نصیحت گوی رااز من بگوای خواجه دم درکش

بیژن صف سری
بیژن صف سری

می گویند آنکه خفته است را می توان با تلنگری بیدار کرد اماآانکه خود را به خواب زده باشد با توپ و تانک هم بیدار نمی شود؛مصداق بارزاین گفته قابل تعمق،شخص رهبر نظام جمهوری اسلامی است که با همه نابسامانی های موجود در اقتصاد کشورو اعتراضات مردم به ظلم بی رویه ی دستگاه حاکم و ازهمه مهمتراعتراف کاهش اعتماد مردم نسبت به نظام از سوی بسیاری ازمسئولین کشور، باز هم دم از اعتماد روز افزون ملت تحت سلطه خود به  نظامی می زند که خود سر سلسله جنبانش نیز هست. این در حالیست که حتی برخی از مراجع تقلید و روحانیون وابسته به نظام هم از ترس روز مبادایی که در پیش است از هم اکنون با کنایه گویی ها و پند اندرز ها، قصد بیدارکردن این خواب زده را دارند که  به هیچ ترفندی قصد بیدار شدن را ندارد .
 از سخنان صریح آیت‌الله مظاهری ، مرجع تقلیدی که با انتقاد از مسوولان، آنان را به “دروغ‌گویی” متهم می کند  تا روحانیون  زیرک و دانای نظام چون خاتمی و خاصه هاشمی رفسنجانی که دیگر همچون شیر بی یال و دم اشکم را می ماند، اما همچنان برای حفظ نظامی که خود از عوامل موثر بر پائی آن بودند ، همه به تکاپو افتاده و با گوشه و کنایه های خود  قصد هوشیار نمودن رهبری نظام را ، نه تنها برای بقای حکومت دینی که برای بقای صنف خدا جوی روحانیتی دارند که در تاریخ  تنها کشورشیعه جهان ،دارای شان و منزلت و مورد وثوق ملت دیندار بوده است؛ اما با توجه به عملکرد سی و دوسال حکومت خود بر این گستره تاریخی ، بوی اضمحلال ونابودی نسل خودراازهم اکنون، به فراست و زیرکی ذاتی استشمام می کنند. 

از  زنده یاد کسروی نقل است که زمانی  گفته بود”سر زمین ایران یک دوره زمامداری به روحانیت  شیعه بدهکار است چرا که در تمامی تحولات یکصد و پنجاه ساله این سرزمین، روحانیت نقش بسزایی داشته اما همیشه درحسرت هم بستری با عروس عجوزه قدرت بوده است”، تا اینکه سرانجام در تحولات تاریخی سال 57، عاقبت این وصال دست می یابد؛ اما چنانکه دراین هم آغوشی نه تنها رسالت روحانیت، که باور دینی مردم این بلاد کفرستیز نیز بر باد میرود، تا نگویند سب روحانیت چرا؟

 نگاه کنید به میزان اعتقادات نسل امروز نسبت به نسل قبل از انقلاب،ویا آماری که امروزازدین برگشتگان وجود داردوهرروزبرتعدادآنها افزوده می شود که این نه تنها مختص به جامعه مسلمان شیعه در ایران نیست که این ریزش هم اکنون درهمه ادیان جهان به چشم می خورد که آخرینش اعتراف عارفانه کشیش هلندی است که امروز از خبر های داغ  تازه از تنور در آمده رسانه  های بین الملی است و به این کشیش پروتستانی اهل هلند لقب کشیش بی خدا داده اند، چرا که اخیرا کتابی از این کشیش هلندی به نام « باور به خدایی که وجود ندارد، بیانیه یک کشیش بی خدا » منتشر گردید که به دلیل استقبال مردم تا کنون سه بار تجدید چاپ گردیده که این خود نشانه ای ازتحول خرد جمعی جامعه امروز جهان نسبت به مسائل معنوی می تواند باشد. حال درچنین مقطعی ازتاریخ بشریت، تلاش گروهی در کسوت روحانیت برای در دست گرفتن زمام امور مردمی که دیگر بر این باور رسیده اند که رابطه با خالق ومعنویت، یک امرخصوصی است، بی شک باید تلاش این صنف را ،تلاشی مذبوحانه دانست. آنچنانکه درارزیابی خود از تحولات اخیر در کشور های مسلمان منطقه ، منشا این جنبش ها را ناشی ازدرد دین خواهی (اسلام خواهی) مردم آن کشورمی خوانند حال آنکه امروزه  با سرازیر شدن مردم اسرائیل و تکرار همان شعارهائی که مردم عرب منطقه میدهند و پیش از آنها مردم ایران پس از کودتای 22 خرداد در خیابان ها سردادند، و یا امروزدر سوریه سر میدهند، توهم چنین برداشت های غلط زمامداران بر همه آشکار گردیده. مشخصا جامعه و خرد جمعی به این باور رسیده است آنکه ملت ها را با هر باور دینی به جنبش وا میدارد ، نه دغدغه های دینی و معنویت که نبود رفاه اقتصادی وآزادی های محدوده شده از سوی نظام های دیکتاتوریست ولاغیر. در چنین شرایطی باید به آنچه رهبر نظام جمهوری اسلامی سعی در القا آن دارد گفت :
نصیحت گوی را از من  بگو ای خواجه  دم درکش
که آب از سر گذشت آن را که می ترساندی از باران