با اوجگیری نبرد در کوبانی و اقدام نیروهای ائتلاف بینالمللی به بمباران برخی مواضع داعش در خاک سوریه، تحلیلها و گزارشهای عربی بیش از پیش به موضوع پرداخته و ظرف هفتهی گذشته بسیاری از تحلیلگران عرب به دنبال پرتوافکنی بر سیاستها و نقش ایران در بحران جدید بودند. در عین حال، موضوع یمن و نقش احتمالی ایران در تنشهای این کشور نیز بسان هفتههای گذشته در میان تحلیلهای منتشر شده جای داشت.
پل سالم در یادداشتی در روزنامه الحیات، ظهور و قدرت گرفتن داعش را فرصتی میداند که در نهایت باعث سقوط دولت بشار اسد و تضعیف ایران در منطقه میشود. سالم نوشت: “ایران به شکل فعال و مستقیم با آمریکا در برکناری نوری المالکی همکاری کرده و پذیرفت که دولت جدید عراق برای سرکوب داعش، دست همکاری به سمت آمریکا دراز کند. با این حال آمریکا و متحدانش با هرگونه همکاری با بشار اسد در مبارزه با داعش مخالفت کردند و پس از آن بود که ایران مواضع تندی علیه ائتلاف اتخاذ کرد که البته از سوی آمریکا بیپاسخ ماند”.
به نوشتهی سالم، “آمریکا ثابت کرده که قصد دخالت در سوریه را ندارد تا مبادا این دخالت بر روند مذاکرات جاری بین ایران و ۵+۱ تاثیر منفی بگذارد. ایران اکنون میداند که دخالت نیروهای ائتلاف در سوریه، پیامدهایی منفی برای اسد و ایران دارد و حزبالله لبنان نیز در این ابراز نگرانی با تهران و دمشق همراه شده است”.
مصطفی محمود در روزنامه الوفد بر این باور است که ایران از وضعیت حاکم بر سوریه و گسترش نفوذ داعش، هم سود میبرد و هم زیان میکند.
محمود نوشت: “با بروز و ظهور دشمنان جدیدی مثل داعش برای ایران، تهران دیگر هیچ راهی به جز ادامهی حمایت از اسد ندارد، ولی در عین حال هدف اصلیاش جلوگیری از تشکیل دولتی در سوریه است که با ایران دشمن باشد. در واقع ایران هم به صراحت و هم در پرده میگوید که اگر قرار باشد بشار اسد را به غرب بفروشد، باید تضمین حاصل کند که دولت انتقالی که قرار است در سوریه روی کار بیاید، اگر همپیمان ایران نیست، دشمنش نیز نباید باشد. بنا بر این طبیعی است که ایران به آمریکا اعلام کند که آماده همکاری با واشنگتن در مبارزه با داعش است”.
محمود بر این باور است که آمریکاییها ندای ایران را بیپاسخ گذاشته و این گونه وانمود کرده اند که ایران خود بخشی از مشکل است و سیاستهای طائفهای و مذهبی ایران است که عملا باعث ایجاد داعش شده است. به نوشته محمود “آمریکا نمیتواند با همپیمانی آشکار با ایران وارد مبارزه با داعش شود، زیرا بدین ترتیب خود را به عنوان یک طرف وارد جنگ طائفهای میان مسلمانان کرده است”.
راغده درغام در روزنامه الحیات تحلیلی نوشته ناظر به این موضوع که افزایش فعالیتهای داعش و شکلگیری ائتلاف جهانی علیه این جریان، عملا وضعیت خاورمیانه را بسیار بغرنج کرده به طوری که منافع کشورها و بازیگران مختلف با یکدیگر در جایی گره خورده و در جای دیگر در تضاد است.
درغام نوشت: “دلیل اینکه دولت اوباما اصرار دارد تا مبارزه با داعش در رأس اولویتهای خود قرار دهد و بعد از آن به مشکلات سیاسی عراق و سوریه رسیدگی کند، فقط ایران است. باراک اوباما هنوز هم اصرار دارد که میتواند ارثیهای تاریخی از خود به جای گذاشته و با ایران در پرونده هستهای به تفاهم برسد. همزمان اتحادیه اروپا نیز با اشتیاق بیشتری روند مذاکرات را پی گرفته و امیدوار است که به هر طریق ممکن با ایران به توافق دست یابد”.
درغام معتقد است که اوباما سیاستی دوگانه را در عراق و سوریه در پیش گرفته زیرا مبارزه با داعش در سوریه عملا باعث تقویت مواضع محور دمشق ـ تهران و تثبیت بشار اسد میشود و همین دوگانگی است که باعث شده آمریکا تاکنون موضع روشنی در قبال ایران و نقش این کشور در عراق و سوریه اتخاذ نکند.
به نوشتهی درغام، “آمریکا با دو ایران مواجه است: ایرانی که از طرف چهرهی میانهرو حسن روحانی نمایندگی میشود و ایران دوم خلاصه شده در سیمای تندروی قاسم سلیمانی، این دو نمایندگان سیاستهای موازی و همزمان ایران در منطقه هستند. اوباما باید بداند که اگر در سرکوب داعش در عراق جدی است، نباید به بمباران هوایی اکتفا کند و در عین حال باید وضعیت سیاسی عراق و جایگاه ایران در این کشور را قبل از شکست احتمالی داعش روشن کند و آن را به پس از این نبرد واگذار نکند. اوباما در عین حال وقتی کار به سوریه میرسد، سرش را زیر برف پنهان میکند و نقش ایران را نادیده میگیرد. در حقیقت آمریکا نمیتواند با سیاستی غیر مشخص در دو نقطه از خاورمیانه بجنگد و از همپیمانانش بخواهد که فعلا صبر کنند تا پس از شکست داعش تکلیف خواستههای آنها در مهار نفوذ ایران مشخص شود”.
