به نام خداوندگار مظلومان
رئیس محترم قوه قضائیه، جناب حجتالاسلام والمسلمین صادق لاریجانی
با تقدیم سلام و احترام
اینجانب، فاطمه شمس، همسر محمدرضا جلاییپور، مراتب عمیق نگرانی خود را نسبت به وضعیت ایجاد شده اخیر در مورد آزادی همسرم که بیش از ۶۵ روز است، بدون تفهیم اتهام و صادر شدن قرار، در بازداشت غیرقانونی به سر میبرد، به حضور جنابعالی اعلام میکنم.
همسر من، در روز بیست و هفتم خردادماه سال جاری و هنگامی که به همراه یکدیگر، برای ادامه تحصیل قصد بازگشت به انگلستان را داشتیم، در مقابل چشمان بهتزده من و مسافران دیگر، توسط نیروهای امنیتی و بدون ارائه حکم در فرودگاه امام خمینی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد و از ادامه سفر خود بازماند. او بعد از دو هفته بیخبری در تماسی دو دقیقهای با برادرش از سلامتی خود خبر داد، ولی هنوز هم معلوم نبود که در چه محلی نگهداری میشود. بعد از گذشت نزدیک به ۲۰ روز و با پیگیریهای صورت گرفته از سوی خانواده اینجانب و همسرم، معلوم شد که او در بند ۲۰۹ زندان اوین و در سلول انفرادی نگهداری میشود.
بعد از چهل و اندی روز حبس در انفرادی، با پیگریهای صورت گرفته، برخی از اعضای خانواده موفق شدند با همسرم ملاقات کنند و در این ملاقات، به گفته ملاقاتکنندگان متاسفانه علیرغم وضعیت مطلوب روحی همسرم که ناشی از ایمان و اعتقاد وی بود و نه برخوردهای مناسب بازجویان اوین، رنگ و روی او بسیار پریده و زردرنگ بود، اما به دلیل حضور مامور در اتاق، همسرم از گفتن آنچه بر او گذشته بود، بازماند.
بعد از دو جلسه ملاقات با او بود که مطلع شدیم همسر بیگناه مرا ۳ شبانه روز در سلولی داغ معروف به سلول موتورخانه ( که جنب موتورخانه است و پر از بخار و دود و دم است ) حبس کرده بودند تا به زور او را وادار به اعتراف تلویزیونی کنند. شرایط این سلول به قدری نامساعد و مسموم بوده که او حتی توان نفس کشیدن هم نداشته است. به دلیل وضعیت افتضاحی که در این سلول وجود داشته، حتی دل نگهبان سلول به حال همسر مظلومم میسوزد و به بازجو و مسوول بند اعتراض میکند و میگوید که در این وضعیت، او تلف خواهد شد و از بین خواهد رفت و بعد از آن خواستار تغییر سلول و جابجایی همسرم به محل دیگری میشود. بازجوی همسرم که ظاهرا بویی از انسانیت نبرده بود در مقابل این اعتراض زندانبان مقاومت میکند اما ماموری که برای سرکشی به وضعیت وی بعد از سه روز درب این سلول را باز میکند، هوا را به قدری نامساعد و گرم و مسموم مییابد که نمیتواند حتی پایش را داخل سلول بگذارد و دستور میدهد همسرم را از آن جا خارج کنند. بعد از خارج کردن او از این اتاق مخوف که هیچ یک از اصول اولیه نگهداری از زندانی را دارا نبوده و به اصطلاح غیراستاندارد(!) بوده است، او را با همان حال نزار ناشی از گرمای شدید به اتاق بازجویی میبرند و ۹ ساعت تمام بدون آب و غذا و در حالیکه رکیکترین فحشهای ناموسی را به همسر، خواهر و مادرش میدهند و در تمام طول مدت بازجویی هم با ته خودکار بر سر او میکوبیدهاند، وادار به اعتراف دروغش میکنند و وقتی موفق نمیشوند او را بیجان در سلول انفرادی دیگری رها میکنند. قبل از آن ۳ روز مخوف هم به مدت ۲۵ روز او را در حبس انفرادی مطلق و خلا زمانی و مکانی میاندازند و حتی یک بازجویی هم از او به عمل نمیآورند تا به قول خودشان او را بشکنند تا به باوری نداشته اعتراف کند.
