مقدمه: دهمین انتخابات ریاست جمهوری را به جرأت میتوان جنجالیترین حادثه تاریخ جمهوری اسلامی قلمداد نمود. لحظاتی پس از آنکه ستاد انتخاباتی موسوی خود را برای جشن پیروزی آماده می کرد، ستاد انتخاباتی موسوی در قیطریه مورد تهاجم پلیس قرار گرفت و به فاصله چند ساعت در ساعت آغازین بامداد روز بعد، خبرگزاری ایرنا، احمدینژاد را در کمال ناباوری همگان برنده انتخابات اعلام نمود. بعد از ظهر همان روز رهبر جمهوری اسلامی ضمن تبریک به احمدینژاد پیروزی وی را “وعده الهی” نامید. موسوی و کروبی ضمن عدم قبول نتیجه انتخابات، هواداران خود را به اعتراض مسالمت آمیز فرا خواندند و این آغاز پدیده ای بود که بعدها جنبش سبز نام گرفت. هزاران نفر در تهران و شهرستانها به خیابانها ریخته و در نمایش قدرتی که پس از انقلاب اسلامی بیسابقه بود شرکت جستند. به موازات اعتراضات داخل کشور، ایرانیان خارج از کشور نیز گردهماییهایی در نقاط مختلف جهان به راه انداختند که در راس آنها، راه پیماییهای روز ۲۵ جولای بود که در بیش از ۸۰ شهر جهان انجام شد. تصاویر زیبای راهپیمایی های سکوت در تهران، مراسم روشن کردن شمع، طبیعت مسالمت آمیز اعتراضات و همیاری هموطنان خارج از کشور از لحظات درخشان تاریخ صد ساله اخیر به شمار میروند. جوانان جنبش با استفاده وسیع از اینترنت و سرویسهای اینترنتی از جمله یوتیوب، فیس بوک و تویتر، انحصار خبرگزاریهای جهانی را در فرایند اطلاع رسانی شکستند و این حرکت را به معنی واقعی به یک جنبش قرن بیست یکمی تبدیل کردند. تاریخچه جنبش سبز را میتوان به سه دوره تقسیم نمود.
- فاز اول، تولد جنبش : فضای نسبتا آزاد پیش از انتخابات(به ویژه مناظرههای انتخاباتی) ریاست جمهوری دهم، این امکان را در اختیار ستادهای انتخاباتی موسوی و کروبی قرار داد تا با جذب اکثریت خاموش جامعه، یک موج انتخاباتی عظیم پدید آورند. ستاد انتخاباتی موسوی رنگ سبز را به دلیل سید بودن وی به عنوان سمبل جنبش قرار داد و از این جا جنبش سبز متولد شد. هزاران جوان سبز پوش با شور و شوق فراوان به خیابانها ریخته و به تبلیغ برای نامزد خود پرداختند.
- فاز دوم، دوره بعد از انتخابات تا شروع دولت دهم : پس از اعلام نتایج انتخابات، هزاران نفر از طرفداران جنبش به خیابانها ریخته و گستردهترین اعتراضات خیابانی دوران جمهوری اسلامی را رقم زدند. نکته قابل توجه این دوران، وجه مسالمت آمیز اعتراضات بود که در نوع خود در تاریخ صد سال اخیر کم سابقه مینمود. این دوران با تظاهرات وسیع شروع شد ولی با گذشت زمان، به دلیل حجم وسیع سرکوب از حجم آنها کاسته شد.در پایان این دوره ۴۰۰۰ نفر بازداشت و شواهد زیادی از شکنجه و تجاوزات گسترده به زندانیان جنبش به بیرون درز نمود.
- فاز سوم، دوره دوم ریاست جمهوری احمدینژاد: جنبش در حال حاضر در این دوره به سر می برد. علیرغم تمام فداکاری ها، جنبش به هدف خود مبنی بر ابطال انتخابات نرسید. حال که تا آینده نه چندان نزدیک، امکان تظاهرات گسترده به مانند دوره دوم فراهم نیست، جنبش میبایست با گذر از دوران نوزادی به بلوغ، طرحی نو برای دستیابی به اهداف خود در اندازد.
