شنبه بود، دهم بهمن ۱۳۸۳ کتابفروشی چشمه در تهران، نخستین باری که زاون قوکاسیان را از نزدیک دیدم. بانی این دیدار کاوه کیائیان بود، کتاب تازهای از زوان را نشر چشمه روانهی بازار کتاب کرده بود و زیر پل کریمخان برای آن مراسم رونمایی گرفته بودند. فاطمه معتمدآریا نیز بود و اینجا بود که نخستین چاپ “نقش آبی سیمین، فاطمه خانم معتمدآریا، آکتریس سینما” را از او هدیه گرفتم.. یادش با من است، کتاب را او و معتمدآریا هردو برایم امضاء کردند.
پس از آن در سالهای بعد به بهانهی انتشار کتابهای دیگر او، گاهی تلفنی با هم صحبت میکردیم و گاه به گاه که به تهران میآمد، میدیدمش. مردی مهربان، در این شش سال اما گماش کرده بودم تا این که در صفحهی فیس بوکی که برایاش درست کرده بودند، خواندم که بیمار شده است و سرانجام هم که درگذشت. چنین است رسم سرای سپنج.
همین کتاب “نقش آبی…“، و یکی دو کتاب دیگر زاون بهانهای بود که گاه گداری به او زنگ بزنم و در مورد آثار و کارهای قلمیاش دربارهی سینمای ایران با او گفتگوهایی ترتیب بدهم.
زاون در سال ۱۳۲۹ در خانوادهای اهل فرهنگ دیده به جهان میگشاید “مادرم خانم آدا آتایان در جوانی، سینما دوست بود وهفتهای چهار شب به سینما میرفت. در آن زمان در اصفهان سینه کلوبی تأسیس شده بود که فیلمهای به اصطلاح لژی نشان میداد. از آن پس به سینما علاقمند شدم و مجلههای سینمایی میخریدم”.
راستی بد نیست این را هم بدانید که “زاون” یکی از مشهورترین نامهای رایج ارامنه در ایران است. ساوین و سابین نیز همان نام است، که در شمال ایران بیشتر رایج است. قوکاسیان نیز دگرگون و ایرانی شدهٔ نام لوقا یکی از قدیسهای مسیحی است.
اما چه طور میشود که این جوان ارمنی ساکن جلفای اصفهان از دنیای سینما سر در میآورد، این نیز برای خود داستانی دارد “در سال ۱۳۴۸ آربی اوانسیان برای فیلمبرداری چشمه به اصفهان آمد و من به سر صحنهٔ فیلمبرداری او رفتم. حضور و شخصیت آربی بر من تأثیرگذاشت”.
این تاثیر تا سالها بعد نیز همراه او بود، هنگامی که سالها بعد زاون به عنوان تحلیلگر و نویسنده تاریخ سینما در ایران جایگاه تثبیت شدهای یافت، نخستین کتابی که منتشر کرد درباره فیلم چشمه بود. او در دانشگاه اصفهان شیمی میخواند و پس از پایان دانشگاه یعنی در سال ۵۰ و۵۱ است که سینمای آزاد در اصفهان پا میگیرد و او نیز فیلمسازی را با فیلمهای هشت میلیمتری آغاز میکند. “در فلق” نخستین ساختهی او است. این کار بسیار تحت تاثیر فیلم چشمه و فرهنگ ارمنی خود خانوادهاش است. پس از آن مدتی نیز رئیس سینمای آزاد اصفهان میشود.
در یکی از نخستین دیدارهایی که با او داشتم صحبت از نقش هنرمندان و هنردوستان ارمنی در وارد شدن صنعت سینما به ایران، کردیم. او مثالهای فراوانی همان لحظه از آستین بیرون آورد از کارگردان، تهیه کننده، بازیگر و غیره و من نیز همانجان او و روبرت صافاریان (منتقد و فیلمساز دیگر ارمنی) را یادآوری کردم که خوشبختانه هموطنهای ارمنی در همهی زمینههای سینما از تولید و پژوهش و تحلیل و نقد حضوری جدی و موثر دارند. به او گفتم دوست دارم روزی وقت داشته باشم که دربارهی سینماگران و هنرمندان ارمنی سینمای ایران کتاب یا پژوهش مستقلی انجام دهم. همانجا بود که به کتابی که دربارهی فیلم چشمه نوشته بود اشاره کرد، این کتاب البته در آن هنگام نایاب بود و شاید امروز نیز، نمیدانم.
