در باره مفاد این مطلب، نه اطمینانی دارم و نه قرائن و شواهدی روشنی برای آن میشناسم. بنابراین، تنها یک حدس است، حدسی البته نه از سر ولنگاری فکری بلکه بر مبنای “منطق امور” منطقی که برای تحلیل وقایع سیاسی من به آن بسیار اهمیت می دهم.
تصوری در بین بسیاری از اصلاح طلبان وجود دارد که طبق آن، رهبر عالی نظام، خواهان تجدید دوره محمود احمدی نژاد در مقام ریاست جمهوری است، حتی اگر چنین خواستهای علنی هم مطرح نشود، در خفا در حال پیگیری است.
تصور فوق می تواند گمراه کننده باشد، زیرا دلایلی قابل طرح است که آقای احمدی نژاد گزینه مناسبی برای رهبری نظام نیست.
آقای احمدی نژاد مسلما در چند مورد استراتژیک از جمله برنامه هستهای ایران طبق نظر رهبری نظام عمل کرده و از همین رو، مورد حمایت قاطع قرار گرفته است، اما این به تنهایی برای حمایت بی چون و چرا از ادامه ریاست جمهوری وی کفایت نمیکند.
در واقع تصور ادامه حمایت رهبری از آقای احمدی نژاد در صورتی متقن است که آنچه آقای احمدی نژاد در مقام ریاست جمهوری و در جهت اجرای خواستههای ایشان انجام میدهد از هیچکس دیگری جز وی بر نیاید.
اما میدانیم که چنین نیست، زیرا افراد بسیاری یافت میشوند که حاضرند در جهت اجرای خواستهای رهبری بکوشند بدون آنکه هزینههای خاص آقای احمدی نژاد را به وی تحمیل کنند.
واقعیت این است که رهبری نظام جمهوری اسلامی معمولا در تصمیمگیریهای خود، رضایت دایرهای از نیروهای مختلف را مورد توجه داشته است که عبارت بوده اند از قشر به نسبت وسیعی از روحانیون محافظه کار و سنتی، بخشی از دیوانسالاری کشور، نمایندگان بخش تجاری، نظامیان و حتی طیفی از اصلاح طلبان خط امامی.
حضور آقای احمدی نژاد در مقام ریاست جمهوری به نوعی نارضایتی بخشهای مهمی از نیروهای فوق را در پی داشته و آنها را در مقابل دولت قرار داده است. در مقابل، رهبری نیز برای حفظ دولت در برابر فشارها، اقدام به حمایت قاطع از آقای احمدی نژاد کرده و این مساله در دایرهای که ذکر آن رفت، مشکلات پیچیدهای را به وجود آورده است.
رفع این مشکلات ممکن است در دستور کار رهبری نظام باشد که این نیز مستلزم حضور فردی در مقام ریاست جمهوری است که در چند مساله استراتژیک عملکردی مانند آقای احمدی نژاد داشته باشد، اما هزینههای فراوان ناشی از رفتارهای خاص او را بر سران نظام تحمیل نکند.
اگر ادامه برنامه هستهای، سیاست منطقهای مبتنی بر نفی موجودیت اسرائیل را در کنار نوعی توجه به اقتصاد خرد و سیاست کنترلی در حوزههای فرهنگی و سیاسی، رئوس برنامههای مورد توجه رهبری تلقی کنیم، به نظرم میرسد افراد دیگری به جز آقای احمدی نژاد نیز حاضرند این برنامه ها را با ظرافت بیشتر و حساسیت برانگیزی کمتری دنبال کنند.
بر این اساس، بر مبنای برخی اظهار نظرهای میر حسین موسوی میتوان ایشان را همان فرد مورد نظر دانست.
اینکه نزدیکان آقای خاتمی می گویند آقای موسوی فقط برای طرح دیدگاههای خود و زمینه سازی برای تشکیل یک حزب، وارد بحثهای انتخاباتی شده، به نظرم دقیق نیست. نوع ورود آقای موسوی به موضوع انتخابات و لحنی که برای کاستن از برخی حساسیتهای تاریخی در باره خود در پیش گرفته، رفتاری در جهت خروج از انزوای سیاسی نیست، بلکه حکایت از برنامهای ارام و تدریجی اما کاملا جدی برای حضور در میدان رقابت انتخاباتی است.
قاعدتا اگر میر حسین موسوی به طور رسمی وارد رقابت انتخاباتی شود، آقای خاتمی بنا به وعده خود مبنی بر حضور یکی از آن دو، در عرصه انتخابات و ترجیح اقای موسوی بر خود، در محذور ناشی از این گفته قرار خواهد گرفت و به رغم فشار دوستانش، به نفع آقای موسوی کنار خواهد رفت.
آقای کروبی هم به نظرم حاضر به رقابت با آقای موسوی نخواهد شد و در مقابل او، همان راهی را خواهد رفت که آقای خاتمی میرود.
بدین ترتیب در جبهه اصلاح طلبان فقط یک کاندیدا باقی میماند و آن آقای موسوی است، اما روشن است که آقای موسوی نمی خواهد کاندیدای جناح اصلاح طلب باشد. او به جلب نظر طیف وسیعی از جناح موسوم به اصولگرا نیز میاندیشد تا به صورت کاندیدایی فراجناحی و به قول خودش اصلاح طلبی اصولگرا ظاهر شود.
به نظر میرسد اقبال در بین جریان موسوم به اصولگرا از آقای موسوی کم نخواهد بود و تنها حامیان آقای احمدی نژاد در برابر او موضع خواهند گرفت.
در رقابت بین آقای موسوی و آقای احمدی نژاد، نفر دوم شانسی برای پیروزی نخواهد داشت.
حضور آقای موسوی در مقام رئیس جمهور آینده اما به معنای تداوم برخی از مهمترین سیاست های جاری بخصوص در حوزه خارجی البته بدون سر و صدای بی مورد و برانگیختن حساسیتهای بیجاست، اما این حضور از یک طرف احتمالا شدت فشارهای خارجی را بر ایران برای مدتی کاهش میدهد و از طرف دیگر فشار اصلاح طلبان بر دولت را به کلی خنثی و آنها را با فرمول خاصی در حکومت ادغام میکند.
به باور من، اصلاح طلبان قادر نخواهند بود در مقابل سرسختی میر حسین موسوی برای ادامه برنامه هستهای همان موضعی را بگیرند که در مقابل محمود احمدی نژاد میگیرند هر چند که ماهیت عمل هر دو یکی باشد.
با این همه، دولت آقای موسوی در حوزه فرهنگی و سیاسی انعطاف ناپذیری دولت آقای احمدی نژاد را نخواهد داشت و گر چه در این دو حوزه نیز اصل “کنترل” را رعایت خواهد کرد، اما دایره فعالیت را وسیعتر خواهد گرفت.
بدین ترتیب من گمان میکنم که آقای موسوی ممکن است به صورت کاندیدای نظام در آید هر چند که نه مطمئنم و نه شاهد و قرینهای برای آن دارم. فقط منطق امور این را ایجاب میکند، اما منطق امور حسی شهودی است، هر چند که آن را باید مطرح کرد، ولی روی آن نمی توان شرط بست.