تنها سوال بی جواب اما اکنون این است ؟ آنها که هر از گاهی سری به ابن بابویه، ظهیر الدوله، بهشت زهرا، سعدیه و حافظیه، مشهد اردهال(مکان دفن سپهری)، کرج(محل دفن شاملو) طوس (محل دفن اخوان) و… میزنند اگر روزی بخواند یادی از پدر فیلم ناطق ایرانی کنند باید سراغ کجا را بگیرند؟
شاید تنها گذشت زمان لازم بودتا خانواده عبدالحسین سپنتا بتوانند این تابلو را د رمقابل آرامگاه سابق او کنند که حالا زمینی مسطح و آماد ه ساختو ساز است. این جمله را در معرض نگاه عموم بگذارند: “بازسازی ارامگاه پدر فیلم ناطق ایرانی”
نزدیک به سه سال قبل وقتی اخبار وعکسهای مربوط به تخریب ارامگاه عبدالحسین سپنتا رسانه ای شد و موج اعتراضات از گوشه و کنار برخاست، ساسان سپنتا دکترای ادبیات و آواشناسی و استاد دانشگاه اصفهان اعلام کرد که خانواده تصمیم بر ساماندهی مقبره دارند وی علت تغییر محل سنگ قبر و علت تخریب آلاچیق مقبره سازنده فیلم دختر لر، نخستین فیلم ناطق ایرانی را نوسازی و تعمیر ارامگاه است.
او گفت: “اینجا ملک شخصی و آرامگاه خانوادگی ما بود که پدر را ۳۷ سال قبل در آن دفن کردیم. همان زمان ما یک آلاچیق بر روی آن ساختیم. دور محل رانیز نرده کشی کردیم. اما چندسال قبل متوجه شدیم اوضاع آنجا نابسامان است، پاتوق معتادان و محل پارکینگ اتومبیل شده. سقف آلاچیق هم ریزش کرده است.به همین دلیل از شهرداری مجوز ساخت دیوار گرفتیم و عوارض نوسازی هم پرداخت کردیم. از شهرداری هم به علت گذشت بیش از ۳۰سال از زمان دفن اجازه شرعی گرفتیم و قبرها را به چند متر آن طرف تر منتقل کردیم تا آلاچیق را تعمیر و نوسازی کنیم. اما به محض دیوار کشی، مدیریت مجموعه فرهنگی مذهبی تخت فولاد اعتراض کرد که این مکان جزو مجموعه تخت فولاد است و اطراف آن کاربری فضای سبز پیدا دارد.”
یک مقام در سازمان میراث فرهنگی درهمان زمان گفت: “تاکنون کی و کجا برای تعمیر و بازسازی مقبره و آرامگاه، نبش قبر کرده اند و محل سنگ قبر را تغییر داده اند. این قضیه در کدامیک از شیوه های مرمت آثار و ابنیه تاریخی صورت گرفته که این دومین بار باشد.اگرچه خود ارامگاه و سنگ قبر ارزش تاریخی ندارد، اما مکان وجهه ملی دارد و میراث فرهنگی هم با نوسازی آن مخالفت کرده است. سپنتا جزو مفاخر کشور است و تخریب و تغییر محل سنگ قبر او خلاف است. خانواده وی قبلاً برای انجام ساخت و ساز در محل از ما درخواست مجوز کرده بودند، اما ما مخالفت کرده بودیم.“
ارامگاه تا یک سال قبل به همان حالت نیمه مخروبه رها شد وسنگ قبر به گوشه ای متروکه در ابعاد سه در شش متر در کنار چند سنگ قبر دیگر قرار داشت، تا اینکه مدیر وقت مجموعه فرهنگی مذهبی تحت فولاد سال گذشته اعلام کرد: “بارها با با وارث و فرزندان مرحوم سپنتا تماس گرفته شده است، تا در صورتی که مایل به تحویل آرامگاه با هدف احیا و مرمت آن هستند، این کار انجام شود; ولی هنوز هیچ پاسخی مبنی بر موافقت آنها اعلام نشده است. با توجه به اینکه از سال 1363، دفن اموات در تخت فولاد اصفهان ممنوع اعلام و دادن مالکیت تمام تکیههای تخت فولاد به شهرداری مطرح شده است، لذا برای جابهجایی قبر مرحوم سپنتا میبایست این کار با مجوز مدیریت تخت فولاد انجام میگرفت؛ اما این اقدام انجام نشد و ما منتظریم تا فرزند وی پس از توافق با ما، مکان دفن پدر سینمای ایران را به فضایی سبز و با مقبرهای در شان او تبدیل کند.”
