دیشب ویدئویی را که دوستی برایم از طریق اینترنت فرستاده بود دیدم؛ برایم باور کردنی نبود که امکان دارد نیروهای امنیتی مملکتی این چنین درمانده شوند که برای تداوم حکومت راهی جز بهم ریختن کانون خانواده ها برایشان نمانده باشد! نمی دانستم بخندم، عصبانی شوم یا چندش ام شود. هر چه بود تماشای آن فیلم مرا غمگین کرد و به فکر فرو برد که چطور در قرن بیست و یکم با این همه جنبه های درخشان در تاریخ تمدن و فرهنگ ما ایرانیان، هنوز در کشورمان چنین گروه های تیره اندیش و ناتوانی فرمان می رانند. اگر در کشورهای دیگر، زنی نخبه، هوشمند و حق طلبی چون شیرین عبادی جایزه نوبل می گرفت، دولت و ملت او را به مثابه یکی از افتخارات ملی و سرمایه های اجتماعی و فرهنگی خود گرامی می داشتند. اما در کشور ما، او و خانواده اش که گناهی جز مطالبه حقوق قانونی افراد، رفتار قانونی از دولتیان، و تعقیب رعایت حقوق بشر که دولت ایران ملتزم به آن است ندارند، دائما هدف حملات، تهمت ها و فشار و تهدید نیروهای حاکم نخبه کش بوده اند. حدود یکسال است که خانم شیرین عبادی به دلیل نبود امنیت، ناگزیر به اقامت در خارج از ایران گشته است. یادم آمد که نه، کشور دیگری نیز به نام برمه وجود دارد که درآن نیز نظامیان دیکتاتور، بانوی دیگری به نام آنگ سان سو چی را که برنده جایزه صلح نوبل شده است در حبس خانگی نگه داشته اند. چرا که او نیز مانند شیرین عبادی، دیکتاتوری نظامی را بر نمی تابد و از تلاش برای ایجاد دمکراسی در کشورش باز نمی ایستد. با این تفاوت که در آنجا چون بنام دین و رافت اسلامی سخن به میان نمی آورند، نه دنبال از هم پاشیدن خانواده هستند و نه سفاکی و ستم، تا این حد آشکار ددمنشانه شده است. به راستی از گروهی که حتی به اعضای خانواده خود آیت الله خمینی هم اجازه سخن گفتن با مردم را نمی دهند و عرصه قدرت را تنها درخدمت نیروهای کاملا مطیع و تک صدا که همراه غارتگری اموال عمومی با انها باشد، تنگ تر و تنگ تر کرده اند و از هر نوع رقابت سیاسی و سالم و مسالمت آمیز در عرصه نظر و عمل، پروا دارند، چه انتظاری می توان داشت؟
به نظر می آید این فیلم ویدئویی که اخیرا از صدا و سیما (برنامه بیست و سی) برعلیه شیرین عبادی پخش شد، به جز درماندگی در برابر رفتار قانونی و انسانی خانم عبادی هیچ چیز دیگری را به نمایش نمی گذارد، درماندگی ای که ناشی از آن است که وقتی نتوانند شهروندان منتقد، شخصیت های متنفذ مخالف و یا رقیب، به ویژه آزادی خواهان و مدافعان حقوق بشر را دستگیر و زندانی کنند(یعنی حذف فیزیکی)، به ترور شخصیت آنها متوسل می شوند.
در این مورد اخیر اما بیش از همیشه پلشتی نشان داده اند. این بار اعضای غیر سیاسی و غیر فعال خانواده یک فعال سیاسی و حقوق بشری را هم وارد سناریو سازی های خود کرده اند. پس از چند سال تهدید و فشار بر شیرین عبادی و جستجو در زندگی عمومی و خصوصی او نتوانستند چیز خلاف قوانین مملکت و انسانیت بدست آورند که برای سناریو ترور شخصیت و یا پرونده سازی اخلاقی آنها سودمند باشد لذا به غیر انسانی و کثیف ترین روش ها متوسل شدند. وقتی شیرین عبادی و دخترش، نرگس را به بهایی بودن متهم کردند، و شیرین عبادی و دخترش اعلام کردند که بهایی نیستند ولی همچنان از حقوق شهروندی بهائیان و دیگراقلیت های مذهبی پشتیبانی می کنند، ناگزیر به ترفند دیگری روی آوردند وشروع به ضبط دارایی و خانه شخصی و دفتر شخصی او کردند، خواهر و برادر وهمسرش را تحت فشار و آزار قراد دادند تا بلکه شیرین عبادی را به سکوت و تمکین سیاسی وادار سازند.
