دیپلماسی زرد

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

حالا این گفتن از من بود، می خواهید قبول کنید یا نکنید. خبرش منتشر شده که “کاخ سفید به دنبال دور زدن کنگره برای لغو یک جانبه تحریم های ایران.” است. یعنی وقتی من که خودم متخصص پارک کردن ماشین سه متری در فاصله سه متر و ده سانتی بغل خیابان هستم بطوری که نه یک خال روی سپر جلویی بیافتد نه یک خراش روی سپر عقبی، عمرا ندانم چطوری آدم می تواند تحریم دور بزند، انتظار دارید جان کری وزیر خارجه آمریکا که هیجان انگیز ترین خلاف زندگی اش این است که خردل های کارخانه هاینز زنش را بدون سروته کردن بریزد روی هات داگ، دور زدن بلد باشد؟ من شرط می بندم اگر از نیویورک برود کالیفرنیا یک یوترن خلاف نتواند برود. بیخودی نیست که جواد ظریف فاش نمی کند که در جلسه اش با جان کری چی به او گفته که او این همه خوشحال بود و هی می گفت ما راههای تازه پیدا کردیم. من خودم از همین امید میم ( نام کاملش را نمی نویسم) که در اجلاس شان بود شنیدم که می گفت این جوری شنیده.

جواد: جان!

جان: جان جان!

جواد: ما غنی سازی رو کلا متوقف می کنیم شما هم تحریم رو کلا بی خیال بشین، قبول؟

جان: نه جواد! خطرناکه! به حسن هم بگو خطرناکه. ما یک راه طولانی داریم، تحریم رفته سنا، حداقل یکی دو سال طول می کشه. تو که نمی دونی، مثل اینکه افتاده باشی توی اتوبان ۱۰۱ باید صد کیلومتر بری تا دوربرگردان پیدا کنی.

جواد: جان! نگران نباش، تو باید دور بزنی…

جان: کجا رو دور بزنم، باید بریم کنگره، خود قانون لغو کردن یک سال طول می کشه.

جواد: آره، از اتوبان ۱۰۱ آره، ولی وقتی وسط اتوبان رسیدی به کنگره اونو دور می زنی.

جان: نمی شه، خلافه. اصلا قانون اجازه نمی ده.

جواد: ببین، رودخانه پوتوماک رو دیدی…..( جواد دقیقا مسیر را توضیح می دهد.)

جان: لامصب، این راه رو شنیده بودم ولی به این می گن دور زدن کنگره، خوب این خلافه. می دونی؟

جواد: جان! منم اولش رفتم سخت بود. یک کم هم درد داره، فقط باید عادت کنی. فرمونو می چرخونی، وقتی دیدی کسی نیست، دور می زنی. اوکی!

جان( تمام وجودش عرق کرده): جواد! اوکی! ولی فقط یه دفعه…

جواد: خیالت راحت باشه، هیچی نمی شه. دور می زنی. همین!

 

دوکیلوتریاک مسافر قشم

یعنی تا ما هموطنان عزیز تمام جهان را گلکاری نکنیم ول نمی کنیم که. گزارش شده که حدود ۷۰۰ ایرانی به اتهام حمل مواد مخدر در خارج از ایران منتظر اعدام هستند. از آن طرف همین دیروز خبر داده شد که “دو کیلو و ۶۰ گرم تریاک از معده یکی از مسافران قشم کشف شد.” حالا چطوری کشف شد؟ به گزارش پلیس ایران “با استفاده از شگردهای خاص پلیسی” این دو کیلو تریاک کشف شد. ما که زندان بودیم، معمولا روز ملاقات یا برگشتن زندانیان از مرخصی زمان کشف تریاک هایی بود که به اوین وارد می شد. جلوی چشم خودم طرف نیم کیلو، پنیر نه، تریاک وارد سالن شش زندان اوین کرد. اسم این کار را می گویند “انباری زدن” و روش کشفش هم خیلی ساده است. به طرف می گویند تو تریاک داری؟ طرف می گوید: “من؟ تریاک؟ شیب؟ بام؟” بعد از قیافه طرف می فهمند که انباری زده است. بعد هم قیف می گذارند توی دهان طرف و ریکا یا هر مایع ظرفشویی به خوردش می دهند و تحت نظر می فرستندش به توالت مخصوص. تمام تریاک که توی معده است با یک وضع فجیعی، مثل بقیه چیزهایی که در زندان رخ می دهد پس داده می شود. علت اینکه طرف تریاک حمل می کند این است که در مقصد تریاک مثلا ده هزار تومان است، در مبدا پنج هزار تومان، خودش می شود انگیزه. حالا بیا توضیح بده این شگردهای شرلوک هولمز چیست؟ البته که شهر صد هزار نفری قشم طبعا اینقدر مصرف ندارد، من نمی دانم، ولی تریاک که به قشم برود، بعد هم می رود امارات و خودش می شود پولی عظیم. اصولا اگر بنا باشد راه پیدا کنیم پیدا می کنیم. حالا این پلیسی که قبل از برگزاری انتخابات می داند چه کسانی را باید در کدام سلولها زندانی کند، چطوری نمی تواند جلوی توزیع تریاک را بگیرد، به اصل داستان برمی گردد. تریاک هست، مصرف کننده هست، خریدار هست، قیمت جان آدمها هم از درآمد تریاک کمتر است. دوست داری بزن توی سرت، دوست داری گریه کن. بیله دیگ بیله چغندر.

