امروز حکومت به ستمگری معتاد شده

محمد رهبر
محمد رهبر

» وصیت نامه احمد قابل پیش از بازگشت به زندان

احمد قابل  23 شهریور ماه به دلیل برملا کردن کشتار زندانیان وکیل آباد مشهد دوباره به زندان افتاد.این روحانی منتقد حاکمیت فاش کرده بود که در زندان وکیل آباد، کشتار مخفی زندانیان متهم به قاچاق مواد مخدر به گونه ای وسیع و بی هیچ محاکمه عادلانه ای در جریان است؛ اعدامهایی که هر هفته و در دسته های شصت، هفتاد نفره صورت می گیرد و به اعتقاد قابل، به دلیل پنهانی بودن نشانگر ظالمانه بودن احکام صادره است. قابل پیش از بازگشت دوباره به زندان، متنی را به دوستانش سپرد تا به عنوان وصیت نامه او وخطاب به ملت ایران منتشر کنند. قابل در این وصیت نامه جمهوری اسلامی را در تمام سی سال گذشته متهم به ظلم می کند و معتقد است حاکمیت امروز ایران “معتاد به ستمگری” شده است.

 

بازداشت کنندگان مسئول جانم هستند

قابل که سابقه انتقاد به آیت الله خامنه ای و نگارش نامه ای سرگشاده به او رادارد و والبته به همین دلیل هم یکسال زندان راتحمل کرده است، مسوولیت جانش را بر عهده کسانی دانسته که او را بازداشت کرده اند و از آنجا که وصیت نامه او بار دیگر به انتقاد صریح از رهبر نظام اختصاص یافته، تاکید کرده ممکن است حکومت در صدد قتل اش برآید: “با توجه به اظهار نظرهایی که در دو دهه ی اخیر زندگی، در سخنرانی ها، مصاحبه ها و نوشته هایم داشته ام، و با توجه به نامه ها یا نوشته هایی که خصوصا در سال های 83 تا 87 به رهبری کشور و سایر افراد و نهادهای حکومتی، در باره ی رفتارهای نامشروع و غیر قانونی رهبری و دستگاه حاکمه ی ایشان منتشر کرده ام، و یا نامه هایی که به برخی مسئولان و نهادهای حقوق بشری نوشته و منتشر کرده ام، هرلحظه امکان بازداشت مجدد خود را داده و می دهم. هرچند این حاکمیت با تجارب دیگری از نوع؛ قتل و ترور مخالفان نیز آشنا است و امثال مرا گریزی از تصمیمات پیدا و پنهان آنان نیست.”

احمد قابل که سال گذشته با پا بند و پس از یک دوره زندان انفرادی به دادگاه برده شد، در ادامه  نوشته اهل اعتصاب غذا نیست و خبری در اینباره از او صحت ندارد و تاکید کرده، تحمل زندان انفرادی را دارد.

 

جمهوری اسلامی؛ پیروزی تحجر بر روشنفکری

  قابل که در آستانه پنجاه سالگی است ، در نوشتار خود تاریخ سی ساله جمهوری اسلامی رابازخوانی کرده؛تاریخی که به گفته قابل به جز در سالهای نرسیده به سال شصت رنگی از دموکراسی نداشته و تنها در همان یکسال و نیم ابتدایی مخالفان تحمل شدند و توانستند از آزادی نسبی بیان برخوردار باشند . آزادی ای که به سرعت با آغاز دهه شصت قلع و قمع شد ،قابل می گوید امروز از شعارهای اولیه انقلاب و استقلال و آزادی تنها نامی مانده است. اوهمچنین انقلابیون را متهم می کند که پس از به حکومت رسیدن همان راهی را رفتند که شاه می رفت و استبدادی جوان را به تاریخ 2500ساله گره زدند: “آنچه امروزه شاهد آنیم، حقیقتا نه «جمهوری» است و نه «اسلامی». گویا به جای شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» شعار «نه جمهوری نه اسلامی» را نشانده اند و شدیدا به آن پایبند اند.”

