت جلوی هر کسی که مانع از اجرای عدالت شود یا با تجاوز مخالف باشد، روزنامه اش را تا ته تعطیل می کنیم.

 

باز هم خدا را در این ماه مبارک شکر می گوئیم که این ماه صلح است و باید دعوا را متوقف کرد، وگرنه اگر رمضان نبود و عاشورا بود، جلسه دادگاه به جای صد متهم، هزار متهم داشت. لابد می پرسید که چرا اینهمه خدا را شکر می کنم؟ خدا را شکر می کنم که وقتی همه غیرمسلمانان بقول آقای جنتی حیواناتی هستند که می چرند و چون حیوان هستند، حتما عدالت هم در میان شان وجود ندارد، ما مسلمانان نه حیوان هستیم و نه می چریم.

 

و باز هم خدا را شکر می کنم که ما شیعیان مثل اهل سنت نیستیم که بقول علمای ما و آقای مصباح یزدی همه شان می روند جهنم و همه بهشت را می دهند به ما ایرانیان. و باز هم خدا را شکر می کنم که در ایران باستان که تا 400 سال قبل در آن ستمشاهی بود و عدالتی وجود نداشت و از 400 سال قبل هم تشیع صفوی بود، زندگی نمی کنم. و باز هم خدا را شکر می کنم که در عصر پهلوی که حکومتی ظالم و سفاک و خونریز و سایر چیزهای بد وجود داشت، زندگی نمی کنم. همین که در عصر جمهوری اسلامی زندگی می کنیم هزار بار جای شکر دارد، اگرچه ممکن است جای شکرش درد بگیرد، ولی هست.

 

البته جمهوری اسلامی هم که همه اش خوب نبود، تا وقتی بازرگان و بنی صدر بودند که دولت دست مسلمین نبود. بعد هم که میرحسین آمد که بقول آقایان منافق بود و بعد هم که هاشمی آمد که بقول برادران حکومت از طرف منافقان به سوی مستکبران و منحرفان رفت و اصلا حاکمیت اسلام وجود نداشت، بعد هم که خاتمی آمد که دولتش از صدر تا ذیل منحرف بود و حالا همه وزرایش و وکلای آن دوره محاکمه می شوند تا غلط بکنند دیگر به جمهوری اسلامی خدمت نکنند. خلاصه کنم که خدا را شکر می کنیم که در عصر احمدی نژاد زندگی می کنیم که در تمام جغرافیا و تاریخ چهار سال در یک کشور بالاخره عدالت برقرار شد و ما داریم با چشمان گشاد و وق زده می بینیم عدالت یعنی چی.

 

جلسه چهارم دادگاه برگزار شد

 

چهارمین جلسه دادگاه متهمان کودتای مخملی سابق، اغتشاشات اسبق برگزار شد. در این جلسه سعید حجاریان به اتهام اینکه هنوز زنده است و مغزش برخلاف بقیه جسمش کار می کند و هنوز می تواند ببیند و هنوز می تواند بفهمد و بخواند، محاکمه شد. قاضی مرتضوی که در نقش دادستان تهران کیفرخواست صادر کرد، موفق شد که از سعید حجاریان اعتراف بگیرد. برای اینکه سعید حجاریان اعتراف کند، به جای  دکتر ریاحی وکیل حجاریان که به زور استعفا داده بود، یکی از دوستان قاضی وکیل تسخیری او شد، و به جای اینکه حجاریان اعتراف کند، چون قدرت تکلم نداشت، یک نوشته قرائت شد، و آن نوشته به جای اینکه شبیه نوشته های حجاریان باشد، شبیه اعلامیه های سازمان تبلیغات اسلامی بود، و به جای اینکه حجاریان نوشته را بخواند، سعید شریعتی به زور مجبور شد آن نوشته را بخواند، و به جای اینکه افکار حجاریان مورد نقد قرار بگیرد، اندیشه های ماکس وبر و پارسونز و هابرماس و جان کین مورد نقد و محاکمه قرار گرفت.

 

سعید حجاریان در یکی از مهم ترین بخش های اعترافاتش که توسط مرتضوی در کیفرخواست آمده است، گفت: “ به واسطه ناصر هادیان، استاد دانشگاه تهران با نماینده بنیاد سوروس( کیان تاجبخش) آشنا شدم و دوبار با او ملاقات کردم. کتابی را به من داد، پس از تورق احساس کردم جای آن در کتب درسی دانشگاهی خالی است.”

نتیجه گیری علمی: انتشار کتاب یک اقدام مهم در ایجاد اغتشاشات چهار سال بعد است.

