در تاریخ خرداد ماه ۱۳۹۲ پیش نویس “طرح ۵۰ مادهای جامع جمعیت و تعالی خانواده” با هدف رسیدن به نرخ باروری ۲.۵ درصد تا سال ۱۴۰۴ به هیات رئیسه مجلس ارائه شد. این طرح را ۵۰ نفر از نمایندگان امضا کرده بودند.[۱] نمایندگان محترم در طرح پیشنهادی خود اشاره می کنند که: “واقعیت آن است که بر اساس مطالعات انجام شده و نیز اطلاعات حاصل از سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۰، میزان باروری کل در کشور به کمتر از ۲.۱ فرزند به ازای هر زن (حد جایگزینی) کاهش یافته است.”[۲]
ارائه دهندگان این طرح نگرشی یک سویه به هرم جمعیتی را مبنای نوشتن “طرح” خود قرار داده اند. بدون در نظر گرفتن این نکته که کاهش نرخ افرایش جمعیت به معنی پیرشدگی جمعیت آن جامعه و یا کاهش جمعیت جامعه نیست. زیرا تا زمانی که نرخ رشد جمعیت مثبت است جمعیت نیز در حال افزایش است و نیروی جوان وارد بازار کار می شود. در حال حاضر به دلیل بالا رفتن سطح آگاهی زنان نسبت به حقوق جنسی و جنسیتی خودشان نسبت به گذشته، دیگر کمتر تن به به بارداری های ناخواسته می دهند. افزایش نرح باروری[۳] بی رویه که در دهه ۶۰ روی داد سبب شد تا امروز در طول ۳۴ سال با افزایش جمعیتی بیش از دو برابر مواجه باشیم؛ بدون این که به فکر تامین فضای آموزشی مناسب، مسکن مناسب، بهداشت مناسب، بالا بردن کیفیت زندگی، تولید شغل و جذب نسل جوان در بازار کار باشیم. نتیجه بی برنامه گی مسئولین و بعضا سطحی نگری ها و فشار های شدید اجتماعی از جمله تهدید و ترساندن و سرکوب جوانان توسط گشت های جورواجور ارشاد، بیکاری و ده ها معضل دیگر منجر به فرار مغزها و نسل جوان و پناه بردن به دنیای غرب شده است. بهتر است مسئولین محترم به جای فشار آوردن به زنان و خانه نشین کردن و به حاشیه راندن بیش از پیش آن ها و تبدیل زنان به ماشین جوجه کشی به بهانه تعالی خانواده، به دنبال برنامه ریزی برای نسلی باشند که به دلیل بی کفایت ها و توزیع ناعادلانه امکانات سر از اعتیاد در آورده یا دست به خودکشی و دیگرکشی قاچاق مواد مخدر و باندهای قاچاق انسان می زنند. به قول معروف همین ها را که زاییده اید بزرگ کنید، نرخ رشد ۲.۵ درصد پیشکش تان.
در ماده ۹ “طرح” می خوانیم: “در کلیه بخشهای دولتی و غیر دولتی اولویت استخدام به ترتیب با مردان دارای فرزند و سپس مردان متاهل فاقد فرزند و سپس زنان دارای فرزند می باشد. به کارگیری یا استخدام افراد مجرد واجد شرایط در صورت عدم وجود متقاضیان متاهل واجد شرایط بلامانع است.” به زعم ارائه دهندگان طرح اول باید ازواج کرد بعد شاغل شد. لابد خرج و مخارج زندگی زوج جوان را پدر و مادرشان بدهند تا به سلامتی صاحب فرزندانی که شدند بدون مانع به استخدام بخش دولتی یا خصوصی درآیند. در این جاست که به این مغزهای متفکر باید آفرین گفت. حیف است که “برای اداره جهان” از این همه ایده و خلاقیت استفاده نمی شود!
