سنگسار؛ بدعتی سخیف

نویسنده

یکی از پر مناقشه‌ترین موضوعات در سالهای گذشته، حکم سنگسار بوده؛ به‌طوری‌که بسیاری از صاحب‌نظران و علماء دینی را بر آن داشته تا از زاویه‌های گوناگون، حکم سنگسار را مورد تحلیل و بررسی قرار داده، نظرات خود را در قالب کتاب یا مقاله منتشر کنند[1]. آنچه که از چکیده‌ی آن بررسی‌ها بدست می‌آید این است که اولا: حکم سنگسار در اسلام هیچ مبنایی قرآنی نداشته و ندارد؛ دوم: روایاتی که حکم سنگسار را تجویز کرده‌اند، عمدتاً ضعیف و غیرثقه می‌باشد و با اصول قرآن کریم مبنی بر وضع قوانین کیفری نیز در تضاد شدید هستند.

لذا، بر هر شخص محقق و جویای واقعیت مخفی نیست که حکم سنگسار هیچ مبنای اسلامی نداشته، و ادله و مستندات فقهی آن نیز ناهمگون و ناصحیح هستند. اما این کمترین قصد ندارم در این گفتار تکرار مکررات کرده و به بررسی و تحلیل حکم “رجم” از دیدگاه “کتاب و سنت” یا “عقل و اجماع” و حتی “حقوق نوین” و “حقوق بشر” بپردازم؛ چرا که اگر گوش شنوایی باشد، همان مقالات وزین و مستدل برای بیداری و اندیشیدن کفایت می‌کند؛ بلکه می‌خواهم در این گفتار، عقیده‌ی “امضایی بودن حکم رجم”، که مورد تایید موافقین و مدافعین حکم سنگسار می‌باشد را از دیدگاه تطبیق ماهوی مورد بررسی قرار دهم[2].

شکی نیست که مأخذ حکم سنگسار، کتاب تورات است. برخی صاحب‌نظران بر این باورند که احکام تورات برگرفته از فرامین معروف حامورابی پادشاه بابل می‌باشد[3]، بدین شکل که کتاب تورات از نظر عقاید با فرامین حامورابی متفاوت، و با احکام آن تشابه بسیار دارد. این نظریه تا چه مقدار به واقعیت نزدیک است در ارتباط با بحث نیست، ولی آنچه که مورد توجه می‌باشد این است که اساساً در کتاب تورات بجز قصاص قتل و جرح، برای بیشتر اعمالی که از دیدگاه تورات کیفری است، مجازات سنگسار تجویز شده و تنها در یک مورد، حکم به تنبیه[4] و جزای نقدی داده است، منتها شکل و حدودی برای تنبیه ذکر نکرده اما جزای نقدی را صد مثقال نقره تعیین نموده است[5].

اما مواردی که در کتاب تورات برای آنها حکم سنگسار تعیین گردیده از این قرار می‌باشد:

1- تقدیم فرزندان به “مولک”[6] چه آن از ذریه بنی‌اسرائیل باشد یا از ساکنین در بلاد آنها[7].

2- رعایت نکردن تعطیلی روز سبت (= شنبه)[8].

3- نام خداوند را به باطل بردن و کفر گفتن[9].

4- پسر سرکشی که سخن پدر و مادر را نشنود و تأدیب نیز بر او اثر نداشته باشد[10].

5- زنا[11].

6- گاوی که با شاخ زدن باعث کشته شدن کسی شود[12].

7- بت‌پرستی و ترویج آن[13].

از تعدد و تنوع مواردی که برای آنها حکم سنگسار تجویز شده چنین برداشت می‌شود که در آن دوران تنها مجازات کیفریی که به ذهن می‌رسیده سنگسار کردن بوده و چیزی به عنوان تناسب جرم و مجازات وجود نداشته؛ و بهترین و روشن‌ترین دلیل آن نیز سنگسار کردن گاوی است که کسی را کشته است!