قابل بنیانگذاران جمهوری اسلامی را متهم می کند که پیش از انقلاب وعده حکومتی را می دادند که به روشنفکری و نو اندیشی اسلامی می مانست اما به محض قدرت یافتن، حکومتی را برپا کردند که کسی انتظارش را نداشت. قابل معتقد است پس از انقلاب تحجر بر روشنفکری پیروز شد: “آنچه امروز بر فرهنگ عمومی نشر یافته از رادیو و تلویزیون و مراکز علمی و فرهنگی وابسته به حکومت، سیطره ی جدی یافته است، افکار متحجرانه و رویکردهای خرافی و بی اساس، به نام مذهب و شریعت است. تک مضراب های باقی مانده از رویکردهای علمی و اصلاح گرایانه در مراکز فرهنگی و علمی حکومت، در زیر سایه ی سنگین فرهنگ رایج حکومتیان، متاسفانه نفس های آخر خود را می کشند و از تأثیر گذاری جدّی بازمانده اند.”

 

تاریخچه آیت الله خامنه ای

قابل که می گوید از همان ابتدای رهبری آیت الله خامنه ای به او خوش بین نبوده، رهبر نظام را به نسل سوم بالیده در نظام اسلامی به عنوان کسی معرفی می کند که به آرمانهای انقلاب وفادار نماند.قابل روزهایی را به یاد آورده که حجت الاسلام خامنه ای از دوستان علی شریعتی به حساب می آمد و از این جمله قرآن که «مستضعفین زمین را به ارث خواهند برد» تحلیل مارکسیستی داشت و بر خلاف همه روحانیون، طاهره صفار زاده را برای عضویت در شورای انقلاب معرفی می کرد. قابل با روایت سیر زندگی رهبر کنونی جمهوری اسلامی می پرسد: “امروز ایشان در کجا و با چه تفکر و چه کسانی محشور است و چه کسانی را طرد کرده و دوستی های زمان «قبل از فتح» آنان را فراموش کرده و با چه دوستان سابقی برای چه انگیزه ی قابل دفاعی، دشمنی می ورزد؟”

این روحانی منتقد رهبرجمهوری اسلامی همچنین معتقد است آیت الله خامنه ای کینه مخالفانش در مجلس سوم و همچنین میر حسین موسوی را با خود تا سمت رهبری هم حفظ کرد و از همان آغاز رهبری روزنامه ها و صدا و سیما را واداشت تا همواره او را در صدر اخبار قرار دهند. به گمان قابل خامنه ای در حال حاضر همان دسته بندی حزب جمهوری را گسترش داده و انتخابات را به نمایشی از دموکراسی بدل کرده است: “امروز نیز بر این باورم که آقای خامنه ای و جناح راست حزب جمهوری اسلامی، در تشکلی که نام و نشان حزبی آن را معرفی نمی کنند و نام مستعار «نظام جمهوری اسلامی» را بر حزب خود گذاشته اند، بر ارکان قدرت، مسلط شده اند و با معرفی افراد درون حزبی خود به تعداد چند برابر مورد نیاز، در صحنه های انتخاباتی حاضر می شوند و با رد صلاحیت نامزدهای سایر احزاب منتقد قدرت (به اتهام مخالفت با نظام) یا تأیید صلاحیت معدودی از نامزدهای برخی احزاب فاقد پایگاه اجتماعی، سعی در برگزاری نمایشی دموکراتیک و مردم سالارانه می کنند و مکررا تأکید می کنند که انتخابات، آزاد و با حضور همه ی گروه ها و گرایش های سیاسی، برگزار شده است!!”

 

نظامیگری علاقه مشترک شاه و رهبر

قابل در تحلیل روحیات آیت االله خامنه ای ، نظامیگری را وجه مشترکی بین رهبر جمهوری اسلامی و محمد رضاه شاه پهلوی عنوان می کند و می نویسد سید علی خامنه ای از همان آغاز انقلاب علاقه وافری به نظامی گری داشته است . به گفته قابل پس از پیروزی انقلاب شعار ارتش از جانسپاری برای شاه به جانم فدای ملت تغییر کرد اما دیری نپا یید که دوباره همان روحیه ارتش شا هنشاهی بازگشت و حالا در مراسم سر دوشی فریاد جانم فدای رهبر شنیده می شود: “بازگرداندن نیروهای مسلح به شعار «جان نثاری برای شاه و رهبر» نشانگر علاقه ی سردمداران حکومت و نظامیان وابسته، به دیکتاتوری و دیکتاتورها است و نباید این رویکرد فرد گرایانه ی نیروهای مسلح را دست کم گرفت. این نیروها از ملت ایران حقوق می گیرند و باید همیشه و همه جا، تنها و تنها «جان نثار ملت ایران» باشند و نه جان نثار افراد خاص و عمدتا دیکتاتورها.”