به عنوان شروع، جنبش میبایست به یک ارزیابی درونی از خود پرداخته و با شناسایی نقاط قوت و ضعف خود، به تدوین استراتژیهای کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت دست زده و راههای رسیدن به این اهداف را در چارچوب مبارزه مسالمت آمیز بررسی نماید.
در این مقاله ابتدا اهداف استراتژیک جنبش بر شمرده میشود و برای شناسایی نقاط قوت و ضعف کلیدی جنبش و فرصتها و تهدیدهای پیش روی آن از روش SWOT(Strength, Weakness, Opportunities, Threads)
استفاده خواهد شد.
۱- اهداف استراتژیک :
این اهداف می باید در چارچوب کلی گذر مسالمت آمیز به دموکراسی تبیین شده، و در عین وضوح و سادگی، مورد توافق اکثریت جنبش سبز باشد. به یک معنا، این اهداف جهت گیری کلی جنبش را مشخص میکند.
اهداف کوتاه مدت: شامل ابطال انتخابات، استعفای دولت احمدینژاد، آزادی کلیه زندانیان جنبش.
اهداف میان مدت: بازگشت حاکمیت قانون در چارچوب قانون اساسی فعلی، تضمین آزادیهای مصرح در قانون اساسی و در نهایت انتخابات مجدد ریاست جمهوری.
اهداف بلند مدت: هدف بلند مدت چیزی نیست جز گذر کامل به دموکراسی.
به نظر به میرسد در شرایط فعلی، اهداف کوتاه مدت از اولویت بالاتری برخوردار بوده و از پشتیبانی جمع بیشتری از باورمندان به جنبش برخوردار است.
۲- روش SWOT چیست ؟
TSWO یک روش برنامه ریزی استراتژیک برای بر آورد نقاط قوت و ضعف و فرصتهایی است که یک سازمان با آن روبرو میباشد. این روش شامل تعیین هدف سازمان و شناسایی عوامل درونی و بیرونی است که سازمان را در رسیدن به اهداف مورد نظر، کمک یا در برابر آنها مانع ایجاد میکنند. قدم اول در این روش یافتن عوامل کلیدی درون و برون سازمانی است که بر روی اهداف آن تأثیر گذار میباشند.
عوامل درونی : نقاط قوت و ضعف مربوط به خود سازمان
عوامل بیرونی: فرصتها و تهدیداتی که از جانب محیط اطراف متوجه سازمان است.
موارد فوق را میتوان به شکل ماتریس زیر نشان داد.
نقاط ضعف
تهدید ها
روش SWOT به ما کمک میکند به سوالات بنیادین زیر پاسخ دهیم:
سازمان چگونه میتواند از نقاط قوتش استفاده بهینه نموده و از عوارض نقاط ضعف خود تا حد امکان بکاهد؟
سازمان چگونه میتواند از فرصتهای پیش آمده کمال استفاده را برده و به مدیریت تهدیدهای پیش رو بپردازد؟ در این گزارش به سوال اول پرداخته میشود و پاسخ به سوال دوم به مقالی دیگر سپرده میشود.
روش SWOT برای جنبش سبز: عوامل بنیادین درونی و بیرونی مربوط به جنبش عبارتند از:
عوامل درونی: مدیریت جنبش، هرم مدیریتی، ترکیب جمعیتی، نقاط تمرکز و گردهمایی، پشتیبانی سیاسی، منابع، میزان تخصص اعضا، خصوصیات فرهنگی و تاریخ گذشته میباشد.
عوامل بیرونی: نقاط ضعف و قوت دشمن(در اینجا دولت احمدی نژاد و حامیانش)، تکنولوژی موجود، وضعیت اقتصادی داخلی و جهانی و روابط بین الملل.
در ادامه، عوامل درونی یاد شده بر حسب اینکه جنبش را در رسیدن به اهداف خود کمک (نقاط قوت) یا از آن دور میکنند (نقاط ضعف)، تقسیم بندی میشوند.