اما لفظ “سنگسار” در متن اصلی کتاب تورات الزاماً آن چیزی نیست که امروزه به عنوان رجم می‌شناسیم. در تورات عبری، برای اصطلاح “سنگسار” از مشتقات دو فعل “רגם – راگـَم” و “סקל – ساقـَل” استفاده شده که هر چند مترجمین هر دو لفظ را به “سنگسار کردن” معنا کرده‌اند، اما از نظر مفهومی با یکدیگر تفاوت‌هایی دارند. فعل “רגם – راگـَم” و مشتقات آن ـ در اصل ـ بیان‌گر عمل سنگ انداختن، پراندن سنگ (با قلاب‌سنگ یا فلاخن) یا سنگ زدن از روی خشم و اعتراض به طرف فرد یا افرادی، فحش دادن و دشنام گفتن است. طبق روایات کتاب‌مقدس، بنی‌اسرائیل در مواقعی که می‌خواستند اعتراض و مخالفت، یا انزجار و نفرت خود را در خصوص موردی نشان دهند، اقدام به سنگسار کردن، یا بهتر است بگوییم، سنگ‌پرانی، می‌کردند. چنانکه در کتاب اعداد، فصل 14، پاسوق(=آیه) 10 آمده است که بنی‌اسرائیل از روی خشم و اعتراض می‌خواستند برخی از همراهانشان را سنگسار کنند[14] که در چنین قسمتهایی از مشتقات “רגם – راگـَم” استفاده شده است. اینگونه رفتار اختصاص به قوم بنی‌اسرائیل نداشته چنانکه در تواریخ اسلامی نیز گفته شده آن زمانی که پیامبر مکرم اسلام(ص) به‌جهت فشار مشرکین مکه، به شهر طائف رفته بود، مردم کودکان را واداشتند تا پیامبر(ص) را “سنگسار” کنند. امروزه نیز در بسیاری از کشورها همان “سنگ‌پرانی” را در تظاهرات خیابانی که به درگیری و خشونت کشیده می‌شود، مشاهده می‌کنیم. اینگونه سنگ‌پرانیها که به عنوان اعلام مخالفت، اعتراض و انزجار انجام می‌شود، همان معنا و مفهوم بنیادین واژه‌ی “רגם – راگـَم” و مشتقات آن می‌باشد. در صورتی که برای اجرای عمل “سنگسار”، به‌عنوان شکلی از مجازات اعدام ـ در اصل ـ واژه‌ی “סקל – ساقـَل” و مشتقات آن به‌کار می‌رفته است. از این رو، در تورات عبری لفظ “רגם – راگـَم” رایجترین واژه برای حکم اعدام با سنگسار نیست، بلکه “סקל – ساقـَل” رایج‌ترین واژه برای آن سنگساری است که مورد بحث ماست؛ و اساساً در اصطلاحات فقهی یهود، برای اعدام با “سنگسار” از واژه‌ی “סקילה-سقیلا” استفاده می‌گردد. مثلاً، در مجازات زنا و همچنین مجازات دختری که قبل از عروسی رابطه‌ی جنسی داشته است، لفظ  “סקל – ساقـَل” بکار برده شده و در فرازهای مربوطه، واژه‌ای ازمشتقات فعل “רגם = راگـَم” دیده نمی‌شود[15]. به نظر می‌رسد که وام‌گیرندگان این حکم، به تفاوت این دو واژه آگاهی نداشته‌اند و به اشتباه از لفظ “رجم” برای نام‌گذاری این حکم استفاده نموده‌اند؛ و حال آنکه در قرآن کریم دوازده بار از مشتقات واژه‌ی “رجم” استفاده شده که در 11 آیه مفهوم واژه، “دور کردن”، “طرد نمودن” و “اظهار مخالفت، تنفر و انزجار” است[16] و در یک آیه نیز معنای “گمان” و “حرفی بدون سند” می‌دهد[17].

بنابراین اولین اشتباه واضعین حکم “رجم” عدم آگاهی از معنا و مفهوم واژه‌ای است که مبنا و مأخذ این حکم شده؛ و دقیقا نمی‌توان مشخص نمود که از چه دوره‌ای واژه‌ی “رجم” معنای “سنگسار کردن” را پیدا کرده و در احادیث به عنوان واژه‌ای برای مجازات استفاده شده است[18]؛ زیرا معانی حقوقی بدور از معانی لغوی نیست.

اما اشتباه دوم وام‌گیرندگان و واضعان حکم سنگسار در اسلام، برداشت غلط از شکل و سیاق اجرای آن حکم در تورات می‌باشد که این اشتباه باعث جعل احادیث مختلفی در باب شکل اجرای حکم سنگسار شده است.

