ارائه برنامه، کابینه و بعد کاندیدا

رضا عرب
رضا عرب

اول بار در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی شخص سید مخمد خاتمی بود که در مقام رییس جمهور، ریاست قوه مجریه را در حد یک تدارکاتچی اعلام کرد. خاتمی بعد از این موضع در مورد جایگاه خودش، بدون تغییری خاص در همان وضعیت دوره دوم ریاست جمهوری اش را پایان داد. بعد از او احمدی نژاد آمد که ثابت کند تاثیر و عملکرد یک رییس دولت در همین ساختار سیاسی کشور می تواند تاثیرات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بیشتری از یک تدارکاتچی بر زندگی افراد جامعه داشته باشد.

واقف شدن به توانایی ها و اختیارات رییس جمهوری اسلامی برای پیشبرد اهداف توسعه ای (به طور حداقلی) و دموکراتیک (به طور حداکثری) عملا باعث نوعی خودآگاهی در جریان ها و نیروهای سیاسی- مدنی جامعه شده است تا با استفاده ی نابجا از “تحریم زودهنگام” در پی ستاندن مشروعیت از ساختار حقیقی حکومت نباشند، چراکه هسته های مرکزی قدرت در ایران مشروعیت سیاسی خود را نه از مشارکت سیاسی بالای مردم که از “شرع” می گیرند. از این رو گروه ها و افراد تحول خواه مختلف سعی در معرفی فردی طبق افق توقعات گروهی خود دارند. فی المثل گروههایی مثل مشارکت و مجاهدین انقلاب خاتمی را مدنظر دارند، گروههایی مثل ادوار تحکیم عبدالله نوری را، و اعتماد ملی هم مهدی کروبی. جدای از دو بحث حاشیه ای که گزینش نوری توسط ادوار تحکیم را هوشمندانه و اصلاح طلبی بعضی از گروهها را، صرفا اراده ی معطوف به نشستن بر صندلی ریاست می داند و نه اصلاح طلبی، آنچه از همه بیشتر پروسه ی انتخابات (تا جایی که مربوط به احزاب و گروهها می شود) را به صورتی پیشامدرن مشبه می کند و آن را به گونه ای از عمل مناسکی مانند می سازد (به تعبیر حاتم قادری) قسمی از “فردپرستی” در انتخابات است.

اصولا صحیح آن است که هرگروهی برنامه مدونی برای پیشبرد پروژه ای که مدنظر گردانندگان آن حزب است داشته باشد و پس از آن اقدام به انتخاب مناسب ترین فرد برای متحقق کردن شعارهای منبعث از آن برنامه کند. پس گروههای دخیل در انتخابات اول باید دارای پروژه ای سیاسی برای حضور در قدرت باشند تا اقدام به شرکت در انتخابات کنند. پروژه ی سیاسی باید حاوی برنامه ای مدون و استراتژی عینی و عملی باشد تا آن وقت اول؛ آن گروه اصلاح طلب نام گیرد، و دوم؛ مورد اقبال نخبگان قرار گیرد. ناگفته نماند این صداقت پیشگی لازمه ی حرکت اصلاحی است اما گروهی می تواند صرفا حضور در قدرت و استفاده از مواهب و رانت های دولتی هدفش باشد، که آن وقت اصولا علاقه ای به بیان برنامه اش نخواهد داشت.

این همانی کاذبی که می تواند در اذهانی چون نگارنده شکل گیرد چنین است : گروههایی که در ایران فاقد برنامه، پروژه و مطالبات مدون و اصولی از حاکمیت و شخص رییس جمهور هستند و فقط فردپرستی را دنبال می کنند، صرفا به دنبال رانت های دولتی هستند. حتی اگر حزبی در ایران به علت عدم پختگی سیاسی، نتواند برنامه ای مدون برای کاندیدایش اعلام کند، چندان فرقی با گروهی که صرفا به علت دوگانگی و دورویی علاقه مند به بیان برنامه اش نیست ندارد.

عباس حکیم زاده در مقاله ای در روزنامه کارگزاران می گوید: “هریک از نهادهای مدنی که مطالبات شان به فضای سیاسی کشور گره خورده است می بایست جزوه ای از مطالبات خود از رییس جمهور آینده آماده نمایند.” با وجود اینکه این سخن، حرفی کاملا منطقی و بجاست، اما مطالبات نهادهای مدنی آن قدر در فضای عمومی کشور مطرح شده که حداقل به گوش فعالین سیاسی و حزبی رسیده است. آنچه در این برهه مهم تر است و علاج “عقده فردپرستی” در ساختار سیاسی انتخاباتی کشور است، اعلام برنامه احزاب کشور جهت پاسخگویی به این مطالبات و پس از آن معرفی کاندیدای ریاست جمهوری همراه با کابینه ای مشخص برای تحقق این برنامه است. برای مثال مطالباتی که دانشجویان از رییس جمهور دارند عملا در اختیار رییس جمهور نیست بلکه ذیل اختیارات وزیر علوم کابینه اوست. رییس جمهوری که وزرایش را نه با مشورت با ملت بلکه با لابی های پشت پرده مشخص می کند، دقیقا تحقق مطالبات بخشی از جامعه را با بزرگان معامله می کند و به تعویق می اندازد. مثلا دولت آقای x با گرایش فکری z در ساختار سیاسی ایران می تواند وزیر علوم، کشور ویا اطلاعاتی از گرایش فکری y داشته باشد. پس فردپرستی و اعلام حمایت از کاندیدایی که حتی “همچون شمع هم ایستاده” و به هیچ وجه عقب نمی نشیند، مادامی که برنامه ای مدون توسط گروههای حامی او ارائه نشود و کابینه ای مشخص نداشته باشد، انتخاب یک تدارکاتچی است.

آنچه در این برهه ذهن نگارنده را به تامل واداشته، حضور و نقش “بنیاد باران” است. کارکرد این بنیاد، تجمع مدیران برکنار شده ی دولت نهم بود. از قضا اگر این بنیاد به ره بنیادهای عریض و طویل دیگر نرفته باشد، باید جمعی از بهترین مدیران مملکتی را در خود گردآوری کرده باشد. آیا مطرح کردن کاندیدایی (بالاخص خاتمی که بنیان گذار باران بود) بدون معرفی مدیران دولت او و برنامه ی او در این شرایط می تواند اقناع کننده باشد؟ خاصیت بنیاد باران چیست؟ آیا صرفا تشکیل پویش و جمع آوری امضا و نگارش بیانیه ی احساسی می تواند برای مردم تهییج کننده باشد؟ عبدالله رمضان زاده گفته است: “آقای خاتمی به عنوان یک روحانی مسلمان وظیفه دارد وارد انتخابات شود.” اگر با دقت بنگریم از سه گزینه فعلی اصلاح طلبان نوری، خاتمی و کروبی هر سه روحانی مسلمان هستند. اما آنچه این سه نفر را مناسب برای انتخاب شدن می سازد، برنامه گروههای حامی آنها برای برون رفت از شرایط موجود است. به واقع اگر نیروهای حاضر قائل به دموکراسی یا حتی توسعه هستند، از همین انتخابات باید روش دموکراتیک را پیشه سازند. راه درست به زعم نگارنده آن است که اول گروهها برنامه خود در حوزه های مختلف را مدون کنند، سپس برای تحقق این برنامه در هر حوزه مدیر مناسب با آن برنامه را گزینش کنند و بعد هماهنگ کننده ی دولت را به مردم معرفی کنند. بی شک این گونه دوره و دوران تدارکاتچی ها به پایان خواهد رسید.

عضو واحد سیاسی دفتر تحکیم وحدت