نقاط قوت جنبش:
مدیریت جنبش: مدیریت قوی از شروط اساسی پیروزی هر جنبش است. تاکنون موسوی و کروبی به عنوان رهبران دو فاکتو جنبش، علی رغم فشارهای زیاد، شهامت قابل قبولی از خود نشان داده اند. کروبی حتی تا افشا گری در باره تجاوزات انجام شده در زندانها، جزئیات پرونده برخی از قربانیان(از جمله ترانه موسوی) و هویت برخی از مسئولین سرکوب پیش رفت.
ترکیب جمعیتی: بیش از %۴۱ جمعیت کشور بین ۱۵-۳۰ سال میباشد.این بخش جوان را میتوان نسل سوم جوان تاریخ سی ساله انقلاب نامید. نسل اول جوانان در پیدایش انقلاب اسلامی نقش اساسی ایفا نمود. نسل دوم جوانان اما، در متن انقلاب بزرگ شد، تجربه جنگ را چشید و در نهایت پدیده دوم خرداد را پدید آورد. نسل سوم در فضای پس از دوم خرداد بزرگ شد. این نسل به حقوق خود واقف بوده و برای دست یابی به آنها از دو نسل قبلی عمل گرا تر میباشد. شرکت انبوه جوانان در مراسم هفت تیر در مسجد قبا، نماز جمعه به امامت هاشمی رفسنجانی و بانگهای الله اکبر شبها گواهی بر نگاه غیر ایدئولوژیک و عمل گرا آنها است و شاید همین امر راز تظاهراتهای انبوه و نسبتا مسالمت آمیز پس از انتخابات میباشد.
طبقه اجتماعی: طبقه متوسط اصلیترین حامی جنبش محسوب میشود. بوروکراسی دولتی تا حد زیادی به این طبقه وابسته است. از طرفی دیگر قشر هنرمندان به عنوان بخشی از این طبقه نیز از حامیان اصلی جنبش به شمار میروند و میتوان روی خلاقیت آنها، در خلق آثار هنری حساب کرد.
تخصص: به دلیل حمایت طبقه متوسط و جوانان، جنبش از حوزههای تخصصی متعددی برخوردار است. بنا به گزارش ویکیپیدیا ایران سومین رتبه را در تعداد وب نوشتارها دارا میباشد. حوادث پس از انتخابات به خوبی توانایی فنی جنبش را، در استفاده از سرویسهای اینترنتی مانند یوتیوب، فیس بوک، بالاترین و تویتر گرفته تا بکار گیری فیلترشکن برای مقابله با فیلترینگ دولتی و حتی حمله به پایگاههای اینترنتی وابسته به دولت به جهانیان نشان داد. در حالی که خبرگزاریهای خارجی، به دستور دولت از پوشش خبری ناارامیها باز مانده بودند، آخرین گزارشها از طریق سرویسهای فوق به سرعت، در اختیار جهانیان قرار می گرفت.
دفاتر و مکانهای اجتماع: شهرهای بزرگ مرکز اصلی جنبش میباشند. دانشگاهها نیز به طور خاص به عنوان نقطه ثقل جنبش بهترین مکان برای جنبش میباشند. علاوه بر اینکه دانشجویان هسته اصلی جنبش سبز را تشکیل میدهند، دلایل دیگری را برای مطلوبیت دانشگاهها میتوان برشمرد که ازآن جمله، میتوان به دشواری نسبی ورود نیروهای نظامی به محوطه دانشگاهها و پراکندگی دانشگاهها در سراسر کشور اشاره کرد. و همین کنترل آنها را برای دولت مشکل میکند.
پشتیبانی وسیع گروههای سیاسی: طیف وسیعی از گروههای سیاسی موجود در ایران از جنبش و اهداف آن حمایت میکنند.این ائتلاف غیر رسمی، از گروهای چپ و سکولار (دفتر تحکیم، ملی مذهبی ها، نهضت آزادی، دانشجویان چپ) گرفته و تا اصلاح طلبان دوم خردادی(جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب،کارگزاران،مجمع روحانیون، حزب اعتماد ملی) را شامل میشود.
