کیوان مهرگان
روزهای آخر مردادماه در حکمی که از سوی محمود احمدی نژاد برای حمید مولانا صادر شده است، هیچ اشاره یی به مصداق تجارب ارزشمند این استاد بازنشسته دانشگاه امریکن شهر واشنگتن نشده است، اما در بیوگرافی مشاور رئیس جمهور می خوانیم که وی استاد روابط بین الملل و مدیر بخش ارتباطات بین المللی دانشگاه امریکن واشنگتن بوده است؛ دانشگاهی که معروف به دانشگاه تربیت کادرهای کاخ سفید، وزارت امور خارجه امریکا، وزارت دفاع، سازمان سیا و دیگر نهادهای مهم کشور امریکا است.
پروفسور حمید مولانا یک ماه پیش از واپسین سفر محمود احمدی نژاد به نیویورک به عنوان مشاور رئیس جمهور کار خود را به طور رسمی در دولت نهم آغاز کرد. وی بعد از بازنشستگی از دانشگاه امریکن به ایران بازگشت تا هم بنیاد مولانا را ساماندهی کند و هم به ستون هفتگی اش در کیهان بپردازد. بعد از انتصاب مولانا به مشاورت رئیس جمهور، بحث های زیادی درباره تابعیت دوگانه وی مطرح شد اما او هیچ وقت به صراحت به این ابهامات پاسخ نداد. دکتر مولانا اجازه نداد در این مصاحبه هم سخنی از این مسائل به میان بیاید.
-درباره سوابق شما مباحثی وجود دارد…
لطفاً از من سوالات شخصی نپرسید.
-فقط یک سوال است که درباره تابعیت شماست.
من سوالات شخصی را به هیچ وجه پاسخ نمی دهم و وارد موضوعات جزیی نمی شوم. اگر راجع به مسائل بین المللی، اقتصادی و سیاسی امریکا و دنیا سوال دارید بنده در خدمت شما هستم.
-قطعاً محور مصاحبه در همین مباحث است ولی یک سوال وجود دارد که فکر می کنم لازم است پاسخ بدهید؟
بنده یک استاد هستم، اگر در مورد مسائلی سوال دارید می توانم صمیمانه پاسخ دهم.
-اگر نمی خواهید پاسخ بدهید، اشکال ندارد. من دیگر سوالاتم را می پرسم. آقای احمدی نژاد را یک رسانه نامیدید. بارها هم در این مورد صحبت کردید که ایشان خودبه خود یک رسانه شدند و در واقع قابلیت های یک رسانه را دارند. اگر ممکن است منظور خود را از رسانه شدن آقای احمدی نژاد بیان کنید که آیا یک رئیس جمهور باید یک رسانه باشد یا یک رئیس جمهور؟
تعریف شما از رسانه باید بسیار باز باشد. از جنبه علمی، رسانه وسیله ارتباط یک شخص با شخص دیگر، یک جامعه با جامعه دیگر، یک ملت با ملت دیگر است. فکر نکنید رسانه باید همیشه رادیو، تلویزیون و مطبوعات باشد. از جنبه علمی این تفکر اشتباه است. رسانه می تواند فرد، فرهنگ، زبان، نهاد و مسجد باشد. نماز جمعه هم می تواند رسانه باشد. شما و من هم می توانیم رسانه باشیم. بنابراین از جنبه علمی در همه جای دنیا قابل قبول است مگر اینکه شما فکر کنید رسانه همان مطبوعات است. آقای احمدی نژاد روزنامه نیستند ولی رسانه به این معنی است که آقای احمدی نژاد در طول ریاست جمهوری و به ویژه در صحنه بین المللی و در این چهار سال که به نیویورک تشریف بردند و در سازمان ملل متحد در صحنه بین المللی حاضر شدند ایشان این توانایی را داشت که فراسوی رسانه های الکترونیکی امروز با مردم رابطه پیدا کند.
-اینجا یک سوال پیش می آید که…
گوش کنید. بنابراین اگر کسی بتواند فراسوی رسانه های مطبوعاتی و الکترونیکی با افراد دیگر ارتباط پیدا کند، خود می تواند توانایی رسانه یی داشته باشد. وقتی دو نفر چهره به چهره با هم صحبت می کنند رسانه یی وجود ندارد مگر اینکه این افراد با هم ارتباط برقرار کنند. این صحبت را به صورت سطحی برداشت نکنید.
