درحال حاضر موج درگیری ها میان سنیها و شیعیان در منطقه خاورمیانه به شدت افزایش یافته. دلایل این درگیریها متعدد و پیچیده است، ولی می توان سرنخ هایی را در انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ که در ایران اتفاق افتاد، برای توضیح این مسأله به دست آورد.
شاه ایران در ژانویه ۱۹۷۹ سرنگون شد. یک شورای مذهبی به رهبری آیت الله خمینی قدرت را به دست گرفت. به خواسته خمینی، رهبری مذهبی ایران باعث افزایش و ارتقای اصول تشیع در خاورمیانه شد و بدین ترتیب در نزد طرفداران خود اشتیاق و در نزد مخالفانش تنش ایجاد کرد.
درحال حاضر، اکثریت جمعیت ایران را شیعیان تشکیل می دهند [۸۹ درصد] و تعداد شیعیان در کشورهای یمن، بحرین و عراق نیز نسبت به دیگر اقلیت ها بیشتر است. در سواحل شرقی عربستان سعودی و در لبنان نیز جامعه های شیعیان وجود دارد. با این حال، شیعیان تنها در ایران در رأس امور حکومتی قرار دارند. بیم آنکه این غلیان جدید تشیع از مرزها بگذرد و باعث وقوع شورش های داخلی شود، ذهنیت رهبران مذهبی سنی و همچنین سران سیاسی بسیاری از کشورهای منطقه را اشباع کرده. این هراس باعث وقوع یک حالت فوق اصولگرای مذهبی در نزد سنی ها شده که اثرات آن امروز به خوبی در جای جای منطقه قابل مشاهده است.
طی چندین قرن، تفاوت میان شیعیان و سنی ها به صحنه داخلی کشورها و حکومت ها محدود شده بود. با ورود آیت الله خمینی و به دست گرفتن قدرت توسط وی، امکان وقوع رویارویی ها ابعاد وسیع تری به خود گرفت. برای درک بهتر این وضعیت باید نگاهی کوتاه به رویدادهای تاریخی بیندازیم.
در سال ۶۱۰ میلادی، محمد دین اسلام را بنا نهاد. او در زمان مرگ اش در سال ۶۳۲ میلادی، قدرت خود را در عربستان انسجام بخشیده بود. بازماندگان او توانستند در کمتر از یک قرن امپراطوری وسیعی را از آسیای مرکزی تا اسپانیا ایجاد کنند. ولی یک اختلاف درخصوص تعیین جانشینان او باعث شد تا شرایط در جامعه مسلمانان به شدت تیره و تار شود.
درحالی که پیروان دین اسلام، که بعدها تحت عنوان سنی ها شناخته شدند، خود را به عنوان جانشینان پیامبر می دانستند، برخی دیگر این گونه وانمود کردند که پیامبر دختر خود و به ویژه داماد خود علی [و فرزندانش] را برای جانشینی و رهبری جهان اسلام انتخاب کرده. پیروان علی تحت عنوان شیعیان شناخته می شوند. این اساس تشیع گرایی در دین اسلام است.
پیروان تسنن به مدت ۹ قرن بر جهان اسلام حکمرانی کردند، تا اینکه در سال ۱۵۰۱ میلادی، پارس [ایران کنونی] خود را از امپراطوری اسلام جدا کرد و تشیع را به عنوان دین رسمی حکومت برگزید. پارس نه تنها یک کشور، بلکه یک امپراطوری بزرگ بین سال های ۵۵۰ قبل از میلاد تا ۶۵۱ میلادی محسوب می شد. علی رغم آنکه شیعیان در آن زمان اقلیت کوچکی از پارسیان را به خود اختصاص می دادند، ولی اعلام مذهب تشیع به عنوان دین رسمی حکومت باعث شد تا این مذهب نوظهور در کل منطقه ترویج یابد.
مهم ترین نکته قابل یادآوری این است که تا آن زمان، هرگونه انشقاق میان شیعه و سنی در حد جامعه و به صورت خطی بود و هیچ گونه تفکیکی به لحاظ خطه ای و قلمرویی وجود نداشت. ولی پس از انفصال پارس از جهان یکپارچه اسلام و گرایش به تشیع به عنوان دین رسمی حکومت، این مذهب قلمروی خاص خود را یافت و برای همیشه از جهان اسلام جدا شد و مسیر خود را دنبال کرد.
پارس به نقطه مقابل امپراطوری عثمانی و سلاطین ترک تبدیل شد که جزو وارثان امپراطوری اسلامی و سخنگویان اهل تسنن محسوب میشدند. بدین ترتیب یک انشقاق منطقه ای برای اولین بار در تاریخ بین دو شاخه اصلی اسلام [تسنن و تشیع] شکل گرفت.
به مدت دو قرن [شانزدهم و هفدهم]، پارسیان و ترک های عثمانی بی وقفه با یکدیگر مبارزه کردند. درنهایت هر دو که از جنگ خسته و فرسوده شده بودند، تسلیم خواسته های کشورهای اروپایی شدند و مفاد پیمان وستفالی را که به رویاروییهای مذهبی در سطوح داخلی پایان می داد پذیرفتند. اسلام، چه شیعه و چه سنی،همچنان یک نقش کلیدی در حیات مسلمانان ایفا می کرد و بر تشکیل دولت های استقلال یافته که پس از جنگ جهانی اول در خاورمیانه ظهور یافتند تأثیر می گذاشت. میتوان گفت که اسلام حداقل برای مدتی عامل نزاع و درگیری در منطقه نبود، ولی با این حال، تنش های نهفته در زیر خاکستر به قوت خود باقی ماند.
در سال ۱۹۷۹، با ظهور آیت الله خمینی و رسیدن او به قدرت، رویارویی میان شیعیان و سنی ها مجدداً آغاز شد. خمینی به جهان اسلام یادآوری کرد که ۵۰۰ سال پیش پارس استقلال خود را از امپراطوری اسلامی به دست آورد و اعتقادات تشیع را به عنوان مذهب رسمی حکومت برگزید. با وقوع انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، ایران بار دیگر بر ماهیت تشیع گرایانه خود مهر تأیید زد و آن را بر منطقه ای تحمیل کرد که تقریباً کل آن توسط سنی ها اداره می شود. به نظر می رسد که رقابت تاریخی میان شیعیان و سنی ها بار دیگر بیدار شده و دامن منطقه را گرفته است.
منبع: ال اونیورسال، ۲۳ ژوئن ۲۰۱۵