پشتیبانی بخشی از حوزه علمیه و علمای حوزه: برخی از بلندپایگان حوزه(آیات عظام منتظری، صانعی، اردبیلی، طاهری،شبیری زنجانی و چندی دیگر) به طور صریح از روشهای برخورد با جنبش انتقاد نموده و بخش بزرگتر اگر چه سکوت پیشه کرده ولی نه تنها از دولت حمایتی نکرده است بلکه از ارسال پیام تبریک و شرکت در مراسم تحلیف نیز خودداری نموده است. همین امر به دلیل ماهیت مذهبی حکومت، به نفع جنبش ارزیابی میشود.
حمایت بین المللی: جنبش سبز در ایران از حمایت کامل ایرانیان خارج از کشور برخوردار میباشد. نهادهای حقوق بشری نیز به دلیل ماهیت مسالمت آمیز جنبش، به طور کامل از آن حمایت میکنند.
تجارب تاریخی: تاریخ صد ساله مبارزات مردم ایران برای آزادی به طور عام و تجارب انقلاب ۵۷، دوم خرداد ۷۶ و هجدهم تیر ۷۸، به طور خاص پیش روی جنبش سبز قرار دارد.
نقاط ضعف جنبش:
برخی از مواردی که به عنوان نکات مثبت جنبش بر شمرده شد، میتواند در صورت بی احتیاطی به نقاط ضعف تبدیل شوند. موارد ذیل نقاط ضعف جنبش تلقی میشوند
عدم رهبری کارامد: جنبش سبز یک جنبش سازماندهی شده نیست و از رهبریت مرکزی تا حد زیادی برخوردار نیست. به عبارت دیگر، ساختار جنبش افقی است نه عمودی و این امر از پتانسیل آن میکاهد. رهبری موسوی عموما سمبولیک میباشد و حتی در همین حد از نقش آفرینی نیز با محدودیتهای زیادی مواجه است. موسوی تحت کنترل شدید دولت قرار دارد. از گروه مشاوران وی نیز بخشی در بازداشت به سر میبرند و بخش دیگر یا خود تحت کنترل هستند و یا حال که زمان هزینه دادن رسیده است، از گرد او پراکنده شده اند. تدابیر اتخاذ شده از جانب موسوی نیز( از جمله راه سبز امید) از شفافیت لازم برخوردار نبوده و بسیار دیر ارائه شده اند.
ائتلافات سیاسی شکننده: شکنندگی این ائتلاف غیر رسمی، جدی ترین نقطه ضعف جنبش ارزیابی میشود. حامیان جنبش سبز را میتوان دو گروه اصلی تقسیم کرد. گروه اول همان اصلاح طلبان هستند که به همراه کروبی و موسوی، هنوز خود را وفادر به نظام دانسته و به دنبال راه حلی در درون نظام و قانون اساسی فعلی میگردند و از این دید به مطالبات جنبش نگاه کرده و حوادث اخیر را انحرافی از خط امام و انقلاب ارزیابی میکنند. گروه دوم سکولارها هستند که قانون اساسی فعلی را ناکار آمد تلقی کرده و عامل وضع موجود میدانند. این گروه خود را مقید به چار چوب نظام ندانسته و عموما سیستم جمهوری اسلامی را غیر قابل اصلاح تلقی مینمایند. اگر چه حداقل، اهداف کوتاه مدت این دو گروه به هم پیوند خورده و مشترک میباشد ولی به دلیل اختلاف در اهداف بلند مدت، اعتماد چندانی به هم ندارند و یک حادثه کوچک ممکن است به ائتلاف پایان دهد.
عدم حمایت بقیهٔ اقشار جامعه: اکثریت حامیان جنبش را طبقه متوسط تشکیل میدهد و نشان چندانی از حضور طبقات دیگر به چشم نمیخورد. طبقه متوسط در ایران به تنهایی قادر به عقب راندن حاکمیت نمیباشد و همراهی سایر اقشار جامعه از جمله کارگران و بازاریان حیاتی قلمداد میشود. توانایی طبقه کارگر در برپایی اعتصابات سراسری، اهمیت همراهی آنها را با جنبش دو چندان میکند.