قابل آنگاه مسوولیت وضعیت نا بسامان ایران را بنابر اختیارات گسترده رهبری بر دوش آیت الله خامنه ای می گذارد و می نویسد: “نقش رهبری فعلی کشور در پدید آمدن این اوضاع ننگین، غیر قابل انکار است و با توجه به مقام فرماندهی کل قوا، ایشان باید مسئولیت این فرهنگ سازی منحط را بر عهده گرفته و پاسخگو باشد.”

 

 سکوت اصلاح طلبان و اعدامهای سال 67

قابل که  از شاگردان آیت الله منتظری است و در زمستان سال 88 و درست وقتی که در راه قم بود تا در تشییع جنازه استادش شرکت کند به بازداشتی شش ماهه رفت، در بخش دیگری از وصیت نامه اش تاکید می کند که ولایت فقیه را به سبب نداشتن پایه های علمی و فقهی قبول ندارد و بنابراین حق خاصی برای حکومت کردن روحانیون قائل نیست. قابل اما عزل آیت الله منتظری را از نقطه های تاریک در تاریخ جمهوری اسلامی می داند و با بیان اینکه دوستداران آیت الله خمینی نباید بنیانگذار جمهوری اسلامی را عاری از خطا بدانند، روایت مفصلی از قتلهای سال 67 و کشتار اعضای سازمان مجاهدین خلق به دست می دهد . به نوشته او سید احمد خمینی اطلاعات غلطی به پدرش می داده و در نهایت آیت الله خمینی دستور اعدامهایی را صادر کرده است که در وسعتی بسیار بیشتر از آنچه آیت الله خواسته بود، شکل گرفت. قابل در ادامه از اصلاح طلبانی مانند موسوی ، کروبی ، خاتمی و موسوی اردبیلی انتقاد می کند که در قبال این اعدامهای گسترده سکوت کردند و می نویسد:” به گمان من، موضعگیری آیة الله منتظری در مورد اعدام های سال 1367 نه تنها دفاع جدی از حیثیت نظام و رهبری کشور بود که تنها اقدام جدی برای جلوگیری از «سقوط کشور و نظام در دام خشونت طلبی و خون ریزی های نامشروع و غیر منطقی» بود و همه ی کسانی که در آن فجایع دست داشتند یا از آن دفاع کردند، در پیشگاه خدا و ملت ایران و داغدیدگان آن فاجعه، مسئول اند.”

 

جنگ ایران و جمهوری اسلامی را نابود می کند

این روحانی منتقد جمهوری اسلامی پیش از آنکه در دعا های پا یانی ناامیدی خود را از جمهوری اسلامی اعلام کند ، هشدار می دهد که آیت الله خامنه ای ایران را در آستانه جنگی فاجعه بار قرار داده است و تنها خداوند باید مردم ایران را از چنین بلایی حفظ کند . قابل به آیت الله خامنه ای پند می دهد که فریب فرماندهان سپاه رانخورد چرا که همین فرماندهان در سالهای جنگ بارها اعلام کردند فتح بصره قریب الوقوع است . قابل می نویسد: “من تردیدی ندارم که اگر کار ایران و غرب به مصاف کشیده شود، علاوه بر هلاکت بسیاری از بی گناهان، حتی نشانی از نظام جمهوری اسلامی نیز باقی نخواهد ماند و برای پیشگیری از انهدام این نظام، تنها راه را در «پرهیز جدی از جنگ، به هرقیمتی که منافع و منابع انسانی و اقتصادی و فرهنگی ملت ایران کمترین خسارت را ببیند» می دانم.”