فیلیپ ژلی
وقوع جنگ بین ایالات متحده و ایران حتمی نیست، ولی نامزدهای کاخ سفید از هم اکنون مواضع خود را روی این جبهه جدید که دارای جایگاه خاصی در سیاست خارجی امریکاست آماده کرده اند و درخصوص آن به بحث می نشینند. مسأله ایران که به عنوان فرصت جدیدی برای جبران اشتباهات در عراق شناخته شده، در حقیقت آزمونی است که در مباحث اصلی انتخابات 2008 در زمینه دیپلماسی و امنیت ملی مطرح شده.
هیلاری کلینتون، در رأس گمانه زن ها، نقش مهمی را در این پرونده برعهده دارد. سناتور ایالت نیویورک در سال 2002 تمامی اختیارت برای آغاز یک جنگ را به رییس جمهور داد و هرگز نیز این انتخاب خود را انکار نکرد؛ البته یک بار اظهار داشت که مطمئناً به گونه ای دیگر رأی می داد، “اگر در آن زمان، آنچه را که امروز می داند می دانست”. این موضع او را مجبور کرده تا همواره یک حالت تدافعی ثابت را در برابر اردوگاه دموکرات ها اتخاذ کند. او به دنبال تأیید تصمیم جرج بوش مبنی بر قرار دادن نام سپاه پاسداران در لیست سازمان های تروریستی اظهار داشت: “تحریم هایی که در این زمینه به تصویب رسیده اند، موضع امریکا را تقویت می کنند. دولت باید از این فرصت استفاده و خود را درگیر یک تلاش دیپلماتیک مستمر کند.“
از طرف دیگر، براک اوباما، سناتور جوان ایالت ایلی نویز نیز، بر داشتن قاطعیت در اعمال تحریم ها تأکید کرده است. ولی او اواخر ماه سپتامبر در رابطه با رأی موافق رقیب خود برای قطعنامه سنا [قرار دادن نام سپاه در لیست سازمان های تروریستی] در برابر او به شدت موضع گیری کرد. براساس مفاد این قطعنامه، نیروهای امریکایی مستقر در عراق یک نقش اساسی در جلوگیری از اشاعه تهدید ایران در کل خاورمیانه ایفا می کنند. از همین جا می توان به چراغ سبز برای انجام عملیات نظامی ارتش امریکا خارج از مرزهای عراق پی برد. دیگر نامزدهای دموکرات در خصوص مخالفت با این ماده تنها یک گام برداشته اند. خانم کلینتون می بایست در اوایل اکتبر اصلاحیه ای مبنی بر ممنوعیت انجام عملیات بدون توافق صریح کنگره تنظیم می کرد.
این اقدامات بیش از پیش بر این جنجال دامن زد که “ایران عراق نیست”: تا زمانی که کار به رویارویی مستقیم نینجامیده، امکان مانور وجود دارد و از این پرونده آسان تر از “باتلاق آشفته عراق” می توان در وعده های انتخاباتی سود برد. این یک فرصت طلایی برای براک اوباما و جان ادواردز است، زیرا این دو نامزد در کمین نشسته، همه اعتبار خود را برای همایش سیاسی آیووا که در ماه ژانویه برگزار خواهد شد گذاشته اند.
تبلیغات در اردوگاه جمهوری خواهان
ادواردز در رابطه با مواضع جنگ طلبانه رییس جمهور اظهار داشت: “من از رویدادهای سال 2002 درس گرفته ام. اگر شما تنها یک سانتیمتر به این رییس جمهور فضا دهید، او یک کیلومتر را اشغال خواهد کرد و جنگی را به راه خواهد انداخت. سناتور کلینتون و دیگران به جای متوقف کردن استراتژی جنگ طلبانه بوش علیه ایران، بار دیگر امکانات لازم را به او داده اند.”
در حقیقت، هیلاری کلینتون که هفته گذشته شصتمین سالگرد تولد خود را جشن گرفت، بر فاز بعدی مبارزات انتخاباتی چشم دوخته که در صورت به دست آوردن منصب دموکرات ها، باید جناح میانه رو و پس از آن کاخ سفید را به تسخیر خود در آورد. از استراتژی قاطع او می توان پی برد که موضوع ایران در اردوگاه جمهوری خواهان، یک موضوع جنجال برانگیز نیست، بلکه یک موضوع تبلیغاتی است. به گفته رودی جولیانی، شهردار سابق نیویورک، “ما اجازه نخواهیم داد که ایران به یک قدرت اتمی تبدیل شود. این مسأله هرگز روی نخواهد داد.” او سپس تأکید کرد که این یک تهدید نیست، بلکه یک “وعده” است.
میت رومنی، مهم ترین رقیب او، مجدداً مسایل را بازبینی می کند: “گزینه های نظامی از محاصره گرفته تا بمبارن، در دسترس اند. ولی باید آنها را تعریف کرد.” این نامزد فرقه مورمون به دلیل “مشاوره با وکلایش” پیرامون اختیارت جنگی رییس جمهور، خود را مورد تمسخر احزاب راست قرار داد. در عین حال، جان مک کین، جمهوری خواه و یکی از بازهای امریکا، فریاد “ایران را بمباران کنیم!” سر داد. از طرف دیگردر اردوگاه دموکرات ها، کریس دود “تشدید تحریم ها را به عنوان گامی خطرناک که به رویارویی منجر خواهد شد” دانست. هیلاری کلینتون با اشاره به “انتقادات نادرست” به جانب خود و در میان صدای پوتین های نظامی و فریاد بازها که با مبارزات انتخاباتی در هم آمیخته شده، اظهار می دارد: “من با هرگونه اقدام عجولانه که به جنگ منجر شود مخالفم، ولی معتقدم که باید کاری کرد.“
آیا “ایالات متحده پس از 11 سپتامبر” هنوز به دنبال رییس جمهوری قاطع است که در برابر دشمنان از مواضعش دفاع کند؟ آیا ایالات متحده از این پس مایل نیست که صرفاً اظهارات صلح جویانه را، آن طور که اکثر دموکرات ها به آن معتقدند، بشنود؟
تا یک سال آینده باید پاسخ به این سؤالات را از زبان جرج بوش شنید و پس از آن، در درون صندوق های رأی.
منبع: فیگارو، 2 نوامبر
مترجم: علی جواهری