 

صفایی فراهانی اعتراف می کند

 

آقا! خداوند گفته اطلبواالعلم ولو بالصین، یعنی دنبال علم برو حتی به چین، نگفته که اطلبوالعلم ولو باللندن. الآن هم اگر کسی برای تحصیل به چین برود که مشکلی نیست، مشکل وقتی شروع می شود که دانشجویی به جای رفتن به چین، به آمریکا یا انگلیس یا فرانسه یا ایتالیا برود، گفتم ایتالیا یاد قرون وسطی افتادم. شما فکر می کنید در دادگاههای قرون وسطی چکار می کردند؟ این همه به دادگاه انگیزیسیون فحش می دهیم، یعنی چی؟ یک متهم را می آورند و او را به اتهام خواندن کتاب یا نوشتن آن یا بحث کردن درباره یک نظریه یا قبول نداشتن چیزی یا قبول داشتن چیزی محاکمه می کردند، بعد هم متهم را آتش می زدند و می رفت پی کارش. در جلسه دادگاه امروز صفایی فراهانی به هشت گناه بزرگ و انحراف بزرگ جبهه مشارکت اعتراف کرد.

 

اولین انحراف: مطالعه کتاب ومقاله در اینترنت و گوش دادن به رادیو و تلویزیون

دومین انحراف: هزینه سالیانه میلیونها دلار برای فعالیت های تبلیغی توسط آمریکا، انگلیس و هلند( در حقیقت استفاده از تلویزیون یعنی همان اتهام اولی.)

سومین انحراف: احداث شبکه های رادیویی و تلویزیونی در خارج( باز همان اتهام اولی)

چهارمین انحراف: ارائه اسناد مجعول و بهره گیری از افرادی چون سازگارا و گنجی( در حقیقت همان اتهام اولی.)

پنجمین انحراف: عدم برنامه ریزی مناسب در کشور به منظور خنثی کردن اقدامات شبکه های تلویزیونی فارسی زبان خارج از کشور( همان اتهام اولی)

ششمین انحراف: تحصیل افراد در خارج از کشور و ارتباط آنان با اساتید خود و دسترسی به جزوات دانشگاهی.

هفتمین انحراف: عدم اقناع افراد جبهه مشارکت از توزیع اطلاعات و خبررسانی داخل کشور.

هشتمین انحراف: تماس با اساتید دانشگاهی که وب سایت دارند توسط کسانی که زبان انگلیسی می دانند و در سایت های دانشگاهی مقاله می خوانند و این مقالات چون کوتاه و تاثیر گذار است روی آنها اثر می گذارد.

 

نتیجه گیری از اعترافات صفایی فراهانی

نتیجه اول: خواندن کتاب و مقالات علمی باعث اغتشاشات اخیر شده است.

نتیجه دوم: شنیدن اخبار و دیدن تلویزیون های فارسی زبان باعث انحراف شده است.

نتیجه سوم: دانشجویانی که به خارج می روند و درس می خوانند و تحقیق می خوانند منحرف می شوند.

نتیجه نهایی: هر نوع دانستن و فهمیدن باعث انحراف می شود.

نتیجه اخلاقی: رفتن به اینترنت برای دیدن سایت های سکسی یا چت کردن یا حتی اخبار سیاسی مشکل اصلی نظام نیست، مشکل حکومت دسترسی دانشجویان به مقالات علمی دانشگاهی است.

 

سند ننگین تاملات راهبردی

 

روزی که در سال 1379 رفتم در دادگاه حکمم را از قاضی مرتضوی بگیرم، مرتضوی گفت این هفته دارم فیلم دادگاه و پرونده و اسناد و اعترافاتت را می برم به خانه تا ببینم و حکم ات را تا شنبه صادر می کنم، شنبه بیا. به او گفتم: “ حالا پرونده یک چیزی، ولی فیلم را برای چی می بری خانه، مگر خودت در دادگاه نبودی که می خواهی دوباره فیلم را ببینی؟” گفت: “ چرا، بودم، ولی من فکر می کردم که تو در دادگاه اعلام ندامت کردی، در حالی که بی بی سی اعلام کرده که تو ما را در دادگاه مسخره کرده بودی، می خواهم بروم و فیلم را ببینم که آیا تو ما را مسخره کردی یا نه؟” گفتم: “ شما خودت در دادگاه بودی، بعد به حرف بی بی سی گوش می کنی، مگر خودتان متوجه نشدید چی گفتم؟” گفت: “ نه، حرف های تو را که ما نمی فهمیم، بی بی سی می فهمد.”

 

حالا حکایت سند تاملات راهبردی است، من، با زبان ساده و داده های معمولی درباره خودم حرف زده بودم و مرتضوی نمی دانست که من سر به سرش گذاشته ام، یا ابراز ندامت کردم، حالا فکر کنید یک کتاب مثل نوشته های ماکس وبر یا مثلا یک نوشته در مورد فلسفه سیاسی یا مثلا یک کتاب بشیریه را بدهی بخواند، طبیعی است که بخاطر هر جمله اش آدم را می تواند اعدام کند، وقتی نفهمد چه گفتی فکر می کند حتما به او فحش دادی.