- مشکلات فرهنگی: این ضعف همانا به ناشکیبایی تاریخی ایرانیان در کار های جمعی باز میگردد. اثرات منفی این خصیصه در تاریخ صد ساله مبارزه مردم ایران برای آزادی به خوبی مشهود میباشد.
۳- استراتژی بهینه بر اساس نقاط قوت و ضعف جنبش:
لنین جامعهای را آماده انقلاب میداند که در آن سه شرط برقرار باشند. بالا ییها نتوانند، پائینیها نخواهند و درنهایت روحیه شجاعت و فداکاری طوری همگانی شود که آحاد جامعه آماده عصیان باشند. اگر چه جنبش سبز لزوما به دنبال انقلاب به خصوص از نوعی لنینی آن نیست اما فرمول بندی لنین کماکان میتواند آموزنده باشد. بر اساس فرمول لنین، در جامعه ایران، فقط شرط دوم صادق است. بالائیها کماکان میتوانند و روحیه دل به دریا زدن نیز همگانی نشده است بنابراین جنبش باید تضعیف رکن قدرت و توسعه بستر اجتماعی اش را سرلوحه کار خود قرار دهد. لازم به یادآوری است که در این فاز جنبش، هدف نهایی همانا وادار نمودن حاکمیت به تن دادن به اهداف کوتاه مدت (ابطال انتخابات، کناره گیری دولت احمدینژاد و آزادی زندانیان جنبش) میباشد.
3- 1 - تضعیف رکن قدرت: مطالعه منشأ اصلی قدرت سیاسی از حوصله این مقال خارج است. به اختصار، منشأ قدرت سیاسی را میتوان به میزان مشروعیت آن، منابع مالی و انسانی و قوه قهریه آن نسبت داد. اگر بپذیریم که حکومتها در مواقع بحران به هسته اصلی خود تقلیل میابند، شناسایی این هسته کمک زیادی به تدوین راه حل مناسب میکند. آن طور که از اخبار به گوش میرسد، هسته اصلی عاملان کودتا در حاکمیت را میتوان به بیت رهبری زیر نظر مجتبی خامنه ای، بسیج به عنوان بخش سرکوب و شکنجه به ریاست حسین طائب، دادستانی تهران به عنوان بخش قضایی زیر نظر قاضی مرتضوی، و صدا و سیما به عنوان بخش تبلیغات تقسیم نمود. با توجه به این اطلاعات و امکانات جنبش، مشروعیت زدایی از بیت رهبری، اطلاع رسانی از موارد نقض حقوق متهمان، تحریم کالاهای تبلیغاتی صدا و سیما مواردی هستند که باید در دستور کار جنبش قرار بگیرند. در این میان نکتهای که کمتر بدان اشاره میشود، وجه اخلاقی جنبش است. با توجه به ساختار عاطفی جامعه ایرانی، التزام عملی به اخلاق نه تنها باعث سر بلندی است بلکه بیشترین ضربه را به مشروعیت مخالفان آن در پیشگاه مردم زده و صدای مظلومیت آن را به گوش جهانیان میرساند. با توجه به ضعفهای ساختاری جنبش، موفقیت در این عرصه زمان بر خواهد بود و نیازمند استراتژی دقیق با هدف استهلاک تدریجی رکن قدرت میباشد. در این زمینه میتوان تقسیم کار زیر را بین دو گروه اصلی جنبش انجام داد.
3-1-1- اصلاح طلبان دوم خردادی: این گروه به خاطر روابط قبل یا فعلیشان با ارکان قدرت، از تواناییهای گوناگونی برخوردار میباشند.