این شکنجههای روحی و جسمی در حالی صورت گرفته است که همسر من تمام آنچه به آن باور داشته بود را قبل از این بازجویی مخوف نوشته بود، اما این افراد بیوجدان و ظالم با این فشارهای غیر انسانی، به دنبال گرفتن اعتراف دروغ از او بودند و همچنان هم هستند. اما خوشبختانه تا بدین لحظه موفق به انجام این عمل قبیح غیرقانونی، غیراخلاقی و غیر شرعی خود نشدهاند. من از همین جا اعلام میکنم که پس از ۶۵ روز مقاومت همسرم در مقابل سختترین شرایط روحی و جسمی و شکنجههایی که صورت گرفت او هنوز محکم ایستاده است و به یک کلمه دروغ اعتراف نکرده است و نخواهد کرد و اگر هر چیزی از او به نام جعلی اعتراف شنیدید و دیدید بدانید که از برکات آن سلول داغ و فحشهای ناموسی و ضرب و شتمهای فیزیکی و تحقیرهای روحی است.
جناب آقای لاریجانی
روز چهارشنبه هفته گذشته با پیگیریهایی که صورت گرفت، قاضی حداد، حکم آزادی همسر مرا که بعد از تامین وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی صادر شده بود، به زندان اوین فرستاد و به پدر همسرم گفت که یک ساعت دیگر به زندان اوین بروید و فرزندتان را تحویل بگیرید. اعضای خانواده ما ۱۱ ساعت را در مقابل درهای بسته اوین و در حالیکه هیچ کس جوابگوی دلیل این همه چشم انتظاری آنان نبود، سپری کردند و سپس در کمال ناامیدی به خانه بازگشتند. این روند چشمانتظاری تا ۴۸ ساعت ادامه داشت. آقایان گفتند که همه چیز به دلیل تعطیلی آخر هفته به امروز، یعنی شنبه موکول شده است و مجددا سه روز تمام ما را چشمبه راه و منتظر گذاشتند. امروز هم پدر و برادر همسرم با مراجعه به دادسرا خواستار روشن شدن تکلیف همسرم شدند. اما در کمال ناباوری به آنها گفته شد که وزارت اطلاعات و دادستان تهران شخصا جلوی اجرای حکم قضایی را گرفتهاند و نخواهند گذاشت که او آزاد شود. هیچ کس در دادسرا، هیچ جواب روشنی به عنوان دلیل ناتوانی قوه قضائیه از اجرای حکم قضائی صادره توسط قاضی پرونده ندارد. علیرغم اینکه سند ۲۰۰ میلیون تومانی را به گرو گرفتهاند و حکم آزادی دادهاند، آشکارا سعید مرتضوی، دادستان تهران، همسر مرا به گروگان گرفته است و در کمال ناباوری و تاسف قوه قضائیه که عملا باید نافذترین نهاد در امر پیگیری وضعیت بازداشتشدگان باشد هم نمیتواند جلوی این اعمال خودسرانه را بگیرد. ایشان با کدام حق قانونی، اخلاقی و شرعی مجاز است که جلوی حکم قاضی دادسرا را بگیرد و مانع آزادی همسر من شود؟ چه کسی به ایشان چنین اختیارات نامحدودی اعطا کرده است؟
جناب آقای لاریجانی
