لویی لما
کشورهای عربی حوزه خلیج فارس درخصوص ایران خواستار ضمانت شده اند. سران این کشورها از “ساده لوحی” سیاست پیش گرفته شده توسط رییس کاخ سفید در منطقه به انتقاد پرداخته اند.
و اگر فردا عراق به کویت حمله کند، ایالات متحده چه خواهد کرد؟ آیا بار دیگر به مانند آنچه در سال ۱۹۹۱ علیه صدام حسین انجام داد، نیروهایی را برای آزادسازی این کشور کوچک بسیج خواهد کرد؟ شاید این سؤال کمی عجیب به نظر برسد. ولی از دید کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، فقط کافی است که “ایران” را جایگزین “عراق” کنیم تا این موضوع به یکی از اخبار داغ روز تبدیل شود.
آمریکا به عنوان یک ابرقدرت به چه می اندیشد؟ باراک اوباما برای اطمینان بخشیدن به متحدانش در منطقه تصمیم گرفته تا آنها را از روز پنج شنبه به اقامتگاه دوم اش در کمپ دیوید دعوت کند. این دعوت به ماه مارس بازمی گردد. ولی این گردهمایی چندان هم بر وفق مراد همه نبود و حتی حضور تمام وقت رییس جمهور آمریکا در کمپ دیوید نیز نتوانست ملک سلمان، پادشاه سعودی را به حضور در این گردهمایی متقاعد سازد. شاید این پادشاه ۷۹ ساله دیگر چندان رغبتی به انجام راهپیماییهای طولانی در جنگل کمپ دیوید ندارد؛ به ویژه اینکه سران دیگر شیخ نشینان خلیج فارس نیز در این گردهمایی حضور دارند و “خادم حرمین شریفین” [عنوان رسمی پادشاه سعودی] همواره خواستار آن بوده که جایگاهی ویژه و جداگانه نسبت به دیگر شیخ نشینان داشته باشد.
ازسوی دیگر، برخی از سران دیگر کشورها که یا پیر یا مریض اند نیز نسبت به غیبت خود در کمپ دیوید عذرخواهی کردهاند. کریستین کوخ، رییس مرکز تحقیقاتی خلیج فارس در ژنو، با کم اهمیت خواندن این غیبت ها اظهار داشت: “با توجه به اهداف این گردهمایی و ماهیت فنی مباحثات، افراد مناسبی در رده های بالا به کمپ دیوید رفته اند.”
درهمین راستا، عربستان سعودی [با اعزام محمد بن نایف به نیابت از ملک سلمان] و همچنین قطر یا بحرین اعضایی از نسل جدید خود را به کمپ دیوید اعزام کرده اند. درحقیقت، ولیعهدهای موروثی که بخش اعظمی از سیاست کشورهای خود را دیکته می کنند به آمریکا سفر کرده اند.
نتیجه: در بحرین و سوریه، و از این پس در یمن، که ائتلاف کشورهای عربی در آن علیه پیشروی حوثی های مورد حمایت ایران سلاح بر دست گرفته، کشورهای خلیج فارس کم کم نشان می دهند که برخی اقدامات را جدا از متحد بزرگ خود به انجام می رسانند.
کریستین کوخ در ادامه می گوید: “از نظر عربستان سعودی، تمامی منطقه به دلیل «ساده لوحی» دولت آمریکا در برابر ایران درحال فروپاشی است.” او می افزاید: “باراک اوباما تنها به عقد توافق اتمی با ایران [تا قبل از ۳۰ ژوئن] می اندیشد. ولی فعلاً دست ایران را باز گذاشته و حتی کوچک ترین اقدام ملموسی را چه در مورد سوریه، و چه در مورد یمن، از ایران مطالبه نمیکند.”
کشورهای حوزه خلیج فارس خواستار یک ائتلاف نظامی همانند الگوی سازمان ناتو بودند: در صورت حمله علیه یکی از اعضای آن، کلیه دیگر اعضا می توانند مقابله به مثل کنند. حال آنکه از دید واشنگتن، به هیچ وجه امکان چنین حالتی وجود ندارد. ابتدا به این دلیل که این منطقه بسیار پرتنش است، و به ویژه به این دلیل که این امتیاز صرفاً برای دولت اسراییل محفوظ نگاه داشته شده. کنگره و لابیهای طرفدار اسراییل نیز به شدت نسبت به این مسأله هوشیارند.
چنین سازش ناپذیریهایی ازسوی آمریکا نسبت به تعهدات مکتوباش، توضیح دهنده غیبت ملک سلمان است. این “میانهروی” واشنگتن نیز نشان دهنده سرعت عمل مداخله سعودیها در یمن است که بخشی از آن نیز برخلاف خواسته ایالات متحده بوده.
در کمپ دیوید همچنین بر لزوم همکاری در زمینه اطلاعاتی نیز تأکید شده است: حملات سایبری ازسوی ایران باعث هراسی در نزد این کشورها شده که دست کمی از هراس آنها از وقوع یک جنگ متعارف ندارد.
پادشاهیهای حوزه خلیج فارس همچنین خواستار دریافت تسلیحات پیشرفته بیشتری شده اند. عربستان سعودی با تخصیص یک بودجه نظامی سالانه معادل ۸۰ میلیارد دلار [شش برابر بیشتر از ایران]، یکی از بهترین خریداران جنگافزارهای آمریکایی است. که البته آموزشدهندگان نظامی که استفاده از چنین ابزارهای پیشرفتهای را آموزش میدهند را نیز نباید فراموش کرد.
لوتان، ۱۴ مه ۲۰۱۵