اطلاع رسانی: این مجموعه از امکانات خوبی برای اطلاع رسانی درباره اخبار مربوط به زندانیان، شناسایی مسئولین اصلی سرکوب و به طور کلی اطلاعات پشت پرده دارا میباشند. در این زمینه میتوان از افشاگریهای آنها درباره شکنجه زندانیان سیاسی، خاکسپاری مخفیانه کشته شدگان در بهشت زهرا و دادگاههای نمایشی گرفته تا انتشار مواضع مراجع تقلید و رهبران جنبش اشاره کرد.
زیر سوال بردن مشروعیت رهبری: جمهوری اسلامی یک حکومت ایدئولوژیک دینی میباشد.هر گونه تلاش در زیر سوال بردن مشروعیت دینی زمامداران آن، ضربه سختی به یکی از مهمترین ارکان قدرت آن میزند. جناح اصلاح طلب به طور عام و روحانیون بلند پایه به طور خاص نقش مهمی در این زمینه میتواند ایفا نمایند. به عنوان مثال میتوان به اظهارات آیات عظام منتظری، صانعی در مورد حوادث پس از انتخابات مبنی بر باطل و ظالمانه بودن ولایت کسی که عدالت را زیر پا گذاشته است و حمایت روحانیون دیگر از آنها(کدیور، بیات، طاهری،..) استناد نمود. همچنین میتوان به بیانیه آیات الله دستغیب در مورد تشکیل جلسه مجلس خبرگان، نامه تند نمایندگان ادوار مجلس و در نهایت سخنرانی تند هادی غفاری اشاره کرد.
مشروعیت زدایی از نظام و جذب حامیان دولت کودتا: به چالش کشیدن رهبری توسط اصلاح طلبان که سابقه بسیاری در مناصب کلیدی دولتهای گذشته و حضور در سپاه و جبهههای جنگ دارند ضربه بزرگی بر مشروعیت رهبری میزند. حمایت خانوادههای قهرمانان شهید زمان جنگ(باکری، همت، زین الدین) از موسوی ازاین نظر قابل توجه است و همراهی آنها با جنبش ضربه بزرگی بر پیکره مشروعیت نظام میباشد. از سوی دیگر اخبار مربوط به تخلفات انتخاباتی( به عنوان مثال، اعتراف دولت به وجود مشارکت بیش از ۱۰۰% در ۵۰ شهر کشور)، سرکوب خونین و گسترده نا آرامی ها، زندانی شدن تعداد کثیری از مسوولین سابق کشور و از همه مهمتر افشا گرییهای مربوط به شکنجه و تجاوز در بازداشت گاه ها بخش صادق حامیان احمدی نژاد شگفت زده کرد. اگرچه انتظار اینکه بخش عمده آنها دست از حمایت وی برداشته و پشت او را خالی کنند غیر منطقی به نظر میرسد ولی میتوان روی کاهش یا عدم حمایت بخشی از آنها در آینده حساب باز نمود.
3-1-2- بخش سکولار: گروهای سکولار و باورمندان به جدایی دین و دولت در دوره ۳۰ ساله جمهوری اسلامی به طور مداوم زیر فشار بوده اند. بسیاری از روشنفکران این بخش وادار به ترک وطن گشته و یا تحت مراقبت شدید قرار دارند. این بخش از امکانات بسیار محدود رسانهای بر خوردار است و مطالبات آن از گروه اول رادیکال تر میباشد. سوای گروههای سیاسی، هواداران جوان جنبش اگر چه جهتگیری سیاسی ندارند اما به لحاظ فرهنگی به این طیف نزدیکتر هستند همین امر وزن سیاسی این گروه را دو چندان میکند. این گروه در زمینههای زیر میتواند موثر باشند :
- بر پایی اعتراضات خیابانی: قشر جوان که بیشتر بدین طیف تعلق دارد، بیشترین پتانسیل را برای بر پایی تظاهرات خیابانی دارا میباشد. این قشر به مثابه ستون فقرات جنبش محسوب میشود.