در اواخر ماه ژوئیه 2009 (مرداد 1388)، یعنی حدود 10 ماه پیش، مهندس جواد توسلیان، همسر شیرین عبادی را دستگیر کردند. پس از چند روز فشار جسمی و روحی، او را به اعتراف گیری های مرسوم خود وادار کردند. این بازی را معمولا بر سر افراد سیاسی می آورند ولی این بار یک فرد غیر سیاسی و غیر فعال را که ادعای مبارزه و مقاومت هم ندارد وادار به اجرای نمایش تلویزیونی می کنند. با برون فکنی مبنای فرضیات و گزاره های مرد سالارانۀ خود، هر مردی را که همسرش قویا نقش فعال داشته باشد، “زن ذلیل” به تصویر میکشند. جواد توسلیان را با شیوه هایی که همگان با آن آشنا هستند وادار کردند که همسرش را پرخاشگر، سلطه جو، و خود را مظلوم و ستمدیده نشان دهد تا از این طریق کلیشه های زن ستیزانه را بار دیگر تقویت کنند و نگذارند به الگو های مورد تقدس مرد سالارانه شان ضربه ای بخورد.
اما به راستی چرا زن ستیزان پس از گذشت حدود 10 ماه از دستگیری مهندس توسلیان و ساخت و ضبط سناریوی رایج اعترافات گیری، این فیلم را امروز از تلویزیون دولتی پخش می کنند؟ آیا نه اینست که در تسلیم کردن خانم عبادی با این حربه شکست خوردند و خانم عبادی به هیچ وجه بر سر اصول و ارزش های خود معامله نکرد؛ لذا برای خنثی کردن وضعیت اسفبار درونی گروه کوچک مستقر یافته بر مسند قدرت خود چنین ننگی را مرتکب شدند؟ این فیلم هیچ نکته اطلاعاتی سیاسی موثق یا غیر موثق منفی علیه شیرین عبادی نتوانسته است ارائه دهد، جز آنکه سازندگان اش را به رسوایی تلاش برای برهم زدن کانون خانواده ای، پس از 35 سال زندگی مشترک آنها، رسانده است. اعتراف گیری زیر فشارهای جسمی و روحی از اعضای خانواده فعالان سیاسی برعلیه خود و یا دیگر اعضای خانواده امر تازه ای نیست اما آنچه تازگی دارد، نمایش تلویزیونی آن برای بر هم زدن کانون خانواده ها است. و این یعنی نمایان ساختن چهره زشت و غیر انسانی حاکمان و عواملشان و درمانده تر شدن اینان پس از اوج گیری جنبش اعتراضی مردم در یک سال گذشته. شوهری را علیه یک زن مصمم و تلاشگر حقوق مظلومان اسیر در پنجه قدرت خود قرار می دهند. زنی که نه تنها جرآت کرده به شخصیتی جهانی تبدیل شود که جهانیان حرف هایش را به گوش می گیرند، بلکه خارچشم دشمنان حقوق بشر نیز شده است. پس باید هر طور شده این الگوی “خطرناک” برای زنان مسلمان را از پای در آورد و شوهرش را وادار کرد تا در برابر دوربین تلویزیون بنشیند و بگوید “از امروز راه من از راه همسرم جداست”، تا شاید برخی از شهروندان ایرانی را به شخصیت شیرین عبادی مظنون و بدبین نمایند. این تلاش غیراخلاقی اما کارساز نخواهد بود و مردم به آن مانند سایر پروژه های تواب سازی خواهند خندید.
برادران مصری بنیادگرای این آقایان ایرانی چند سال پیش (2001) سعی کردند چهره یک زن قوی و مبارز دیگری را با چنین ترفندی خراب کنند و کانون خانواده زوجی را در سن کهولت آنها، برهم بریزند. اما چون بنیادگرایان در مصر قدرت دولتی را در اختیار ندارند، کوشیدند تا از طریق فشار بر محافل دینی و جمع کردن طومار برعلیه نوال سعداوی (نویسنده، روانپزشک و فعال حقوق زنان) او را بر شوهر خود حرام اعلام کرده از دادگاه های قاهره خواستند حکم طلاق آن دو را صادر کنند. همسر نوال سعداوی نیز یک نویسنده و مترجم است به نام شریف حتاته، اما او شهرت و محبوبیت همسرش را ندارد. بنیادگرایان زن ستیز مصری می خواستند او را وادار به طلاق همسرش کنند تا زنان دیگر درس عبرت بگیرنند و پا را از گلیم سنت های مرد سالارانه و الگوهای جنسیت گرا بیرون نگذارند. دادگاه اما به طومار آنها وقعی نگذاشت و آن بازی نگرفت و شریف و نوال به زندگی مشترک با حس برابری جویی و برابری خواهی که هر دو به آن معتقدند ادامه می دهند.