همانگونه که اشاره شد در متن اصلی تورات، برای حکم سنگسار که به عنوان مجازاتی کیفری به قصد کشتن می‌باشد، از واژه‌ی “סקל – ساقـَل” استفاده شده، که ضمن بیان نوع مجازات، شکل آن را نیز در خود مستتر دارد. بدین مفهوم که سنگسار نه تنها می‌بایست منجر به مرگ شود، بلکه باید بقدری به سنگسار شونده، سنگ زد تا در زیر سنگها مدفون گردد. به نظر می‌رسد که واضعان، چیزی در مورد دفن شدن “سنگسار شونده” شنیده بودند اما متوجه نبودند که آن دفنی که منظور بوده، انتهای اجرای سنگسار است؛ و بخاطر این برداشت اشتباه، تصور کرده‌اند که باید سنگسارشونده را ابتداء دفن کرده و سپس سنگسار نمود؛ و قهراً برداشت غلط از یک موضوعی، اشکالات بسیاری را در پی خواهد داشت که ناچارا می‌بایست برای رفع آنها مسایل و احکام جدیدی را خلق کرد. بنابراین اگر حکم سنگسار ـ به عقیده‌ی برخی از علماء اسلامی ـ حکمی امضائی بود، نمی‌بایست چنین اختلافات فاحشی در نام، شکل و روش اجرای حکم سنگسار بوجود می‌آمد[19]. همچنین طبق متن تورات و فصل “شرایط ثبوت جرایم کیفری” در “تلمود- תלמוד”؛ اثبات جرایم کیفری می‌بایست با ارائه‌ی مدارک و مستندات؛ و شهادت حداقل 2 شاهد عادل و بی‌طرف، در حضور دادگاهی مشتمل بر “70 نفر قاضی” به اثبات برسد[20].

نتیجه بحث اینکه اگر “سنگسار” از احکام امضایی می‌بود، این مقدار اختلاف و تضاد ماهوی – که تنها به دو مورد آن اشاره کردیم- در نام، شکل و اجرای آن بوجود نمی‌آمد؛ چنانکه آن تعداد احکامی که به‌طور امضایی وارد شریعت اسلام گردیده، هیچگونه تغییر ماهویی پیدا نکرده است. شکی نیست که حکم “سنگسار” هیچ مبنای قرآنی ندارد و احادیثی نیز که در این خصوص در کتب روایی فریقین وارد شده دارای اشکالات فراوانی است و اگر بر فرض احادیثی نیز از هر جهت صحیح باشد ـ که نیست ـ باز طبق نص صریح قرآن کریم مبنی بر عدم جواز صدور و تعین حدود برای سنت، قابل اعتنا نمی‌باشد[21]. بنابراین مجازات سنگسار یک بدعت سخیف محسوب می‌گردد و اساسا در اسلام حکمی تحت عنوان رجم وجود نداشته و ندارد. گذشته از این طبق نظر اکثر فقهای شیعی، مجازاتهای اسلامی در زمان غیبت نباید اجراء شود؛ و مرحوم آیة‌الله خمینی نیز چنین اظهار نظر کردند که اگر اجرای حدود ـ مشخصا رجم ـ باعث ایجاد وهن اسلام بشود نباید آن را اجراء کرد و بر همین اساس در قانون مجازاتهای اسلامی، جلد سوم؛ کتاب دوم؛ فصل سوم؛ ماده 97 بیان گردیده که “حد” را نمی‌شود در سرزمین دشمنان اسلام جاری کرد(زیرا ممکن است باعث وهن اسلام در اذهان عمومی شود). اینگونه نظرات دال بر آن است که در ارتباط با قوانین کیفری و حقوقی، نص صریح یا ضمنی، دایر بر تسری “حدود” به همه‌ی زمانها و مکانها وجود ندارد.

بهر روی امروزه، پیروان “تورات” که حکم سنگسار به صراحت در آن بیان گردیده، بخاطر مغایرت آن با اصل کرامت انسانی از اجرای آن خودداری می‌کنند[22]؛ اما مشخص نیست که چرا در میان برخی مسلمانان، که هیچ نصی ـ حتی ضمنی ـ تحت عنوان “رجم” در قرآن کریم، بیان نگردیده و تنها جنبه‌ی روایی و اجماعی داشته، بر اجرای چنین حکم مجعولی اصرار ورزیده تاثیرات منفی آن را که بر جوامع بشری می‌گذارد نادیده می‌گیرند.

 

پی‌نوشتها

در خصوص حکم سنگسار مراجعه کنید به نظرات حضرات آیات منتظری، صانعی و کتاب “قواعد فقه” آیت الله محقق داماد و کتاب “مبسوط در ترمینولوژی حقوق” دکتر محمد جعفر جعفری لنگرودی.