-آیا رسانه یی بودن آقای احمدی نژاد و انتخاب کردن این شیوه یا اساساً به صورت ناخودآگاه این شیوه را در پیش گرفتن، کمک می کند؟
من نگفتم رسانه شدند.
-کارکرد رسانه پیدا کردند، منظور شما این بود؟
خیر. آقای دکتر احمدی نژاد خود یک رسانه است. یعنی خود ایشان این توانایی را دارد که بتواند با مردم به طور مستقیم بدون اینکه خبرنگاری در میان باشد، صحبت کند و فراسوی این زیرساخت های الکترونیکی و تشکیلات امروزی رسانه یی باشد.
-آقای خاتمی یا یکی دیگر از شخصیت های سیاسی چنین ویژگی نداشت؟
خیر، خیلی ها ندارند. آقای خاتمی را به میان نیاورید، عمومی صحبت کنیم. همه نمی توانند این کار را انجام دهند.
-آقای احمدی نژاد چه کار کرده که این قابلیت را پیدا کرده است؟
بنده عرض کردم، نه تنها آقای احمدی نژاد بلکه افراد دیگری هم می توانند این قابلیت را داشته باشند. حضرت امام خمینی این توانایی و فضیلت را داشتند و فراسوی رسانه های معمولی امروزی بودند. رسانه یعنی یک وسیله ارتباط. وقتی خود شخص فراسوی رسانه های الکترونیکی امروزی باشد، رسانه می شود، البته رسانه می تواند به صورت عمومی شامل حال همه بشود ولی ما در سطح تاثیرگذاری بین المللی سخن می گوییم.
-آقای احمدی نژاد چه تاثیر بین المللی گذاشته اند؟
اگر فعالیت های آقای احمدی نژاد را مطالعه کنید، ملاحظه خواهید کرد که دیپلماسی ایشان در چهار سال گذشته بسیار متفاوت با دیپلماسی های سران کشورهای دیگر است. مثال می زنم.
-بفرمایید.
من حداقل 40 سال در امریکا در سازمان های بین المللی این موارد را مطالعه کرده ام و کار ما همین است که بررسی کنیم زمانی که سران به سازمان ملل متحد می آیند چه فعالیت هایی دارند.
فعالیت های اکثر سران کشورها عموماً فعالیت دیپلماسی معمولی بوده است. (البته استثنائاً هم در این 60 -50 سالی که از تاسیس سازمان ملل گذشته وجود داشته است) یا کسی در سازمان ملل یک سخنرانی رسمی انجام داده است ولی وقتی فعالیت یک رهبر سیاسی را مطالعه می کنید باید به همه جوانب آن بپردازید. مشاهده کنید که این رهبر سیاسی با مردم معمولی تا چه اندازه ملاقات دارد، با سازمان های مردمی و غیردولتی چه اندازه ملاقات دارد، به چه نحوی به صورت چهره به چهره با آنها صحبت می کند، با اصحاب رسانه نه تنها مصاحبه های معمولی و مطبوعاتی دارد بلکه درباره آن بحث هم می کند. به دانشگاه می رود که صحبت کند. رئیس دانشگاه به او توهین می کند و از زیر این توهین در نمی رود و باز صحبت می کند زمانی که در این میان هیچ رسانه یی نیست. اگر خود شما در دانشگاه حاضر بودید مشاهده می کردید که این مساله از پوشش رسانه های معمولی ما خارج است. فکر نکنید که خود شما صاحب رسانه هستید.
-آقای احمدی نژاد رئیس جمهور یک کشور هستند و دیپلماسی ایشان باید در جهت تامین منافع ملت ایران باشد. در مواجهه با دولت ها و اساساً دیپلماسی باید طوری تنظیم شود.
شما تعریف نکنید بنده می دانم.
-دیپلماسی که آقای احمدی نژاد داشته اند آیا به تامین منافع ملی ایرانیان کمک کرده است یا خیر؟
بله، البته. اگر به نیویورک، واشنگتن و کشورهای دیگر مسافرت کنید و با استادان، مردم و سردبیرهای روزنامه ها صحبت کنید مشاهده می کنید که آنها می گویند بله، گرچه ممکن است خود ما مخالف صحبت های ایشان شویم ولی بدون شک تاثیر داشته است. امروز وظیفه یک رئیس جمهور این نیست که با رئیس جمهور دیگری صحبت کند. بسته به قدرت و ظرفیت یک رئیس جمهور یک رهبر سیاسی می تواند در مسائل جهانی، منطقه یی و کشوری تاثیرگذار باشد. هیچ کس نمی تواند تردید کند که پرستیژ و احترام و قدرت ایرانی در این چهار سال بالاتر رفته است. می توانم رفرنس هایی به شما بدهم که امریکایی ها و اروپایی ها این عقیده را دارند.