کتابشناسی زاون
زاون همچنان که یادداشت و نقدهای بسیار و پرشمار سینمایی مینوشت، در کار نگارش کتاب نیز بسیار پیگیر بود. هنگامی که زنده بود ۲۴ جلد کتاب منتشر کرد و همچنان برخی از دیگر کارهایی که انجام داده از زیرچاپ بیرون نیامده. مهمترین آثار او تک نگاریهایی درباره فیلمها، کارگردانان و هنرپیشههای سینمای ایران است. کتابهایی درباره بهرام بیضایی، عباس کیارستمی، بهمن فرمان آرا، مسعود کیمیایی، خسرو سینایی، مسعود جعفری جوزانی، فاطمه معتمد آریا، ارحام صدر، گلاب آدینه، مجید انتظامی و دیگران. عنوان برخی از کتابهای زاون را در زیر میتوانید ببینید:
· چشمه (۱۳۵۰)
· نقش آبی سیمین (نشر چشمه)
· بهرام بیضایی و پدیدهی سگ کشی (خجسته)
· گفتوگو با بهرام بیضایی (انتشارات آگاه)
· بردی از یادم، درباره لورتا نوشین
· گفتگو، نقد و نظر و فیلمنامه گفتگو با باد بهرام بیضایی
· حقیقت سینما و سینما حقیقت
· مجموعه مقالات در نقد و معرفی مسعود کیمیایی (انتشارات آگاه)
· دربارهی مسافران ساختهی بهرام بیضایی
· بانوی اردیبهشت: نقد و بررسی فیلمهای رخشان بنیاعتماد
· مجموعه مقالات در نقد و معرفی آثار عباس کیارستمی (انتشارات دیدار)
· بوی کافور، عطر یاس : مروری بر آثار بهمن فرمانآرا و چند گفت و گو (انتشارات آگاه)
· هوشو: قصهها، فیلمها(انتشارات نقش خورشید)
· مجید انتظامی: موسیقی بر پرده موسیقی (انتشارات نقش خورشید)
· گلاب آدینه: بانوی بازیگر (انتشارات نقش خورشید)
· زندگی در تماشاخانهی اصفهان، گفتگوی زاون قوکاسیان با رضا ارحام صدر(نشر نهفت زیر چاپ)
در کتاب “بردی از یادم” به “لرتا” بازیگر زنی که در سینمای ایران فعالیت میکرد پرداخته بد نیست بدانید لرتا کار خود را در عرصه سینما از سال ۱۳۰۳ آغاز کرد. بخشی از کتاب زاون گفتگوی سال ۱۳۷۱ او با این بازیگر پیشتاز است، و بخشهای دیگر کتاب، نقد و بررسی ویژگیهای بازیگری او از دید و زبان زاون.
“نقش آبی سیمین” درباره مولفههای بازیگری فاطمه معتمدآریا است. وقتی در ایران بودم از او پرسیدم چرا این دو زن بازیگر را به عنوان سوژهی کتابهایت انتخاب کردی، او گفت: “لرتا و فاطمه معتمدآریا به عنوان دو بازیگر برجسته زن در سینمای ایران درخشیدهاند؛ ولی هر یک با ویژگیها و زیباییهای مخصوص به کار خود. هر دو اینها به نوعی بازیگران دوران سازی بودهاند که در برهههایی توانستهاند به مدد بازیهای خوب، مخاطبان را تحت ثاثیر قرار دهند”.
فیلمهایی که زاون برجای گذاشت
او به عنوان کارگردان چند فیلم کوتاه، مستند و داستانی ساخت:
· در فلق (کوتاه ۱۳۵۰)
· عروس کهن (کوتاه ۱۳۵۲)
· فصلی دیگر(کوتاه ۱۳۵۵)
· خاج شویان (مستند ۱۳۶۱)
· نقش خیال (مستند ۱۳۶۶)
· همهی فرزندان من (داستانی ۱۳۶۳)
پس از درگذشت او، کانون تهیهکنندگان فیلم ایران، در پیامی که برای درگذشت زاون منتشر کرد، نوشت “او تا مدتی پیش به ضبط تصویری تاریخ سینمای ایران در موزه سینما مشغول بوده است”. همین خبر بخش دیگری از تلاشهای او برای نگهداری تاریخ سینمای ایران را نشان میدهد و باید چشم به راه بود تا در آینده نیز این بخش از کارهای زاون رونمایی شود.
زاون قوکاسیان مدتی در دانشگاه های سوره تهران و سپهر اصفهان تدریس کرد، همچنین در چند دوره از جشنوارههای سینمایی در ایران، اتریش و ارمنستان جزو هیات داوران بود. او همچنین مسئولیت دبیر هنری جشنواره فیلم کوتاه فیلم حسنات را نیز بر عهده داشت. در دومین جشن کتاب سال سینمای ایران در ۱۰اردیبهشت ۱۳۸۸ نیز برنامهی نکوداشتی برایش برگزار شد.
پایان بد
این سرطان لعنتی گویا قرار نیست اهالی هنر را تنها بگذارد. زاون مهربان و تنومند و خوش صحبت ما نیز دراز زمانی با سرطان لعنتی معدهاش دست و پنجه نرم میکرد. چهار ماهی را نیز در بیمارستانی در وین سپری کرد. تا این که در آغاز بهمن ماه امسال به خانه بازگرداندنش ولی سرانجام ظهر اول اسفند ماه ۱۳۹۳ در سن ۶۴ سالگی درگذشت. او را ۵ اسفند ۱۳۹۳ بدرفه کردند و در قبرستان مسیحیان اصفهان به خاک سپردند. بدرقهای باشکوه و با حضور گروه بیشماری از دوستاناش و اهالی سینما که تلاشهای او را قدر میدانستند.
معلوم نیست چرا برای رفتن مردی که عمری برای شون نگه داشتن چراغ این سینما تلاش کرد، برای گرامیداشت یادش سینماهای اصفهان یک روز تعطیل شدند؟!!
این هم از کج سلیقهگی مسئولان هنری اصفهان است، همچون محمود گبرلو مجری برنامه هست که از بینندههای تلویزیون میخواهد برای زاون قوکاسیان حمد و سوره و صلوات بفرستند!!!