 

روسری وزیرخارجه ایتالیا

واقعا کار وزیر خارجه در ایران ظریف است، از یک طرف باید با آمریکا آشتی کند، از آن طرف باید با اسرائیل بجنگد، از یک طرف سوم باید جلوی غنی سازی را بگیرد، از طرف دیگر باید به رهبر توضیح بدهد که ما حق غنی سازی داریم، شما این شربت را بخور، حالت خوب می شود. از طرف چهارم باید امکان تجارت با نود شرکت ایتالیایی و هفتاد شرکت فرانسوی را فراهم کند. از طرف پنجم باید به جان کری و اوباما دورزدن یا همان یوترن را یاد بدهد. اما از همه مهم تر حجاب سر کردن است. نه اینکه وزیر خارجه باید به کارمندان خودش دستور بدهد که حجاب سرشان بگذارند، آن را که خودشان بلدند. یعنی بلد هم نباشند بالاخره بعد از سی سال یاد می گیرند، ولی حجاب گذاشتن سر وزیرخارجه کشوری مثل ایتالیا که نخست وزیر سابقش برلوسکونی شورت همه مجری های زن تلویزیون را هم… اصلا به من چه، منظورم این است که امروز اما بنینو وزیر خارجه ایتالیا تیلیک تیلیک، با یک عالمه پروتکل و پرونده و قرارداد رفته ایران که با ظریف ملاقات کند. توی هواپیما نماینده وزارتخارجه سه تا روسری برایش برده که یکی را انتخاب کند، چون در ایران همه حق انتخاب دارند، خال خال، راه راه، گل درشت، بعد وزیر خارجه ایتالیا که مشت های گره کرده فمینیست های ایتالیایی جلو چشمش بوده، گفته “نه، عمرا اگر روسری بگذارم، ما چهارصد سال قبل رنسانس کردیم که دیگر مذهب حق نداشته باشد که….” بعد آقای ظریف تلفنی توضیح داده که اگر می خواهی مازارتی و بوگاتی و فراری بفروشی، یا روسری یا بیخیال تجارت. خانم وزیر هم عصبانی توی هواپیما سه چهار تا سیگار کشیده و یادش افتاده که قبل از رنسانس چه خبر بوده و بعد روسری را پوشیده و پرسیده: “حالا باید همه موهایم را بپوشانم؟” ظریف هم با ظرافت گفته، نه بابا، خیلی جدی نیست. خانم وزیر گفته: “اگر خیلی جدی نیست بردارم” ظریف بدو بدو آمده که “نه عزیزم! خیلی هم جدی است.” یعنی دیپلماسی که کشک نیست. همین که بتوانی روسری بکنی سر وزیر خارجه ایتالیا خودش از توافق ژنو سخت تر است. یعنی واقعا فکر می کنید چه مصیبتی است. دولت را بدهی دست احمدی نژاد، می شود آن طوری، ندهی می شود این طوری. حالا برای بعضی ها سگ زرد برادر شغال است. ولی خود سگ زرد و شغال که می دانند برادر نیستند.

 

معشوقه اولاند

فکر کن کشوری که ۷۰۰ نفر از اتباعش بخاطر تریاک در بیرون مرزها قرار است اعدام شوند، ۶۰۰۰ نفر هم زندانی بیرون مرزها دارد، خیلی خوش پروپاچه است لب خزینه هم می نشیند، وزیر خارجه که امروز شش ساعت داشت کار گشت ارشاد را در سطح جهانی انجام می داد، از آن طرف از حالا تمام وزارت خارجه، دفاع، دادگستری، قوه قضائیه، نیروی زمینی، هوایی و دریایی، بسیج و سپاه همه و همه منتظرند ببینند که آقای فرانسوا اولاند که می خواهد برود به ایران، با زن خودش می رود، یا با معشوقه اش؟ یعنی تمام کارشان را گذاشتند کنار و دارند بررسی می کنند که اگر رئیس جمهور فرانسه خواست به ایران برود، باید عقدنامه معشوقه اش را هم با خودش ببرد. یا رضایت نامه از زن قبلی که خودش هم باید از آن یکی زن اصلی یعنی سگولن رویال رضایت نامه داشته باشد، حتما همراهش باشد. یک دفعه دیدی گشت اینرنشنال ارشاد گرفت شان و عقدشان کرد. حالا ۷۰۰ نفر در حال اعدام هستند، آن موضوع کلا جداست. فکر کنم اگر قذافی زنده بود و می خواست با آن لشگر خانم خوشگل ها برود ایران، چه مشکلاتی درست می شد؟ حالا اینها همه قابل حل است، اوباما هم برای رفتن به تهران احتمالا باید نامه میشله را ببرد که فعلا از طلاق منصرف شدم. کلا مملکت شده دیپلماسی زرد.