-آیا اینکه روسای دولت ها به نامه رئیس جمهور ایران پاسخ نمی دهند نشان دهنده بالا رفتن پرستیژ رئیس دولت ایران است؟
متوجه نشدم.
-آقای احمدی نژاد قبل از آخرین سفر به نیویورک بارها درخواست ملاقات، مذاکره و مناظره کردند هیچ یک از طرف های امریکایی نپذیرفتند. به آقای اوباما، آقای بوش، خانم مرکل و دیگران نامه نوشتند، هیچ کدام جواب ندادند و آیا اینها نشان دهنده بالا رفتن پرستیژ و قدرت ایران است؟
لازم نیست کسی جواب دهد.
-چرا؟
یک رئیس جمهور یا وزیر خارجه وقتی صحبت می کند به یک جهت و یک دلیل نیست. به یاد دارم وزیر خارجه امریکا، آقای دین راسک روزی به دانشگاه ما آمده بود. یکی از دانشجویان ما در کنفرانس از ایشان سوال کرد، «شما وقتی تصمیم می گیرید صحبت کنید چه فکری می کنید؟» ایشان پاسخ داد؛ «من فکر 36 موسسه، 36 کشور و حداقل 36 نفر را می کنم زیرا وقتی صحبت می کنید، تنها با یک نفر صحبت می کنید ولی منظور اصلی شما این است که گاهی اوقات محیط و جو سیاسی مناسبی فراهم کنید و حرف خود را بزنید. معامله با بقال نیست که به بقالی بروید و بگویید ماست می خواهم و کار شما فقط با بقال و ماست باشد و هدف شما هم خوردن ماست باشد. کار دیپلماسی این طور نیست. خیلی ها صحبت می کنند و به جایی هم نمی رسند. من دو مثال مطرح می کنم. خواهش می کنم این را بنویسید.
-حتماً می نویسیم، بفرمایید.
بله، بسیار آموزنده است. به سال های 1969 و 1970 میلادی برمی گردیم (تقریباً 40 سال پیش). در این سال ها در سازمان ملل دو بحث بسیار مهم ایجاد شد، که علاوه بر بحث معمولی جنگ سرد بین شوروی و امریکا بود. اگر به تاریخ آن مراجعه کنید یکی از آنها اقتصادی و یکی هم ارتباطی و رسانه یی بود. بحث اقتصادی این بود که برای اولین بار کشورهای غیرمتعهد که آن زمان به آنها دنیای سوم گفته می شد به سازمان ملل اعلام کردند وضع دنیا از جنبه اقتصادی عادلانه نیست، گرچه تقریباً همه کشورها استقلال سیاسی خود را به دست آورده اند ولی زیرساخت ها عوض نشده است و از جنبه اقتصادی وضع دنیای سوم تغییری پیدا نکرده است و مثال زدند که مثلاً دنیای سوم منابع طبیعی بسیاری دارد و مواد خام را دنیای سوم تهیه می کند. دنیای توسعه یافته، مواد خام را از دنیای سوم می خرد و آن را به محصولات تبدیل می کند و به بهای بسیار زیاد هم به خود آنها برمی گرداند و هم آن را به دنیا می رساند. مساله مهمی را مطرح کردند و آن این بود که وقتی در دنیا تورم ایجاد می شود، قیمت کالاها بالا می رود ولی قیمت مواد خام بالا نمی رود مثلاً قیمت نفت و زغال بالا نمی رود و عقیده داشتند برای رفع این نابسامانی باید نظام جدید اقتصادی بین المللی تهیه کنیم که هر زمان بهای محصولات کارخانه یی مانند کفش، اتومبیل، فاستونی و… بالا رفت، به همان اندازه قیمت مواد خام افزایش یابد، مانند نفت و مس. البته دنیای سوم ادعای این را می کرد که انجام می شود. این بحث 10 سال طول کشید و در کمیته ها صحبت شد، البته دنیا مانند دنیای ملی نیست که دولتی وجود داشته باشد و سریع تصمیم گیری کنند ولی اینکه دنیای سوم این مساله را مطرح کرد و دنیای توسعه یافته به آن اهمیت چندانی نمی داد و بالاخره هم هیچ تغییری پیدا نکرد، دلیل مهمی داشت و تمام کسانی که رشته ارتباط بین الملل را می دانند از این قضیه آگاه هستند و آن این است که این دنیایی نیست که شما هرچه بخواهید داشته باشید. روابط بین الملل بیش از هر چیز صحبت است. باید موضوع را در دستور روز قرار داد و به آن مشروعیت داد، صبر کرد و ائتلاف و نیرو درست کرد تا بعد از 15-10 سال نتیجه ملموس مورد نظر به دست آید.