رضا مرادی غیاث ابادی تاریخ نگار واکنش های ناشی از تخریب مقبره را نادرست و ناشی از بی اطلاعی معترضان دانست وگفت: ”در هیچکدام از آن نوشتارها و گزارشها به این نکته مهم پرداخته نشد که عرصه و اعیانی بنای آرامگاه زندهیاد سپنتا، نه از آن همگان، که ملکی خصوصی بوده است. همچنین نمی دانند که تنظیمکنندگان آن اعتراضنامهها، آیا از این نکته آگاهی نداشتهاند و یا با علم به این واقعیت، عامداً آنرا پنهان کرده بودند. در هر دو صورت، این کوتاهی سزاوار سرزنش است. در حالت نخست، به این دلیل که بدون تحقیق و آگاهی کامل، به حقوق دیگران معترض شدهاند و در حالت دوم، به این دلیل که آشکارا واقعیتها را تحریف کردهاند.در مقررات همه کشورها و از جمله ایران، بنا به یک قاعده طبیعی و انسانی، هنگامی حق اعتراض همگانی نسبت به تخریب یک بنا وجود دارد که آن بنا متعلق به همگان و بدون مالک خصوصی باشد؛ حتی اگر در فهرست آثار ملی ثبت نشده باشد. دوستداران هر بنای یادمانی که مالک خصوصی دارد، برای نگاهداشت و حفاظت از آن، ابتدا وظیفه دارند از طریق نهادهای مردمی یا مراجع رسمی (دولت یا شهرداریها) آنرا با جلب رضایت مالک، تملک کنند و آنگاه به هر ترتیبی که قوانین هر کشوری اجازه میدهد، از آن نگهداری و استفاده کنند. در تمام خانهها و آرامگاه های بزرگانی که در سراسر دنیا به موزه و پایگاهی فرهنگی برای همگان تبدیل شدهاند، همین شیوه به کار بسته شده و هرگز مالک بنا را مجبور و وادار نکردهاند که بخاطر آنان از حقوق قانونی خود چشمپوشی کند.بنای آرامگاه زندهیاد عبدالحسین سپنتا، توسط فرزندان و وراث او، و به هر دلیل یا مصلحتی که خود تشخیص دادهاند، ویران شده است.”
تنها سوال بی جواب اما اکنون این است ؟ آنها که هر از گاهی سری به ابن بابویه، ظهیر الدوله، بهشت زهرا، سعدیه و حافظیه، مشهد اردهال( مکان دفن سپهری)، کرج( محل دفن شاملو) طوس ( محل دفن اخوان) و… میزنند اگر روزی بخواند یادی از پدر فیلم ناطق ایرانی کنند باید سراغ کجا را بگیرند؟
عبدالحسین سپنتا در 1286 شمسی در تهران دیده بر جهان گشود. تحت سرپرستی مادر و دائی خود ﺁموزش و پرورش یافت. در دوران جوانی، همراه مشروطه خواهان، مخالف کودتای رضا خانی و سخت پای بند مبارزه ضد استعماری بود. می دانست جوانی را اگر در جوش و خروش بنای ﺁینده ای ﺁزاد تر نگذارد، زندگی را ناکرده از دست داده است.
دستی توانا در روزنامه نگاری داشت و ادیبی تیز بین و شاعری توانا بود. فیلم برداری با صدا را او ﺁغاز کرد. فیلم “دختر لر” که و ساخت، همچنان در خاطره ها است..
از مجموعه کارهایش، می توان از 1 – اشک سپنتا، 2 – اخلاق در ایران باستان، 3 – نوﺁموز مزدیسنا در دو جلد، 4 – پرتوی از فلسفه ایران باستان، 5 – زرتشت که بود و چه کرد ؟، 6– مجموعه اشعار ملی عارف قزوینی، 7 – منتخبات اشعار میرزا عبدالوهاب گلشن ایران پور، 8 – در باره سخنوران دوران پهلوی، 9 – ایران و اهمیت ﺁن در ترقی و تمدن بشر، 10 – سروده های دهقان سامانی و… یاد کرد.