در تبصره یک ماده ذکر شده آمده است: “مشاغلی از قبیل پزشکی، پرستاری، معلمی که به لحاظ ویژگی تفکیک جنسیتی وجود بانوان را در اولویت قرار میدهند از شمول این ماده مستثنی هستند و در صورت نیاز به اشتغال بانوان، اولویت به ترتیب با زنان دارای فرزند و سپس با زنان متاهل فاقد فرزند است.” در این تبصره دختران مجرد به کلی نادیده گرفته شده اند. دخترانی که با تمام محدودیت و فشار هایی که از ابتدای انقلاب تا کنون بدون وقفه به آن ها تحمیل شده ولی با تلاش خود توانستند در عرصه علم و دانش از مردان جامعه پیشی گرفته و همزمان نیز بر باورهای کلیشه ای جنسیتی غلبه یابد و وجود خودشان را به اثبات برسانند و بگویند که هستند و نباید حقوقشان نادیده گرفته شود. اما در این” طرح” می بینیم که باز هم به حاشیه راندن دختران در دستور کار قرار می گیرد. پس ازدواج شرط استخدام می شود. بدیهی است که با وجود چنین طرح ها و قوانینی چه در انتظار دختران تحصیل کرده است که گناه شان مجرد بودن شان است.
این که زنان چه بپوشند، چگونه رفتار کنند و در چه نقشی ظاهر شوند تازگی ندارد. در سیستم های ایدئولوژیک نقش هایی را برای زنان تعریف و یا به عبارتی به زنان تحمیل می شود. به طور مثال در دوران آلمان نازی به نقش مادری زن تاکید می شد. زن ایده آل باید تبار آریایی خود را از طریق صفات شخصیتی مانند وفاداری، فداکاری، استقامت و از خودگذشتگی نشان می داد. همچنین باید به خاطر “جامعه ملی” به خصوص به عنوان یک مادر وظیفه خود را که فرزندآوری هر چه بیشتر بود انجام می داد. در سال ۱۹۳۳ قانونی وضع شد که به مردان وام ازدواج پرداخت می شد به شرط آن که زن از حرفه ای که در آن مشغول بود منصرف شود. هدف دولت افزایش نرخ باروری حداقل ۴ فرزند بود. زنان از آموزش های حرفه ای کنار گذاشته می شدند و در مدارس فقط به پسران آموزش های حرفه ای داده می شد.[۴]
با اندک نگاهی به وضعیت زنان در ۸۰ سال پیش در آلمان و نگاه حاکمیت به زنان در ایران، وجوه تشابه زیادی یافت می شود. از حذف زنان در برخی از رشته های فنی تا تفکیک جنسیتی و تنبیه زنان در استفاده از لوازم آرایش (در دوران المان نازی آرایش زنان ممنوع شد) گرفته تا حال که زنان با ماشین جوجه کشی اشتباه گرفته می شود. و حق زن بر بدن اش نادیده انگاشته می شود.
حجت الاسلام طاهری برای حل “مشکل طلاق” پیشنهاد کلاس های آموزش دین و رفتار اسلامی را می دهد. وی معتقد است افرادی که طلاق می گیرند رفتار دینی ندارند و باید زوج های جوان کلاس دینی هم بگذرانند. اینهم بی شباهت به کلاس های آموزش شوهرداری در دوران نازیسم نیست. به علاوه چنین اظهار نظرهایی در وهله اول، روش های خود نظام را زیر سئوال می برد. چرا که سی و پنچ سال تعلیمات دینی از سال اول دبستان جزو لاینفک مواد درسی بوده است و در چنین وضعیتی آیا باز هم لازم است برای زن و شوهر کلاس دینی بگذارید؟ لابد آن هم مانند مدرسه به صورت اجباری!
اما در این میان آنچه تاکنون از طرف مدیران ممکلت مورد غفلت قرار گرفته ریشه یابی خروج جوانان از کشور است. مسئولین از خود نمی پرسند چرا نیروی جوان و فعال آینده خود را در بیرون از مرزهای ایران می بیند؟ فراموش نباید کرد این ها همان کودکانی هستند که سی سال پیش به دنیا آمدند. ولی چون در وطن خود امنیت و آرامش نیافتند راه هجرت گزیدند.
پانوشت
[1] لینک
[2] لینک
[3] نرخ باروری، میانگین تعداد فرزندانی است که یک زن در طول زندگیاش به دنیا میآورد.
[4] Christiane Wilke: Forschen, Lehren, Aufbegehren – 100 Jahre akademische Bildung von Frauen in Bayern. Landeskonferenz der Frauen- und Gleichstellungsbeauftragten der bayerischen Hochschulen, 2003, abgerufen am 14. April 2008 Herbert Utz Verlag GmbH, München, ISBN 3-8316-0273-5. (p. 103).
منبع: مدرسه فمینیستی