-در این میان چه کسی باید هزینه را بپردازد؟
همه مردم ایران.
-آیا دادن این هزینه ضرورتی دارد؟
همه این کار را می کنند، جزء رشته روابط بین الملل است. مثال دیگری می زنم. در همان زمان دنیای سوم گفت وضع سیاسی- اقتصادی ما درست نمی شود و باید نظام جدید ارتباطات و اطلاعات در دنیا به وجود آوریم، زیرا زیرساخت های مخابراتی، روزنامه ها، مجلات و… همه در دست دنیای توسعه یافته است و آنها هم از جنبه کمیتی و کیفیتی همه چیز را به نفع خود استفاده می کنند و باید این مساله را تغییر دهیم. مثلاً وقتی کسی از پاکستان به واشنگتن تلفن می زند ممکن است دو دلار در دقیقه محاسبه شود ولی اگر از استرالیا به واشنگتن تلفن زده شود با وجودی که مسافت آن بیشتر است ولی قیمت آن 10 سنت است. باید درباره این مساله فکر شود، همین طور درباره مطبوعات. شکایت دنیای سوم این بود که در آن زمان مطبوعات، خبرگزاری ها، تلویزیون ها و… همگی در دست دنیای اول است و از جنبه متون و محتویات پیام و از جنبه زیرساختی هر چه می خواهند انجام می دهند. دنیای سوم این بحث را به راه انداخت. بنده به عنوان یک استاد در این بحث شرکت داشتم، عضو انجمنی بودم که در قسمتی با یونسکو کار می کرد. اگر به آن دهه مراجعه کنید ملاحظه خواهید کرد که این بحث 10 سال طول کشید. نتیجه این شد که امریکایی ها با انتخاب رونالد ریگان در 1980 خودشان را از یونسکو بیرون کشیدند و گفتند این حرف ها به درد ما نمی خورد و علاقه یی به آن نداریم. یعنی نه تنها دنیای سوم از جنبه ملموسی چیزی به دست نیاورد بلکه خود امریکایی ها از سازمان بیرون رفتند. قبل از اینکه نتیجه را بگویم باید عرض کنم تمام روابط بین الملل «صحبت» است. قدرت آن چیزی است که ما فکر می کنیم. پس از 10 سال «صحبت» دنیای سوم نتوانست آنچه را که می خواهد تحصیل کند ولی یک کار بزرگ انجام شد که 10 سال طول کشید. هم در مورد نظام اقتصادی بین المللی و هم نظام ارتباطات و اطلاعات بین المللی نتیجه این شد که 10 سال صحبت سران دول، ملل مختلف، سازمان های مختلف دنیا، هم در داخل کشورهای خودشان، هم در منطقه و خارج به همه فهماندند این وضع دنیا ناعادلانه است. تا آن زمان حتی پژوهش های فراوانی انجام نشده بود که نشان دهد جریان گردش اطلاعات یک سویه است.
-رسالت آقای احمدی نژاد در دیپلماسی، نشان دادن وضع ناعادلانه جهان است یا تامین منافع ملت ایران؟
هر دو و بالاتر از آن.
-اولویت با کدام است؟
هر دو.
-یعنی اگر قرار باشد بین منافع ملی ایرانیان و ناعادلانه نشان دادن سیستم جهانی یکی را انتخاب کند و اولویت دهد به کدام یک اولویت می دهد؟
هیچ رئیس جمهوری یکی از آنها را انتخاب نمی کند، شما اشتباه می کنید.