 

دادستان در کیفرخواست اش نوشته است که سند تاملات راهبردی( کلا تاملات راهبردی چیز سختی است.) دارای مفاهیمی “ ننگ آور”، “ ضدملی”، “ ضداسلامی”، “ منحرف”، “ مجرمانه” و “ زشت” است. البته دادستان توضیح داده که نویسنده این جزوه ظاهرا یکی از اعضای مشارکت است که بازداشت نشده، اما کسانی که آن را خوانده اند و قبول ندارند و بقول دادستان “ این سند مورد تائید کل اعضا قرار نگرفته است” بازداشت شده اند.

 

برخی مفاهیم ننگ آور و زشت در سند تاملات راهبردی

 

” جمهوریت خوب است. کشور در حال سیر از اندک سالاری به یکه سالاری است. ضرورت گذار به دموکراسی وجود دارد. حاکمیت ایران توتالیتر، اقتدارگرای نظامی و سلطانی است. هدف جبهه مشارکت باید در دراز مدت مردم سالاری تمام عیار باشد. این جزوه حاکمیت را به دو بخش دموکراتیک و غیر دموکراتیک تقسیم کرده است.”

 

نتیجه اول: اگر هیچ دلیل برای توتالیتر بودن و سلطانی بودن حاکمیت نداشته باشیم، همین یک دادگاه مرتضوی و اینکه 300 نفر از مخالفان حکومت که به دلیل اینکه طرفدار یک نامزد رسمی انتخابات بودند و به تقلب انتخاباتی معترضند، زندانی هستند، نشان می دهد حکومت سلطانی است.

نتیجه دوم: اینکه الآن یک بخش از حاکمیت توسط بخش دیگری از آن دارد محاکمه می شود، نشان می دهد که حاکمیت دو بخشی بوده.

نتیجه سوم: فساد و دزدی و آدمکشی چیزهای بدی هستند، ولی جمهوریت و دموکراسی و لیبرالیسم ننگ آور و زشت اند.

 

مهدی هاشمی، میلیاردر زاغه نشین

 

در دادگاه متهمان اغتشاشات خیابانی( براندازی نرم سابق و کودتای مخملی اسبق) یک آقایی به نام حمزه کرمی به اتهام اینکه در انتخابات سال 1384 مبلغ دو میلیارد تومان از بودجه سازمان بهینه سازی سوخت را از طریق مهدی هاشمی برای تبلیغات هاشمی رفسنجانی داده است، محاکمه شد و به این جرم اعتراف کرد. از این اعتراف نتیجه می گیریم:

 

نتیجه اول: مهدی هاشمی که بقول احمدی نژاد و سایر مخالفان هاشمی فقط یک قلم از توتال فرانسه 50 میلیون دلار رشوه گرفته، برای دو میلیارد تومان، که 4 درصد یک قلم رشوه اوست، محتاج است. نتیجه می گیریم که او قبلا دزد نبوده و بیخودی متهم می شد.

نتیجه دوم: هزینه 280 میلیاردی تبلیغات احمدی نژاد در انتخابات سال 1388 که ده میلیارد آن را وزیر کشور( برگزار کننده انتخابات) داده است، و احمدی نژاد هم که خودش پولی ندارد، مهم نیست از کجا آمده، اما هزینه 2 میلیاردی انتخابات چهار سال قبل مهم است.

 

و یک میلیونر زاغه نشین دیگر

 

در این هیروویری مسعود باستانی روزنامه نگار هم محاکمه شد. دادگاه که بارها اعلام کرده بود که کمک های مالی استکبار جهانی را به اصلاح طلبان فاش خواهد کرد موفق شد که یک پرونده مالی مهم را افشا کند. مسعود باستانی در دادگاه اعتراف کرد که مدت دو سال است که هر ماه 300 تا 350 دلار از رادیو چکاوک پول می گیرد. دادگاه فعلا 350 دلار از 70 میلیون دلار را کشف کرده، و برای پیدا کردن بقیه در تلاش است.

 

متهم، قبل از وقوع جرم

 

عبدالله رمضان زاده نیز متهم شد که در برنامه ریزی اغتشاشات خیابانی و انجام کودتای مخملی نقش داشته است. او که دو ساعت بعد از اعلام نتیجه انتخابات و 48 ساعت قبل از اینکه کسی به فکر اغتشاش کردن بیافتد دستگیر شده است، در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد که خبر ندارد که کودتا کرده است یا نه، به همین دلیل نمی تواند به چگونگی آن اعتراف کند. 

 

نتیجه گیری اخلاقی: آدم برای کودتا کردن لازم نیست کاری کرده باشد، همین که متهم بشود کافی است.