آن مطرب المشاورین، آن ملبس بالشلوارالجین، آن سوخته جمال محمود، آن دوخته الکترال وری گود، آن شیخ عالیجاه، آن معاون سابق معادیخواه، آن دوزنده هر سوراخی و درزی، آن متصل کننده نوش آفرین به حاج منصور ارضی، آن گیس گلابتون آشفته مو، آن زیر برف سرکرده فرو، آن ابوالمعالی، آن بسته خالی، آن گاف داده بیشمار، آن قول دهنده پای کار، آن طریق میان بر، شیخ الشیوخ مهدی کلهر، ثم شهید کلهری، خوش تیپ بود، و کشنده پیپ بود و بزن و در رو مثل جیپ بود و دهنده اقوال چیپ بود.
نقل است چون از مادر بزاد با دست چپ بشکن همی زده با دست راست برسینه همی می کوفت و هیچ فریاد نکشید، جز آنکه دایم گفتی “ گی پی جی”. پس دایگان اجتماع نموده و حرکات و اطوار وی نظاره همی کردند و هیچ کس ندانست طفل چرا چنین کند و چرا چنین گوید. پس ده معبر مجتمع شدی تا فعل و قول طفل تعبیر کنند و به یک سال بر او نظاره کردندی تا معبری از آن میان صیحه همی زده فریاد برکشید یافتم یافتم و سائر معبران در حیرت که شیخنا چه یافت. پس از او پرسیدند چرا با دست چپ بشکن زند و با دست راست سینه همی کوبد؟ آن معبر همی گفت: از آنک این طفل چون بزرگ شود مشاور تبلیغات شود و چپان را با بشکن لس آنجلسی جذب نماید و راستان را با سینه زنی به خویش خواند. یک تن او را پرسید: لس آنجلس دیگر چه باشد؟ آن معبر همی گفت: “ لایدرکونی بالتفهم”( ترجمه: به تو چه که من نمی فهمم، حرف بزنی همچین می زنمت که مجبور شن با کاردک از روی زمین جمع ات کنن.) پس یکی دیگر سووال همی کرد “ و آن گی پی جی چه باشد؟” آن معبر پاسخ همی داد که آن مخفف “ گل پری جون” باشد که این طفل چون بالغ گردد هر گاه انتخابات برسد آن را بخواند و شاعر از همین بابت فرموده است
بیت
حورالعین، نعم، حورالعین، نعم
تدخل الیک، نعم، تخرج الیک، نعم، الآخ الآخ الآخ
( ترجمه شعر: گل پری جون، بعله، اینجایی جون، بعله،
می آی بریم، نمی آم، خسته می شی، نمی شم، وای وای وای!)
شیخنا را گفتند از چه رو نام تو مهدی بود و اگر مهدی باشی آیا به غیبت صغیر روی یا کبیر؟ پس بگفت: مرا نام مهدی بود از آنک دائم در غیبت شوم، جز آن زمان که لازم بود و به غیبت صغری روم و آن مدت غیبت چهار سال بود و آن زمان انتخابات بود. پس پرسیدند: دانی که آلزایمر چه بود و که را باشد؟ شیخنا بگفت: آلزایمر آن بود که مردمان را دچار شود و ما چون هر چهارسال چیزی آنان را بگوئیم به امید آن باشیم که از یاد ببرند. پرسیدند: اگر مردمان را قول بدهند، باید چه کنند؟ گفت: هیچ! آن نفتی مر مردمان را وعده همی کرد و از یاد ببرد، هیچ نشد، ما که لس آنجلس را وعده دادیم خواستی چه شود؟ شیخنا را پرسیدند: شاهد که را باشی؟ گفت: همان را که مشاور باشم. شیخنا را پرسیدند: دروغ دانی چه باشد؟ شیخنا بگفت: هیچ ندانم چه بود و اهل کجا بود. و از این گونه بسیار همی گفت.
از وی کرامات عالی نقل است. شیخ رادان از سران عساکر بگفت: “ شیخنا گیس بلند داشت و دختران و پسران را همی گفت گیس رها کنند و خویش پوشیده ندارند و از همین کرامات وی بود که یک کرور از رجال و نسوان بگرفتند که چرا گیس رها کرده خویش مپوشانده اید و این از معجزات وی بود.” و شیخ اعظم محسن مغنی ثم نامجو بگفت: “ شیخنا کرامات عظیم داشت، پس هر کس مطرب بود از بلاد کفر دعوت همی کرد تا به مملکت آیند و با همین کرامات هر مطرب در مملکت بود، برفت.” و شیخ سیاوش قمیشی بگفت: “ الله الله! که شیخی گران بود و گفت دست هر خواننده در لس آنجلس بود بوسیدیم و دیگر از نظر غایب همی شد به چهار سال.”
از وی جملات عالی نقل است. بگفت: “ از نظر اسلام، شیطان قدرت سیاسی و فیزیکی ندارد و جنس کارش شبیه کار هنری و الهام گونه است.” و بگفت: “ آزادی بیان نمنه دی؟” و بگفت: “ احمدی نژاد در 24 ساعت تصمیماتی را میگیرد که در دورههای قبل 5 سال طول میکشید.” و بگفت: “ هر چه بقیه آمار دهند دروغ است” و بگفت: “ یا ما باید بوروکراسی را در گور کنیم یا بوروکراسی ما را در گور میکند.” و بگفت: “ من می خواستم تکذیب کنم اما آنها روی تکذیب من هم حساب کرده بودند، بنابراین سکوت کردم.” و بگفت: “ مصاحبه من برای خارجی ها بود و ربطی به داخل کشور نداشت.” و بگفت: “ مگر اقتصاددانان بچه اند؟ آیا باید داد بزنید و اعلامیه دهید و رونوشت به ائمه، مکه و مدینه و واشنگتن بفرستید؟…” و بگفت: “ هر کس در رسانه مخالف ما باشد بی تربیت ترین است و باید به او ادب آموخت…” و دیگر هیچ نگفت و سنگ برداشته بزد.
نقل است چون خواست از دنیا برود، عزرائیل بر وی نازل شد، اما تا خواست جانش بستاند هزار مرغ از لس آنجلس همی سر رسیده ترانه ای بخواندند که همی گفت: کفتر کاکل بسر وای وای!” و آنچنان وای وای مکرر بکرد که عزرائیل از آنجا برفت و اکنون نیز زنده است. رضی الله عنه.