-با تعریف و تبیینی که شما فرمودید، برداشت من این است که آقای احمدی نژاد گزینه اول را انتخاب کرده است.
برعکس. روی آقای احمدی نژاد تا این حد تکیه نکنید، کافی است. ما گفته ایم و این مشخص است. اگر شما هم بیشتر مطالعه کنید متوجه خواهید شد.
-مردم ایران این مساله را لمس می کنند، به مطالعه نیازی ندارد.
ما بحث، جنگ و دعوا نداریم.
-خیر بحث نداریم فقط برای روشن شدن موضوع بفرمایید.
اگر خودتان مطالعه کنید، متوجه خواهید شد. وقتی نماینده یک ملت هستید و به سازمان ملل متحد می روید که تمام دنیا در آنجا هستند، آیا فقط می خواهید خودتان باشید یا خودتان در میان مردم و ملت ها باشید؟
-تا آنجا که من می دانم وظیفه رئیس جمهور این است که نماینده ملت خودش باشد.
شما گوش نمی دهید. فقط بحث می کنید و وارد جدال می شوید. اگر روابط بین الملل را مطالعه کنید، مشاهده می کنید لغت «روابط» مهم است یعنی ملت ها به هم اتصال دارند گرچه با هم در جنگ هستند ولی دنیا، دنیای یک ملت نیست و اینها به هم وابسته هستند. شما نمی توانید فقط فکر کنید خودتان هستید، در این زمان شما شایستگی رفتن به آنجا را نخواهید داشت. به همین دلیل اگر تاریخ را مطالعه کنید در طول تاریخ سازمان ملل (کشورهای اروپایی و امریکایی را درنظر نگیرید) اگر آقای احمدی نژاد را با افراد دیگر مقایسه کنید، مشاهده خواهید کرد از زمانی که سازمان ملل تشکیل شد کسانی مانند نهرو از هند، سوکارنو از اندونزی، ناصر از مصر و فیدل کاسترو از کوبا حضور داشتند.
-آیا مصدق در این دسته بندی نمی گنجد؟
آن زمان این افراد ضداستعمار صحبت می کردند و فقط راجع به مصر نمی گفتند، زیرا فقط راجع به مصر صحبت کردن اشتباه است. مصر را باید در چارچوب سیاست استعماری انگلستان، امریکا و دنیا قرار داد یعنی روابط بین الملل اینچنین است.
-من چون از این ترس دارم که شما قطع کنید، ترجیح می دهم به سمت موضوع دیگری بروم.
سوالات کوتاه بپرسید که خواننده ها متوجه باشند.
-اگر بر آقای احمدی نژاد تاکید دارم به این دلیل است که حضرت عالی مشاور رسانه یی ایشان هستید. بحث فروپاشی قدرت امریکا و انذارهایی که ایشان می دهند یکی از محوری ترین مباحثی بوده که در سخنرانی های ایشان، چه در داخل، چه در خارج و چه در ملاقات هایی که با سران کشورها داشته اند همواره مطرح شده است به نظر شما که نزدیک به 40 سال در امریکا زندگی کرده اید و در واقع در یکی از مهم ترین دانشگاه های این کشور تدریس می کنید و می توان گفت این کشور را با گوشت و پوست خود می شناسید، آیا قدرت امریکا در حال فروپاشی است؟
شما باز هم سوال می کنید، مثل اینکه در این دنیا زندگی نمی کنید.
-اتفاقاً در این جهان و در ایران زندگی می کنم.
مثل اینکه شما نمی بینید امریکا از قدرت خود به پایین تقلیل پیدا می کند. آیا بحران اقتصادی دنیا را ملاحظه نمی کنید؟ اکنون که من با شما صحبت می کنم این دنیا، دنیای قرن 19 نیست. من همین الان در روبه روی خود به تلویزیون های دنیا نگاه می کنم. همین الان بورس نیویورک به پایین ترین درجه رسیده است. حتماً این را بنویسید.
-حتماً می نویسیم.
به چه دلیل این اتفاق افتاده و بورس پایین آمده است زیرا امروز صبح به وقت واشنگتن یک ساعت قبل از اینکه بورس باز شود آمار ماهانه وزارت کار امریکا بیرون آمد و نشان داد در ماه نوامبر نیم میلیون نفر در امریکا بیکار شدند، در ماه اکتبر فقط 240 هزار نفر بیکار شده بودند. در 27 سال گذشته در امریکا چنین سابقه یی وجود نداشته است، یعنی اگر کسی امروز بگوید آیا امریکا از جنبه اقتصادی افول پیدا می کند یا بحرانی وجود دارد، کسی است که از دنیا بی خبر است. شما مقالات بنده را مطالعه کنید.
