صفحهی چاپ آخر به نقد و بررسی آثار ادبی اختصاص دارد
فرض بگیرید پنج خانهی آبی، کنار هم. در هر خانهی آبی یک خانواده که هر یک به نوعی با یک مشکل دستوپنجه نرم میکنند. «ما یک خانه آبی داریم» حکایت این پنج خانواده در پنج خانهی آبی است؛ خانهیی آبی، اما زیر یا روی آب. هر پنج داستان کتاب حولمحور خانواده و زندگی زنانشویی میچرخد. داستانهای این مجموعه تلاش دارند تضادهایی بین شخصیتها به نمایش گذاشته شود تا چشماندازشان دربارهی سرشت و روابط میان انسانها را برجسته کند. این مجموعه منتقلکنندهی آگاهی فرهنگی از طریق لفاظی ادبی است که نشاندهندهی وسعت طرحها و تنوع دیدگاهها است. شخصیتها در برابر آشنایان خود –که بیشتر همسرانشان هستند- رفتاری کاملا متفاوت دارند، و بدینشکل نویسندگان این مجموعه تلاش میکنند که روی شخصیت، فضا و طرحهای زیادی در همان مضمون اجتماعی تمرکز کنند. این کتاب پر است از صحنههای تلاش زنان و مردان برای نجات پیداکردن در جهانی ناآشنا که آنها را دربرگرفته است. در داستانها تقریبا همهی شخصیتها درحالیکه به دنبال جایگاه واقعی خود هستند، احساس گوشهگیری میکنند. شخصیتهای کتاب، افکار تکتک افراد را دربارهی دورهیی از زندگیشان به تفصیل و تماما پیچیده شرح میدهند. هرکدام با یک نوعی از گوشهگیری درگیر هستند. زندگیهای بهتصویرآمده در این داستانها با حسی از خسار به پایان میرسد. در زندگی آنها هیچ رابطهی پرشور و شوقی وجود ندارد. آنها در انزوایشان احساس از دستدادن چیزی حیاتی مربوط به هویتشان را میکنند. «این چیزی» همانی است که آنها را تعریف میکند. به نظر میآید که تنها تعداد کمی از شخصیتهای این داستانها میدانند چه کسی هستند یا در زندگی به کجا خواهند رفت. گویی نویسندگان این مجموعه از پیش آگاهی میدهند که داستانهایشان دربارهی مصائب روابط میان آدمی است.
در داستان اول که با راوی اولشخص جمع (ما) روایت میشود، پاشنهآشیل داستانهای دیگر مجموعه نیز از همان آغاز به خواننده هشدار داده میشود؛ گویی «فرزندان» همانهایی هستند که بعدها در داستانهای دیگر مجموعه به شکلی دیگر وارد میشوند تا پاشنهآشیل خانهی آبی شوند. هر چند تکهتکهشدن بدنی که قرار است شکل مستقل از دیگران بگیرد، این خانهی آبی را به سمت دیگری جهت میدهد که «ما»ی راوی، به «من» راوی تغییر زاویه میدهد، آنهم زمانی که عملا داستان تمام میشود، و ما این من را همان منِِ ما متصور میشویم؛ یعنی داستان همچنان در بطن جامعه ادامه پیدا میکند؛ یا به تعبیر دیگر، «فرزندان» به عنوان اولین داستان این مجموعه، در چهار داستان بعد ادامه پیدا میکند؛ یعنی از بچههای یتیمخانه به بطن اجتماع کشیده میشوند تا جان آپدایک، نوئل روآز، الستر مورگان و آلیس مونرو، پاشنه آشیل این خانهی آبی را در داستانهایشان هشدار بدهند: «مارگارت» در داستان «یک کاری کن»، «لی« در داستان «بزرگترهای خانواده»، «دوری» و «لوید» در داستان «بُعد» و «مایلز» و «آنا» در داستان «گریز». در تمام داستانهای این مجموعه «ما در یک خانه آبی زندگی میکنیم» روز به روز به سمت تکهتکهشدن و ویرانی گام برمیدارد؛ این ویرانی را خانم مدیر در همان داستان اول مجموعه در بخشی از نامهاش به بچههای یتیمخانه اشاره میکند: «فرزندان من، باید بگوییم که این آخرین تماس ما با شما خواهد بود. شما باید در آینده خانواده تشکیل بدهید. رابطه ما با شما به زودی و برای همیشه قطع میشود. ما نمیتوانیم بفهمیم شما چه موجوداتی هستید و چه چیزی شما را به ما مرتبط میکند.» و بعد گویی آیندهی آنها را میداند، میافزاید: «شما دانههایی هستید که یک روز بر باد میروند» و آن روز که فرامیرسد، راوی اولشخص جمع (ما) آن را اینگونه تصویر میکند: «در خیابان پیش میرویم؛ قدمهامان بلند شده است، ولی درونمان خالی است. راهمان را در پیش میگیریم همه با هم، یک بدن، که اعضایش باید از هم جدا شوند.» آنها بدنهایی بودند که یک روز «ما در یک خانه آبی زندگی میکنیم» بودند، اما اکنون تکهتکههای روبه سوی ویرانی…
داستان «فرزندان» نوشتهی نوئل روآز نویسندهی سوییسی، یکی از تکاندهندهترین داستانهای این مجموعه است؛ داستانی چندلایه و تمثیلی از نوع «ارباب مگسها» نوشتهی ویلیام گُلدینگ و داستان کوتاه «لاتاری» نوشتهی شرلی جکسون. این داستان با راوی اولشخص جمع (ما) زبان حال کودکان یک یتیمخانه است، که حالا بزرگ شدهاند، و وقت جدایی این «ما»ی کُل به یک «من» مستقل رسیده است. داستان از زاویه دید آقا و خانم مدیر یتیمخانه توسط راوی اولشخص جمع روایت میشود. بخشی از داستان حرفهای آقا و خانم مدیر است که یک سری توصیهها است که در مقابل بچهها به آنها سفارش میکنند، و بخش دیگر داستان زمانی است که آقا و خانم مدیر، یتیم خانه را ترک کردهاند، و صدای آنها از طریق تلفن که روی بلندگو است برای بچهها پخش میشود، و بخش پایانی داستان از طریق نامهیی است که آنها فرستادهاند.
