ظاهرا همه نشانه ها حکایت از پایان دشمنی ۳۵ ساله جمهوری اسلامی با امریکا دارد؛ ازایجاد اتاق بازرگانی و ثبت آن در آمریکا تا تلاش مستمر و جدی برای برقراری خطوط هوایی بین دوکشور، همه بر عادی سازی روابط دیپلماتیک جمهوری اسلامی و ایالات متحده آمریکا در آینده نزدیک گواهی می دهند. خاصه که پیشنهاد هاشمی رفسنجانی در مورد حذف شعار مرگ بر آمریکا از مراسم عبادی ـ سیاسی نظام و پاک کردن آن از و در و دیوارهای شهر، از مباحث روز محافل سیاسی کشور و باعث اوج گرفتن اختلافات گروه های درون نظام شده است.
اما با این همه، به رغم همه علائم و تلاش هایی که تا کنون از سوی دولتمردان دو کشوربرای پایان دادن به این دشمنی صورت گرفته است، بسیاری بر این باورند که این بار هم درست در لحظه بزنگاه، موانعی برای عادی سازی روابط بین دو کشور ایجاد می گردد. این تصور وقتی قوت می گیرد که صاحب منصبی چون هاشمی رفسنجانی به دلیل حمایت ازسیاست عادی سازی روابط ایران وآمریکا مورد هجمه مخالفان قرار می گیرد ورهبری نظام که در ماجرای شعبده انتخابات با انتصاب شیخ حسن روحانی، این تصور را در اذهان عمومی ایجاد کرده بود که از این پس در موضعگیری های خود نسبت به مسئله هسته ای و تعاملات خارجی نظام تغییر رویه خواهد داد، با سکوت خود مهر باطلی براین تصورخام می زند تا همگان با انگشت گزیدن، زیرلب بخوانند “این قافله تا به حشر لنگ است”.
ملاک موفقیت دولت تدبیر و امید، شکستن تحریم های اعمال شده از سوی جامعه جهانی به سرکردگی ایالات متحده آمریکا است. چرا که با توقف فروش نفت، شاهرگ حیاتی نظام زیر تیغ تحریم قرار گرفته و هر آن بیم قطع شدن آن نیز می رود. از طرف دیگر تنها راه حل پیش روی نظام برای حذف تحریم ها، مذاکره در باره مسئله فناوری هسته ای است، از همین رو با شکست سیاست “قلدری” و “گردنکشی” دولت پیشین، شیخ حسن روحانی بهترین جایگزین برای دولت جنجال بر انگیز احمدی نژاد بود چرا که مقبولیت تیم روحانی در مذاکرات هسته ای زمان دولت اصلاحات، می توانست تنها عامل موثر برای فریب و گمراهی جامعه جهانی باشد. بی جهت نیست که در تمام روز های به به و چه چه گفتن ها به دولت تدبیر، آقای خامنه ای در لاک سکوت فرو میرود و دم نمیزند و حتی نسبت به وعده وعید های دولت جدید، خاصه در باره آینده مذاکرات هسته ای، سخن وحرفی مغایربا نظر دولت منتخب نمی گوید. او قبل از اعزام هیات دولت به اجلاس سران کشور های جهان در سازمان ملل هم حرف و سخنی که ذهنیت تغییر رویه رهبری در اذهان عمومی را ایجاد کند، به میان نمی آورد اما به محض بازگشت رئیس دولت از سازمان ملل، کم کم باب سخنانی که در واقع حکم ساز مخالف با برنامه های دولت را دارد، شنیده می شود و هر روز هم بر شدت ناکوک بودن و گوشخراش بودنش افزوده می شود. تا بدانجا که باز هم هاشمی رفسنجانی به صدا در می آید و در حالیکه دور جدید مذاکرات هسته ای با حضور وزیر خارجه دولت منتخب در ژنوآغاز گردیده و همه رسانه های جهان خبر از موفقیت آمیز بودن این دوره از مذاکرات می دهند، هاشمی هشدار می دهد “اگر افراطیون اجازه ارتباط با دنیا را ندهند به جایی نمی رسیم”. حال این پرسش مطرح است که براستی چرا هاشمی در شرایطی، که همه به موفقیت این دوره از مذاکرات امیدوارند، از خطردخالت افراطیون در ناکام ماندن تلاش این دوره برای برقراری رابطه با جهان آزاد می گوید. آیا سرنوشت این دوره از مذاکرات نیزشبیه به سرنوشت تمامی مذاکرات بی نتیجه گذشته خواهد بود؟