حکومت اقلیتی

نویسنده

talaee.jpg

‏سرعت قابل توجه حاکمیت امروز ایران در کوچک سازی دایره اندیشمندان وسیاستمدارانی که به ترسیم مصالح ‏ومنافع ملی می پردازند، شرایط نگران کننده ای راپیش روی کشور قرارداده است. ‏

اگرچه چنین جریانی مانند سنتی دیرین ازابتدای انقلاب با پروژه انقلاب فرهنگی بخشی ازرفتارسیاسی جمهوری ‏اسلامی بوده، اماسالهای گذشته وبخصوص بعد از روی کار آمدن محمود احمدی نژاد به کاخ ریاست جمهوری ‏شدت بیشتری گرفته است. مسیری که دائما شعاع دایره خودی ها را کاهش و کسانی را که حتی با سعی وخطا، ‏تجربه ای کسب کرده اند به بیرون گود می راند. حضور نیروهای جوان، کارنیازموده وبسیار افراطی درجایگاه ‏سیاستمداران کهنه کاررژیم منجر به شکل گیری وضعیتی شده است که یک سلسله تغییرات را درعرصه فرهنگی، ‏سیاسی واجرایی کشوربه همراه داشته است.‏

چنین روندی باعث شده است که سرخوردگی جدی در بخش هایی ازنظامی به وجود بیاید که سالها در دایره ‏وفاداران بوده اند. بخشی ازاین افراد این روزها از بدنه واندام اصلی حکومت خارج شده وتجارت ودلالی پیشه ‏کرده اند. بخشی دیگر، با افزایش تنگناهای سیاسی کشور، مجرایی برای تاثیرگذاری نمی یابند ودائم دراین فکر ‏باید باشند که استمرارحیات فیزیکی وفکری شان به طرفه العینی منقطع نشود.‏

درچنین زمانه ای، آنچنان وسوسه یکدست سازی درمیان مسئولان بلندپایه ابعادتازه به خود می گیرد که عدم ‏حضور دیدگاه های متفاوت سیاسی درکادر رهبری نظام، کار را به جایی رسانده که حتی کسی وجود ندارد تا آنها ‏را ازتهدیدات جدی که پیرامون کشوررا فراگرفته، ازجمله خطرجنگ وفروپاشی حکومت وآوارگی میلیون ها ‏ایرانی با خبرسازد. یعنی درحالی که کشوردر حوزه های امنیتی منطقه ای واقتصادی به شدت تهدید می شود ‏واجماع قدرتمندان جهان برای مهارهمه جانبه ایدئولوژی اسلام سیاسی امری است جدی وبرخی حکومت های ‏تاجرماب مانند چین وروسیه آنچنان سخیفانه شرایط ویرانی ایران را فراهم می سازند که گویی پیشاپیش ‏قراردادهای اقتصادی فردای جنگ را به امضا رسانده اند، هیچکس نیست که واقعیت موجود را به صراحت پیش ‏روی آقایان نهد.‏

‏ در این شرایط کسانی هم که همواره دل در گرو اصلاحات وتغییرات درون ساختاری داشته اند، ازجمله ‏محجبوبین مشارکتی وآبرومداران کارگزارانی نیزبه نظر می رسد که یا از اوضاع مطلع هستند و ترجیحا هیچ نمی ‏گویند ویا نمی دانند و چنین زبان سکوت درکام فرو کشیده اند. آنان که بیرون از فضای سیاسی امروز ایران ‏زندگی می کنند ویاحضور دارند هم پنداری دوراه دیگر درپیش گرفته اند. عده ای با سکوتشان درپی روزهای فتح ‏ویرانه های تهران هستند وعده ای دیگر ازوحشت آن دهشت، با فروگذاردن آبروداری سیاسی ومباحثات ‏روشنفکری، دائم درکار هشدار به حکومت هستند که ویژگی های وضعیت منحصربه فردخطرناکی را که درآن ‏است، درک کند. خطری که کلیتی به نام ایران را با خطر مواجه کرده است. حقیقتی که فراتر از هر فرد، نظامی ‏سیاسی وایدئولوژی می باشد. ‏

از منظر این افراد، ایران امروز در معرض خطر نابودی وتجزیه و فقراقتصادی درازمدت قراردارد وحکومت ‏نمی بایست با بستن گوش های خود، سرکوب جنبش های مدنی و محاسبه غلط درتوان ومسئولیت خود درعرصه ‏بین المللی، سرنوشت ملت را به اعتبار سیاسی وایدئولوژیک محدود خود گره بزند. رویارویی حکومت با جهان ‏قدرتمند غرب درجایی که سر زیر تیغ کرملین گذاشته است، نه تنها برمنزلت سیاسی اش نخواهد افزود، حتی ‏باعث تقویت اقتدارملی ومذهبی اش نیزنخواهد شد. ‏