میعادگرایی علیه موعودگرایی

سعید حجاریان
سعید حجاریان

اکنون که کارنامه دولت مهرورز بسته می‌شود و هرکس از جوانب مختلف به ارزیابی آن می‌پردازد، بد نیست که نگاهی به گفتمان این دولت و تفاوت آن با گفتمان محافظه‌کاری در ایران بیندازیم.

بهترین واژه‌ای که می‌توان برای این دولت برگزید، دولت “معجزه هزاره سوم” است. من لازم می‌دانم که تک‌تک عناصر این اصطلاح را بکاوم. اولا، این دولت چه حدوثا و چه بقائا معجزه بود، معجزه امری خارق عادت است، یعنی روتین‌ها را می‌شکند و خلق می‌کند، بنابراین این دولت استثنایی است. کارل اشمیت درباره دولت استثنایی می‌گوید: “کاملا شبیه معجزه است.” دولت استثنایی در زمان‌هایی پیدا می‌شود که نیروهای اصلی جامعه به موازنه رسیده باشند و هیچ‌کدام نتوانند از پس یکدیگر برآیند و در ایران این نیروی راست سنتی بود که با یک عقب‌نشینی تاکتیکی، قدرت را به یک جریان تندرو از بین خودش سپرد. اما اکنون وظیفه تاریخی این جریان تمام شده است و باید قدرت را دوباره به راست سنتی بازگرداند تا دوباره سرمایه‌داری سنتی ایرانی روتین شود. اما به لحاظ روبنایی و ایدئولوژیک چه تفاوتی بین این دو گرایش وجود داشت. من گرایش اول را موعودگرا می‌خوانم و دولت معجزه را میعادگرا. در میعادگرا، میعاد به معنای از زمان رسیدن منجی، در موعودگرایی1 اصل بر ویژگی فردی موعود است یعنی به خصوص در شیعه اینکه موعود، منجی و مهدی چه کسی است و چه نسبی دارد و چه ریشه‌ای دارد، چه اسم و لقبی دارد، برجسته می‌شود، اما زمان ظهورش معلوم نیست (کاملا مبهم است.) اما در میعادگرایی اصل بر زمان است و نه شخصیت و زمان پیدایش منجی و چندان روی شخصیت ‌منجی تمرکز نمی‌شود. در موعودگرایی شیعی، علما قایل به این هستند که هرکس زمانی برای ظهور تعیین کند، باید وی را تکذیب کرد، اصطلاحا می‌گویند که “قد کذب الوقاتون” هر نوع توقیت، ولو در بازه زمانی دور و بزرگ ممنوع است. مثلا گفته می‌شود که منجی عالم بشریت که ممکن است در روز جمعه ظهور کند، حتی ممکن است در “نوروز” ظهور کند و عده‌ای گفتند که “عاشوراست”، حتی اگر تقارن این سه نیز باشد، باز هم ممکن نیست و نباید اعتنا کرد. این قرائت رسمی شیعه از موعودگرایی است اما میعادگرایی چیست؟ میعادگرایی یک ریشه زرتشتی‌گرایی دارد که بنا بر اعتقاد زرتشتیان در راس هر هزاره (میلینیوم)2 یک سوشیانت ظهور و تجدید می‌کند دین زرتشت را و قایل به سه سوشیانت هستند. مثلا مهدی اخوان‌ثالث که اسم خودش را “سوم بردار سوشیانت” گذاشت، (ناظر به همین معناست)؛ اما در بین مسیحیان نیز میعادگرایی رایج است، آنان نیز با رجوع به کتاب دانیال و یا مکاشفه یوحنا تلاش کرده‌اند که زمانی را برای ظهور مسیح درآورند. “زمانی و زمانی و نیمی از زمانی” در مکاشفه آمده است و گفتند در حدود ۱۲۵۰. عده‌ای، ادعا کردند که ما منجی هستیم. اما بعد‌ها با ورود به هزاره سوم، سال ۲۰۱۲ این بحث‌ها برجسته شد و بار دیگر رجوع به مکاشفات زیاد شد.

منتها در شیعه تعجب‌آور است که جریانی پیدا شود و از زرتشتی‌گری و مسیحیت، میعادگرایی را بگیرد و معجزه هزاره سوم شود و معجزه شیعه را با زمان میلادی در هم آمیزد و آنگاه می‌گوید که ما پی برده‌ایم که آمریکایی‌ها هدفشان از اشغال عراق نه فقط بردن نفت عراق و سرکوب “بعث” و “القاعده” که هدفشان ممانعت از ظهور منجی بوده است و بعد هم بیایند و جاده بکشند و یا بیایند و در بهار بدمند و بهار را برجسته کنند و بگویند “زنده‌باد بهار” این همیشه در ادبیاتشان برجسته است و یا پخش سی‌دی “ظهور نزدیک است”. پس در مقابل قرائت رسمی شیعی که علما آن را نمایندگی می‌کنند و برای مهدی زمان خاصی را تعیین نمی‌کنند که راه باز باشد برای حاکم بودن نواب عام (فقها) در مقابل دولتیانی هستند که می‌خواهند خود را مستقیما نماینده معصوم بدانند و وی را حی و حاضر

منبع: شرق، هفدهم اردیبهشت