-بله قطعاً مقالات را می خوانیم. آیا این کدهایی که اکنون دادید به این معنی است که بورس نیویورک در پایین ترین سطح خود است؟
من 17 سال است ستون چشم انداز را می نویسم. در تاریخ مطبوعات ایران سابقه نداشته است که 17 سال به طور مرتب هر پنجشنبه کسی اینها را بنویسد، بنابراین تداوم داشته است. من 50 سال امریکا بودم و 45 سال استاد بودم و هزاران دانشجو تربیت کردم. زمانی که این ستون را در اردیبهشت 1371 آغاز کردیم، این ستون با این جمله آغاز شد «امپراتوری امریکا ترک خورده است». علت آن فقط شعار دادن نبود، ملاحظات اقتصادی، سیاسی و جامعه شناسی بود. امپراتوری ها سکته نمی کنند، ابتدا سرما می خورند، سپس بیمار می شوند و به بیمارستان می روند و بعد خونریزی می کنند و به اورژانس انتقال داده می شوند و گاهی کار آنها انجام نمی شود، بنابراین 17 سال پیش هم من تنها نبودم البته ما در اقلیت بودیم. زمانی که می گفتیم قدرت امریکا در حال افول است، از روی ملاحظات بود ولی بر مبنای حدس نبود زیرا اگر حدس می زدیم استیضاح می شدیم. ما در مراجع علمی دانشگاه ها بودیم. شما به مقاله 11 ماه پیش من در چشم انداز کیهان توجه کنید که در ماه مارس 2008 (11 ماه پیش) مقاله یی به عنوان رکود اقتصادی امریکا نوشتم و نوشتم امریکا در حال ورود به رکود اقتصادی و ایجاد بحران است. کمپانی هایی که ورشکسته خواهند شد را نام بردم، از مرلین و… اسم بردم، البته من تنها نبودم و گروهی در امریکا بودیم.
-من بحثی روی اینکه این قدرت در حال فروپاشی هست یا خیر ندارم. اگر این امپراتوری در حال زوال است و این قدرت در حال فروپاشی است، جانشین آن کیست؟
جمله ها را به دقت برداشت کنید؛ در حال افول است. فروپاشی مساله دیگری است.
-بله، یعنی ممکن است دوباره قدرت بگیرد؟
لطفاً از خودتان موردی را اضافه نکنید، آنچه من می گویم را بنویسید. این قدرت در حال افول است، این امپراتوری و نظام اقتصادی امریکا تنزل پیدا می کند. به این معنا نیست که فردا همه چیز فرو پاشیده می شود و امریکا از بین می رود و در نیویورک چیزی نخواهد بود، بلکه به این معنا است که دیگر ابرقدرت باقی نمی ماند. الگوی اقتصادی دنیا را اداره می کند که به مدت چند دهه پس از جنگ دوم بین المللی الگوی اقتصادی امریکا بوده است، این الگوی اقتصادی در حال تزلزل است.
-آیا امریکا می تواند دوباره خود را از پس این افول بازتولید کند؟
من شک دارم. از آن گذشته امریکا و دنیای سرمایه داری باید به دنبال تجدید الگوها و ساخت الگوهای جدید باشد. این الگوها خراب شده و خود آنها در حال خراب کردن آن هستند و دنیا را هم با خود می کشانند. خواهش می کنم در اینترنت، رویترز و… ملاحظه کنید و فقط آمار بحران کارخانه های خودرو اروپا را مشاهده کنید.
-سهم ایران در افول اقتصادی که در غرب اتفاق می افتد و برخی اظهار خوشحالی کرده اند و برخی اظهار نگرانی می کنند، چیست، در این کشمکش و بحران ایران در کجا قرار می گیرد؟
سوال بسیار مهمی پرسیدید. خوشبختانه چون ایران کاملاً در الگوی اقتصادی غرب غوطه ور نشده است، زیرا تحریم شده بودیم و مقداری از این جریانات خارج بودیم و وابستگی بانکی و پولی نداشتیم، البته جزء سیستم دنیا هستیم ولی به اندازه روسیه یا کشورهای اروپایی که فروپاشیدند و به دنیای سرمایه داری چسبیدند، ما به این دلیل که وابستگی نداشتیم، آسیبی که به ما وارد می شود حداقل است یعنی تاثیر این بحران اقتصادی در بورس ایران بسیار کم است…
-چه مقدار از مبادلات اقتصادی ایران در بورس است؟
ولی از جهت دیگر ما باید آماده و هوشیار باشیم زیرا این بحران اقتصادی در نرخ نفت و انرژی تاثیرگذار است. امروز نرخ بشکه نفت از 50 دلار پایین تر آمده است.