1-     برخی از علماء اسلامی بر این عقیده‌اند که حکم سنگسار، از احکام امضایی است؛ بدین معنا که بر اساسا آیه‌ی 43 سوره مائده، حکم سنگساری که در تورات وارد شده تایید گردیده و اسلام آن را منسوخ ننموده است که جهت اطلاع مراجعه کنید به کتب تفسیر قرآن، مشخصا تفسیر “المیزان” و تفسیر “نمونه”. جالب است که علماء اسلامی از یک‌طرف تورات و انجیل را کتبی محرف و منسوخ معرفی می‌کنند، ولی به حکم سنگسار که می‌رسد، این بخش از تورات محرف و منسوخ نیست! اینگونه رفتارها دقیقا همان کرداری است که بعضی از علماء یهود انجام می‌دادند که مورد اعتراض و انتقاد قرآن قرار داشته، آنجا که می‌فرماید: «أَ فَتُؤْمِنُونَ ببَعْضِ الْکِتاب وَ تَکْفُرُونَ ببَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلی‏ أَشَدِّ الْعَذاب وَ مَا اللَّهُ بغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ - آیا به بعضی از کتاب ایمان می‏آورید و بعض دیگر را انکار میکنید؟ پاداش کسی که چنین کند در دنیا جز خواری نیست و در روز قیامت به سخت‏ترین وجهی شکنجه می‏شود و خدا از آنچه می‏کنید غافل نیست(بقره-85).» چنین رفتارهایی بیانگر آن است که دین، هرگاه تبدیل به دکانی برای متولیانش شود، نتیجه در هر دین و آیینی که باشد یکی است.

2-     “حامورابی” یا “حمورابی” ششمین پادشاه بابل که سلطنتش در سالهای 2003-1961 ق.م بوده، بنیان‌گذار واقعی مملکت بابل است. قوانین او که مشتمل بر قوانین جزایی، جرایم، سرقت، رشوه، جنحه و جنایت، قصاص، خرید و فروش و غیره می‌باشد در 4000 سطر بر سنگ‌نوشته‌ای به طول دو و نیم‌ متر نگاشته شده که در سال 1901-1902م توسط باستان‌شناسان فرانسوی در خرابه‌های شوش کشف گردید و اکنون در موزه‌ی لور قرار دارد.

3-     علماء یهود تنبیه مورد اشاره در این پاسوق را به تازیانه زدن برداشت کرده‌اند که با توجه به متن به نظر می‌رسد که منظور از تنبیه همان تازیانه زدن بوده است.

4-     تورات، کتاب تثنیه، 22: 18-19

5-     مولک، خدای آتش عمونیان بوده که قربانیهایی انسانی را برای او تقدیم می‌نمودند، مخصوصا از کودکان. این بت از مس ساخته شده بود و بر کرسیی از مس نشسته و دارای سرگوساله بود و تاجی بر سر می‌داشت. کرسی و خود بت توخالی بود که در جوف آن آتش می‌افروختند و قربانی را در آن می‌گذاشتند که فورا می‌سوخت و در آن اثنا طبل‌ها می‌نواختند تا صدای داد و فریاد قربانی را نشنوند و با وجودی که انبیاء مکررا این عادت وحشیانه را سخت منع کرده بودند ولی باز عده‌ای از بنی‌اسرائیل بارها بدان گرفتار شدند- “قاموس کتاب مقدس”. ملک و ملکوم و مولوخ نیز خوانده‌شده است.

6-     لاویان؛ 2:20

7-     اعداد؛ 35:15

8-      لاویان؛ 14:24

9-      تثنیه؛ 21:21

10-  تثتیه؛ 22:22 و24  – لاویان؛ 10:20 – در شریعت موسویت و مسیحیت، “زنا” به ارتباط جنسی زن و مردی گفته می‌شود که هر دو یا یکی از آنها دارای همسری شرعی و قانونی باشد؛ و اگر چنانچه مرد و زنی هر دو مجرد باشند و رابطه‌ی جنسی برقرار کنند “زنا” محسوب نمی گردد، بلکه یک نوع بی‌عفتی است و مجازاتی نیز ندارد. 

11-  خروج؛ 28:21

12-  لاویان؛ 10:14 – 5:17

13-  ויאמרו כל-העדה לרגום אתם באבנים וכבוד ‘ה נראה באהל מועד אל-כל-בני ישראל.

14-  והוצאתם את-שניהם אל-שער | העיר ההןא וסקלתם אתם באבנים ומתו את-הנער על-דבר אשר לא-צעקה בעיד ואת-האיש על-דבר אשר-ענה את-אשת רעהו ובערת הרע מקרבך.