شیرین عبادی: زندانیان سیاسی را دریابید!
امروز وقتی با نگرانی به خانم عبادی تلفن کردم تا حال او را بپرسم و بدانم چه استنباط و واکنشی نسبت به این فیلم دارد و نکند که آشفته و غمگین شده باشد، با خونسردی گفت:” نه، من حتی سعی دارم به آنها جوابی ندهم. این کارها فرومایه تر از آن است که در من خشم و درد ایجاد کند. اما تصور کن اگر آنها با برنده جایزه نوبل، که دنیا او را می شناسد چنین می کنند، ببین بر سر مردم عادی و ناشناخته چه بلاهایی می آورند. مادر شیرین علم هولی را دستگیر و یا تهدید می کنند که با کسی از اعدام دخترش حرف نزند. حتی جنازه فرزندان اعدام شده را به خانواده هایشان نمی دهند…. من نگران و ناراحت نرگس محمدی هستم که دیشب به خانه اش ریخته و نیمه شب با خود به زندان برده اند. نگران من نباش، هر کاری می توانید برای نرگس محمدی و بقیه زندانیان عقیدتی بکنید.”
با خود اندیشیدم دو فرزندکوچک نرگس محمدی در غیاب او چه خواهند کرد؟ همسر حق طلب این زن شجاع و هوشمند، یعنی تقی رحمانی هم که سالیان درازی از عمرخود را در زندان گذرانده است، حالا در چه حال و وضعیتی است که این بار همسرش را به زندان برده اند.
ساعتی دیگر در صفحات اینترنت به دنبال اطلاعات و تلاش برای آزادی نرگس محمدی می گشتم که خبر دیگری توجه ام را جلب کرد. انجمن شهر و شهردار پاریس، به شیرین عبادی و دخترانش شهروندی افتخاری فرانسه را اهدا کرده اند. وضعیت عجیبی است. برنده جایزه صلح نوبل ایران را از شهر و وطن خود می رانند، خواهر و برادر و همسرش را که هنوز در وطن مانده اند مورد آزار و تهدید قرار می دهند، ولی کشورهای پیشرفته جهان با افتخار آغوش خود را بر روی او می گشایند. مردم ایران میدانند که که حمایت های عدالتخواهانه جهان از امثال شیرین عبادی به پاس خدمات انسانی اوست و تبلیغات وارونه جمهوری اسلامی که کوشش میکند حمایت جهانی را دلیل بر این قرار دهد که این نوع فعالیت ها در مسیر منافع دول غرب است کاملا بی اثر است، زیرا اگر حمایت غرب دلیل همخوانی با منافع آنها باشد، بیش از همه و پیش ازهمه این آیت الله خمینی بود که در مبارزه با شاه و برقراری جمهوری اسلامی از این گونه حمایت ها به مقدار فراوان بهره بردند، لذا هر وقت آنها پذیرفتند که جمهوری اسلامی پدیده ای است که منافع خارجی ها آنرا به وجود آورد، می توانند دیگران را هم متهم کنند.
و باز ساعتی دیگر نوشته طنز تیز و هوشمندانه ای را از نرگس توسلیان[دختر شیرین عبادی و جواد توسلیان] خواندم که مرا خوشحال کرد. این دختر جوان ضمن ابراز عشق و افتخار به مادرو پدرش، به “برادران اطلاعاتی” نصیحت کرده است دست از این بازی های زشت بردارند و مطمئن باشند چیزی را که به دنبالش هستند در درون خانواده آنها نخواهند یافت.
با خود فکر کردم من هم با نوشتن این مطلب، هم اعتراض خود را از این ترورهای شخصیتی ابراز دارم و هم همبستگی و احترام خود را به امثال شیرین عبادی و همه مبارزین راه دمکراسی و حقوق بشر بار دیگر اعلام کنم. به قول نوال سعداوی و شریف حتاته “احترام به زنان و مردانی که حاضر شده اند بهای آزادی را بپردازند به جای آنکه به پرداخت بهای اسارت و بی حقی ادامه دهند.”
منبع: مدرسه فمینیستی