سرعت قابل توجه حاکمیت امروز ایران در کوچک سازی دایره اندیشمندان وسیاستمدارانی که به ترسیم مصالح ومنافع ملی می پردازند، شرایط نگران کننده ای راپیش روی کشور قرارداده است.
اگرچه چنین جریانی مانند سنتی دیرین ازابتدای انقلاب با پروژه انقلاب فرهنگی بخشی ازرفتارسیاسی جمهوری اسلامی بوده، اماسالهای گذشته وبخصوص بعد از روی کار آمدن محمود احمدی نژاد به کاخ ریاست جمهوری شدت بیشتری گرفته است. مسیری که دائما شعاع دایره خودی ها را کاهش و کسانی را که حتی با سعی وخطا، تجربه ای کسب کرده اند به بیرون گود می راند. حضور نیروهای جوان، کارنیازموده وبسیار افراطی درجایگاه سیاستمداران کهنه کاررژیم منجر به شکل گیری وضعیتی شده است که یک سلسله تغییرات را درعرصه فرهنگی، سیاسی واجرایی کشوربه همراه داشته است.
چنین روندی باعث شده است که سرخوردگی جدی در بخش هایی ازنظامی به وجود بیاید که سالها در دایره وفاداران بوده اند. بخشی ازاین افراد این روزها از بدنه واندام اصلی حکومت خارج شده وتجارت ودلالی پیشه کرده اند. بخشی دیگر، با افزایش تنگناهای سیاسی کشور، مجرایی برای تاثیرگذاری نمی یابند ودائم دراین فکر باید باشند که استمرارحیات فیزیکی وفکری شان به طرفه العینی منقطع نشود.
درچنین زمانه ای، آنچنان وسوسه یکدست سازی درمیان مسئولان بلندپایه ابعادتازه به خود می گیرد که عدم حضور دیدگاه های متفاوت سیاسی درکادر رهبری نظام، کار را به جایی رسانده که حتی کسی وجود ندارد تا آنها را ازتهدیدات جدی که پیرامون کشوررا فراگرفته، ازجمله خطرجنگ وفروپاشی حکومت وآوارگی میلیون ها ایرانی با خبرسازد. یعنی درحالی که کشوردر حوزه های امنیتی منطقه ای واقتصادی به شدت تهدید می شود واجماع قدرتمندان جهان برای مهارهمه جانبه ایدئولوژی اسلام سیاسی امری است جدی وبرخی حکومت های تاجرماب مانند چین وروسیه آنچنان سخیفانه شرایط ویرانی ایران را فراهم می سازند که گویی پیشاپیش قراردادهای اقتصادی فردای جنگ را به امضا رسانده اند، هیچکس نیست که واقعیت موجود را به صراحت پیش روی آقایان نهد.
در این شرایط کسانی هم که همواره دل در گرو اصلاحات وتغییرات درون ساختاری داشته اند، ازجمله محجبوبین مشارکتی وآبرومداران کارگزارانی نیزبه نظر می رسد که یا از اوضاع مطلع هستند و ترجیحا هیچ نمی گویند ویا نمی دانند و چنین زبان سکوت درکام فرو کشیده اند. آنان که بیرون از فضای سیاسی امروز ایران زندگی می کنند ویاحضور دارند هم پنداری دوراه دیگر درپیش گرفته اند. عده ای با سکوتشان درپی روزهای فتح ویرانه های تهران هستند وعده ای دیگر ازوحشت آن دهشت، با فروگذاردن آبروداری سیاسی ومباحثات روشنفکری، دائم درکار هشدار به حکومت هستند که ویژگی های وضعیت منحصربه فردخطرناکی را که درآن است، درک کند. خطری که کلیتی به نام ایران را با خطر مواجه کرده است. حقیقتی که فراتر از هر فرد، نظامی سیاسی وایدئولوژی می باشد.
از منظر این افراد، ایران امروز در معرض خطر نابودی وتجزیه و فقراقتصادی درازمدت قراردارد وحکومت نمی بایست با بستن گوش های خود، سرکوب جنبش های مدنی و محاسبه غلط درتوان ومسئولیت خود درعرصه بین المللی، سرنوشت ملت را به اعتبار سیاسی وایدئولوژیک محدود خود گره بزند. رویارویی حکومت با جهان قدرتمند غرب درجایی که سر زیر تیغ کرملین گذاشته است، نه تنها برمنزلت سیاسی اش نخواهد افزود، حتی باعث تقویت اقتدارملی ومذهبی اش نیزنخواهد شد.