15- قالُوا یا شُعَیْبُ ما نَفْقَهُ کَثیراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراکَ فینا ضَعیفاً وَ لَوْ لا رَهْطُکَ لَرَجَمْناکَ وَ ما أَنْتَ عَلَیْنا بعَزیزٍ: گفتند: ای شعیب، بسیاری از چیزهایی را که می‏گویی نمی‏فهمیم، تو را در میان خود ناتوان می‏بینیم، اگر به خاطر قبیله‏ات نبود، طردت[اخراج] می‏کردیم و تو بر ما پیروزی نیابی(هود-91).- قالَ أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتی‏ یا إِبْراهیمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَ اهْجُرْنی‏ مَلِیًّا: گفت: ای ابراهیم، آیا از خدایان من بیزار هستی؟ اگر بازنایستی لعن‌ات می‏کنم. اکنون زمانی دراز از من دور باش(مریم-46). - وَ إِنِّی عُذْتُ برَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ: و اگر بخواهید بر من اظهار تنفر کنید، من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می‏برم(دخان-20). - قالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنا بکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَ لَیَمَسَّنَّکُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلیمٌ:  گفتند: ما شما را به فال بد گرفته‏ایم. اگر بس نکنید مطرودتان خواهیم کرد و شما را از ما شکنجه‏ای سخت خواهد رسید(یس-18). - إِنَّهُمْ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ أَوْ یُعیدُوکُمْ فی‏ مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً: زیرا اگر شما را بیابند اظهار تنفر خواهند کرد، یا به کیش خویش درآورند. و اگر چنین شود تا ابد رستگار نخواهید شد(کهف-20). - وَ لَقَدْ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بمَصابیحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّیاطینِ وَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذابَ السَّعیرِ: ما آسمان فرودین را به چراغهایی بیاراستیم و آن چراغها را وسیله راندن شیاطین گردانیدیم و برایشان شکنجه آتش سوزان آماده کرده‏ایم(ملک-5). - وَ حَفِظْناها مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ رَجیمٍ: و از هر شیطان رانده‌شده‌ای حفظشان کردیم(حجر-17). - قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجیمٌ: گفت: از آنجا بیرون شو که مطرود هستی(حجر-34). - قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجیمٌ: گفت: از اینجا بیرون شو که تو مطرودی(ص-77). - وَ ما هُوَ بقَوْلِ شَیْطانٍ رَجیمٍ: و آن سخن، سخن شیطان رانده شده نیست(تکویر-25). - قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومینَ: گفتند: ای نوح، اگر بس نکنی رانده [اخراج] می‌شوی(شعراء-116).

16- سَیَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَ یَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْماً بالْغَیْب وَ یَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بعِدَّتِهِمْ ما یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَلیلٌ فَلا تُمارِ فیهِمْ إِلاَّ مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فیهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً: خواهند گفت: سه تن بودند و چهارمیشان سگشان بود و می‏گویند: پنج تن بودند و ششمیشان سگشان بود- حرفی بی‌دلیل از گذشته می‌زنند- و می‏گویند: هفت تن بودند و هشتمین‏شان سگشان بود. بگو: پروردگار من به عدد آنها داناتر است و شمار ایشان را جز اندک کسان نمی‏دانند. و تو در باره آنها جز به ظاهر مجادله مکن و از کس نظر مخواه(کهف-22).