همسر من، یک نخبه علمی و فرهنگی و مذهبی این مملکت و برخواسته از خانوادهای اصیل و مذهبیست که برای اسلام و انقلاب سه شهید داده است و پدرش ۱۰ سال تمام از عمرش را وقف دفاع از کیان میهنش در خطرناکترین مناطق جنگی غرب کشور کرده است. همسر جوان من در کمال از خود گذشتگی و وطندوستی و از سر مهری که به سرزمین مادری اش داشت، زندگیاش را وقف کار انتخاباتی کرد تا مگر برای اندکی هم که شده جوانان کشورش را به آینده امیدوارتر کند. او در تمام مدت فعالیت انتخاباتی، حتی یک بار هم پای خود را از حدود قانونی فراتر نگذاشت و در فعالیتی کاملا صلح آمیز و مقبول از جناب آقای موسوی، کاندیدای مورد تایید شورای نگهبان که همواره به انقلابیگری، دینورزی، اخلاق وصداقت شهرت داشتند حمایت کرد. اعتراف میکنم که همسر من مدافع انقلابی است که امام خمینی رهبر آن بود و آقای مهندس موسوی که همسر من از حامیان ایشان است یکی از شخصیتهای صادق و مومن به راه امام است. من و همسرم به حمایت و پشتیبانی از چنین فردی مفتخریم. من اعتراف میکنم که همسر من از مدافعان جمهوری اسلامی تمیز است که امام خمینی وعده آن را داده بود و در شعارهای مهندس موسوی تبلور داشت نه این حکمرانی کثیف که بهترین فرهیختگان این کشور را به بند کشیده است. این شکنجهها و تبعیدها و حبسها یک کلمه از این اعتقاد ما کم و زیاد نخواهد کرد. آنچه در دو ماه اخیر در زندانهای کشور رخ داد فاجعهای دینی، اخلاقی، قانونی و بشری است که دل هر انسانی را به درد می آورد و چون خورهای به جان و روح آدمی افتاده است.
ریاست محترم قوه قضائیه
سوال من از شما به عنوان مسوول قوه قضاییه این است که آیا نحوه برخورد با یک جوان نخبه که حائز برترین امتیازات علمی از قبیل رتبه یک کنکور سراسری و طلای المپیاد ادبی است و هماکنون نیز دانشجوی ممتاز دانشگاه آکسفورد است و در عین حال همگان به دینداری، اخلاقی بودن و اعتقاد وی به نظام جمهوری اسلامی چه در داخل و چه در خارج از کشور گواهی میدهد باید تا به این حد پست و حقیرانه باشد؟ آیا اصولا جای کسی با این مختصات در زندان اوین است؟ شاید در زندان اوین دانشگاه زدهاند و ما بیخبریم! چه شد که بعد از سی سال، زندان باید جایگاه شریفترین، مومنترین، انقلابیترین و پاکدلترین همنسلان من باشد؟ من از حضور محترم شما سوال میکنم آیا نگهداری جوانی ۲۷ ساله به مدت ۷۲ ساعت در فضایی که حتی تحمل یک ثانیه آن برای بازجویش ناممکن بوده است، حبس ۲۵ روزه او در خلا زمانی و مکانی برای شکنجه روحی زندانی، بازجوییهای طولانی مدت بدون آب و غذا، نثار رکیکترین فحشهای ناموسی و شکنجههای فیزیکی در حین بازجویی مطابق قانون و شرع و اخلاق است؟ از جنابعالی که به تازگی ریاست این قوه را عهدهدار شدهاید، میخواهم به این سوال من پاسخ دهید که آیا در صورت صدور حکم قضایی برای آزادی زندانی، نهاد موازی دیگر یا شخصی مثل مرتضوی به عنوان دادستان تهران به لحاظ قانونی اجازه دارند جلوی اجرای حکم را بگیرند؟ از شما که در جلسه معارفه خودتان وعده دادید از حق مظلومان دفاع کنید و گفتید که “هیچ کس نباید جرات کند و به خود حق دهد که بر خلاف قانون، حکم و حقوق شهروندان را ضایع کند و من در این ماموریت مهم به احدی رحم نخواهم کرد” میخواهم به سوال من که ۶۵ روز است بیپاسخ مانده، جواب بدهید که آیا برخورد با یک جوان مومن متعهد نخبه که تنها جرمش فعالیت شفاف و قانونی برای انتخابات بوده است باید مثل یا حتی بدتر و شنیعتر از برخورد با یک دزد یا قاچاقچی فراری باشد؟ شما را به معتقداتتان قسم میدهم به من که جوانی ۲۵ سالهام و دوست دارم که کشورم را دوست بدارم بگویید که آیا این است معنای عدالت و مهرورزی؟ جرم ما و امثال ما چیست که باید در این سن و سال به این حال و روز بیفتیم، یکی در حبس و دیگری در تبعید؟