-جبهه دانشجویی: کنترل ناآرامی دانشگاهها را به جرات میتوان دشوارترین وظیفه دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد قلمداد نمود. همانگونه که اشاره شد، دانشگاهها به خاطر دشواری نسبی ورود نیروهای نظامی به آنها از جایگاه مناسبی برخوردار میباشند. گروههای دانشجویی سازمان یافتهترین گروه را در میان بخش سکولار دارا میباشند. در میان گروهای دانشجویی، دفتر تحکیم(سابقاً بخشی از جبهه دوم خرداد) از امکانات بهتری نسبت به سایرین برخوردار میباشد.
تاثیر گذاری بر روی رهبران جنبش: تجربیّات قیام ۱۹۵۶ مجارستان و ۱۹۶۸ چکسلاواکی(بهار پراگ) بسیار آموزنده است. رهبران وقت هر دو کشور(ایمره ناجی در مجارستان، الکساندر دوبچک در چکسلاواکی) ابتدا به صورت اصلاح طلبانی محافظه کار در درون حزب کمونیست ظاهر شدند ولی به مرور بر اثر فشار افکار عمومی دست به اصلاحات رادیکالتر زدند( اگر چه اصلاحات در هر دو کشور به زودی به دست تانکهای روسی مغلوب شد). افکار عمومی در ایران نیز میتواند چنین نقشی را بازی کند و بر رهبران جنبش تأثیر بگذارد. به عنوان مثال نگاهی به موسوی قبل و بعد از انتخابات، به خوبی اثر افکار عمومی را بر وی نشان میدهد.
روابط عمومی: اطلاع رسانی در خصوص حوادث پس از انتخابات و نقض گسترده حقوق بشر یکی از مهمترین ابزار برای تضعیف موقعیت بین المللی دولت کودتا میباشد. ایرانیان مقیم خارج به همراه روشنفکران خارج از کشور نقش ویژهای در روشنگری افکار عمومی جهانیان و ارتباط با سازمانهای حقوق بشری دارا میباشند. نامه حمایت آمیز ۲۶۵ روشنفکر جهان از جنبش سبز، راه پیماییهای ۲۵ جولای در بیش ۸۰ شهر، سخنرانی محسن مخملباف در پارلمان اروپا و اجرای کنسرتهای مختلف در حمایت از قیام مردم ایران گوشههایی از این کمپین را نشان میدهد. شخص احمدی نژاد که قبل از انتخابات به خاطر مواضع جنجالیش در مورد هولوکاست به شدت مورد توجه افکار عمومی کشورهای مسلمان بود، پس از رسوایی تجاوزات جنسی در زندانها محبوبیت خود را در میان آنها به شدت از دست داده است.
جنبه حقوقی: دولت کودتا از نظر حقوقی نیز میتواند مورد چالش واقع شود. اولین پرونده حقوقی چندی پیش به پیشنهاد اکبر گنجی و حمایت روشنفکران جهانی به سازمان ملل تقدیم شد که در آن دولت کودتا به جرم بر علیه بشریت متهم شده است. در این زمینه میتوان به پیشینه پرونده پینوشه، دیکتاتور شیلی استناد نمود.صرف نظر از احتمال نه چندان زیاد موفقیت این پرونده و پروندههای مشابه، کمترین اثر آنها باز کردن جبهه دیگر در برابر حاکمیت میباشد و نفس اینکه حاکمیت باید در مورد نقض حقوق بشر از خود در برابر افکار جهانی دفاع کند برایش بسیار پر هزینه است.
3-2- توسعه بستر اجتماعی جنبش: در برنامه ریزی برای توسعه جنبش، به دو نکته باید توجه نمود. اول باید با زنده نگاهداشتن جنبش از ریزش نیرو جلوگیری به عمل آورد و سپس مبادرت به عضو گیری از میان طبقات اجتماعی دیگر نمود.
3-2-1- جلوگیری از ریزش نیرو: کار تبلیغاتی، بخش لاینفک هر سازمان سیاسی است. هدف تبلیغات فقط به منظور توسعه دامنه هواداران سازمان نمیباشد و هدف دیگر آن همانا ایجاد شور و شوق در میان هواداران سازمان میباشد. حضور و پشتیبانی هنرمندان از جنبش سبز، میتواند در این زمینه بسیار مفید باشد( میتوان به عنوان به مثال به آثار محسن نامجو در مورد حوادث اخیر اشاره کرد). کمپین باید در زمینههای زیر فعال باشد.