17-  ”آرتور جفری” زبان‌شناس مشهور در کتاب “لغات بیگانه در قرآن” واژه‌ی “رجیم” را از مشتقات “رجم” ندانسته و می‌گوید: «مراجع اسلامی طبعا این واژه (رجیم) را یک واژه‌ی ناب عربی بر وزن فعیل و مشتق از “رجم” که چندین بار در قرآن بکار رفته است می‌دانند. اما به عنوان یک اصطلاح خاص مرتبط با شیطان، به نظر می‌رسد که واژه‌ای حبشی باشد که معنایش “مطرود” و “ملعون” و “رانده شده” است، نه “سنگسار شده” و “به سنگ زده شده”. “روکرت” در یاداشتهای خود بر ترجمه‌ی قرآن به ارتباط واژه‌ی “رجیم” با واژه‌ای حبشی اشاره کرده، و “نولدکه” گمان می‌برد که همچنان که واژه‌ی حبشی “شیطان” وارد زبان عربی شده، لقب و صفت او یعنی “رجیم” نیز وارد این زبان شده است، اما چون معنای خاص و فنی آن دانسته نبوده، آن را چنان که گویی از “رجم”=“راگم” اشتقاق یافته است، به معنای “به سنگ زده شده” گرفته‌اند». این نظر تا چه مقدار صحیح می‌باشد، خود احتیاج به مبحثی مستقل دارد. آنچه که مسلم است زبان عبری و عربی با یکدیگر هم‌خانواده بوده و از نظر دستوری و قواعد ادبی به یکدیگر مشابه‌اند و تنها تفاوت این دو در تلفظ کلمات و نگارش آنها است. ولی باز اگر چنانچه واژه‌ی “رجم” را مترادف و برگرفته از واژه‌ی “راگم” عبری بدانیم –که قطعا چنین است-  باز مشکل مفهومی آن پابرجاست؛ زیرا همنگونه که در متن اشاره شد واژه‌ی “راگم” = “رجم” در زبان عبری اصطلاح صحیح و معمولی برای حکم سنگسار به عنوان نوعی اعدام نبوده و نیست. بنابراین استفاده‌ی واژه‌ی “رجم” برای اجرای “حکم سنگسار” یک غلط ناشیانه بوده است. در زبان عربی “رجم” به معنای: سنگ زدن، خیلی تند آمدن، بطور متقابل سنگ انداختن، زورآزمایی، سنگ یا چیزی را بسوی کسی پرتاب کردن، سنگ روی فبر گذاشتن و آن را علامت‌گذاری کردن، فحش دادن، نفرین کردن، طرد کردن، راندن، لعن و دشنام دادن، سخنان زشت به یگدیگر گفتن، از روی گمان حرف زدن و غیره آمده است(فرهنگ‌نامه‌های: معین، دهخدا، عمید و المنجد). که این معانی دقیقا مترادف معنای واژه‌ی “راگم” در زبان عبری است؛ اما ظاهرا از دیدگاه واضعان “حکم رجم” تنها معنایی که از این واژه‌ برداشت می‌شود سنگسار کردن به قصد کشتن است!!.

18-   در اسلام برخی از احکام “امضایی” است بدان معنی که آن موارد پیش از اسلام وجود داشته و سپس اسلام آن را تایید کرده است مانند اعمال حج، که در پیش از اسلام انجام می‌گرفت و سپس اسلام آن را تایید کرد، اما هیچ تغییر یا تعدیلی در شکل، آداب و مناسک آن ایجاد ننمود، تنها چیزی را که پیامبر اکرم(ص) تغییر داد “اذکار” حج بود. امروزه تمامی آداب و مناسک حج عینا همان آداب و مناسکی است که پیش از اسلام در میان اعراب جاهلی رایج بوده و تنها چیزی که تغییر یافته اذکار و دعاهای آن می‌باشد.

19-  طبق شریعت یهود، دادگاهی که می‌بایست به جرایم کیفری رسیدگی کند باید حتما با حضور 70 قاضی تشکیل شده و آنان در صدور رای متفق‌القول بوده یا اکثریت قریب به اتفاق آنان یک رای داشته باشند و اگر چنانچه نیمی بر مجرمیت و نیمی دیگر بر مبری بودن حکم کنند، رای بر برائت است. همچنین به این نوع دادگاه‌ها که برای رسیدگی به جرایم کیفری تشکیل می‌شده اصطلاحا “دادگاه خونریز= בלאדי המשפט” گفته می‌شد که امروزه اینگونه دادگاه‌ها منسوخ گردیده ولی تعدد قضات به هیئت منصفه تغییر نام داده است.

20- برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به مقاله‌ی “حکم خدا یا به اسم خدا” از نگارنده.

21- یهودیان که بانیان حکم “سنگسار” به عنوان مجازاتی الهی بوده‌اند، مشخص است که حتی در عصر معمور بودن “بیت همیقداش” متوجه غیر انسانی بودن آن حکم شده بودند. از این رو در شرایط اجرای “حکم سنگسار”، شرطی را گذاشته‌اند که حداقل، سنگسار شونده متوجه زجرکش شدن خود نشود. در تلمود که به عقیده‌ی یهودیان، تورات شفاهی می‌باشد، ذیل مدخل “اجرای حکم سنگسار” آمده است که سنگسار شونده در زمان اجرای حکم یا باید بقدری شراب خورده باشد که مست لایعقل گردد و یا به طریقی او را بیهوش نمایند.