جاناتن آدلمن
علی رغم لفاظی های دولت اوباما و با وجود اعمال تحریم های سخت علیه ایران، واقعیت ها نشان می دهد سیاست آمریکا بیشتر متوجه کنترل ایران است تا حمله به ایران.
از دیدگاه ایران داشتن سلاح هسته ای اهمیت زیادی دارد: تبدیل به نهمین عضو باشگاه انحصاری هسته ای، شکوفایی ملی گرایی در داخل، تسلط عملی بر منطقه خاورمیانه، ارتقا کیفیت رهبری بلوک غیر متعهد ها در سطح جهانی و بالاخره جبران از دست دادن تنها متعهد عرب خود، سوریه، و خنثی کردن حمله نظامی آمریکا. از سوی دیگر، عوامل متعهدی تمایل آمریکا به متوقف ساختن ایران را محدود می سازد: بازخواندن ناو جنگی هواپیمابر آمریکا از خلیج فارس، ذخایر ۸۰ میلیارد دلاری ارزی ایران، مخالفت روسیه و چین، کمکهای خارجی به ایران برای دور زدن تحریمها، خستگی آمریکا از جنگهای متعدد، شرایط بحرانی اقتصادی، ایستادگی کنگره آمریکا و بالاخره سیاست رهبری اوباما از پشت صحنه. تلاش برای کنترل ایران، به عوض متوقف ساختن آن، به معنی احتراز از حمله نظامی و به راه اندازی یک جنگ دیگر منطقهای و نیز افزایش تحریم هاست.
از این گذشته چنین اقدام کنترلی حداقل در مورد اتحاد شوروی به مدت ۴۰ سال، و تا زمان پیمان ۱۹۹۱، موفق بوده است. ولی در این میان یک مساله مهم وجود دارد و آن این است که جمهوری اسلامی ایران، اتحاد شوروی نیست. اتحاد شوروی یک ابر قدرت جهانی بود که دارای توان نظامی و صنعتی وسیعی بود و ارتش سرخ آن از جنگ جهانی دوم در برابر آلمان نازی پیروز بیرون آمده بود. شوروی در دوران جنگ سرد هزاران سلاح هستهای در اختیار داشت که میتوانست آمریکا را نابود کند. ارتش سرخ بر سراسر اروپای شرقی و مرکزی تسلط داشت و اروپایی غربی را نیز تهدید میکرد. در حالیکه ایران یک نیروی نظامی و اقتصادی درجه دوم است.
این کشور برنامه هستهای خود را مجددا در سال ۱۹۸۴ از سر گرفته است و هنوز اولین بمب هستهای خود را آزمایش نکرده است. در سال ۱۹۸۰، ایران حتی بعد از هشت سال نتوانست عراق را شکست بدهد، تا اینکه این کار را بالاخره آمریکا در سال ۲۰۰۳ ظرف سه هفته انجام داد. ایران با داشتن تنها چند صد کارشناس هستهای، برای توسعه فناوری هستهای خود به شدت وابسته به خارج است. این کشور دارای قدرت موشکی محدود، ارتشی ضعیف و نیروی دریایی غیر مدرن است.
ایران از این نظر به مراتب از اسرائیل عقبتر است که دارای نیروی هوایی قوی و بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ بمب هستهای است. ایران همچنین از ترکیه نیز، که عضو ناتو است، عقبتر است. ایران با سرانه تولید ناخالص ملی معادل ۱۳۰۰ دلار از آمریکا با درآمد سرانهای معادل ۴۹۰۰۰ دلار، امارات متحده عربی با ۴۹۰۰۰ دلار و اسرائیل با ۳۲۰۰۰ دلار به شدت عقبتر است. از آن گذشته ایران فاقد نفوذ سیاسی جهانی و جنبش ایدئولوژیکی اتحاد شوروی است.
مسکو مرکز کمونیسم بین المللی بود که یک سوم جمعیت جهان را با خود داشت. ایدئولوژی بنیادگرای اسلامی ایران تنها میان ۲ درصد از جمعیت جهان (عمدتا ۱۰۰ مسلمان شیعه) نفوذ دارد. ایران متحدان اندکی دارد که شامل سوریه، کره شمالی، ونزوئلا و عراق است. و چند سازمان سیاسی نیز مانند حماس و حزب الله از آن حمایت میکنند.
ثالثا اینکه سیاست خارجی اتحاد شوروی از منطق و رفتاری عقلایی برخوردار بود. زمانی که اشغال برلین در سال ۱۹۴۸ یا بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ و یا اشغال افعانستان در سال ۱۹۷۹ با شکست مواجه شد، شوروی نیروهای خود را عقب کشید. شوروی در تمام کشورهای دشمن سفارتخانه داشت و در سال ۱۹۶۲ به بعد یک خط دائمی تلفنی را واشنگتن برقرار نموده بود. مسکو مذاکرات متعددی را غرب پیگیری میکرد که به امضای پیمانها و معاهدههای متعددی انجامید. ایران سفارتخانه یا خط تلفنی دائمی با دشمنان خود ندارد، از تروریستهای حمایت میکند، حملات سایبری علیه غرب انجام میدهد و با خشونت از نابودی اسرائیل سخن میگوید.
چهارم اینکه تهدید هستهای شوروی، با توجه به فاصله هزاران مایلی و سوخت مایع موشکی، تهدیدی دور به نظر میرسید. ولی موشکهای ایران از سوخت جامد استفاده میکنند و تنها چند صد مایل با اهداف خود فاصله دارند. و بالاخره ماهیت رهبری آنها متفاوت است. نخبگان شوروی از فارغ التحصیلان و مهندسین سکولار تشکیل میشد که از چشم انداز بین المللی معقولی برخوردار بودند. نخبگان ایران از ملاهای بنیادگرا با جهان بینی محدود تشکیل شده است.
کنترل یک قدرت هستهای با این مشخصات کاری خطرناک است. حتی کنترل قدرت منطقی مانند اتحاد شوروی در سال ۱۹۶۲ و بر سر مساله کوبا تا مرز رویارویی هستهای پیش رفت. حال چنین وضعیتی را با ایران تصور کنید که فاقد جنبههای عقلایی رهبری اتحاد شوروی است. دولتی سرکشی که در خارج از محدوده ضوابط جهانی عمل میکند، میتواند اقدامات رادیکال تری انجام دهد. یک رژیم ضعیف نظامی، اقتصادی و سیاسی، که توسط ملایانی اداره میشود که افکار خاصی در مورد جهان و ظهور حضرت مهدی دارند، ممکن دست به اقداماتی بزند که در مورد هیچ کشور دیگر جهان مصداق نداشته باشد.
خطر حملهای ناخواسته در این مورد، توسط سپاه پاسداران ایران بسیار محتملتر از چنین حملهای توسط افسران حرفهای کا گ ب و ماموران مرزی اتحاد شوروی است. به گفته یک ضرب المثل یونانی شیپور کنترل یک ایران هستهای از دور نوای خوبی دارد ولی ممکن است به فاجعهای تبدیل شود.
منبع: سی ان ان - 7 آوریل 2013