جناب آقای لاریجانی
امروز اولین روز ماه مبارک رمضان، ماه رحمت و مغفرت خداوند است. در حالی برایتان این نامه را مینویسم که در غربتی عمیق، به حال تبعید دچارم کردهاند. حتی برای بازگشت به سرزمین خودم و برای ملاقات با همسرم هم احساس امنیت نمیکنم. راه بازگشتم به کشور به خاطر تهدیدهای نیروهای خودسر فشار سد شده است و تمام نگرانیام برای بازگشتن از این است که به اهرم فشاری برای اعترافگیری از همسرم دچار شوم. اکنون ۶۵ روز است که در تنهایی مطلق در این سرزمین غریب برای من هم زندان انفرادی دیگری به دست همین افراد ساخته شده و امکان ملاقات و صحبت با همسرم از من سلب شده است. از شما میخواهم در این ماه عزیز و مبارک که ماه غفران الهی و عدالت واقعی علوی است به وضعیت همسر بیگناه من رسیدگی کنید و از مجریان و متصدیان امر بخواهید روشن کنند که چرا علی رغم صدور حکم قاضی دادسرا، قوه قضائیه از اجرای حکم ناتوان است. چرا در حالی که قوه قضائیه موظف است بعد از ۲۴ ساعت برای متهم تعیین تکلیف کند و به او تفهیم اتهام شود، بعد از ۶۵ روز از این کار سر باز زده است؟ چرا در حالی که بعد از سی روز، قرار بازداشت موقت خودبه خود اعتبارش را از دست میدهد، هنوز بعد از شصت و پنج روز، همسر مرا با همان حکم منقضی بازداشت موقت حبس کردهاند؟ چرا علیرغم صدور حکم آزادی او، قاضی پرونده توانایی اجرای حکم را ندارد؟ چه کسانی پشت پرده این بازی کثیفند که نمیگذارند قاضی پرونده مستقل عمل کند؟
ریاست جدید قوه قضائیه، جناب آقای لاریجانی
از شما که وعده رسیدگی به وضعیت مظلومان دربند را دادهاید میخواهم که به وضعیت همسر من که یکی از نمونههای عینی این مظلومیتها و مورد ظلم واقعشدنهاست، رسیدگی کنید و آن بازجویان بیوجدانی که با همسر من و امثال او چنین رفتارهای وحشیانهای کردهاند را قاطعانه مجازات کنید. لطفا نگذارید با ادامه این روند، یاس و نفرت در دل جوانان این مرز و بوم لانه کند و با نخبگانی که مهمترین دغدغهشان اصلاح این روند خطرناک و سربلندی کشورشان است و نیز با خانوادههای آنان مثل یک برده رفتار شود. از شما به عنوان کسی که ریاست قوه قضائیه را که موظف به عدالتگستری و بازستاندن داد مظلومان است، به عهده گرفتهاید خواهانم که همسر مرا که بیگناهیاش به وضوح ثابت شده است، در این ماه مبارک به من و خانوادهاش بازگردانید و به این روند خطرناک غیرقانونی در قوه قضائیه پایان دهید.
از خداوند میخواهم که شما را در اجرای عدالت علوی و ستاندن داد مظلوم موفق و توانا بدارد.
منبع: نوروز