کیت والبرت آمریکایی، نویسنده دومین «ما یک خانهی آبی داریم» است. عنوان این خانهی آبی «یک کاری کن» است که از سوی استیون کینگ در مجموعه بهترین داستانهای کوتاه آمریکا قرار گرفته است. «یک کاری کن!» یک داستان ضد جنگ است، که تصویری از زنان را نشان میدهد، البته با تمرکز روی زندگی و شخصیت آنان برای به تصویرکشیدن و بررسی تجارب زنانه و واکاوی رفتار و چگونگی دستوپنجه نرمکردن زنان با فشارهای خانواده و اجتماع و کشمکشهای درونی.
«بزرگترهای خانواده» نام سوم «ما یک خانهی آبی داریم» است که نویسنده آن جان آپدایک آمریکایی و برنده جایزه ی پولیتزر، جایزهی کتاب ملی آمریکا و جایزهی اُ. هنری است. آپدایک در این داستان زوال یک خانواده را نشان میدهد. «بزرگترهای خانواده» به زندگی «لیکوچولو» از کودکی تا مرگ میپردازد. آپدایک در این گذار، چهار عضو خانوادهی لی را تا لحظهی مرگ همراه با لی دنبال میکند و نشان میدهد که چگونه بارزترین ویژگیهای رفتاری/شخصیتی «آدمبزرگ»ها در لیکوچولو مستحیل میشود و سرانجام مرگ، که یکی پس از دیگری این خانواده را از درون میمیراند: «حالا همهی آنها رفته بودند. از آن خانوادهی اوایل قرن بیستم، فقط لی به جا مانده بود. محفظهی نگهداری زغال در انبار، قفسهی مرباهای خانگی، یخدان ساختهشده از چوب درخت گردو، سینک ظرفشویی مرمر مشکی، کفپوش آشپزخانه مشمعی تاببرداشته که رویش طرح آجرهای کوچک بههمپیوسته نقش بسته بود، شیشهی رنگی حباب چلچراغ اتاق نشیمن، ستون پایین نردهی پلکان با شیارهای دورش که شبیهِ حلقههای دور زحل یا قصههای کارتونی مرد پلاستیکی بود، پلکان باریک پشت خانه که هیچکس از آن استفاده نمیکرد و به انبار خرتوپرتها تبدیل و مملو از جعبههای مقوایی و وسایلی که قرار بود یک روز تعمیر شوند شده بود، زیرپلهی بدون پنجره، جایی که در حملههای هوایی در تاریکی قیرگون آن زیر میچُپیدند، ایوان کناری طویل خانه، جایی که دورهگردها برای گرفتن اعانه از آن طرف درِ خانه را میزدند، گربهی کالیکویی که صورت سهرنگ داشت و به ایوان میآمد تا غذا بخورد، ولی وحشیتر از آن بود که وارد خانه شود، صندلی راحتی چوبی قهوهیی، جایی که بابابزرگ با سیگارش موقع غروب آنجا مینشست و به تجمع حشرههای شبتاب مینگریست، فقط لی به جا مانده بود که همهی اینها را به یاد بیاورد.»
آلیس مونرو نویسندهی کانادایی و برندهٔ نوبل ۲۰۱۳، که بهخاطر تمرکز بر واکاوی شخصیتها تا حوادث داستانی به «چخوف کانادا» معروف است، در چهارمین «ما یک خانهی آبی داریم» که نام «بعد» را بر خود دارد، ابعاد مختلف زندگی «دوری» و همسرش «لوید» و بچههایش را به شکلی تراژیک روایت میکند. مونرو با اهمیتدادن به زن و عواطف و احساسات زنانه، در این داستان میکوشد کنارآمدن زن با خانواده، جامعه و ترس از تنهایی و پیرشدن را نشان دهد.
الیستر مورگان نویسندهی آفریقای جنوبی و برندهی جایزهی اُ. هنری، نخستین غیرآمریکایی است که موفق به دریافت جایزهی پلیمپتون شده است. داستان «گریز»، پنجمین و آخرین «ما یک خانه آبی داریم» است، که یادآور داستان «موضوع موقت» جومپا لاهیری است. مورگان در این داستان، تصویرگر انسانهای تنها و سرگشته است؛ انسانهایی که در موقعیت یا مکانی غیر از آنجاییکه باید باشند، قرار گرفتهاند.
«ما یک خانهیی آبی داریم» مجموعهی پنج داستان کوتاه از آلیس مونرو (برندهی نوبل ادبیات)، جان آپدایک (برندهی جایزهی پولیتزر)، الیستر مورگان (برندهی جایزه اُ. هنری)، کیت والبرت و نوئل روآز است. داستانهای این مجموعه در سالهای اخیر به عنوان بهترین داستانهای کوتاه آمریکا و اروپا شناخته شده است. گزینش برخی از داستانها، از سوی استیون کینگ نویسندهی مشهور آمریکایی صورت گرفته است که زیر عنوان بهترین داستانهای کوتاه امریکا منتشر شده است، همچنین داستانهای این مجموعه به عنوان داستانهای برگزیدهی «نیویورکر» و «پاریسریویو» به چاپ رسیده است.