در این بین، گروهی از تحلیلگران معتقدند که اساسا آنچه در منطقه رخ داده و باعث قدرت گرفتن داعش شده، با حمایتهای ایران رخ داده و کشورهای غربی باید شناختشان از وضعیت منطقه را بیشتر کنند.
عبدالرحمن الراشد در روزنامه الشرقالاوسط به صحبتهای اخیر جو بایدن معاون رییسجمهور آمریکا پرداخت که گفته بود ترکیه، قطر، عربستان و امارات کشورهایی هستند که از داعش حمایت میکنند.
الراشد نوشت: “اینکه بایدن کشورهای با اکثریت سنی را متهم به حمایت از داعش میکند اشتباه است. عربستان، امارات و قطر بیشتر از یک سال قبل به آمریکا هشدار داده بودند که در صورت عدم حمایت از اپوزیسیون سوریه در برابر بشار اسد، این کشور به عرصهای برای جولان گروههایی مثل القاعده تبدیل میشود”.
به نوشته الراشد “داعش بیشتر از آنکه شیعیان را کشته باشد، اهل سنت را به قتل رسانده و عربستان و امارات بیشترین تلاش را برای محاصره داعش و مبارزه با آن کردهاند در حالی که بایدن بر بالش پر قوی خود خفته بود و هشدارهای آنها را نادیده میگرفت و ایران به پناهگاهی برای رهبران فراری القاعده تبدیل شده بود”.
الراشد معتقد است که “بایدن و آمریکا باید خود را سرزنش کنند که با سکوت در مقابل نوری المالکی، بشار اسد و ایران و سیاستهای آنها باعث ایجاد داعش در منطقه شدند. آنچه که بایدن میگوید در خدمت سیاستهای منطقهای ایران و سوریه است و کلام آنها را در مورد داعش توجیه میکند”.
موضوع یمن و تصرف صنعا توسط گروه الحوثی دیگر موضوع مهم مرتبط با ایران بود که در مطبوعات عربی بازتاب داشت. این گونه به نظر میرسد که بیشتر تحلیلگران عرب معتقدند ایران در حمایت از گروه الحوثی دست داشته و تصمیم دارد نفوذ خود را به تنگه باب المندب برساند و در نتیجه عربستان را تحت فشار قرار دهد.
خیرالله خیرالله در روزنامه اخبار الیمن نوشت: “حوثیها که بر صنعا مستولی شدهاند بعد از این در تصمیمهای سیاسی کشور نقش مهمی ایفا میکنند و اتخاذ هیچ تصمیمی بدون موافقت آنها امکانپذیر نیست. این شرایطی است که پیش از این در لبنان نیز شاهد آن بوده ایم، به طوری که بدون موافقت حزبالله به عنوان متحد ایران، هیچ طرح سیاسی در این کشور پیش نمیرود. اکنون بخش مهمی از یمن در اختیار حوثیها است و آنها قصد دارند به سمت دریای سرخ پیشروی کنند”.
به نوشتهی خیرالله “ایران گمان میکرد که عراق را در اختیار داشته و بحرین را نیز به زودی به زیر سلطه خود میکشاند و همزمان سوریه و لبنان را نیز تحت کنترل دارد؛ اما تمام این محاسبات اشتباه بود. برای ایران، مذهب وسیلهای در خدمت تحقق اهداف سیاسی است و همین امر باعث تحرک حوثیها در یمن شده است. هر فرد لبنانی امروز میداند که ایران دلیل اصلی نابسامانی وضعیت لبنان است. چرا باید فکر کنیم در یمن ممکن است وضعیتی غیر از این حاکم شود”.
با این حال خیرالله معتقد است که ایران توانایی مالی گذشته را ندارد و نمیتواند حمایتی را که از حزبالله کرد،از گروه الحوثی انجام دهد و عملا امکان سرازیر کردن پول به یمن را ندارد و به همین دلیل برخلاف لبنان، نمیتواند افکار عمومی یمن را با خود همراه کند.
پایگاه اینترنتی العرب در تحلیلی آورده که تحرکات جدید گروه الحوثی به مثابه بادکنکی است که ایران با هدف آزمایش واکنشهای جهانی باد کرده است.
در این مطلب با اشاره به گزارشهایی مبنی بر برنامه حوثیها در سیطره بر منابع نفتی یمن آمده: “تحرک حوثیها به سمت منابع نفتی یمن و تنگه باب المندب عملا یک خودکشی سیاسی برای این گروه و ایران محسوب میشود زیرا باب المندب یکی از مهمترین گذرگاههای نفت جهان است و اگر کار به این مرحله برسد، هیچ کشوری اجازه نخواهد داد ایران بعد از تنگه هرمز، حتی به شکل غیر مستقیم کنترل دومین گذرگاه نفتی منطقه را نیز در اختیار بگیرد”.