بخش رسانه ای: این بخش باید در درجه اول به اطلاع رسانی و در درجه دوم به کارهای تبلیغاتی در زمینههای مختلف(شعر، موسیقی، کریکاتور، برنامههای مستند) یپردازد. در حاضر تنها رسانه جنبش از طریق وبسایتها میبباشد( جرس، موج سبز آزادی،…) ولی هدف نهایی باید راه اندازی تلویزیون سبز ایرانیان باشد. داشتن تلویزیون میتواند تا حدی خلأ رهبری جنبش را پر نموده و فرایند جذب سایر اقشار جامعه به جنبش را تسریع نماید.
نافرمانی مدنی: شاداب و زنده بودن جنبش، باید در زندگی روزمره مردم ملموس باشد. استفاده از سمبل های جنبش(رنگ سبز، علامت V,…)، شعار نویسی، قطع برق در ساعت خاصی از شب، حضور سبز در گردهماییهای عمومی(بخصوص ورزشگاه ها) و تخریب بیلبوردهای تبلیغاتی حکومتی مفید تلقی میشوند.
رسیدگی به خانواده قربانیان جنبش: جنبش سبز تا به حال خود را به صورت یک جنبش اخلاقی نشان داده است (همه ما صحنه دفاع آن شیر زن از یک بسیجی مورد حمله و یا رفتار انسانی آن جوان با پلیس به اسارت گرفته شده را به یاد داریم). رویکرد جنبش با صدمه دیدگان و خانواده قربانیان جنبش نیز باید چنین باشد و حمایت مالی و معنوی آنها را وظیفه خود تلقی کند.
عضو گیری از میان سایر طبقات اجتماعی: طبقه متوسط در ایران به تنهایی قادر به پیروزی نمیباشد و به همراهی اقشار دیگر از جمله کارگران و بازاریان نیاز دارد. دو راه کار در این زمینه به نظر میرسد. اول در حوزه روابط عمومی جنبش، میتوان سازمانهای جهانی چپ و کارگری را که تا پیش از انتخابات عموما نظر مثبتی به احمدینژاد(به دلیل مواضع ضد امریکایی) داشتند به سمت حمایت از جنبش سبز سوق داد و این امر ممکن است به همراهی برخی تشکلهای کارگری در ایران بینجامد. راه حل دیگر که از اهمیت بیشتری برخوردار است همانا گنجاندن مطالبات صنفی کارگران به جمع مطالبات مدنی است. امری که در تبلیغات انتخاباتی موسوی و کروبی نیزمغفول ماند.
4- نتیجه:
در این مقاله ابتدا چگونگی پیدایش جنبش سبز و مراحل آن به اختصار بیان شد و حرکت جنبش در چارچوب کلی گذار مسالمت آمیز به دموکراسی شرح داده شد. بررسی نقاط قوت و ضعف جنبش بیش از هر چیز شکنندگی آن را آشکار کرد. اگر چه موسوی در درجه اول و کروبی در درجه دوم رهبران سمبولیک جنبش به حساب میآیند، ساختار جنبش عموما افقی بوده و طیف وسیعی از سلایق سیاسی را شامل میشود که همگی حول اهداف حداقلی(اهداف کوتاه مدت) گرد هم آمده اند و هر گونه تلاش این رهبران برای یک دست سازی جنبش همان خطری را به همراه خواهد آورد که طرح مطالبات رادیکال از سوی پارهای فعالان سکولار و آن چیزی نیست جز فروپاشی جنبش. با توجه به امکانات جنبش، پیروزی نهایی، جز با استهلاک حاکمیت در مبارزهای نفس گیر در عرصههای مختلف بدست نخواهد آمد. چگونگی استفاده از نقاط قوت جنبش برای بهره گیری از فرصتها و مواجهه با تهدیدها در مقالهای دیگر ارائه خواهد شد.