-47 دلار است.
بله، بنابراین ما باید بودجه و اقتصاد خود را روی نرخ هایی بریزیم که واقعی خواهد بود و ان شاءالله همین طور هم بشود.
-از نگاه شما افول قدرت امریکا و بحرانی که پیش آمده برای ایران خوشحالی دارد یا نگرانی؟
از شما معذرت می خواهم ولی شما به این مسائل سطحی می نگرید. موضوع خوشحالی و ناراحتی نیست، موضوع تنها امریکا هم نیست، زیرا این بحران جهانی شده است. امریکا و اروپا را هم با خود کشانده است، اقیانوسیه و کمی از آسیا را هم با خود کشانده است، بنابراین چون اقتصاد جهانی است، ممکن است امریکا صدمه زیادی ببیند و به همه صدمه می رسد و این طور نیست که ما خوشحال باشیم. نه آقای احمدی نژاد، نه من و نه شما نباید خوشحال باشیم که وضع دنیا رو به بدتر شدن است زیرا ما هم جزء دنیا هستیم، ولی باید هوشیار باشیم که چرا این وضع در حال به وجود آمدن است، زیرا امریکا که در راس آن قرار داشت با طمع و ولخرجی خود، اقتصاد خود و دنیا را به اینجا کشانده است. هیچ کس از این قضیه خوشحال نیست و ان شاءالله کسی خوشحال نباشد. 85 درصد مردم امریکا، در جایی که من زندگی کرده ام، که از طبقه متوسط و پایین هستند، دارایی بازنشستگی خود را تقریباً از دست داده اند.
-اما آقای احمدی نژاد ابراز خوشحالی کرد.
شما در گفته های خود همواره به آقای احمدی نژاد می رسید.
-زیرا اکنون ایشان همه کاره است.
از این مساله دست بکشید، مطبوعات باید کار خود را بالا بگیرند. ایشان خوشحالی نکردند. آقای احمدی نژاد همانند بنده و کسان دیگر نشان می دهند که چرا این وضع ایجاد شد، این مسائل خنده ندارد بلکه عبرت دارد و وظیفه روزنامه نگار و روزنامه این است که این موارد را بنویسد تا افکار عمومی آگاهی پیدا کنند. امروز صحبت آقای احمدی نژاد و یکی دو نفر نیست، این صحبت های جناحی است که من وارد آنها نخواهم شد و فکر نمی کنم در منزلت و شأن یک روزنامه مهم باشد.
-بالاخره من باید برای مخاطبان مطرح کنم که آقای احمدی نژاد چگونه فکر و تحلیل می کنند و تصمیم می گیرند.
باید خودتان یادداشت بنویسید.
-آنها ما را قبول ندارند، باید حداقل بگوییم از زبان مشاوران ایشان این مسائل را گفته ایم.
این دعواها را به میدان ما نیاورید، سوالات خود را از ایشان بپرسید یا مقالات خود را به صورت انتقادی بنویسید، هیچ مانعی ندارد. شما به عنوان استاد دانشگاه یا مشاور با من صحبت می کنید و من هم خدمت شما می گویم. فکر می کنم بعد از این مدت که به شما وقت داده ایم، بهتر است برای خواننده های شما روشنگری شود، نه اینکه جنجال شود زیرا اگر این طور شود، این مصاحبه ها و گفته ها تکرار نخواهد شد. هر سوالی دارید بپرسید.
-من سوال دیگری ندارم، بیشتر از این وقت شما را نمی گیرم.
ان شاءالله به دقت و آن طور که بنده گفتم بنویسید.
-به شما قول می دهم واو به واو و ویرگول به ویرگول آنچه شما گفتید را مطرح کنم. سپاسگزارم. خداحافظ.
خداحافظ.
منبع: اعتماد، دوم دی